پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده: (3968 مشاهده)
هدف پژوهش حاضر بررسی رویکرد ضمنی ویتگنشتاین دوم در فلسفه تدریس او میباشد. ویتگنشتاین در نیمه دوم حیات فکری خویش از رویکرد کارکردی زبان سخن گفته است. در این تغییر نگرش زبان صریح گزارهای توصیف کننده امور واقع جهان جای خود را به زبان کاربردی و ضمنی در مواجه با موقعیتهای جهان داده است. از سوی دیگر حوزه تدریس و یادگیری بهطور سنتی مبتنی بر آموزههای دانش صریح بوده و بر نقش مهم دانش گزارهای برای بیان و انتقال صریح و همگانی دانش تأکید داشته است. یافته پژوهش حکایت از آن دارد که تلفیق رویکرد کارکردی به زبان با نظریه دانش ضمنی در امر تدریس و آموزش منجر به شکلگیری مدلی از آموزش تحت عنوان تدریس ضمنی برای ویتگنشتاین شده است که دارای ابعاد و کاربردهای متفاوتی نسبت به رویکرد پیشین است و حاصل تجریه زیسته او در فضای کلاس درس و هدایت شاگردانشان میباشد. سه مشخصه اصلی این رویکرد جدید بیانناپذیری، قاعدهگریزی و متنمحوری تدریس است. این رویکرد متاسفانه در سایه روایت پوزیتویستی در فضای تعلیم و تربیت و مدلهای تدریس کاملا نادیده انگاشته شده است. روش پژوهش حاضر تحلیل کیفی با رویکرد تحلیل زبانی در بررسی آثار ویتگنشتاین متأخر و نظریههای مطرح در خصوص دانش ضمنی بر اهمیت این مدل از تدریس است.
شمارهی مقاله: 2
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
فلسفه تعلیم و تربیت دریافت: 1400/5/13 | پذیرش: 1401/3/26 | انتشار: 1401/4/16