جستجو در مقالات منتشر شده



مسلم قبادیان،
جلد 2، شماره 30 - ( 1-1394 )
چکیده

هدف از انجام دادن این پژوهش، بررسی نقش برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه پنجم مدارس ابتدایی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 94-1393 است. این تحقیق، از نوع کاربردی است و شیوه  انجام گرفتن آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان پایه پنجم مقطع ابتدایی شهر خرم آباد تشکیل داده است. در این پژوهش، بر اساس سه تحقیق مشابه، تعداد 60 نفر به عنوان حجم نمونه اتنخاب شد، 30 نفر در گروه گواه و 30 نفر درگروه آزمایشی. این تعداد، به صورت تصادفی در هر یک از گروه ها قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس مهارت های اجتماعی متسون بهره گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده های گرد آوری شده، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس) استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی های آماری نشان داد که برنامه آموزش فلسفه، بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان کلاس پنجم تأثیر داشته است.


یحیی قائدی،
جلد 2، شماره 30 - ( 1-1394 )
چکیده


مظهر بابایی،
جلد 2، شماره 31 - ( 12-1394 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر واکاوی جایگاه آموزشیِ هنر فیلم برای تشریح چگونگی حصول و تسهیل مفهوم آگاهی به عنوان یکی از لوازم‌‌ تربیت است. این پژوهش از نوع کیفی و به روش توصیف و تحلیل مفهو‌‌می است. یافته‌ها نشان می­دهد که با واکاوی فیلم ‌‌می‌توان استنباط‌‌‌‌ها و استنتاج‌هایی بین فیلم و مخاطب در فرایند حصول و تحققِ عملیِ مقوله‌ی «آگاهی» را به عنوان لازمه و پیامد فرایند تربیت انجام داد‌‌‌‌‌‌‌. با فرض این که فیلم مانند یک متن درسی است ‌‌می‌توان نتیجه‌‌ی این تحلیل و نقادی فیلم را «آگاهی» در معنای التفات و نوعی دانستن جدید نامید‌‌‌‌‌‌‌. نوعی آگاهی‌‌ که خود تسهیل‌کننده‌ی فرایند تربیت است و اگر محقق گردد یک نگرش، بینش و دیدگاه تلقی ‌‌می‌شود و بر نوع تفکر و عمل یادگیرنده مؤثر واقع ‌‌می‌شود. بدین‌سان، در نهایت ‌‌می‌توان روشی یا ابزاری برای تغییر، بهبود و تعمیق مفهوم تربیت پیشنهاد کرد‌‌‌‌‌‌‌. 


فاطمه اسدالهی، محمود مهر محمدی،
جلد 3، شماره 32 - ( 6-1395 )
چکیده

چکیده

   کتاب «اصول اساسی برنامه درسی و آموزشی» تایلر یکی از چالش برانگیز ترین اثر در حوزه برنامه ریزی درسی است که مورد نقد گروه های مختلف قرار گرفته. منتقدان از یک سو، آن را «سرقت ادبی» و برگرفته از آثار دیگرصاحب نظران و از سوی دیگر، سوال هایش را سرمنشاء مهندسی سازی برنامه درسی می دانند. مطالعه حاضر دو هدف اصلی را دنبال می کند. یکی، بررسی ارزیابی هایی دیدگاه های متفاوت نسبت به منطق و دیگری، باز ارزیابی این اثر با مقایسه آن و نسخه بازبینی شده اش توسط نگارنده تا شاید به برخی از تفاسیر ناقدان پاسخ داده شود. بنابراین، محقق با وظایف ارزیابی، مقایسه کردن و ارائه بدیل ها از روش کاوشگری فلسفی (نقد توسعی) با هدف ابهام زدایی، فهم و شفاف سازی برنامه درسی مبتنی بر تعیین اهداف تایلر استفاده کرده است. یافته ها نشان می دهد، ارمغان منطق تایلر برای تعلیم تربیت کشور ها شامل فوایدی نظیر، توجه به ارزش ها، توجه به تفاوت های فردی، تربیت معلم فکور، تربیت دانش آموز فکور و توجه به علائق آنها، توجه به تخصص گرایی در کنار آموزش عمومی، تلفیق نظریه و عمل، توجه به حل مسئله و معایبی چون، توجه فراوان به اهداف تجویزی، عدم توجه به مشارکت دانش آموزان در انتخاب راهبرد های یادگیری، توجه زیاد به ارزشیابی پایانی بوده است. در نتیجه منطق تایلر به عنوان راهنمای توسعه برنامه درسی همانند یک چهارچوبی تلقی می شود که سازه های آن می تواند سخت و محکم یا انعطاف پذیر باشد.


رمضان برخورداری،
جلد 3، شماره 32 - ( 6-1395 )
چکیده

همچنان که در برخی  اسناد تاریخی اشاره شده است، آموزش عالی به عنوان یک نهاد سابقه ای بیش از هشتصد سال دارد  و  در خلال این دوره تحولات مهمی را از سر گذرانده است.  آموزش عالی در دوران مدرن تابعی از مدرنیته به عنوان یک جنبش فراگیر با ویژگی هایی چون اصالت علم، اصالت فرد، تولید انبوه، اصالت تکنیک و ... است. پدید آمدن چنین گرایش هایی در آموزش عالی مدرن در تقابل با ارزش هایی است که در ابتدا از نهادی چون آموزش عالی انتظار می رفته است. یکی  از مهمترین اندیشمندانی که  ویژگی انبوه ساز دوران مدرن را  در پرتو اندیشه ای چون اصالت به چالش کشیده است فردریش ویلهلم نیچه اندیشمند قرن نوزدهم آلمانی است. در مقاله حاضر چشم انداز وی از موضوع فرهنگ انبوه و مساله اصالت  تقریر شده است و  نمودهای آن در آموزش عالی مدرن برشمرده شده است. بنا به رسالت دوگانه ای که از فیلسوف بر می­شمارد یعنی فیلسوف به مثابه طبیب و فیلسوف به مثابه  تندیسگر، در مقاله حاضر دستاوردهای وی به عنوان طبیب فرهنگ و تندیسگر فرهنگ در عرصه آموزش عالی مدرن استخراج و مورد بررسی قرار گرفته است. در عرصه نخست علائم بیماری آموزش عالی چون پذیرش انبوه، غلبه کمیّت در تمام ابعاد آموزش عالی، غلبه روش علمی به عنوان یگانه روش مقبول، غیاب جنبه زیبایی شناختی و.. شناسایی شده است و در جنبه تندیسگری  اصلاح رویه های یاد شده  مورد مورد بررسی قرار گرفته است.


سهیلا جلیلیان، احسان عظیم پور، فریبا جلیلیان،
جلد 3، شماره 32 - ( 6-1395 )
چکیده

این پژوهش با هدف تعیین تأثیر برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان بر پرورش توانایی حل مسأله و قضاوت اخلاقی در دانش­آموزان پایه سوم ابتدایی شهرستان اسلام آبادغرب انجام شد. جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیه دانش­آموزان پایه سوم ابتدایی در سال تحصیلی 94-93 بود. برای این منظور 80 نفر از دانش­آموزان به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (40 نفر) و گواه (40 نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری داده­ها ابتدا از پرسشنامه­ حل مسأله لانگ و کسیدی (1996) و آزمون قضاوت اخلاقی (MJT) استفاده شد. سپس برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان در طی 12 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید. در پایان دوره پرسشنامه­های­ مذکور مجددأ توسط هر دو گروه تکمیل شد. مقایسه میانگین نمره­های توانایی حل مسأله و قضاوت اخلاقی در گروه آزمایش و گواه با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت معناداری را نشان داد (001/0 >p )، به عبارتی اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر افزایش توانایی حل مسأله و رشد قضاوت اخلاقی دانش­آموزان تأثیر مثبتی داشته است. همچنین، تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر افزایش حل مسأله و قضاوت اخلاقی بر حسب جنسیت معنادار نبود.


نگین برات دستجردی، خانم الهام یوسفی،
جلد 3، شماره 33 - ( 12-1395 )
چکیده

یکی از اهداف اصلی در آموزش مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات، پرورش مهارت­های تفکر انتقادی است. تفکر انتقادی برای زیستن اندیشمندانه و سازگاری با تغییرات و تحولات سریع اجتماعی ضروری است. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات با میزان گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان آموزش از راه دور بود. روش پژوهش توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری دانشجویان پیام نور (آموزش از راه دور) شهر اصفهان بودند که 100 نفر آنها به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابراز گردآوری داده­ها، پرسشنامه استفاده از ICT  و پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا بود. یافته­ها نشان داد میانگین نمره­های کل گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان 31/276 بود که نشان­دهنده گرایش متزلزل است. همچنین میان میزان آشنایی با ابزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، اهداف علمی- پژوهشی و اهداف آگاهی از اخبار و اطلاعات با گرایش به تفکر انتقادی رابطه معناداری مشاهده شد.


مریم دیباواجاری،
جلد 3، شماره 33 - ( 12-1395 )
چکیده

این مقاله با عنوان  بررسی جایگاه پرسش  و نقش آن در مشاوره فلسفی، به دنبال پاسخگویی  به این پرسش ها می باشد، 1.پرسش چیست؟ 2.مشاوره فلسفی چیست؟3. جایگاه پرسش در مشاوره فلسفی کدام است؟  4.پرسش و مشاوره فلسفی چگونه پژوهش در تربیت را متحول خواهد کرد؟برای پاسخگویی به این پرسش ها از روش تحلیلی محتوای کیفی و دیالکتیک با خود استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد:  مشاوره فلسفی ابداع دوران جدید است گرچه می توان ریشه های ان را به سقراط باز گرداند. مشاوره فلسفی به مراجعان کمک  می کند پرسش هایی اساسی از خود بپرسند و در این رهگذر دهن خود را سازمان دهی کنند و ریشه ای نادرستی افکارشان را کشف کنند. پرسش هم نقش اساسی در فلسفه ورزی دارد و هم اگر قرار باشد در مشاوره فلسفی مورد استفاده قرار گیرد ، نقشی جدی ایفا می کند. مشاوره فلسفی چون یک آغاز و یک ابداع می تواند پژوهشهای تربیتی را تحت تاثیر قرار دهد. و به برخی پرسش های اساسی پاسخ دهد ؛ آیا باید  در آموزش و پژوهش در مشاوره تحولی ایجاد شود؟ آیا فلسفه و فلسفه ورزی باید آموزش و پژوهش در سایر رشته های تربیتی را نیز  تحت تاثیر قرار دهد؟


مریم جناب زاده رودباری، فهیمه انصاریان، عزت اله نادری،
جلد 5، شماره 36 - ( 6-1397 )
چکیده

هدف ازپژوهدف پژوهش حاضربررسی میزان اعتمادپذیری برنامه آموزش فلسفه(p4c)،درفعالیتهای پرورشی به  منظورکاهش احساس نیازبه بیان کلامیوبیان فیزیکی خشم دردانش آموزان پسر یایه اول مقطع متوسطه مدارس منطقه 14شهرتهران بوده است.پژوهش ازنوع تحقیقات کاربردی وبه روش نیمه تجربی با طرح تحقیق آزمون مقدماتی ونهایی باگروه شاهد بدون استفاده ازگزینش تصادفی انجام شد.جامعه آماری پژوهش،کلیه دانش آموزان پسرپایه اول مقطع متوسطه دوره دوم منطقه14 مشغول به تحصیل، درسال 1393-1394،که تعداد 2994 نفربودند.حجم نمونه آماری60 نفرازدانش آموزان که دردوگروه30 نفری تجربی وگواه به صورت غیرتصادفی قرار گرفتند.پس ازبرگزاری دوره آموزش(p4c)، به منظورجمع آوری داده ها ازپرسشنامه بیان حالت هیجانی وصفت شخصیتی خشم اسپیلبرگر2(STAXI-2)وبرای تجزیه وتحلیل داده هاعلاوه برآمارتوصیفی ازآزمون تحلیل کوواریانس،بااستفاده از نرم افزار       SPSSاستفاده شد.یافته های حاصل ازاین تحقیق،به سوال کلی که آیا اجرای برنامه آموزش فلسفه برای کودک درفعالیتهای پرورشی برکاهش احساس نیاز به بیان کلامی وبیان فیزیکی خشم دردانش آموزان پسرمقطع متوسطه تأثیر دارد یاخیر،پاسخ داده وتأیید نموده.


مرتضی چمل نژاد، مختار ذاکری، محمد مهدی حسینی،
جلد 5، شماره 36 - ( 6-1397 )
چکیده

مفهوم هویت با پرسش "من چه کسی هستم" از نخستین دوره‌های حیات انسانی همواره مطرح بوده و در هر دوره‌ای پاسخی به‌خود گرفته است. هویت در هر دوره‌ای متاثر از شرایط و ویژگی‌های بافتی جوامع و اعصار، مفهوم ویژه‌ای یافته است‌. تلاش نگارندگان بر‌ این است که در نگاه اول مفهوم هویت را در فضای پدیدارشناسانه مورد تامل قرار داده و سپس چگونگی عملکرد تعلیم و تربیت بر اساس وضعیت‌های هویتی را تبیین کند. سؤال اصلی پژوهش عبارتاستاز اینکه عمل تعلیم و تربیت در پرورش هویت بر مبنای وضعیت‌های هویت‌یابی چگونه بایستی به انجام رسد؟ این پژوهش از اشکال پژوهشهای فلسفی و با روش  تحلیلی- استنتاجی انجام شده است‌. نتایج نشان می‌دهد که بر مبنای وضعیت‌های هویتی مطلوب، شبه هویت، جعل هویت و بحران هویت‌، مشخص می‌شود که این خود فراگیر است که باید مسیر هویت‌یابی را طی کند و در واقع وظیفه‌ی اصلی تعلیم و تربیت ایجاد بستر مناسب و امکان رویارویی با زمینه‌های اساسی و مهم هویتی است؛ در بحث‌های هدف‌گذاری، روش‌ها و موقعیت‌های یادگیری این فراگیر است که در مرکز قرار دارد و در واقع محور و اساس برنامه‌های تعلیم و تربیت است و تنها با این شرایط و تحقق کامل عناصر سه‌گانه است که وضعیت مطلوب میسر می‌شود.


کامران شاهولی، منصور مرعشی، جلال هاشمی،
جلد 5، شماره 36 - ( 6-1397 )
چکیده

«رویکرد یاددهی- یادگیری» الگوی مواجهه‌ی معلم و دانش‌آموز در یک محیط آموزشی و یکی از بخش‌های اصلی نظام آموزشی است. این الگو را می‌توان بر اساس آراء و اندیشه‌های متنوعی سازماندهی و ترسیم نمود؛ از جمله مکاتب فلسفی و یا نظریات علمی. هدف از این پژوهش ترسیم و تبیین رویکرد یاددهی- یادگیری در پارادایم پیچیدگی است. پارادایم پیچیدگی یکی از رویکردهای علمیِ معاصر می‌باشد که نگرش مبتنی بر آن در حال نفوذ به حوزه‌های مختلفِ دانش از جمله علوم تربیتی است. از این رو در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است بر اساس مفاهیم و مؤلفه‌های اساسی در پارادایم پیچیدگی، رویکرد یاددهی- یادگیری ترسیم و تبیین گردیده و به طور خلاصه بدین شرح است: مراحل و توالی فعالیت‌های معلم و دانش‌آموز به‌صورت راهبردی است که به طور مداوم و با در نظر گرفتن حداکثر شرایط دخیل و موثر بر محیط آموزشی توسط معلم و در تعامل با دانش‌آموزان سازمان‌دهی و هدایت می‌شود. به عبارتی معلم با طراحی و سازماندهی راهبردی محیط به صورت غنی و پیچیده، دانش‌آموز را به سمت پژوهش و یادگیری هدایت می‌کند؛ بنابراین دانش‌آموز فعال و پژوهشگر است؛ پژوهشگری که پیوسته در مواجهه با محیط آموزشی، خود را سازماندهی و بازسازماندهی کرده و در واقع یاد می‌گیرد و تکامل می‌یابد. بر این اساس رابطه‌ی معلم و دانش‌آموز نیز بر پایه‌ی تعاملات گسترده و متنوعِ آنها با یکدیگر و با محیط، پویا و چندسویه می‌باشد.

 
 
محمد داوودی، رخساره قربانی، محمدرضا عادل، محمدرضا امیریان،
جلد 5، شماره 37 - ( 8-1397 )
چکیده

 هدف از این پژوهش بررسی نگرش معلمان زبان انگلیسی ایرانی در خصوص تفکر بازخوردی در تدریس بود. بدین­منظور مصاحبه نیم­ساختاری با نمونه هدفمند متشکل از 15 معلم زبان انگلیسی صورت گرفت. داده ها با کمک روش داده بنیاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از تحلیل داده­ها 5 مقوله استخراج شد که به ترتیب به مقوله اصلی یعنی شناخت و آگهی از تفکر بازخوردی، عوامل مربوط به تدریس، عوامل مربوط به یادگیرنده، عوامل مربوط به معلم، مزایا و معایب تفکر بازخوردی نام­گذاری شدند. مقوله­های استخراج شده در محیط آموزش زبان مورد بحث قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان می­دهد شرکت­کنندگان به ارزش و اهمیت تفکربازخوردی واقفند. نتایج نشان داد عوامل تدریس، عوامل مربوط به یادگیرنده و عوامل مربوط به معلم از مولفه­های اصلی تدریس تفکر بازخوردی به­شمار می­روند. مربیان برنامه­های تربیت معلم می­توانند از نتایج این تحقیق جهت ترویج تفکر بازخوردی در دوره­های آموزشی و طراحی و برنامه­ریزی این روش تدریس استفاده کنند.

علی ستاری،
جلد 7، شماره 40 - ( 1-1399 )
چکیده

جلال آل احمد از منظر یک مدیر به مسائل تربیتی مدرسه و اجتماع توأم با هم نظر افکنده و به دنبال آن بوده تا مشکلات اجتماع و مدرسه را در ارتباط با یکدیگر و از درون مدرسه حل کند. مقاله در صدد است به کاوش در افکار او در داستان مدیر مدرسه در حل مسائل اجتماع از درون مدرسه بپردازد. به این منظور از روش توصیفی تحلیلی استفاده شد. نتایج نشان داد در حوزه تفکر، عناصر خدا باوری، آخرت‌گرایی و روحیات مذهبی، سبک مدیریت آل احمد در مدرسه را متاثر ساخته است. معرفت‌شناسی جلال آل احمد در نگاهش به مسائل عینی و واقعی مدرسه و اجتماع پیرامون آن، یادآور رئالیسم اجتماعی است که با چاشنی رویکرد انتقادی وی در می‌آمیزد. نگاه او به انسان از دو منظر انسان موجود و انسان مطلوب قابل تبیین است. انسان موجود دچار بی‌هدفی شده و یا در مسیر هدفی که دنبال می‌کند، هویت اصیل خود را از دست داده و نیازمند اصلاح است. انسان مطلوب از نظر او کوشا، خواهان تغییر و معطوف به کشف خود همراه با تمایل به احیاء سنت‌های بومی است. مولفه‌های ارزشی شامل گرایش به وجدان، مسئولیت‌پذیری، منزه‌طلبی و سنت‌گرایی است که در اداره مدرسه تبلور می‌یابد. در سایه طرز فکرهای یاد شده، هدف کلی او برقراری رابطه میان سنت و تجدد و اصلاح اجتماع از طریق اجتماع کوچک مدرسه است. برای رسیدن به هدف یاد شده، وی بر محتواهای درسی برانگیزاننده و مبتنی بر رفع مسائل و نیازهای اجتماع و روش‌های تدریس کاربردی از جمله استفاده از روش کاردستی، نمایش فیلم، برگزاری نمایش و انجام ورزش تاکید می‌کند که در آن ارزشیابی آموزشی به صورت مستمر و خارج از چهارچوب مقطعی انجام می‌شود.

امیر مرادی، سوسن کشاورز، محسن کردلو،
جلد 7، شماره 40 - ( 1-1399 )
چکیده

      امروزه با توجه به گسترش اینترنت و رسانه‌های اجتماعی، محیط‌های تربیتی جدیدی به نام شبکه‌های اجتماعی ظهور و گسترش یافته‌اند که به دلیل امکانات و قابلیت‌های منحصربفردشان، کودکان و نوجوانان را مجذوب خود کرده‌اند. به دلیل خنثی نبودن فناوری، کودکان و نوجوانان با فرصت‌ها و تنگناهای تربیتی متعددی از طریق شبکه‌های اجتماعی مواجهه هستند. بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی تنگناهای تربیتی شبکه‌های اجتماعی بر کودکان و نوجوانان و ارائه راه‌کارهای پیشگیرانه با تأکید تأکید بر آموزه‌های تربیتی قرآن و احادیث. روش پژوهش حاضر، کیفی و از نوع توصیفی- تحلیلی (تحلیل محتوای کیفی) و استنباط قیاس عملی است. یافته‌های پژوهش نشان داد؛ مهمترین تنگناهای تربیتی شبکه‌های اجتماعی بر تربیت کودکان و نوجوانان شامل هنجارشکنی (نظیر قانون‌شکنی، خشونت و پرخاشگری، آزادی جنسی و ترویج محتوای مبتذل، ترویج و عادی‌سازی روابط نامشروع دختران و پسران، ترویج تجمل‌گرایی و مصرف‌گرایی افراطی، نقض برخی از فضیلت‌های اخلاقی و دینی، روزمرگی و کلیشه‌گرایی)، اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی و دوری از خداوند و تجاوز به حریم خصوصی است. همچنین فرهنگ‌سازی، ارتقای نظارت آگاهانه والدین، صیانت از حریم خصوصی، پر کردن اوقات فراغت و تأکید بر اهمیت عزت نفس و پرورش مهارت‌های آن از جمله راه‌کارهای پیشنهادی است که بررسی قرآن و احادیث جهت کاهش تأثیرات منفی تربیتی شبکه‌های اجتماعی ما را بدان رهنمون می‌کند.
فریبا عادل زاده نایینی، رضاعلی نوروزی، جهانبخش رحمانی،
جلد 7، شماره 41 - ( 8-1399 )
چکیده

هدف کلی از انجام این پژوهش، ارائه یک مدل، شامل اهداف، اصول و روش‌های تربیت عقلانی فارابی در حیطه عقل نظری است. در انجام این پژوهش از روش استنتاجی فرانکنا استفاده شده است. به این صورت که در مرحله اوّل با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، نظام مقوله‌بندی قیاسی، مطالب مورد بررسی قرار گرفته و با توجّه به آن‌ها در مرحله بعد گزاره‌های واقع‌نگر مشخّص شده و در آخر با استفاده از روش استنتاجی فرانکنا اهداف، اصول و روش‌های تربیت عقلانی فارابی در حیطه‌ی عقل نظری مشخّص شده است و در پایان نتیجه‌گیری شده است که هدف غایی تربیت عقلانی فارابی، نیل به الله به عنوان سبب اوّل در جهت رسیدن به سعادت است و اهداف واسطه‌ای تربیت عقلانی، در حیطه‌ی عقل نظری عبارتند از: رسیدن به رتبه‌ی وجودی عقل فعّال، ﻛﻤﺎﻝ ﻋﻘﻞ ﻧﻈﺮﻱ ﻭ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻋﻘﻞ ﻣﺴﺘﻔﺎﺩ، طی مراتب عقل و رسیدن به تجرّد محض و فعلیّت تام، دستیابی به معرفت تام از مسیر قوه متخیّله و ناطقه، پرورش مهارتهای تعقّل، بصیرت‌افزایی و خودآگاهی. اصول تربیت عقلانی در حیطه‌ی عقل نظری عبارتند از: اصل شایستگی ذاتی، اصل تربیت‌پذیری(تعلیم)، اصل راهنمایی، اصل لزوم آموزش، اصل ترکیب نظر و عمل، اصل تعقّل و تفکّر و روش‌های تربیت عقلانی در حیطه‌ی عقل نظری عبارتند از: آموزش فلسفه، استقراء، تمثیل، قیاس، الگوسازی، آموختن علم، آفرینش هنری، آموختن حکمت، تعقّل و تفکّر و تأمّل.

حامد پورمراد، علیرضا محمودنیا،
جلد 7، شماره 41 - ( 8-1399 )
چکیده

تربیت اجتماعی یکی از ارکان و ابعاد اساسی تربیت را تشکیل می‌دهد. این بعد از تربیت به لحاظ گستردگی، پیچیدگی رشد شخصیت فردی را به همراه دارد و از سویی میراث فرهنگی را به نسل آینده منتقل می‌کند. در حوزه رسانه نیز یکی از پرسش‌های بنیادین در علم ارتباطات، این است که حدود تأثیرگذاری رسانه‌ها و قدرتمندی آن‌ها در شکل‌دهی به باورها و توانمندی مخاطبان در گزینش و مفهوم‌سازی متفاوت از پیام چگونه است؟ حال باید دید ماهیت رسانه و مسائل و دیدگاه‌های مربوط به آن چیست و  نقش رسانه در تربیت اجتماعی با عنایت به نظریه دریافت چگونه است؟ دراین راستا محقق با استفاده از روش‌های پژوهشی تحلیل محتوای کیفی (سوالات اول و دوم) و قیاس عملی (سوال سوم) به موضوعاتی چون : تعریف ، انواع  و چیستی رسانه، مسائل رسانه،  نظریه دریافت، تربیت اجتماعی، اهداف و روش‌های آن و نهایتا بحث و نتیجه‌گیری شامل ترسیم چهار رابطه‌ی رسانه و تربیت اجتماعی: «ضعیف، جایگزین، منفعل، فعال»  و تبیین  نقش رسانه در تربیت اجتماعی شامل نقش تاثیرگذاری فرهنگی و فرهنگ تاثیرگذاری، با تأکید بر نظریه دریافت پرداخته است.

روح اله مظفری پور، سمانه شفیعی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده

در این پژوهش جنبه‌های مختلف آموزش و یادگیری مجازی در شبکه شاد، از دیدگاه پساپدیدارشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. به همین منظور از روش پساپدیدارشناسی استفاده شده است تا جنبه‌های کاهشی و افزایشی آموزش در شبکه شاد مشخص شود. نتایج نشان می‌دهد آموزش در بستر شبکه شاد علی رغم برخی مزایا، مثل آزادی بیشتر و دسترسی در زمان‌ها و مکان‌های مختلف می‌تواند منجر به ایجاد تجربیات و رفتارهای خاصی، متفاوت با آموزش حضوری می‌شود. آموزش مجازی می‌تواند به فروکاهش ادراک کامل و آنچه به عنوان درک بهینه در این پژوهش مطرح شده است، بینجامد. نوع ارتباط بین معلم و دانش‌آموزان با هم، به کلی دگرگون و فروکاهیده می‌شود. برخی رفتارهای نامطلوب مثل پنهان کاری و عدم مسولیت‌پذیری و تضعیف تربیت اجتماعی از دیگر مواردی است که می‌توان به آنها اشاره کرد. همچنین به خاطر چندمنظوره بودن تلفن همراه، امکان تقسیم توجه و حواس پرتی، بالا می‌رود و تلفن همراه به خاطر ساختار غیر آموزشی که دارد رفتارهای غیرمرتبط با آموزش را در دانش اموزان برمی‌انگیزد.

محسن بهلولی فسخودی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی رویکرد ضمنی ویتگنشتاین دوم در فلسفه تدریس او می­باشد. ویتگنشتاین در نیمه دوم حیات فکری خویش از رویکرد کارکردی زبان سخن گفته است. در این تغییر نگرش زبان صریح گزاره‌ای توصیف کننده امور واقع جهان جای خود را به زبان کاربردی و ضمنی در مواجه با موقعیت‌های جهان داده است. از سوی دیگر حوزه تدریس و یادگیری به‌طور سنتی مبتنی بر آموزه‌های دانش صریح بوده و بر نقش مهم دانش گزاره‌ای برای بیان و انتقال صریح و همگانی دانش تأکید داشته است. یافته پژوهش حکایت از آن دارد که تلفیق رویکرد کارکردی به زبان با نظریه دانش ضمنی در امر تدریس و آموزش منجر به شکل‌گیری مدلی از آموزش تحت عنوان تدریس ضمنی برای ویتگنشتاین شده است که دارای ابعاد و کاربردهای متفاوتی نسبت به رویکرد پیشین است و حاصل تجریه زیسته او در فضای کلاس درس و هدایت شاگردانشان می‌باشد. سه مشخصه اصلی این رویکرد جدید بیان‌ناپذیری،‌ قاعده‌گریزی و متن‌محوری تدریس است. این رویکرد متاسفانه در سایه روایت پوزیتویستی در فضای تعلیم و تربیت و مدل‌های تدریس کاملا نادیده انگاشته شده است. روش پژوهش حاضر تحلیل کیفی با رویکرد تحلیل زبانی در بررسی آثار ویتگنشتاین متأخر و نظریه‌های مطرح در خصوص دانش ضمنی بر اهمیت این مدل از تدریس است.
 
اکبر غلامی، رضا علی نوروزی، محمد حسین حیدری، مجتبی سپاهی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده

هدف این پژوهش تبیین ­وتحلیل تجارب عقلانی از دیدگاه افلوطین بر مبنای ادراک زیبایی به منظور تعالی بخشی به تجارب عقلانی فراگیران است. روش پژوهش توصیفی –تحلیلی و استنتاجـــی اســـــت و با بهره‌­گیری ازالگوی فرانکنا انجام پذیرفت. نتایج نشان دادکه نفس به عنوان یک اقنوم، زیبایی را به صورت تجربه‌­های خودشناسی، تخیل، نیک خواهی و معرفت می­‌شناسد و با کسب تجارب زیبایی شناسی زمینه تعالی خود و تاثیرگذاری بر دیگران را فراهم می­آورد. تجربه زیباشناسی دارای نقش تعالی بخشی در فعالیت‌­های عقلانی می­‌باشد و عناصر زیبایی­‌شناسی می­توانند فعالیت عقلانی را به تجربه زیباشناسی تبدیل و آن را متعالی نماید. تجربه زیباشناسی به عنوان یک شایستگی پایه، امری فراگیر، و محدود به حیطه وفعالیت ­خاصی نیست و دلالت­‌هایی برای اهداف، محتوا و روش‌های یاددهی و یادگیری درسطح مربیان ومتربیان وبرنامه درسی دارد. هدف غایی تعالی تجارب عقلانی افلوطین یگانگی با واحد نخستین و منشاء زیبایی و زیبایی‌­های معقــــــــــــــول می­‌باشد. اهداف واسطی موثر در دست یابی به تجارب زیباشناسی عبارتند از: خودیابی، مشاهده بصری، تخیل و سکناگزینی معقولانه نفس و بصیرت درونی می باشد. این اهداف مناسب ومتناظر با مولفه­‌های تجارب عقلانی تعالی­‌گرا شامل: اصالت، شهود عقلی، تحول درونی، پویایی وتعمق، شوق­‌انگیزی وشکوه‌مندی می‌­باشد.
.
کلید واژه:
تجربه زیبایی، تربیت عقلانی،  افلوطین،  انگیزش،  تجربه متعالی
پرویز بیات، دکتر سعید ضرغامی، دکتر اکبر صالحی، دکتر یحیی قائدی،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده

تبدیل محیط آموزشی به محیط یادگیری از طریق تلفیق آموزش با فناوری‌های نوین و تغییر نقش مؤلفه‌های آموزشی موردتوجه اندیشمندان تربیتی قرارگرفته است، به همین دلیل هدف این نوشتار شناسایی قطب‌های تضاد در آموزش مستقیم و ارائه راهبردهایی برای توانمندسازی قطب‌های مغلوب است. برای نیل به این هدف از مراحل شش­گانه روش ساخت شکنی بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که در  ابعاد مختلف رویکرد آموزش مستقیم تغییراتی صورت می گیرد من جمله: 1- تغییر نقش معلم از حالت تحکمی و انتقال دهنده صرف دانش به حالت تسهیل گر امر یادگیری 2- تغییر نقش دانش آموز از منفعل و مغفول مانده چرخه یادگیری به عنصر فعال و مسئول در امر آموزش 3- تغییر روش تدریس معلم محور به روش دانش آموز محور مانند پروژه محوری، کاوشگری، آزمایشگاهی4 - تغییر محتوای آموزشی از حالت منولوگی کتاب ثابت به حالت دیالوگی و حالاتی مبتنی بر؛ استفاده از تجارب دانش آموزان، محتوای الکترونیکی تولید شده توسط هر دو سوی جریان یادگیری(معلم و شاگرد)، شبکه های اجتماعی و سایت های اینترنتی  5- تغییر فضای آموزشی و فیزیکی کلاس درس از حالت سنتی خود به سمت محیطی شاد با مشارکت حداکثری فراگیران در امر یادگیری5- تغییر ارزشیابی از حالت مداد کاغذی به تلفیقی از روش های مختلف و بهره گرفتن  از روشهای الکترونیکی و خود سنجی. این تغییرات بیانگر تغییر زاویه نگاه به این امر می باشدکه فضای لازم برای تغییر آموزش و به میدان آمدن رویکرد کلاس معکوس مهیا گردد  و با استفاده از ویژگی های کلاس معکوس به مفهوم جدیدی از یادگیری دست یابیم تا جوابگوی نیازهای یادگیرندگان عصر دیجیتالی باشد. 
 


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه پژوهش‌های تربیتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb