چکیده: (38854 مشاهده)
این مقاله به تحلیل تاریخی معنا و اهداف نومفهومسازی در برنامهدرسی در آثار ویلیام پاینار و همکاران وی از دههی 1960 تا 2010 پرداخته است. به همین منظور 25 مقاله و 4 کتاب ویلیام پاینار با روش تحلیل اسناد مورد مطالعه قرار گرفته و متون مرتبط با معنا و اهداف نومفهوم گرایی با نگاه تحلیلی- انتقادی بررسی شدهاند. آثار راگا و هلبویش نیز به عنوان آثار مقابل و متعارض با نومفهومگرایی، به عنوان نقدهای مطرح بر نومفهوم گرایی مطرح شده اند. نتایج تحلیل محتوا نشان داد ند که چهار گزاره مهم، معنای نومفهومگرایی را شکل میدهند: الف- نومفهومگرایان عدهای از متخصصان برنامهدرسی نیستند که درباره عقیده یا عقاید خاصی به تفاهم رسیده باشند. ب- نومفهومگرایی به جای این که یک جنبش باشد یک مسیر یا یک فرایند فهمیدن است و پ- جریان نوفهمی یا پروژه فهمیدن همیشه ادامه دارد و در نتیجه اصطلاح نومفهومگرایی به آسانی قابل تعریف نیست. ت- نومفهوم گرایی جنبشی انتقادی و عام نگر است که به پدیدههای بیرون مدرسهای و نقد پیامدهای پنهان و آشکار برنامهدرسی توجه دارد. اهداف تعقیب شدهی نومفهومگرایان که از طریق کدگذاری باز و انتخابی استخراج شدند عبارت بودند از: تعقیب مطالعات میان رشتهای، تقویت نقش انتقادی نظریه، تغییر پارادایم از برنامهریزی درسی به فهم برنامهدرسی، تاکید بر متغییرهای بیرون مدرسهای، کلیت پردازی، غلبه نظریه بر عمل، استفاده از خودشرح حالنویسی و تعبیر معنای Currere به گذر زندگینامهای، بهبود رشته مطالعات برنامههایدرسی به عنوان گفتوگوهای پیچیده، بینالمللی کردن رشته مطالعات برنامهدرسی برای تقویت گفتمانهای فرهنگی در حوزه و تاریخ نگاری برنامهدرسی. در ادامه نقد نومفهومگرایان بر مواضع موجود برنامهدرسی و نیز نقدهای مهمی که از بیرون بر نومفهومگرایی وارد آمده مورد تفسیر قرار گرفتهاند.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
انتشار: 1392/10/25