جستجو در مقالات منتشر شده



خانم رؤیا جدیدی، رمضان برخورداری، علیرضا محمودنیا،
جلد 12، شماره 46 - ( 6-1402 )
چکیده

هدف:پژوهش حاضر با هدف تحلیل انتقادی گفتمان  حاکم بر دلالتهای هویت جنسیتی زن”‌در اسناد بالادستی نظام آموزش‌و‌پرورش ج.ا.ا و تصریح پیامدهای مترتب بر رویکردهای اتخاذ شده در تربیت جنسیتی رسمی ‌زنان انجام شد. روش‌شناسی پژوهش:به منظور دستیابی به اهداف پژوهش‌، متون پنجگانه بالادستی نظام آموزشوپرورش ایران به عنوان نمونه انتخاب شدند.از بین روش­های کمی‌وکیفی در پژوهش­های اجتماعی، از روش کیفی[1]و رویکرد «تحلیلگفتمانانتقادی»[2] بهره جستیم. یافته‌ها: نفی عاملیت آگاهانه (با وجود نقش  سازنده آن درگفتمان‌ها)؛ ابهام؛ انسداد معنائی‌،شکل‌گیری پاره‌های معنایی بالقوه متعارض،تخاصم ومداخلات هژمونیک بالقوه و بعضا بالفعل با نظم گفتمانی غیر رسمی‌، الگوهای مبهم زاییده اتخاذ غلط منطق هم ارزی و پس از آن تفاوت و... در نحوه برساختن هویت جنسیتی زن مشهودبود.نتیجه‌گیری: بحران‌ هویت به عنوان پیامدی غیرقابل انکار و منبعث از تزلزل گفتمانی اسناد-‌عدم ایضاح گزاره"هویت جنسیتی"-‌در راستای سیاستهای تجویزی تدوین کنندگان آن است.به بیانی دیگر استیلای گفتمان حاشیه ران"‌-در عمل ‌- به تقویت گفتمان"غیریت ساز”‌انجامیده‌است؛ اتفاقی که با پیامد امکانی بودن و عدم تثبیت گفتمان‌ها در شرایط تزلزل گفتمانی زمینه‌ساز بی‌قراری و ساختارشکنی و در نهایت استیلای گفتمان رقیب  خواهد بود.


[1] Qualitative method
[2] Critical discours analysis

الهام صمدی، حسنعلی بختیار نصرآبادی (نویسنده مسئول)، زهره سعادتمند،
جلد 12، شماره 46 - ( 6-1402 )
چکیده

هدف این پژوهش تبیین مبانی فلسفی تربیت عقلانی کانت و استلزامات آن درزمینهٔ اهداف، اصول و روش‌های تعلیم و تربیت عقلانی است. کانت تأملات فلسفی برجسته‌ای درزمینهٔ خرد به‌ویژه خرد عملی دارد که به قاعده‌های عام و جهان‌شمول منتهی می‌شود و از فیلسوفانی است که نظریات او در باب روشنگری را به انقلاب کپرنیکی مانند می‌کنند. این پژوهش با روش تحلیل محتوا است و با مراجعه مستقیم به منابع دست‌اول و متون و مقالات و رساله‌های مرتبط انجام گرفته شده است؛ بنابراین ابتدا به تحلیل مفهومی متون اندیشه‌های کانت با شناخت زمینه‌های هستی، معرفت، انسان، ارزش پرداخته شده است و با توجه به این که دارای رویکرد عقل‌گرایی در تربیت است در راستای پاسخگویی به چند سؤال اساسی که شامل؛ چه چیز را می‌توان دانست؟ چه باید کرد؟ چه امید و انتظاری می‌توان داشت؟ انسان چیست؟ فرا گرد تجزیه‌وتحلیل صورت می‌گیرد و در پاسخ به سؤال چهارم طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن مانند تربیت به‌ویژه یکی از بنیان‌های ارزش‌های تکلیف اخلاقی که منشأ آن عقل است پیوند می‌زند و از سویی به علت دیدگاه پراگماتیکی وی تلاش می‌شود مؤلفه‌های اساسی در روش‌های تربیتی کانت مانند اندوخته‌های پیشین، پیش‌فرض‌ها، مشابه‌سازی، حذف و اضافه، تفسیر در سایه انسان‌شناسی موردبررسی قرار گیرد و درنهایت به مدل‌های پیشنهادی برای ادراک ساخت شناختی و تربیتی پرداخته شده است.
 
دکتر علیرضا صادقی، دکتر اکبر صالحی، دکتر سعید ضرغامی همراه، دکتر یحیی قائدی،
جلد 13، شماره 47 - ( 12-1402 )
چکیده

    هدف پژوهش حاضر، شناسایی رژیم‌های حقیقت و عوامل مؤثر در صورت‌بندی‌های گفتمانی شکل‌دهنده روابط  قدرت - دانش در تربیت معلم ایران  از تاسسیس دارالفنون تا دانشگاه فرهگیان است.به همین منظور، با استفاده از روش تبارشناسی فوکویی و مفروضه مربوط به آن، به بررسی   وقایعی درسیر تحولات تاریخی - سیاسی  در ایران که  به تولید رژیم های از حقیقت  بعنوان گفتمان غالب شده  وبه  تحولاتی در شکل تربیت معلم وآموزش معلم منجر گردیده ، اشاره می­گردد.  یافته‌ها نشان می‌دهند که در دوره‌های مختلف، رزیم های حقیقتی همچون "ملای مکتب دار"، "معلم باسواد"، "معلم متخصص و با سواد" و "معلم ملی‌گرای"  «معلم انقلابی» عنوان رژیم های از حقیقت به گفتمانهای در زمینه تربیت معلم همچون مکتب خانه، دارالفنون ، دانشسرای تربیت معلم  برجسته شده است برای نمونه ، با ظهور انقلاب اسلامی،  بعنوان یک رابطه قدرت- دانش در تاریخ تحولات تاریخی سیاسی ایران  گفتمان "معلم اسلامی و انقلابی" به عنوان گفتمان برجسته ورژیم هایی از حقیقت در  تربیت معلم مورد توجه قرار گرفت که نهایتا به پیدایش دانشگاه فرهگیان انجامید. با این تحلیل میـوان گفت  با تغیر وتحولات تاریخی- سیاسی  در جامعه ایران ، در روند سیر تکوین  تعلیم وتربیت، رژیم های از حقیقت جایگزین رژیم های حقیقت گذشته شده و منجر به طرد یا تضعیف گفتمانهای قبلی در تربیت معلم گردیده است. از این رو  چنین چرخشی دررژیم های حقیقت ناشی از روابط- قدرت ودانش بوده که به  یک چنین گفتمانهای در حوزه آموزش وپرورش و تربیت معلم دامن زده است.

 
فهیمه مسلمی، جابر افتخاری، رضاعلی نوروزی،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده

آموزش برای فکرورزی نیازمند مراقبت از نحوه اندیشیدن است که از آن با تفکر مراقبتی یاد می شود. این تفکر ترکیبی از احساس و عقلانیت است و به کودکان کمک می کند تا یک نظام ارزشی دقیق ایجاد کنند. علی رغم اهمیت فزاینده و بنیادی تفکر مراقبتی و نیاز به محتوا برای آموزش آن، با کمبود محتوای  مناسب و کم توجهی به این بعد از تفکر فلسفی مواجه هستیم. لذا هدف پژوهش حاضر تحلیل کتاب مجموعه داستان های فکری برای کودکان ایرانی براساس مؤلفه‌های تفکر مراقبتی به‌منظور استفاده در حلقه‌ کندوکاو فلسفی است. به این صورت که داستان های این کتاب و تمرین‌‌های پیشنهادی پایان آن ها براساس حضور یا عدم حضور مؤلفه های تفکر مراقبتی (تفکر ستایشی، تفکر عاطفی، تفکر هنجاری، تفکر فعال و تفکر همدلانه) مورد تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش از روش تحلیل محتوای قیاسی و روش نمونه‌گیری هدفمند سود برده است. یافته های پژوهش نشان داد که اگرچه در چند داستان از کتاب تحلیل‌شده به مؤلفه های تفکر مراقبتی پرداخته نشده است اما درمجموع حضور این مؤلفه ها در اکثر داستان ها مشهود است. به این صورت که مؤلفه های تفکر هنجاری، عاطفی و ستایشی و از ظرفیت مناسبی و حضور غنی و پرمایه ای برخوردار بوده و مؤلفه های تفکرفعال و همدلانه نسبت به دیگر مؤلفه‌ها از غنای کمتری برخوردار بوده‌اند. لذا با استفاده از این داستان ها در حلقه های کندوکاو فلسفی می توان به تقویت و پرورش تفکر مراقبتی در کودکان کمک نمود. 

فرشته سالمی، دکتر آیت سعادت طلب، دکتر علیرضا ملازاده،
جلد 15، شماره 49 - ( 9-1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر تفکر انتقادی، خودکارآمدی تحصیلی و رشد معنوی دانش‌آموزان دختر 10 تا 13 ساله انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شبه آزمایشی با طرح پیش‌­آزمون و پس‌­آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش­آموزان دختر 10 تا 13 ساله شهر تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود که تعداد 32 نفر به عنوان نمونه آماری به روش نمونه‌­گیری در دسترس انتخاب شدند. از این تعداد 16 نفر در گروه آزمایش و 16 نفر در گروه کنترل به صورت تصادفی گنجانده شدند. برای جمع‌­آوری داده‌­ها از پرسشنامه تفکر­انتقادی ریکتس (2003)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (1999) و پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2008) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده­ها از طریق آمار استنباطی آزمون کوواریانس و نرم افزار SPSS نسخه 26 انجام شد. یافته‌­های این پژوهش نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان با توجه به اندازه اثر (617/0) بر تفکر انتقادی و مؤلفه­‌های آن و اثر (706/0) برخودکارآمدی تحصیلی و مؤلفه‌­های آن و اندازه اثر (657/0) بر هوش معنوی و مؤلفه‌­های آن تأثیر معنی‌داری دارد. بنابراین می‌ توان نتیجه گرفت که آموزش فلسفه برای کودکان با تقویت مهارت­‌های تفکر و توسعه آگاهی‌­های درونی باعث بهبود و تقویت مهارت­ تفکر انتقادی، خودکارآمدی­‌تحصیلی و رشد معنوی در دانش‌­آموزان می­‌شود.
 

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه پژوهش‌های تربیتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb