جستجو در مقالات منتشر شده


13 نتیجه برای الگو

دکتر محسن حاجی تبار فیروزجائی، دکتر حسن ملکی، دکتر غلامعلی احمدی،
دوره 4، شماره 7 - ( 6-1395 )
چکیده

چکیده: هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی الگوی مفهومی کاهش فاصلۀ برنامۀ‏درسی قصدشده، اجراشده و کسب‏شده در نظام آموزش عمومی ایران است. بدین منظور دو پرسش اساسی مورد بررسی قرار گرفت: با چه الگویی می¬توان فاصلۀ سه برنامۀ¬درسی یاد شده را کاهش داد؟ الگوی پیشنهادی، تا چه حد معتبر است؟ روش این پژوهش، ترکیبی (کمّی و کیفی) است، به گونه‏ای که برای تدوین الگو از فنون مختلف مانند مرور اسناد و مدارک و استنتاج استفاده شده است. بدین منظور ساختار الگو در هفت بخش شامل عوامل شکاف، مبانی نظری، فلسفه، هدف، جهت‌گیری، اصول و روش کاهش فاصلۀ ارائه شده است. هم‏چنین به منظور اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی، با استفاده از شیوۀ نمونه‏گیری هدفمند، از نظرات صاحب‌نظرانِ برنامۀ‏درسی و کارشناسان شورای برنامه‏ریزی درسی استفاده شده است که این افراد درسطح بالایی الگوی پیشنهادی را تأیید کردند. نتایج بدست آمده نشان می‌دهد که با توجه به شناسایی عوامل اساسی شکاف، می‏توان الگوی متناسب با شرایط نظام آموزشی کشور طراحی نمود.


آقای عباس شکاری، دکتر احسان زارعی سبهتی، دکتر علی یزدخواستی،
دوره 4، شماره 7 - ( 6-1395 )
چکیده

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی نقش آموزش‌های کارآفرینی گدار کسب و کار (KAB) بر مهارت‌های کارآفرینی کارآموزان مراکز فنی و حرفه‌ای می‌باشد. این پژوهش کاربردی بوده و روش آن از نوع توصیفی- همبستگی می‌باشد. جامعۀ آماری این پژوهش شامل کارآموزان مراکز فنی و حرفه‌ای ثابت دولتی و شعب شهری استان اصفهان است که  حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و دیگران، 285 نفر با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای  انتخاب شده‌اند؛ ابزار گردآوری داده‌ها، پرسش‌نامۀ استاندارد مهارت‌های کارآفرینی و پرسش‌نامۀ محقق ساخته آموزش‌های KAB با ضریب آلفای کرونباخ 92/0  برای هر دو پرسش‌نامه می‌باشد. نتایج پژوهش با استفاده از آزمونT مستقل و تحلیل واریانس و معادلات ساختاری  لیزرل نشان می‌دهد که رابطۀ معنی‌داری بین آموزش‌های کارآفرینی گدار کسب و کار (KAB) و ابعاد مهارت‌های کارآفرینی (مهارت‌های شخصی، مدیریتی و فنی) وجود دارد. همچنین بین آموزش‌های کارآفرینی، الگوی گدار کسب و کار (KAB) بر حسب ویژگی‌های جمعیت‌شناختی (جنسیت، نوع فعالیت، مدرک و رشتۀ تحصیلی) تفاوت معناداری مشاهده نشده است.


خانم زهره کرمی، دکتر فرهاد سراجی، دکتر یحیی معروفی،
دوره 5، شماره 9 - ( 6-1396 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر، طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی روایت‏پژوهی جهت توسعه حرفه‏ای دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان است. الگوی برنامه درسی روایت‏پژوهی، مبتنی بر نظریات دیویی، برونر، شوآب، ویگوتسکی، دونالدشون ,کلندینین و کانلی است. در این الگو، یادگیری یک عمل فکورانه و مبتنی بر تجربه است؛ دانشجومعلمان با تفکر و تأمل در تجارب خود و دیگران، اقدام به ساخت معانی می‏کنند؛ آن‏ها فعالانه دانش، مهارت و نگرش خود را از روایت‏ها می‏آموزند و به توسعه حرفه‏ای دست می‏یابند. در این پژوهش، دو سؤال اصلی مطرح است: 1. الگوی برنامه درسی روایت‏پژوهی برای توسعه حرفه‏ای دانشجومعلمان دارای چه ویژگی‏هایی است و 2. آیا این الگو دارای اعتبار است؟ جهت پاسخ به این سؤالات از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شد. الگو طراحی شد و جهت اعتباربخشی در اختیار 20 نفر از متخصصان برنامه درسی و مدرسان دانشگاه فرهنگیان قرار گرفت که درصد بالایی از متخصصان، الگو و بخش‏های مختلف آن را مناسب ارزیابی کردند.

آقای مهدی قنبری، دکتر محمد نیکخواه، خانم بهاره نیکبخت،
دوره 5، شماره 10 - ( 12-1396 )
چکیده

هدف این پژوهش آسیب‌شناسی دوره‌ی کارورزی دانشگاه فرهنگیان به منظور ارائه‌ی الگوی مطلوب بوده‌است. نوع پژوهش آمیخته و روش آن متوالی تبیینی بوده‌است. جامعه آماری شامل مدرسان، معلمان راهنما و کارورزان دانشگاه فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری بوده است. در فاز کمی، مدرسان به روش سرشماری و دو گروه دیگر به روش تصادفی نمونه گیری شدند. در فاز کیفی از روش نمونه‌گیری هدفمند استفاده شد. در فاز کمی و کیفی به ترتیب اطلاعات با پرسشنامه و مصاحبه جمع‌آوری گردید.طبق نتایج،  ازبین مؤلفه‌های اهداف، فعالیت‌های یادگیری، زمان، فضای آموزشی مدارس و ارزشیابی؛ مدرسان مؤلفه زمان و دو گروه دیگر زمان، فعالیت‌های یادگیری و ارزشیابی را نامطلوب دانستند. در فاز کیفی نیز 7 مضمون فرصت، 17 چالش و 14 الزام استخراج شد. باتوجه به یافته‌ها و نظر کارشناسان، الگوی پیشنهادی با 14 مؤلفه در سه حوزه سیاستگذاری، اجرا و پشتیبانی ارائه گردیده‌است.


آقای محمد فیروزی، دکتر محمد سیفی، دکتر علی حسینی مهر، دکتر علیرضا فقیهی،
دوره 6، شماره 11 - ( 6-1397 )
چکیده

شکوفاسازی ظرفیت‌های هنری دانش‌آموزان از رسالت‌های مهم آموزش و پرورش در سند تحول بنیادین است. از یک سو محورهای پنج‌گانۀ تربیت هنری متشکل از ارتباط با طبیعت، زیبایی‌شناسی، تولید هنری، آشنایی با تاریخ و میراث فرهنگی-هنری و نقد هنری و از سوی دیگر ساختار محتوایی کتاب‌های درسی فرهنگ و هنر شامل هنرهای تجسمی، خوشنویسی، هنرهای سنتی، آوایی و نمایشی همگی موضوعاتی هستند که می‌بایست در پرورش توانمندی‌های بالقوۀ آدمی، مد نظر برنامه‌ریزان قرار گیرند. این مطالعه به شیوۀ تحلیل محتوا صورت گرفت. جامعۀ هدف عبارت بود از کتاب‌های درسی فرهنگ و هنر هر سه پایۀ دورۀ اول متوسطه در سال تحصیلی 95-1394. واحد ثبت به متن، تصویر و فعالیت اختصاص یافت. کدگذاری به شیوۀ قیاسی و براساس محورهای موضوعی و ساختاری آموزش فرهنگ و هنر انجام پذیرفت. به منظور اعتباربخشی به فرایند کدگذاری، ده درصد از محتوا توسط ارزیاب دوم کدگذاری شد که میزان همبستگی برابر 89/0 بود. نتایج نشان داد که پرکاربردترین محورهای تربیت هنری به ترتیب عبارتند از تولید هنری، زیبایی‌شناسی، نقد هنری، آشنایی با تاریخ و میراث فرهنگی-هنری و ارتباط با طبیعت. همچنین، اولویت‌های اول تا پنجم در ساختار محتوایی کتاب‌ها عبارتند از هنرهای تجسمی، هنرهای سنتی، خوشنویسی، هنرهای آوایی و هنرهای نمایشی. بررسی الگوی ساختار برنامۀ درسی نیز نشان داد که به هر سه وجه فعالیت‌های تجویزی، نیمه‌تجویزی و غیرتجویزی توجه شده، اما محتوای این کتاب‌ها به لحاظ تناسب فعالیت‌ها با محتوای آموزشیِ ارائه شده، شکل تلفیق، توازن و تنوع محتوایی و عدم تحریک و تهییج خلاقیت دانش‌آموزان نیازمند بازنگری است.


آقای سجاد پورباغبان، دکتر فیروز محمودی، دکتر اسکندر فتحی آذر، دکتر بهروز کوهستانی،
دوره 8، شماره 16 - ( 7-1399 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر واقعیت مجازی در درس علوم براساس  روش سنتزپژوهی انجام شد. جامعۀ آماری این پژوهش شامل تمامی مقالات علمی معتبر در زمینۀ واقعیت مجازی بود  که باتوجه به جست و جوی منظم در پایگاه های اطلاعاتی، بر اساس معیارهای ورود تعداد 920 مقاله علمی شناسایی و در نهایت بر اساس معیارهای خروج تعداد 197 مقاله پژوهشی برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. برای گردآوری، گزارش و ثبت اطلاعات پژوهش های اولیه، از فرم کاربرگ طراحی شده توسط محقق استفاده شد. تحلیل یافته ها با استفاده از الگوی هفت مرحله ای سنتزپژوهی مارش(1991) و روش های کدگذاری باز و محوری انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که برنامه درسی مبتنی بر واقعیت مجازی در درس علوم، برنامه ای دانش آموز محور است که نقش ها و مسئولیت های متفاوتی را برای فراگیر، مدرس و دانش، ایجاد می کند.
آقای اکبر سعیدنیا، دکتر فیروز محمودی، دکتر علی ایمان زاده، دکتر کیومرث تقی پور،
دوره 9، شماره 18 - ( 7-1400 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی برنامه ­درسی مبتنی بر پروژه STEM در دوره ابتدایی بر اساس روش سنتزپژوهی انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیه پژوهش‌های علمی معتبر مرتبط با موضوع بود که با جستجوی منظم در پایگاه‌های اطلاعاتی و بر اساس معیارهای ورود و خروج، تعداد 67 پژوهش برای بررسی نهایی انتخاب شد. برای جمع‌آوری، ثبت و گزارش اطلاعات اولیه پژوهش‌ها از فرم کاربرگ محقق­ساخته استفاده شد. تحلیل یافته‌ها با استفاده از الگوی هفت مرحله‌ای هورد(1983) و روش کدگذاری باز و محوری انجام شد. برای تائید پایایی فرمول ضریب کاپای کوهن بکار برده شد که میزان توافق بین ارزشیاب‌ها 79درصد بود. طبق یافته‌های پژوهش برنامه ­درسی مبتنی بر پروژه STEM برنامه‌ای دانش­ آموزمحور است که برای ‌تمامی عناصر برنامه نقشی متفاوت از برنامه‌های آموزشی سنتی و رایج تعریف می‌کند.
فرزانه تکبیری، محبوبه خسروی، نعمت اله موسی پور، حسن ملکی، رضا افهمی،
دوره 9، شماره 18 - ( 7-1400 )
چکیده

هدف این مقاله طراحی الگوی ­برنامه­درسی شخصی شده مبتنی بر هنرمفهومی در دوره­ابتدایی است. هنرمفهومی یکی از اقسام هنرپستمدرن[1] است که از منظر آن آموزش وبرنامه­درسی امری کاملا شخصی وموقعیتی است. بابکارگیری روش­سنتزپژوهی به بررسی نظرات و منابع مربوط به هنرمفهومی اقدام شد و نُه مقوله اصلی هنرمفهومی شناسایی شده شامل توجه به: مسائل اجتماعی، سیاسی وفرهنگی/ رویکرد انتقادی/ چند­فرهنگی/ خلاقیت/ تعامل با مخاطب/ بعد جهانی وبومی/  مسائل زیست­محیطی/ تنوع در تکنیک ورسانه. از سوی دیگر موضوع شخصیسازی­آموزش، که طی چنددهه گذشته مجددأ دارای اهمیت شده­است، نشان میدهد که برنامه­درسی وقتی میتواند موثر و کارآمد باشد که با شخص به ماهوَ شخص ارتباط برقرار سازد. برای تحقق برنامه­درسی شخصی‌شده، مفاهیم: «سبک، چگونگی، سطح، محتوا، راهبرد وروش­تدریس، رسانه، ارزشیابی، وقت ومکان» مطرح هستند. براین اساس، تلاش شد تا الگویی از ترکیب مفاهیم اساسی هنرمفهومی درقالب کلی برنامه­درسی شخصیشده فراهم گردد که به تأیید نهایی متخصصان برنامه­درسی وهنرمفهومی رسیده است.
 
[1]Postmodern Art

معصومه فرهوش، سارا ابراهیمی، عباس قلتاش،
دوره 9، شماره 18 - ( 7-1400 )
چکیده

این پژوهش باهدف طراحی الگوی بسته خودآموزبرای کلاس­های چندپایه دردوره دوم ابتدایی وبررسی اعتباردرونی آن انجام شد.روش پژوهش حاضرآمیخته از نوع طرح اکتشافی متوالی بود.دربخش کیفی پژوهش ازروش تحلیل محتوای کیفی ودربخش کمی ازروش پیمایشی برای اعتباریابی درونی استفاده گردید.دربخش کیفی شرکت‌کنندگان پژوهش شامل کلیه معلمان، راهبران آموزشی،متخصصان وکارشناسان آموزشی چندپایه وکلیه اسنادومنابع نظری وپژوهشی کلاس‌های چندپایه بودکه بااستفاده ازروش نمونه‌گیری هدفمند15نفرومنابع مرتبط به عنوان نمونه انتخاب شدند.حجم نمونه نیزبراساس اصل اشباع نظری تعیین شد.ابزارگردآوری داده‌ها،مروراسناد،مبانی نظری وپژوهشی ومصاحبه نیمه‌ساختاریافته بود.دربخش کمی،به‌منظوراعتباریابی درونی،جامعه پژوهش شامل کلیه معلمان ومتخصصان کلاس‌های چندپایه وطراحی آموزشی بودکه 30 نفرازآن‌هاباروش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدندکه دردومرحله اولیه ونهایی درموردالگونظردادند.ابزارگردآوری داده‌ها دربخش کمی،پرسشنامه محقق­ساخته بود.یافته­های تحلیل محتوای کیفی8 مؤلفه اصلی رانشان دادکه عبارت بودنداز: تعیین موضوع آموزشی،احصااهداف آموزشی،تعیین انتظارات عملکردی،تعیین پیش‌نیازهای یادگیری،بازتألیف محتوا،تعیین موادورسانه‌های آموزشی،ارزشیابی وبازخورد.یافته­های اعتباریابی درونی بااستفاده ازآزمونtتک‌نمونه­ بیانگرآن بودکه میانگین به­دست‌آمده کل گویه­هابالاترازمیانگین فرضی3 است واین تفاوت میانگین معنادارمی‌باشد.براین اساس،الگوی بسته خودآموزدارای اعتباردرونی است.
پروانه مهرجو، محمدرضا سرمدی،
دوره 10، شماره 19 - ( 1-1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف کشف چیستی مبانی فلسفی تدریس در راهبردهای یاددهی – یادگیری صورت گرفت تا جایگاه شناسایی این مبانی در حوزه نظر و عمل مشخص گردد. رویکرد پژوهش توصیفی -تحلیلی و از نوع کیفی و اسنادی بود. داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل متن و برگرفته از متون منابع مختلف،با استفاده ازتهیه فرم وفیش برداری جمع آوری شد.برای پاسخ به سوال پژوهش شش سوال معرفت شناسانه در راستای انواع الگوهای تدریس مطرح شد. نتایج نشان داد معرفت در الگوهای تدریس اطلاعات پردازی به صورت نسبی و ذهنی بوده ونوع معرفت در الگوهای تدریس این خانواده به صورت معرفت حسی، تجربی معرفت عقلانی و بخشی هم معرفت شهودی قابل دسته بندی می باشد. نتایج در بخش مکاتب فلسفی پشتیبان کننده این الگوها شامل مکاتب کلاسیک (ایدآلیسم و رئالیسم)، مکتب پراگماتیسم، طبیعت گرایی، اگزیستانسیالیسم و پست مدرنیستم (سازنده گرایی فردی و اجتماعی) بود.
محبوبه زادشیر، علیرضا عصاره، سهیلا غلام آزاد، محمدرضا امام جمعه،
دوره 10، شماره 19 - ( 1-1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه­ درسی ریاضی دبستان مبتنی بر رویکرد شناختی انجام پذیرفت. روش پژوهش از نوع آمیخته می­باشد.در بخش کیفی ابتدا طبق یافته ­های به دست­آمده از  پژوهش زادشیر و همکاران(1401) ، ویژگی­های عناصر دهگانه برنامه­ درسی ریاضیات با رویکردشناختی استخراج شد ویژگی­های عناصر الگوی مورد نظر تدوین و الگوی اولیه طراحی گردید. در بخش کمی با روش پیماشی جهت اعتباربخشی به الگوی طراحی شده از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید و برنامه طراحی شده از نظر متخصصان علوم شناختی، آموزش ریاضی و برنامه ریزی­درسی  اعتبارسنجی شد. و پس از بررسی نظرات متخصصان درباره الگوی طراحی شده، الگوی نهایی طراحی شد. در گام آخر جهت اعتباربخشی به الگوی طراحی شده، داده­های بدست­ آمده از بخش کمی با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج بدست آمده حاکی از وجود اعتبار الگوی طراحی شده را دارد.
 
معصومه کیانی،
دوره 11، شماره 21 - ( 1-1402 )
چکیده

هدف مقاله حاضر، بررسی الگوهای مونته سوری، والدورف، و بانک استریت در سه محور؛ نگاه به کودک و عاملیت او، ارزشیابی کودکان، و کیفیت محیط آموزشی، با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوای کیفی است. یافته‌های این تحقیق در محور نخست در هر سه الگو بیانگر منحصربه‌فردبودن، توانمندی، عاملیت، و شایستگی کودک در ساخت و انتقال معانی، تأکید بر شنیدن صدای کودک و تعقیب آن توسط مربیان و بزرگسالان، توجه نسبی به صلاحیت کودکان جهت تصمیم‌گیری و اقدام در امور مربوط به خودشان است. در محور دوم نیز تا حد قابل توجهی به رفاه کودک و نیز مشارکت فعال وی در نظارت بر یادگیری خود و دستاوردهایش تأکید می‌شود و از این حیث، فرایند ارزشیابی در راستای توسعه حس عاملیت کودکان قراردارد. طبق محورم سوم نیز  محیط عنصری کلیدی در کیفیت رشد و یادگیری کودکان، و تا حدودی در راستای توسعه حس عاملیت کودکان قراردارد.
 
بنت الهدی سادات حسینیان، محمدرضا نیلی، فریدون شریفیان،
دوره 11، شماره 22 - ( 6-1402 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد و مؤلفه ­های توسعه حرفه­ ای معلمان با توجه به الگوها و مدل­های توسعه حرفه­ای معلمان انجام گرفته است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن فرا ترکیب براساس مدل اروین و همکاران(2011) است. جامعه پژوهش، متشکل از 276 مقاله علمی پژوهشی منتشر شده در مجلات معتبر علمی است که در بازه سال­های 1392 شمسی و 2008 میلادی تاکنون در زمینه توسعه حرفه­ای معلمان و ارائه الگو در این زمینه بودند. نمونه پژوهش شامل29 پژوهش است که به‌صورت هدفمند جمع‌آوری  و بر اساس پایش موضوعی داده­ها انتخاب‌شده‌اند. بر اساس تجزیه‌وتحلیل داده­ها، ابعاد و مؤلفه­های توسعه حرفه­­ای در 5 بُعد و  22 محور طبقه­بندی شدند. این ابعاد شامل ابعاد فردی، سازمانی، فرهنگی- اجتماعی، راهبردی زمینه­ای و موانع و چالش­ها است. سیاست­گذاران آموزشی با در نظر گرفتن این محورهای می­توانند زمینه بهبود و طراحی الگوی بومی توسعه حرفه­ای برای معلمان را فراهم کنند.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به دوفصلنامه نظریه و عمل در برنامه درسی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Theory & Practice in Curriculum Journal

Designed & Developed by : Yektaweb