جستجو در مقالات منتشر شده


210 نتیجه برای نوع مطالعه: مقاله پژوهشی

فاطمه الله قلی پور، احمد فتح اللهی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

مقدمه:
در سالهای اخیر، یادگیری معکوس توانسته به طور مداوم موقعیت خود را به عنوان یک روش آموزشی جدید و موثر در سیستم آموزشی ایران باز کند و با ظهور همه گیری کرونا معلمان و موسسات آموزشی از این سبک آموزش استقبال کردند که روش سنتی آموزش را متحول کرد. از سوی دیگر، به منظور توسعه و بهبود مهارت­های خودراهبری، لازم است که دید­ جدیدی و متحولانه­ای در مورد روش های یادگیری داشته باشید.
پیشینه و نوآوری:
به دلیل اهمیت پوشش نیازهای فراگیران و مشارکت آنها در فرایند یاددهی- یادگیری، استفاده از دنیای دیجیتال و استفاده از فناوری به شیوه های خلاقانه و همچنین به دلیل حجم زیاد دانش موضوعی و زمان کمی برای آموزش در کلاس باید فراتر از روشهای سنتی باشد و به دنبال توسعه و تقویت مهارتهای تحصیلی دانش آموزان، از جمله مهارتهای مشارکت تحصیلی و خودراهبری باشد. از یک سو ، اهمیت خودراهبری و مشارکت فعال در یادگیری، به ویژه در دوره­هایی مانند ریاضیات و ناکارآمدی و ضعف روشهای سنتی در فرایند آموزش و یادگیری، و ازطرفی دیگر، با توجه به مطالعات اندک در پیشینه تحقیق، به ویژه در کشورایران در مورد یادگیری معکوس و خودراهبری و عوامل موثر بر آن وجود دارد، بنابراین سوال پژوهش حاضر این است که یادگیری معکوس تا چه اندازه بر پیشرفت تحصیلی و تفکر خودراهبری دانش آموزان پایه ششم در ریاضیات موثر است؟
هدف و روش:
پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی است که با مشارکت دوگروه آزمایش و گواه در سال تحصیلی 1401-1400انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی منطقه 12تهران بود. دراین مطالعه 60 دانش­آموز دختر پایه ششم به عنوان نمونه، شرکت داشتند وانتخاب دانش­آموزان براساس نمونه گیری دردسترس مدرسه روشن­گر شاهد در منطقه 12 انجام شد. برای اجرای این تحقیق،­ دانش آموزان براساس نتایج ارزشیابی ترم اول وپایه  تحصیلی انتخاب شدند. برای اجرای این تحقیق،دانش آموزان براساس نتایج ارزشیابی ترم اول وپایه تحصیلی انتخاب شدند. دانش آموزان انتخاب شده به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش(30نفر) و گروه کنترل(30 نفر)تقسیم شدند. ابتدا سوالات پیش آزمون ها را در اختیار دانش آموزان قرارداده شد وپس از اجرای آزمون برنامه آموزشی تدریس به روش یادگیری معکوس برای گروه آزمایشی در8 هفته اجرا گردید وگروه کنترل به روش سنتی(سخنرانی، پرسش و پاسخ) درس ریاضی را در کلاس یاد می-گرفتند.پس از پایان دوره آموزش معکوس سوالات پس آزمون در اختیار دانش آموزان گروه آزمایش قرار گرفت و سپس داده های جمع آوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج تحقیق:
نتایج این تحقیق، چنانکه در فصل قبل نیز نشان داده شد، حاکی از آن بود که روش تدریس معکوس باعث ارتقای سطح خودراهبری دانش­آموزان و نیز پیشرفت تحصیلی آنان در درس ریاضی پایه ششم ابتدایی می­شود. افزایش میزان خودراهبری دانش­آموزان در کلاس تدریس معکوس را این­گونه می­توان توجیه کرد که چنین محیط یادگیری مستلزم آن است که دانش آموزان درجه بالایی از خودراهبری را مدیریت کنند تا به طور مؤثر وظایف خود را به پایان برسانند (آزودو و کوملی، 2004). در واقع اگرچه دانش­آموزان از پیشینه دانش ریاضی درباره موضوعات تدریس شده برخوردار نبودند، اعتماد به‌نفس بیشتری در انجام یک تکلیف ریاضی در کلاس معکوس پیدا می‌کنند. این نتیجه­گیری در راستای تحقیقات قبلی است و با نتایج آن مطابقت دارد (فرلا[1] و همکاران، 2009؛ ریمال[2]، 2001؛ سونگ، 2010).
بررسی نحوه یادگیری دانش آموزان در محیط یادگیری معکوس باید محور مطالعه کلاس درس معکوس آینده باشد. تحقیق در این زمینه مهم است زیرا اگرچه کلاس درس معکوس به عنوان یک رویکرد آموزشی امیدوارکننده در نظر گرفته می­شود، درک نظری از نحوه یادگیری دانش­آموزان در این محیط هنوز در حال توسعه است. به منظور پیشبرد درک نظری از فرآیند یادگیری درگیر در محیط یادگیری کلاس درس معکوس، تحقیقاتی مورد نیاز است که به طور تجربی عوامل مرتبط با یادگیری آکادمیک، مانند دانش قبلی و عوامل خودراهبری را بررسی کند و استفاده از راهبردهای یادگیری را نیز مد نظر قرار دهد. نتایج این مطالعه نشان داد که خودراهبری می‌تواند به موفقیت دانش‌آموزان در کلاس درس معکوس، به ویژه در کلاس درس ریاضی معکوس کمک کند.
 

رمضان برخورداری، محمد رضا آقا دوستی، مهدی عرب زاده،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

از آنجایی که زورگویی می تواند به طرز شدیدی بر عملکرد روانی - اجتماعی، تحصیلی و حتی سلامت جسمانی تمامی کودکان درگیر به ویژه قربانیان تاثیر بگذارد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه مداخلاتی الویوس در کاهش زورگویی دانش آموزان مقطع ابتدایی، غیر از پایه اول، شهر خالدآباد در سال تحصیلی 98 - 97 انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه گواه بود. بدین منظور از میان 244 دانش آموز، 30 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند . پس از آن پرسشنامه ی تجدید نظر شده زورگویی- قربانی الویوس  (1996) به عنوان پیش آزمون برای تمامی دانش آموزان اجرا و سپس برنامه مداخله الویوس به گروه آزمایش به صورت جداگانه آموزش داده شد و در پایان پس آزمون به اجرا در آمد. یافته ها: داده های بدست آمده با روش تحلیل کوواریانس و با نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها، حاکی از اثر بخشی برنامه ضدقلدری الویوس، بر کاهش زورگویی دانش آموزان گروه آزمایشی بود(p<0.05). نتیجه گیری: با توجه به این یافته پیشنهاد می شود که اجرای برنامه های ضدقلدری به صورت جامع در سطح مدارس کشور مدنظر مسئولان آموزش و پرورش قرار گیرد
 
