خانم آذر داودی، دکتر نرگس کشتی آرای، دکتر علیرضا یوسفی،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
این پژوهش با هدف تبیین اصول برنامه درسی تجربه تدریس بر اساس تجارب زیسته معلمان انجام پذیرفته است. در این پژوهش از روش کیفی، از نوع پدیدارشناسی استفاده شده است. شرکتکنندگان در پژوهش، نه نفر از معلمان و اساتید موفق در دانشگاهها بودند که به صورت هدفمند انتخاب گردیدند. جمعآوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق انجام و با روش کدگذاری موضوعی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از مجموع یافتههای این پژوهش ۳۵۸ کد مفهومی در زمینه اصول برنامه استخراج و در هشت مؤلفه اصلی: تعامل غمخوارانه و مهرورزانه، پویایی، تدبیر تدریس، خویشتننگری، کنش متقابلی، ایجاد موقعیتهای فکورانه، درک فرهنگی _ هنری، بینش عملی و ۳۵ زیر مؤلفه دستهبندی شدند. یافتهها نشان داد که پایبندی به اصول فوق باعث بهبود رفتار اخلاقی و پایداری رفتار در فراگیران شده و میتواند اثربخشی فرایند یاددهی یادگیری را تضمین نماید.
خانم سیما سالاروندیان، دکتر علی حسینی خواه، دکتر مسعود گرامی پور،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
: بر اساس نظریه انتشار نوآوری اورت راجرز، نخست ابزاری کاربردی برای ارزیابی نوآوریهای آموزشی طراحی شده و سپس بر اساس آن، میزان پذیرش یک نمونه نوآوری آموزشی (تختههای هوشمند) مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعه پژوهش شامل ۳۰۰ مدرسه پراکنده در ۴ منطقه شهر کرج است که ۳۰ مدرسه انتخابشده است. روش پژوهش، رویکرد آمیخته-تبیینی با دو مرحلۀ متوالی است؛ مرحلۀ ۱ (کمّی) روش پیمایشی و مرحلۀ ۲ (کیفی) روش گروههای کانونی. دادههای پژوهش با دو ابزار گردآوری شدند؛ ابزار فاز کمّی: پرسشنامه بر اساس معیارهای نظریه راجرز (مزیّت نسبی، سازگاری نسبی، سادگی استفاده، قابلیت امتحان، قابلیت مشاهده)، ابزار فاز کیفی: پروتکل مصاحبه. یافتهها نشان داد که نوآوری تختۀ هوشمند در مدارس کرج مورد استقبال قرار نگرفته و درجه انتشار آن موفق ارزیابی نمیشود.
دکتر حسن رضا زین آبادی، خانم مهنوش قلوزی،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کیفیت مهارتهای روششناسی پژوهش دانشجویان کارشناسیارشد در رشتههای علوم انسانی و در دانشگاههای دولتی شهر تهران انجام شده است. در بخش کیفی با کاربست روشهای نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی، پژوهشگران و خبرگان آموزش روششناسی پژوهش مورد مصاحبه قرار گرفتند. با انجام تحلیل محتوا و کدگذاری مصاحبهها و همچنین استفاده از سرفصلهای مصوب دروس روششناسی (روش پژوهش و آمار)، تعداد ۳۵ مهارت مهم شناسایی شد. در مرحله کمی با استفاده از مهارتهای شناسایی شده پرسشنامهای با رعایت روایی محتوا و پایایی مناسب (آلفای کرونباخ بالاتر از ۸/۰) تدوین شد و توسط ۲۷۰ دانشجو تکمیل گردید. ابتدا از طریق «تحلیل عاملی اکتشافی»، مهارتها به ۲۷ مهارت تقلیل پیدا کرد و تعداد ۴ عامل شامل مهارتهای «طراحی، عملی، تحلیلی و نگارشی» شناسایی شد. در گام بعد با انجام «تحلیلی عاملی تأییدی»، الگوی اندازهگیری متغیر نهفته برازش قابل قبولی با دادهها نشان داد. در مرحله بعد با کاربرد آزمون «خی دو» نتایج نشان داد دانشجویان ارزیابی معناداری از مهارتهای خود داشتهاند. به این ترتیب که در اغلب مهارتها توانایی آنها متوسط به پایین ارزیابی شد. همچنین آزمون «فریدمن» مهارتهای هر یک از ابعاد را بهطور معناداری مرتب نمود. به این ترتیب که «تشخیص و انتخاب یک موضوع مناسب پژوهشی»، «استفاده از منابع الکترونیکی و پایگاههای علمی»، «فهم و تفسیر خروجیهای مربوط به دادههای تحلیل شده» و «نگارش مقاله پژوهشی مستخرج از پژوهش»، به ترتیب رتبه آخر را در مهارتهای ۴ گانه کسب کردند. یافتههای این پژوهش بهطور کلی ضعف روششناسی دانشجویان کارشناسیارشد رشتههای علوم انسانی در دانشگاههای دولتی شهر تهران را خاطرنشان میکند. در پایان در مورد یافتهها بحث شده است.
خانم زهرا فیروزی، دکتر مرتضی کرمی، دکتر محمود سعیدی رضوانی، دکتر حسین کارشکی،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
آقای حسن نجفی، دکتر مهدی سبحانی نژاد، دکتر رضا جعفری هرندی،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل میزان توجه به ابعاد هفتگانۀ اهداف مصوب در کتابهای درسی ادبیات فارسی دورۀ متوسطۀ ایران است. روش پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوا بوده و رویکرد آن نیز کاربردی است. جامعۀ آماری پژوهش، کلیۀ کتابهای درسی ادبیات فارسی دورۀ متوسطۀ در سال تحصیلی ۹۳- ۱۳۹۲ است که با توجه به ماهیت موضوع پژوهش و محدودیت جامعۀ آماری از نمونهگیری صرف نظر شده، کل آنها به عنوان نمونه در نظر گرفته شدهاند. ابزار اندازهگیری چک لیست تحلیل محتوای محققساخته بوده و نتایج پژوهش با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. عمدهترین نتایج پژوهش بیانگر آن است که: ۱. از مجموع ۲۶۵۶ مرتبه توجه به ابعاد هفتگانۀ اهداف مصوب، پایۀ اول با ۶۳۷ فراوانی یا ۲۴ درصد، پایۀ دوم با ۶۳۴ فراوانی یا ۹/۲۳ درصد، پایۀ سوم با ۵۰۸ فراوانی یا ۱/۱۹ درصد و پایۀ چهارم با ۸۷۷ فراوانی یا ۳۳ درصد؛ به ابعاد و مقولههای مورد بررسی پرداختهاند. ۲. بُعد فرهنگی و هنری با ۷۳۰ فراوانی یا ۵/۲۷ درصد، بیشترین و بُعد اقتصادی با ۷۱ فراوانی یا ۷/۲ درصد، کمترین توجه را به خود اختصاص دادهاند.
خانم لیلا محمدامین زاده، دکتر محمد سیفی، دکتر علیرضا فقیهی،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی برنامۀ درسی دورۀ متوسطه شاخۀ کار و دانش با نظر به موضوع کارآفرینی از دیدگاه متخصصان انجام شده است. روش تحقیق پیمایشی و جامعۀ آماری را کارشناسان و متخصصان برنامۀ درسی شاخۀ کار و دانش (۱۹۴ نفر) تشکیل میدهند. . ۱۲۳ نفر به عنوان نمونه بر اساس جدول مورگان بصورت تصادفی انتخاب شدکه تنها ۸۷ نفر از افراد نمونه پرسشنامه ها را برگشت دادند. ابزار ارزیابی برنامه کارآفرینی آلن گیب برای دستیابی به دادهها استفاده شد. مقدار t تک گروهی حاصله باتوجه به مؤلفههای؛ توسعه رفتار ۲۹۷۱۰۱/۴، ایجاد همدلی ۶۶۸۷۵۵/۴، ارزشهای کارآفرینانه ۹۶۱۵۵۶/۴، ایجاد انگیزه ۲۸۴۷۸۴/۴، درک فرآیند ورود به کسبوکار ۰۷۸۸۷۱/۴، ظرفیتسازی ۰۷۵۵۰۵/۵، ملزومات کسبوکار ۲۷۵۴۵۵/۵، مدیریت روابط ۱۷۸۳۱۱/۴ است که ازتی بحرانی ۹۸/۱±بیشتراست. اختلاف بین مقادیر آزمون و میانگین متغیر در جامعه بسیار کم است به بیان دیگر برنامۀدرسی شاخۀ کار و دانش برمبنای کارآفرینی از دید متخصصان پایینتر از حد متوسط و ضعیف است.
دکتر مریم کیان،
دوره ۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
برنامه درسی رسمی آموزش و پرورش در هر جامعه ای باید پرورش دهنده ابعاد مختلف رشد جسمانی، روانی، عاطفی، عقلانی، اخلاقی و اجتماعی دانش آموزان باشد. اما بررسی برنامه های درسی دوره تحصیلی متوسطه ایران، حاکی از مغفول بودن مسئله سواد تغذیه ای است. هدف پژوهش حاضر، تحلیل برنامه درسی مغفول سواد تغذیه ای در دوره تحصیلی متوسطه بود. روش پژوهش، توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه ناحیه یک شهر یزد شامل ۲۱۴۰ نفر بودند که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد ۳۲۵ نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه استاندارد ارزیابی سواد تغذیه ای (در ابعاد نگرش، عملکرد، آگاهی و منابع اطلاعاتی) بود که روایی و پایایی آن تایید شد. به منظور تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که ابعاد سواد تغذیه ای در هر دو گروه دختران و پسران با ضعف هایی همراه است. با وجودی که دختران در مقایسه با پسران از ابعاد سواد تغذیه ای بهتری برخوردار بودند، اما کمبودهایی نیز مشاهده شد. دختران نگرش ساده تری نسبت به مصرف صبحانه در مقایسه با پسران داشتند. در حیطه عملکرد تغذیه ای، پسران در مقایسه با دختران، عادات نادرست تری درباره مصرف نمک داشتند، اما مصرف لبنیات در گروه پسران بهتر از گروه دختران بود. به علاوه میزان مطلوبیت قد و وزن در هر دو گروه رضایت بخش نبود. در حیطه آگاهی تغذیه ای هر دو گروه دختران و پسران، از آگاهی نظری برخوردار بودند. در نهایت، با استفاده از آزمون خی دو، مشخص شد منابع اطلاعاتی دختران بسیار محدود است اما پسران از منابع متنوعی نظیر کتابهای درسی و شبکه اقوام و دوستان، اطلاعات تغذیه ای خود را کسب می کردند. یافته های پژوهش حاضر، ضرورت بازنگری برنامه های درسی دوره متوسطه را در جهت ارتقای سواد و عملکرد تغذیه ای دانش آموزان نوجوان، بیش از پیش مورد تاکید قرار می دهد.