آقای امین آهنگرانی فراهانی، دکتر ناصر بهروزی، دکتر منیجه شهنی ییلاق، دکتر مرتضی امیدیان،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش آمایه­های ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم در دانش­آموزان دوره دوم متوسطه شهر اراک، انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه گواه بود، جامعه آماری پژوهش تمامی دانش­آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر اراک با وضعیت اجتماعی- اقتصادی پایین در سال تحصیلی 1403-1402 بود. به­منظور تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد، بنابراین نمونه پژوهش 40 نفر از دانش­آموزان پسر متوسطه دوم شهر اراک با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین است که در سه مرحله به صورت خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب شدند و به­صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جا­دهی شدند. برنامه مداخله به مدت 1 ماه شامل 8 جلسه (30 دقیقه­ای) بر روی گروه آزمایشی انجام شد. برای جمع آوری داده­ها از پرسشنامه­های بارشناختی (کلپش و همکاران، 2017) و پرسشنامه استقامت و پایداری (داک­ورث و کوین، 2009) استفاده شد. تحلیل داده­ها از روش کواریانس به کمک نرم­افزار اس.پی.اس.اس 24 (SPSS-24) انجام شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش آمایه­های ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم مؤثر بوده است (01/0p<). از این­رو آموزش آمایه­های ذهنی پویا به دانش­آموزان دوره متوسطه ضروری به نظر می­آید.
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش آمایه­های ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم در دانش­آموزان دوره دوم متوسطه شهر اراک، انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه گواه بود، جامعه آماری پژوهش تمامی دانش­آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر اراک با وضعیت اجتماعی- اقتصادی پایین در سال تحصیلی 1403-1402 بود. به­منظور تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد، بنابراین نمونه پژوهش 40 نفر از دانش­آموزان پسر متوسطه دوم شهر اراک با وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین است که در سه مرحله به صورت خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب شدند و به­صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جا­دهی شدند. برنامه مداخله به مدت 1 ماه شامل 8 جلسه (30 دقیقه­ای) بر روی گروه آزمایشی انجام شد. برای جمع آوری داده­ها از پرسشنامه­های بارشناختی (کلپش و همکاران، 2017) و پرسشنامه استقامت و پایداری (داک­ورث و کوین، 2009) استفاده شد. تحلیل داده­ها از روش کواریانس به کمک نرم­افزار اس.پی.اس.اس 24 (SPSS-24) انجام شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش آمایه­های ذهنی پویا بر بارشناختی ادراک شده و عزم مؤثر بوده است (01/0p<). از این­رو آموزش آمایه­های ذهنی پویا به دانش­آموزان دوره متوسطه ضروری به نظر می­آید.
 
دکتر آیت سعادت طلب، خانم نسرین حمیدی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش مقایسه­ی سازمان یافتگی هویت و سبک زندگی در نوجوانان طرفدار موسیقی مدرن کره­ای در نوجوانان شهر تهران بود. بدین منظور از روش توصیفی علّی- مقایسه ای برای مقایسه گروه­های مستقل استفاده شد. جامعه پژوهش شامل نوجوانان ساکن شهر تهران در نیمه اول سال 1403 بود. روش انتخاب نمونه از نوع نمونه­گیری غیراحتمالی و در دسترس بود که نمونه­ها از سطح شهر تهران به­صورت داوطلب جمع آوری شد. نحوه­ی دسترسی به نمونه­ها هم از طریق سامانه اجرای آزمون و همچنین مراجعه حضوری بود. حجم نمونه: شامل 280 نوجوان بود که شامل تعداد 140 نوجوان طرفدار گروه موسیقی BTS (70 تا دختر و 70  نفر پسر) و 140 نوجوان غیرطرفدار می­باشد. طیف سنی نوجوانان بین 12 تا 18 سال بود. داده­ها با استفاده از دو پرسشنامه سنجش عینی هویت من (EOM-EIS2)، آدامز و بنیون (1986)، و پرسشنامه سبک زندگی مدرن رسول زاده اقدم و همکاران (1394) جمع آوری شد. داده­ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس در نرم افزار اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته­های حاصل از این پژوهش نشان داد بین نمره کل سازمان یافتگی هویت و سبک زندگی مدرن در بین دو گروه دارای گرایش به BTS و بدون گرایش به BTS تفاوت معناداری وجود دارد. بین دو گروه از لحاظ ابعاد سازمان یافتگی هویت نیز تفاوت معنادرای وجود دارد و مشخص شد که گروه دارای گرایش به BTS در ابعاد هویت سردرگم و بحران زده، میانگین بیشتری نسبت به گروه بدون گرایش به BTS نشان دادند. همچنین بین دو گروه از لحاظ ابعاد سبک زندگی مدرن نیز نفاوت معناداری وجود داشت و مشخص شد که گروه دارای گرایش به BTS میانگین بیشتری را نسبت به گروه بدون گرایش به BTS در سبک های مربوط به نحوه پوشش، نحوه نگرش، و نحوه گذران اوقات فراغت نشان داده­اند. در نتیجه تفاوت معناداری بین سبک­های زندگی نوجوانان با و بدون گرایش به BTS شهر تهران وجود داشت.
 
سید موسی طباطبایی، عبدالله بهرامی، زهرا کسکنی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده


هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش هویت تحصیلی بر شایستگی تحصیلی دانش‌آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر سبزوار با میانجی‌گری ذهن‌آگاهی بود. روش پژوهش توصیفیهمبستگی و مبتنی بر مدل‌یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش‌آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر سبزوار بود که ۳۶۲ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه هویت تحصیلی واز و ایزاکسون (2008)، مقیاس شایستگی تحصیلی دی‌پرنا و الیوت (1999) و پرسشنامه پنج‌وجهیِ ذهن‌آگاهی بائر و همکاران (2006). یافته‌ها نشان دادند که از منظر اثرات مستقیم، سبک هویت تحصیلی موفق رابطه مثبت و معناداری با شایستگی تحصیلی دارد، در حالی‌که سبک سردرگم رابطه منفی و معنادار نشان داد. سبک دیررس اثر مستقیم معناداری بر شایستگی تحصیلی نداشت و سبک دنباله‌رو اثر مثبت اما ضعیف و معناداری را نشان داد. همچنین نتایج مربوط به اثرات غیرمستقیم حاکی از آن بود که سبک موفق از طریق افزایش ذهن‌آگاهی اثر مثبت و معناداری بر شایستگی تحصیلی دارد، در حالی‌که سبک‌های دیررس و سردرگم از طریق کاهش ذهن‌آگاهی اثر منفی و معناداری بر شایستگی تحصیلی نشان دادند. اثر غیرمستقیم سبک دنباله‌رو از طریق ذهن‌آگاهی معنادار نبود. به‌طور کلی، یافته‌ها نشان دادند که هویت تحصیلی ـ به‌ویژه سبک موفق ـ نقش تعیین‌کننده‌ای در پیش‌بینی شایستگی تحصیلی دارد و ذهن‌آگاهی در این میان به‌عنوان میانجی جزئی عمل می‌کند.
دکتر صلاح الدین ابراهیمی، دکتر سیامند مولودی، آقای رامتین طهوری همراه،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی نقش احساس تعلق به مدرسه، شیوه­ های والدگری و نیازهای بنیادی روانی در پیش­ بینی درگیری تحصیلی دانش ­آموزان بود. پژوهش حاضر، از لحاظ هدف، کاربردی و بر اساس روش گردآوری اطلاعات، از نوع توصیفی- همبستگی می­باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش­آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر پیرانشهر بود که با روش نمونه ­گیری تصادفی از نوع خوشه­ای تعداد 327 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه ­های استاندارد درگیری تحصیلی فریدریکس و همکاران (2004)، احساس تعلق به مدرسه بری، بتی و وات (2004)، شیوه ­های فرزندپروری بامریند (1991) و نیازهای بنیادی روان­شناختی دسی و ریان (2000) بودند. جهت آزمون رابطه بین متغیرهای پژوهش از آزمون­های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین احساس تعلق به مدرسه با درگیری تحصیلی دانش­آموزان (574/0r= ) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ بین سبک والدگری سهل ­گیر و سبک مستبد با درگیری تحصیلی در دانش ­آموزان (477/0- r= ) و (485/0-r= ) رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بین سبک والدگری قاطع با درگیری تحصیلی در دانش­آموزان (607/0r= ) رابطه مثبت و معناداری وجود. بین نیازهای بنیادی روانی با درگیری تحصیلی در دانش­آموزان (393/0 r= ) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که احساس تعلق به مدرسه، سبک سهل ­گیر، سبک مستبد، سبک قاطع و نیازهای بنیادی روانی بترتیب با ضریب بتای 332/0، 170/0- ، 277/0-، 508/0 و 175/0 در پیش­بینی درگیری تحصیلی دانش ­آموزان نقش داشتند.
 
مهدی علیاری، دکتر مرجان کیان، دکتر یوسف مهدوی نسب، دکتر عفت عباسی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی بازی های آموزشی رومیزی بود روش پژوهش حاضر، مرور نظامند بود. جامعه شامل منابع و اسناد معتبر ملی و بین المللی در زمینه موضوع پژوهش به دو زبان فارسی و انگلیسی است. روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور بود و از طریق جست و جو در پایگاه اطلاعاتی اریک، امرالد، وایلی، ساینس دایرکت، تیلور و فرانسیس  و جستجوی عمومی در اینترنت با استفاده از گوگل و گوگل اسکولار در بین سال های 2015 تا 2023 انتخاب شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها در این بخش نیز، از روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی به کمک نرم افراز اطلس تی.آی استفاده شد. همچنین برای بخش اعتبارسنجی الگوی مطلوب به روش دلفی از 15 نفر از متخصصین نظرسنجی انجام شد و پس از رفت و برگشت داده ها، در نهایت الگوی نهایی مورد تایید واقع شد. برای  نتایج پژوهش حاضر شامل 6 مقوله اصلی، 16 مقوله فرعی و 56 زیر مقوله است.مقوله‌های اصلی عبارتند از طراحی شامل طراحی اولیه و مکانیک، تولید شامل منابع، اجرای اولیه، اجرا در گروه کوچک و بازخورد، اجرا شامل آماده‌سازی و گیم پلی یا تجربه مخاطب، ارزشیابی و اعتبار شامل گفتمان آموزشی، بازخورد بازیکنان و بازخورد نهایی بازی ساز، انتشار شامل تولید نهایی، قابلیت سفارش سازی و توسعه و بهبود، تحلیل شامل نگرش بازی ساز و عوامل، تحلیل مخاطب و بافت و الزامات برنامه درسی بود.


 
دکتر یحیی قائدی، سیده فاطمه موسوی نیا، دکتر رمضان برخورداری، دکتر سعید ضرغامی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

معنایابی از تجربیات زندگی یکی از اهداف اصلی برنامه فلسفه برای کودکان  است که توسط متیو لپیمن طراحی شده و در اجتماع پژوهشی اجرا و دنبال میشود. در این مقاله پیش فرض های معنا یابی لیپمن در اجتماع پژوهشی مورد تبیین و نقد قرار میگیرد.  نقد این پیش فرض ها با تکیه بر رویکرد نئوپراگماتیسم ریچارد رورتی انجام می پذیرد. زیرا وی از پیشگامان حائز اهمیت در حوزه نقادی از سنت فلسفه غرب محسوب میشود . در راستای پیشبرد این پژوهش سعی بر این است که به سه پرسش پاسخ داده شود : ۱- پیش فرضها ی معنا یابی در اجتماع پژوهشی چیستند؟ ۲ دیدگاه رورتی در مورد این پیش فرض ها چیست ؟ ۳-  بر اساس دیدگاه نئوپراگماتیسم رورتی  چه نقدهایی بر پیش فرض های معنا یابی در اجتماع پژوهشی وارد است؟ با توجه به انتقادی بودن پژوهش حاضر ، از روش  نقد توسعی  برای نقد روشهای معنا یابی در اجتماع پژوهشی  ، و روش تحلیل محتوا  برای تبیین پیش فرضهای معنا یابی در اجتماع پژوهشی و همچنین آشکار کردن  بنیادهای اندیشه لیپمن و رورتی ، استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که معرفت شناسی دوگانه پراگماتیستی - رئالیستی لیپمن ، تعریف وی از عقلانیت  و داشتن نگاه صرفا ابزاری به زبان ، نقطه تقابل اندیشه های وی با رورتی است . از دیدگاه رورتی  موضوع فلسفه را باید از معرفت شناختی به سوی فرهنگ متمایل ساخت و معنا نیز به مثابه فرهنگ  مورد بررسی قرار گیرد . وی بر این عقیده است که باید زبان به عنوان عنصری حائز اهمیت مورد توجه قرار گیرد ، نه صرفا  به عنوان ابزاری برای گفتگو و ارتباط با دیگران. بنابراین با تکیه بر اندیشه های  رورتی، پیش فرض های معنایابی لیپمن در اجتماع پژوهشی  نیازمند بازنگری و باز اندیشی اساسی هستند.
 
مهرنوش بهادری، دکتر هادی هاشمی رزینی، دکتر مهدی عرب زاده، خدیجه جیرانی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

مقدمه: قصه‌گویی جایگاه خاصی در پیشبرد برنامه‌های آموزشی دارد و تجربیات واقعی و عملی شایانی را در اختیار فراگیران می‌گذارد. هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر قصه‌گویی مبتنی بر مهارت‌آموزی در کنترل خشم و کاهش مشکلات رفتاری کودکان پیش‌دبستانی انجام شد. روش: این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری اطلاعات، نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل می‌باشد که به‌صورت میدانی اجرا شد. جامعه آماری کلیه کودکان مشغول به تحصیل در مقطع پیش‌دبستانی می‌باشند. از جامعه آماری موردنظر تعداد 20 کودک دارای مشکلات رفتاری با استفاده از نتایج پرسشنامه به‌صورت در دسترس انتخاب و به‌صورت جایگزینی تصادفی در دو گروه 10 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش برنامه درمانی را در قالب دوازده جلسه دریافت کرد و گروه کنترل برنامه عادی خود را پیگیری نمود. داده‌ها به روش اندازه‌گیری‌های مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که قصه‌گویی مبتنی بر مهارت‌آموزی تأثیر مثبتی بر افکار، احساس و رفتار پرخاشگرانه کودکان پیش‌دبستانی دارد. همچنین باعث کاهش مشکلات رفتاری در کودکان پیش‌دبستانی شد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که تأثیر مثبت مداخله بر کاهش مشکلات رفتاری و کنترل خشم در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار بوده است. نتیجه‌گیری: این یافته‌ها نشان می‌دهد که قصه‌گویی شیوه‌ای ساده، بی‌دردسر و کم‌هزینه برای آموزش مهارت‌ها و مداخله برای کودکان پیش‌دبستانی می‌باشد
 
دکتر گلستان صیاح کوکیانی، دکتر سید نورالدین محمودی، آقای محمد احمدی،
جلد 17، شماره 51 - ( 7-1404 )
چکیده

تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش میانجی فراموشی سازمانی هدفمند در رابطه بین رهبری توزیعی و بالندگی سازمانی معلمان ابتدایی شهر اصلاندوز به روش توصیفی­ همبستگی  از نوع معادلات ساختاری صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر را 254 نفر از معلمان دوره ابتدایی شهر اصلاندوز تشکیل داد که بر اساس جدول مورگان 153  نفر  به صورت نمونه­گیری تصادفی ساده به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. جهت جمع­آوری داده­های مربوط از پرسشنامه رهبری توزیعی، بالندگی سازمانی و فراموشی سازمانی هدفمند استفاده گردید. جهت تحلیل داده­ها از مدل­یابی معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج آزمون حاکی از آن بود که اثر مستقیم رهبری توزیعی بر بالندگی سازمانی معنی دار است. همچنین اثر غیر مستقیم متغیر رهبری توزیعی بر بالندگی سازمانی با تأثیر متغیر میانجی فراموشی سازمانی هدفمند معنی دار می­باشد و میزان اثرگذاری مثبت متغیر رهبری توزیعی بر بالندگی سازمانی را نشان می­دهد. و همچنین ضریب مسیر مابین رهبری توزیعی بر فراموشی سازمانی هدفمند میزان اثرگذاری مثبت متغیر رهبری توزیعی بر فراموشی سازمانی هدفمند را نشان می­دهد.

صفحه 11 از 11    
...
11
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه پژوهش‌های تربیتی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb