35 نتیجه برای آموزش
فرهاد بلاش، آیت سعادت طلب،
جلد 4، شماره 35 - ( 6-1396 )
چکیده
در این مقاله سعی شدهاست نقش وجایگاه سواد اطلاعاتی بهعنوان یک ضرورت در بکارگیری موثر فناوری اطلاعات و ارتباطات مورد بررسی قرار گیرد. روش تحلیل محتوای کیفی متون منتخب برای پاسخ به نیازهای اطلاعاتی و استنباطی موضوع مورد استفاده واقع شده است.یافته ها و نتایج حاکی از آنند که تحولات نوین مستلزم تغییرات اساسی در رسالتها وکارکردهای دانشگاهها و موسسات آموزش عالی میباشد. از آنجایی که تولید دانش و بسترسازی فضای دانشی از اهم رسالتهای دانشگاهها است. این امر نیازمند آگاهی و دسترسی به آخرین یافتههای علمی در حوزه علوم و فناوری میباشد. فناوری اطلاعات و ارتباطات این فرایند را تسهیل نمودهاست. اما آنچه اساسی است توانمند ساختن کاربران آموزش عالی برای ورود به محیطهای مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات میباشد که از این طریق مخاطبان آموزش عالی میتوانند از اطلاعات موجود در چنین محیطی به طور موثر، کارا و خلاق استفاده نماید. این مهم امکان پذیر نیست مگر اینکه به نقش و جایگاه سواداطلاعاتی بهعنوان یک ضرورت و مقوله اساسی برای بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش عالی نگریسته شود.
مریم جناب زاده رودباری، فهیمه انصاریان، عزت اله نادری،
جلد 5، شماره 36 - ( 6-1397 )
چکیده
هدف ازپژوهدف پژوهش حاضربررسی میزان اعتمادپذیری برنامه آموزش فلسفه(p4c)،درفعالیتهای پرورشی به منظورکاهش احساس نیازبه بیان کلامیوبیان فیزیکی خشم دردانش آموزان پسر یایه اول مقطع متوسطه مدارس منطقه 14شهرتهران بوده است.پژوهش ازنوع تحقیقات کاربردی وبه روش نیمه تجربی با طرح تحقیق آزمون مقدماتی ونهایی باگروه شاهد بدون استفاده ازگزینش تصادفی انجام شد.جامعه آماری پژوهش،کلیه دانش آموزان پسرپایه اول مقطع متوسطه دوره دوم منطقه14 مشغول به تحصیل، درسال 1393-1394،که تعداد 2994 نفربودند.حجم نمونه آماری60 نفرازدانش آموزان که دردوگروه30 نفری تجربی وگواه به صورت غیرتصادفی قرار گرفتند.پس ازبرگزاری دوره آموزش(p4c)، به منظورجمع آوری داده ها ازپرسشنامه بیان حالت هیجانی وصفت شخصیتی خشم اسپیلبرگر2(STAXI-2)وبرای تجزیه وتحلیل داده هاعلاوه برآمارتوصیفی ازآزمون تحلیل کوواریانس،بااستفاده از نرم افزار SPSSاستفاده شد.یافته های حاصل ازاین تحقیق،به سوال کلی که آیا اجرای برنامه آموزش فلسفه برای کودک درفعالیتهای پرورشی برکاهش احساس نیاز به بیان کلامی وبیان فیزیکی خشم دردانش آموزان پسرمقطع متوسطه تأثیر دارد یاخیر،پاسخ داده وتأیید نموده.
محمدجواد لیاقتدار، نعمت الله اکبری، سمیه احمدخواه، میلاد جوانمردی،
جلد 5، شماره 37 - ( 8-1397 )
چکیده
رشد چشمگیر حضور زنان در سطوح مختلف آموزش عالی در ایران و افزایش پذیرش دانشجویان دختر در دانشگاهها به بیش از 60 درصد و بالاتر از آن در دهه گذشته، موضوعی است که توجه بسیاری از صاحبنظران رشتههای مختلف را به خود معطوف نموده است. برخی پیداش این پدیده را مثبت و آن را یک فرصت برای توسعه جامعه تلقی نموده و در مقابل عدهای با بیان پیامدهای منفی، آن را مقدمهای برای بحران در آینده میدانند. هدف این پژوهش بررسی پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و آموزشی این پدیده است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش توصیفی – پیمایشی است. جامعه آماری را اساتید و دانشجویان دانشگاههای اصفهان، صنعتی اصفهان و هنر تشکیل دادهاند. در این پژوهش از روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم استفاده شده است. حجم نمونه به دست آمده برای اساتید 150 و برای دانشجویان 316 نفر بود. دادهها با استفاده از پرسشنامه محققساخته جمعآوری گردید. روایی پرسشنامه مورد تأیید پنج نفر از اساتید قرار گرفت و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ بررسی و 91/0 محاسبه شد و سپس تجزیه و تحلیل دادهها با نرمافزار SPSS در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام گردید. یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد که افزایش میزان قبولی دختران از نظر اساتید و دانشجویان بر پیدایش هر سه پیامد فرهنگی، اجتماعی و آموزشی بیش از حد متوسط تاثیر داشته و در سطح خطای 05/0 معنادار است. بهعلاوه، از نظر اساتید میانگین پیامدهای فرهنگی و اجتماعی و از نظر دانشجویان میانگین پیامدهای آموزشی بالاتر بود. در پایان با توجه به نکات مثبت و منفی افزایش ورودیهای دختر توصیه میشود که زمینهای برای افزایش آگاهی دختران نسبت به موقعیتهای زندگی فراهم گردد تا درپی آن تصمیمات مناسبتری اتخاذ کنند.
عباس عباس پور، کیوان مرادی،
جلد 6، شماره 38 - ( 1-1398 )
چکیده
تحلیل سیاست آموزشی همواره یکی از مهمترین عوامل حرکت کشورها به سمت آرمانهای دموکراتیک مانند، فرصتهای آموزشی عادلانه و حقوق مدنی بوده است. جامعه شناسی سیاست به مثابه سنتی در تحلیل سیاست آموزشی، نگاه بیبدیلی را برای تحلیل مسائل سیاستی در حوزه آموزش ارائه کرده است. با وجود اهمیت چنین رویکردی، شواهد علمی مبنی بر سمت و سوی مطالعات سیاستی در زمینه جامعه شناسی سیاست در ایران باشد، در دسترس نیست. لذا، این نوشتار با توجه به غنی نبودن پیشینه علمی مربوط به جامعه شناسی سیاست به زبان فارسی، در پی تشریح این سنت پژوهشی است. بر همین اساس، ارائه مفروضات کلیدی جامعهشناسی سیاست و طرح دیرینه شناسی سیاست به مثابه یکی از روشهای مطرح در این سنت پژوهشی، در این نوشتار پیگیری شده است. روش پژوهش این نوشتار، توصیفی- تحلیلی و از نوع اسنادی است. این مطالعه نشان داده است که جامعه شناسی سیاست بر هفت مفروضه کلیدی استوار است. ارزش محوری، نگاه سیاسی و تاریخی، مطالعه چند رشته ای، هم آرایی، مطالعه گفتمان و پژوهش کیفی از جمله این مفروضات هستند. این نوشتار همچنین به این موضوع پرداخته است که پژوهشگران به چه نحو باید از دیرینه شناسی سیاست برای تحلیل سیاستهای آموزشی استفاده کنند.
هما شاهرکنی موسوی، عفت عباسی، مسعود گرامی پور،
جلد 6، شماره 38 - ( 1-1398 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارتهای تفکر انتقادی بر میزان رشد مهارتهای اجتماعی و مهارتهای شناختی دانشآموزان انجام شده است. این پژوهش به روش شبه تجربی با استفاده از طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل صورت گرفته است، جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر پایه هفتم شهر کرج در سال تحصیلی 96-95 تشکیل داده است. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای استفاده شد. بدین منظور ابتدا کلیه مدارس دخترانه شهر کرج را با توجه به موقعیت مکانی به چهار گروه تقسیم شدند سپس بهصورت تصادفی یک ناحیه را و از آن ناحیه دو مدرسه برگزیدیم. بهطوری که از مدرسه اول یک کلاس برای آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و از مدرسه دیگر یک کلاس برای گروه کنترل در نظر گرفته شد. تعداد افراد نیز بر اساس جدول کوهن با حجم اثر 50/0 و توان آزمون 97/0، حجم نمونهای برای گروه آزمایش 24 و گروه کنترل 24 نفر میباشد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه مهارتهای اجتماعی ماتسون (1983) و مهارتهای شناختی نجاتی (1392) بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش آمارتوصیفی و در بخش آمار استنباطی از تحلیل واریانس چند متغیره (Manova) استفاده گردید. نتایج نشان داد که میانگین نمرات مهارتهای اجتماعی و مهارتهای شناختی دانشآموزانی که با روش آموزش تفکر انتقادی دیدهاند و نسبت به دانشآموزانی که با روش معمول در مدارس آموزش دیده بودند تفاوت معناداری وجود دارد و باعث افزایش مهارتهای اجتماعی و مهارتهای شناختی شده است.
محمد کوهی، حسین کارشکی، بهروز مهرام،
جلد 6، شماره 38 - ( 1-1398 )
چکیده
چرخه پژوهش علمی وابسته به مهارتهای خودتنظیمی است و مشارکت در پژوهش نیازمند برنامهریزی، نظارت و بازاندیشی است. هدف پژوهش حاضر بررسی خودتنظیمی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود، روش پژوهش توصیفی و جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد بود که از این تعداد 275 نفر به شیوه نمونهگیری سهمیهای انتخاب شدند و به مقیاس محقق ساختهی خودتنظیمی پژوهشی پاسخ دادند. پرسشنامه حاضر بر اساس نظریه خودتنظیمی زیمرمن (2002) تهیه گردید و روایی محتوایی آن از طریق داوری تخصصی شش تن از اساتید روانشناسی و علوم تربیتی تأیید شد. تحلیل مؤلفههای اصلی با چرخش واریماکس بیانگر وجود چهار عامل بود که رویهم 90/41 درصد از واریانس پرسشنامه خودتنظیمی پژوهشی را تبیین کردند. ضریب آلفایکرونباخ برای پرسشنامه خودتنظیمی پژوهشی (93/0) و برای عاملهای باورهای انگیزشی (87/0)، مدیریت منابع پژوهشی (84/0)، نظارت و بازاندیشی (84/0) و آیندهنگری (83/0) به دست آمد. نتایج نشان داد که بین مقاطع تحصیلی ازلحاظ خودتنظیمی پژوهشی تفاوت معناداری وجود ندارد اما بین گروههای آموزشی علوم انسانی و غیر علوم انسانی تفاوت معناداری وجود دارد، طوری که میانگین دانشجویان رشتههای علوم انسانی در عاملهای باورهای انگیزشی و مدیریت منابع بهطور معنیداری بیشتر از دانشجویان رشتههای غیر علوم انسانی بود؛ بنابراین، بهبود عملکرد پژوهشی دانشجویان نیازمند توجه و آموزش اساتید، دانشگاه و برنامههای درسی به مهارتهای خودتنظیمی در پژوهش است.
فاطمه قسامی، الهام یوسفی روبیات،
جلد 6، شماره 39 - ( 9-1398 )
چکیده
آموزش محیط زیست آموزشی است که باعث بالا رفتن آگاهی و دانش عمومی درباره موضوعات و مسائل محیط زیست می گردد و از سه عنصر یادگیری در محیط زیست، یادگیری درباره محیط زیست و یادگیری برای حفاظت از محیط زیست تشکیل شده است.در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بیان ویژگیهای برنامه آموزش محیط زیست و معرفی روش های آموزش محیط زیست در مدارس در دو بخش روش های معلم محور و دانش آموز محور پرداخته شده است و در نهایت با استنتاج از مطالعات انجام گرفته یک مدل مفهومی تدریس با رویکرد محیط زیستی در مدارس ارائه شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که استفاده از روشهای دانشآموز محور موجب تقویت مهارتهای بالای شناختی در دانشآموزان میشود و همچنین تدریس دروس مختلف در بستر محیط زیست میتواند در نهادینه شدن نگرش و رفتار محیط زیستی در دانشآموزان بسیار اثربخش باشد.
آیت سعادت طلب،
جلد 6، شماره 39 - ( 9-1398 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر سنجش نقش مدیران دانشگاهی در توسعه اعضای هیأت علمی در دانشگاه های جامع شهر تهران بود. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع پژوهش کاربردی و از حیث گردآوری داده های پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه های جامع شهر تهران شامل دانشگاه تهران، شهیدبهشتی، تربیت مدرس و الزهرا به تعداد ۳۳۸۹ نفر بودند. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم، تعداد ۲۲۹ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری دادههای پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پژوهش آمار توصیفی(میانگین، انحراف استاندارد، فراوانی و درصد) و آمار استنباطی (آزمون تحلیل واریانس یک راهه، آزمون تعقیبی ال اس دی) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که از دیدگاه اعضای هیأت علمی نقش مدیران دانشگاهی در توسعه اعضای هیأت علمی یک نقش خنثی است و مدیران دانشگاهی نسب به توسعه اعضای هیأت علمی بی تفاوت هستند. همچنین حمایت مدیران دانشگاهی از توسعه اعضای هیأت علمی در سطح پذیرش و باور است اما پشتیبانی و مشارکتی در این زمینه ندارند. تفاوت معناداری بین انواع نقشهای مدیران دانشگاهی(حمایتی، غیرحمایتی و خنثی) در دانشگاه ها و گروه های علمی مورد مطالعه وجود داشت. با توجه به یافته های پژوهش میتوان نتیجه گرفت که خنثی بودن مدیران دانشگاهی نسبت به توسعه اعضای هیأت علمی و عدم حمایت آنها به صورت عملیاتی در سطح مشارکت و پشتیبانی از برنامه های توسعه اعضای هیأت علمی کیفیت آموزش در دانشگاه را با چالش های متعددی روبرو خواهد نمود.
مهدی محمدی، فهیمه کشاورزی، رضا ناصری جهرمی، راحیل ناصری جهرمی، زهرا حسامپور، فاطمه میرغفاری، شیما ابراهیمی،
جلد 7، شماره 40 - ( 1-1399 )
چکیده
به دنبال شیوع ویروس کرونا، تعطیلی مدارس و لزوم تداوم آموزش در سال تحصیلی، معلمان ناگزیر از ارائه آموزش در شبکههای اجتماعی گردیدند. هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، فهم تجربه زیسته والدین دانشآموزان دوره اول ابتدایی از چالشهای آموزش مجازی در شبکههای اجتماعی به دلیل شیوع ویروس کرونا بود که با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. روش گردآوری اطلاعات استفاده از پرسشنامه مصاحبه نیمهساختمند بود. بر این اساس، با رویکرد نمونهگیری هدفمند و روش معیار، والدینی که فرزندان آنان حداقل یک ماه از آموزش مجازی در شبکههای اجتماعی استفاده نمودند، انتخاب شدند و بر اساس اشباع نظری نهایتاً 16 نفر مصاحبه شدند. تحلیل مصاحبهها، با استفاده از الگوی کلایزی و روش تحلیل مضمون انجام شد. پس از استخراج و دستهبندی موضوعی، محاسن و معایب آموزش مجازی در شبکههای اجتماعی در پنج مقوله آموزشی (محاسن: جلوگیری از عقب ماندگی تحصیلی و ایجاد فرصت خلاقیت؛ معایب: عدم تمایل به انجام تکالیف کلاسی و کاهش پایبندی به مقررات نظم و انضباط کلاسی)، اجتماعی (محاسن: آزادی عمل دانشآموزان و نظارت بیشتر والدین؛ معایب: حذف فعالیت گروهی و تنبلی و حواسپرتی دانشآموزان)، فرهنگی (محاسن ورود آموزش مجازی به عرصه نظام تعلیم و تربیت و ایجاد تجربه جدید؛ معایب: حذف کاریزمای حضور معلم و خستگی و بیحوصلگی برخی از والدین)، اقتصادی (محاسن کاهش هزینه ایاب و ذهاب و صرفهجویی در زمان ایاب و ذهاب؛ معایب: وقتگذاری جهت آموزشهای تکمیلی و هزینه تهیه سختافزار لازم) و فنی (ارتقاء سواد رسانهای والدین به عنوان حسن؛ معایب: عدم جذابیت بصری ویدئوها و عدم تسلط به فنآوری اطلاعات) طبقهبندی شدند با توجه به مشکلات و معایبی که توسط والدین عنوان گردید، طراحی زیرساختهای منسجم و اثربخش جهت ارائه آموزش مجازی ضرورت می یابد.
خدیجه حاتمی، ایرج نیک پی، سعید فرح بخش،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر «ارائه الگویی برای توانمندسازی معلمان در زمینه آموزش مجازی در دوران کرونا» بود. جامعه شامل 400 نفر از معلمان مدارس ابتدایی شهر خرمآباد، در سال تحصیلی 1400-1399 بود. ابزار جمعآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه بود. از روش نمونهگیری هدفمند برای انتخاب نفرات اول و از فن گلوله برفی برای انتخاب سایر افراد استفاده شد. بر اساس اشباع نظری با ۲۶ نفر از معلمان مصاحبه شد. سپس براساس جدول مورگان 196 نفر بهعنوان نمونه تعیین و برای جمعآوری دادهها از روش نمونهگیری طبقهای نسبی استفاده شد. از تئوری زمینهای و مدل پارادایمی برای تحلیل دادههای کیفی و با استفاده از نرمافزارpls2 از معادلات ساختاری برای تحلیل دادههای کمی استفاده گردید. نتایج نشان داد که توانمندسازی درزمینهی آموزش مجازی منوط به سه مقوله عوامل سازمانی (زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات، فرهنگسازی و سیاستهای تشویقی و نظارتی)؛ عوامل مربوط به معلم (سواد دیجیتالی، محتوای آموزشی، توانایی تدریس، ویژگیهای روانشناختی)؛ و عوامل مربوط به دانشآموز (ویژگیهای روانشناختی، سواد دیجیتالی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی) است. نتایج حاکی از برازش مطلوب مدل بود. تحلیل معادلات ساختاری نشان داد به ترتیب عوامل سازمانی، عوامل مربوط به معلم و عوامل مربوط به دانشآموز بیشترین تأثیر را بر توانمندسازی معلمان درزمینه آموزش مجازی دارند.
محبوبه سلیمان پورعمران،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی فرصت های برابر آموزشی با کیفیت زندگی مدرسه ای و احساس تعلق به مدرسه با نقش میانجی فرهنگ مدرسه در بین دبیران مدارس راهنمایی دخترانه شیروان انجام شد. نوع پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه ی دبیران مدارس دخترانه شهر شیروان به تعداذ 291 نفر بود که تعداد 165 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش چهار پرسشنامه استاندارد فرصتهای برابر آموزشی(جوانمرد، ۱۳۹۳)؛ پرسشنامه کیفیت زندگی مدرسه ویلیامز و باتن(1981)؛ پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری، بتی و وات 2004) و پرسشنامه فرهنگ مدرسه الکساندر و ساد ( 1997) بود که روایی صوری و محتوایی حاصل شد و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ برای فرصت های برابر آموزشی 8126/0، برای کیفیت زندگی مدرسه 8786/0، برای احساس تعلق به مدرسه 8271/0 و فرهنگ مدرسه 8321/0 بدست آمد. روش تجزیه داده ها، آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون توزیع نرمال کلوموگروف – اسمرینوف، آزمون همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون خطی و معادلات ساختاری) با استفاده از بسته نرم افزاریSPSS نسخه 19 و لیزرل 18 بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه و کیفیت زندگی مدرسهای رابطهای معنیدار وجود داشته و به ترتیب ضریب همبستگی بین فرصتهای برابری آموزشی و کیفیت زندگی مدرسهای برابر 237/0، ضریب همبستگی بین فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه برابر 212/0 و ضریب همبستگی بین فرهنگ مدرسه و کیفیت زندگی مدرسهای برابر 379/0 است. بین متغیرهای فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه و احساس تعلق به مدرسه رابط ای معنیدار وجود داشته و به ترتیب ضریب همبستگی بین فرصتهای برابری آموزشی و احساس تعلق به مدرسه برابر 403/0، ضریب همبستگی بین فرصتهای برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه برابر 212/0 و ضریب همبستگی بین فرهنگ مدرسه و احساس تعلق به مدرسه برابر 280/0 است. در مجموع این دو متغیر در گام دوم توانستند 19/74 درصد از واریانس احساس تعلق به مدرسه را بطور تعدیلی تبیین نمایند. به این ترتیب میانجی بودن نقش فرهنگ مدرسه تایید میگردد.
علی مرمضی، مژگان حیدری، منیژه احمدی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر استفاده از چند رسانهایهای آموزشی در قصه گویی بر افزایش خلاقیت دانشآموزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد در سال 1398 بود. در این پژوهش استفاده از داستانهایی که بوسیله چندرسانهایهای آموزشی تولید و با کمک ابزارهای دیجیتال و الکترونیکی به ﻧـﻮﻋﯽ داﺳﺘﺎنﮔﻮیﯽ و قصهگویی به صورت دیجیتال برای دانشآموزان اجرا گردید. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری مورد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ در این پژوهش، ﮐﻠﯿﻪ داﻧﺶآﻣﻮزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد به تعداد 109 نفر در سال تحصیلی 98 – 97 بود. حجم نمونه طبق فرمول کوکران 85 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 50 نفر از دانشآموزان به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) گمارده شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی استفاده از طرح پیشآزمون و پسآزمون میباشد. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد تست سنجش خلاقیت تورنس (1979) بود. گروه آزمایش 8 جلسه به مدت 30 دقیقه تحت آزمایش قصهگویی با ابزار چندرسانهای آموزشی قرار گرفتند. دادههای گردآوری شده با ﻧﺮم اﻓﺰار آﻣﺎری SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. از روشهای آماری آزﻣﻮن t ﻣﺴﺘﻘﻞ و U ﻣﻦ - ویﺘﻨﯽ اﺳﺘﻔﺎده شد. در ابزار فوق ﺿـﺮیﺐ اﻃﻤﯿﻨﺎن 95% ﺑﻮد. نتایج نشان داد استفاده از چند رسانهایهای آموزشی در قصهگویی بر افزایش خلاقیت دانشآموزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد تاثیر دارد به عبارتی دیگر، استفاده از چندرسانهایهای آموزشی در قصهگویی بر مولفه سیالی، ابتکار، انعطاف و بسط دانشآموزان تاثیر دارد.
دکتر صدیقه احمدی، دکتر نسرین محمدحسنی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، طراحی، اعتباریابی و اثربخشی چندرسانهای آموزشی تربیت جنسی کودکان (با توجه به مبانی دینی و فرهنگی)، بر آگاهی والدین و مربیان بود. پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی، طرح پس آزمون با گروه گواه در سه فاز: طراحی و تولید چندرسانهای، اعتباریابی و بررسی اثربخشی انجام شده است. جامعه آماری بخش اعتباریابی، 10 نفر از متخصصان حوزه چندرسانهای و مشاوره بوده که با استفاده از چکلیست محققساخته با 26 سوال در سه گویه به داوری در خصوص محتوا و کیفیت طراحی پرداختند. جامعه آماری فاز سوم، والدین و مربیان شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، تعداد 70 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارش شدند. ابزار پژوهش، آزمون دانش تربیت جنسی محقق ساخته بود. نتایج آزمون tتک نمونهای نشان داد که چندرسانهای آموزشی تربیت جنسی کودکان، طبق نظر متخصصان از اعتبار لازم برخوردار است (000/0 sig: 319/23 (t:و همچنین آموزش صورت گرفته بر آگاهی والدین و مربیان، از تربیت جنسی، اثربخشی معناداری داشته است (3.602t: ، 0.001sig:). بر اساس یافتهها، روند تولید این چندرسانهای آموزشی ضمن داشتن دلالتهایی برای طراحی محتواهای سلامتمحور میتواند نقش بسزایی در بالا بردن سطح آگاهی والدین و مربیان در خصوص ترببیت جنسی کودکان داشته باشد.
هادی براتی، الهام جعفری، فرهاد بلاش،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
مهدویت از دیرباز مورد توجه دین مبین اسلام بوده و تبیین و ترویج صحیح آن یکی از اصلیترین اهداف کتابهای درسی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل میزان توجه به مباحث مهدویت در کتابهای درسی دوره ابتدایی و متوسطه بود که به روش توصیفی از نوع تحلیل محتوا انجام شد. جامعه و نمونه آماری پژوهش، شامل کلیه کتابهای هدیههای آسمان در دوره ابتدایی؛ کتابهای پیامهای آسمان دوره متوسطه اول و همچنین؛ کتاب دین و زندگی دوره متوسطه دوم بود که در سال 1399 توسط دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی تألیف و چاپشده است. ابزار اندازهگیری در این پژوهش، شامل چکلیست تحلیل محتوا بود که توسط محقق تدوینشده و روایی چکلیستها توسط دو نفر از صاحبنظران موضوع مورد تأیید واقع شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از شاخصهای آمار توصیفی استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیهو تحلیل دادهها بیانگر این بود که محتوای مربوط به موضوع مهدویت در کتابهای درسی نظام آموزشو پرورش ایران را میتوان در قالب 4 بعد اصلی؛ 12 مؤلفه و 57 شاخص طبقه بندی کرد. همچنین؛ نتایج نشان داد که بعد معرفی منجی موعود و یاران ایشان و بعد ویژگیهای حکومت حضرت مهدی(عج) بیشترین توجه و بعد فلسفه وجود منجی کمترین میزان توجه را در محتوای کتابهای درسی دارد. ازاینرو؛ نظر به اینکه بعد اعتقاد به وجود منجی در سلامت روانی و اجتماعی دانش آموزان نقش مؤثری دارد و در تدوین محتوای کتابهای درسی، این بعد کم رنگتر دیده شده، پیشنهاد میشود که در فرایند تهیه و تدوین کتابهای درسی بیشازپیش موردتوجه قرار گیرد.
روح اله مظفری پور، سمانه شفیعی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
در این پژوهش جنبههای مختلف آموزش و یادگیری مجازی در شبکه شاد، از دیدگاه پساپدیدارشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. به همین منظور از روش پساپدیدارشناسی استفاده شده است تا جنبههای کاهشی و افزایشی آموزش در شبکه شاد مشخص شود. نتایج نشان میدهد آموزش در بستر شبکه شاد علی رغم برخی مزایا، مثل آزادی بیشتر و دسترسی در زمانها و مکانهای مختلف میتواند منجر به ایجاد تجربیات و رفتارهای خاصی، متفاوت با آموزش حضوری میشود. آموزش مجازی میتواند به فروکاهش ادراک کامل و آنچه به عنوان درک بهینه در این پژوهش مطرح شده است، بینجامد. نوع ارتباط بین معلم و دانشآموزان با هم، به کلی دگرگون و فروکاهیده میشود. برخی رفتارهای نامطلوب مثل پنهان کاری و عدم مسولیتپذیری و تضعیف تربیت اجتماعی از دیگر مواردی است که میتوان به آنها اشاره کرد. همچنین به خاطر چندمنظوره بودن تلفن همراه، امکان تقسیم توجه و حواس پرتی، بالا میرود و تلفن همراه به خاطر ساختار غیر آموزشی که دارد رفتارهای غیرمرتبط با آموزش را در دانش اموزان برمیانگیزد.
مهدیه السادات میررحیمی، پروین احمدی،
جلد 10، شماره 44 - ( 2-1401 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی و تحلیل جایگاه رویکرد فرارشتهای STEM در برنامه آموزشی مدارس بود. روش پژوهش"تحلیل مفهومی"است که ناظر بر فراهم آوردن تبیین روشن از معنای یک مفهوم به واسطه توضیح دقیق ارتباطات آن با سایر مفاهیم ا ست. رویکرد فرارشتهای STEM یک برنامهدرسی راهبردی در یادگیری است که موانع سنتی بین چهار رشته علمی را برطرف می کند و آن ها را با تجارب یادگیری موشکافانه، مرتبط و مبتنی بر دنیای واقعی تلفیق می کند. با توجه به یافته های پژوهش، میتوان این چنین بیان داشت که چشمانداز و برنامه رویکرد فرارشتهای STEM نشان دهنده این است که به چه شیوه ای چهارچوب STEM تنظیم می شود، چه عملکرد و آموزشهایی را ارتقا خواهد داد، چطور از معلمها انتظار می رود که با یکدیگر مشارکت و کار کنند تا برنامه تحصیلی خود را برنامهریزی کنند، چطور معلمان برای یادگیری پشتیبانی میشوند تا بتوانند برنامههای آموزشی خود را با ارتباطات، جامعه و صنعت پوشش دهند. نتیجه این پژوهش نشان داد که رویکرد جامع از آموزش STEM می تواند با حمایت و پوشش عناصر درگیر، یک آموزش مداوم و اثر بخش از STEM را در مدارس حاکم کند اما دستیابی به آن مستلزم برنامه ریزی دقیق و هم یاری عوامل آموزش است. در همین راستا باید ترویج فرهنگ خرد جمعی در تدارک برنامه های آموزشی برای معلمان و توجه به ذهنیت معلمان و متغیرهای برونزا در آموزش به صورت ویژ مورد توجه قرار گیرد.
دکتر فریده حمیدی، آقای مهران عطوفتی رودی،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده
در کلاس های درس مبتنی بر آموزش فراگیر، انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری نقش مهمی بر خودکارآمدی معلمان دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی -یادگیری در خودکارآمدی معلمان در کلاس درس مبتنی بر آموزش فراگیر بود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونهگیری به شیوه تصادفی ساده از بین لیست اسامی معلمان شرکت کننده در آموزش فراگیر صورت گرفت. از این رو تعداد 467 معلم ابتدایی منطقه 9 شهر مشهد انتخاب شدند. به منظور جمعآوری دادهها، از پرسشنامههای خودکارآمدی معلمان در آموزش فراگیر (TEIP) شارما و همکاران(2012)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی((CFI دنیس و وندروال(2010) و پرسشنامه مفاهیم یاددهی- یادگیری (TLCQ)چان الویت(2004) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین انعطافپذیری شناختی و ادراک خودکارآمدی مرتبط با آموزش فراگیر و همچنین بین مفاهیم یاددهی یادگیری سازندهگرا و ادراک خودکارآمدی مرتبط با آموزش فراگیر همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد ( 01 / 0 > P). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای انعطافپذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری سازنده گرایانه، 36 درصد از مجموع واریانس خودکارآمدی معلمان را پیش بینی میکنند. به طور کلی معلمان دارای انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری رشد یافتهتر در کلاسهای درس مبتنی بر آموزش فراگیر، خودکارآمدی بالاتری را تجربه می کنند. یافته های حاصل از این پژوهش بر رشد انعطاف پذیری شناختی و مفاهیم یاددهی یادگیری جهت ارتقاء خودکارآمدی معلمان در کلاس درس مبتنی بر آموزش فراگیر تاکید دارد.
الهام پرویزی، زهراالسادات اردستانی، فرهاد بلاش،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده
یکی از مهمترین چالشهای پیش روی آموزش، توسعه سلامت دانش آموزان و ایجاد حس دلبستگی به فضای آموزشی در آنهاست که منتج به افزایش کیفیت آموزش و تربیت خواهد شد. معماری به عنوان ظرف رفتار آدمی تاثیر به سزایی در این امر دارد. بر اساس مطالعات سلامت روان و علوم روانشناسی محیط، دانش آموزان در برخورد با برخی فضاهای آموزشی سریعاً احساس نزدیکی عاطفی دارند؛ و در برخی دیگر احساس غربت می کنند.. در این نوشتار با تاکید بر ضرورت دلبستگی به مکان در طراحی مدارس، این پرسش مطرح است؛ که آیا بازشناسی طرح واره های فرهنگی در ناخودآگاه جمعی دانش آموزان و جهت دهی به طراحی معماری مدارس می توان سلامت روان دانش آموزان را افزایش داده و حس دلبستگی به مکان های آموزشی را ارتقا داد؟ روش تحقیق در این پژوهش کیفی و تحلیلی-توصیفی است که در ابتدا مطالب به صورت کتابخانه ای و اسنادی در حوزه روانشناسی و شناخت ناخودآگاه و مراحل ادراک و شناخت توسط آن در ذهن انسان جمع آوری شده و سپس به صورت تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.در این نوشتار با نگاهی بر مقوله ناخودآگاه در حوزه سلامت روان و معماری و تحلیل طرح واره های ناخودآگاه جمعی، بر بررسی مکانیزم تاثیر آن بر نحوه شناخت و معنایابی توسط دانش آموزان تاکید می کند که در صورتی که در مرحله معنایابی فضا از طرحواره های ناخودآگاه جمعی کمک گرفته شود می تواند مرحله شناخت منتج به ارتقاء دلبستگی به مکان به درستی اتفاق بیفتند.
پرویز بیات، دکتر سعید ضرغامی، دکتر اکبر صالحی، دکتر یحیی قائدی،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده
تبدیل محیط آموزشی به محیط یادگیری از طریق تلفیق آموزش با فناوریهای نوین و تغییر نقش مؤلفههای آموزشی موردتوجه اندیشمندان تربیتی قرارگرفته است، به همین دلیل هدف این نوشتار شناسایی قطبهای تضاد در آموزش مستقیم و ارائه راهبردهایی برای توانمندسازی قطبهای مغلوب است. برای نیل به این هدف از مراحل ششگانه روش ساخت شکنی بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که در ابعاد مختلف رویکرد آموزش مستقیم تغییراتی صورت می گیرد من جمله: 1- تغییر نقش معلم از حالت تحکمی و انتقال دهنده صرف دانش به حالت تسهیل گر امر یادگیری 2- تغییر نقش دانش آموز از منفعل و مغفول مانده چرخه یادگیری به عنصر فعال و مسئول در امر آموزش 3- تغییر روش تدریس معلم محور به روش دانش آموز محور مانند پروژه محوری، کاوشگری، آزمایشگاهی4 - تغییر محتوای آموزشی از حالت منولوگی کتاب ثابت به حالت دیالوگی و حالاتی مبتنی بر؛ استفاده از تجارب دانش آموزان، محتوای الکترونیکی تولید شده توسط هر دو سوی جریان یادگیری(معلم و شاگرد)، شبکه های اجتماعی و سایت های اینترنتی 5- تغییر فضای آموزشی و فیزیکی کلاس درس از حالت سنتی خود به سمت محیطی شاد با مشارکت حداکثری فراگیران در امر یادگیری5- تغییر ارزشیابی از حالت مداد کاغذی به تلفیقی از روش های مختلف و بهره گرفتن از روشهای الکترونیکی و خود سنجی. این تغییرات بیانگر تغییر زاویه نگاه به این امر می باشدکه فضای لازم برای تغییر آموزش و به میدان آمدن رویکرد کلاس معکوس مهیا گردد و با استفاده از ویژگی های کلاس معکوس به مفهوم جدیدی از یادگیری دست یابیم تا جوابگوی نیازهای یادگیرندگان عصر دیجیتالی باشد.
راحله جلال نیا،
جلد 11، شماره 45 - ( 9-1401 )
چکیده
آموزش مجازی در شرایطی در دوران کرونا با سرعت در دانشگاههای کشور مورد استفاده قرار گرفت که پیرامون کیفیت آن تردیدهایی وجود دارد. در این مطالعه به ارائه مدل ارزشیابی آموزش مجازی در آموزش عالی در زمان همهگیری کرونا پرداخته شده است. مطالعه حاضر از نظر هدف یک مطالعه کاربردی-توسعهای است و از منظر روش و بازه زمانی گردآوری دادهها، یک پژوهش پیمایشی مقطعی است. برای گردآوری دادهها از مصاحبه نیمهساختاریافته و پرسشنامه ISM استفاده شد. جامعه مشارکتکنندگان این پژوهش شامل اعضای هیات علمی و مدیران دانشگاه مدیریت تهران است. نمونهگیری با روش هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و 17 نفر از اساتید و مدیران در آن شرکت کردند. جهت تحلیل دادههای حاصل از مصاحبه از روش تحلیل کیفی مضمون استفاده شد و ابعاد و مولفههای ارزشیابی آموزش مجازی در آموزش عالی شناسایی شد. در ادامه برای تعیین روابط و طراحی الگوی نهایی از روش ساختاری-تفسیری استفاده شد. براساس نتایج تحلیل کیفی 13 مضمون اصلی و 71 مضمون فرعی شناسایی شد. یافتهها نشان میدهد برنامهریزی و پشتیبانی آموزش مجازی بر کیفیت اطلاعات، سیستم و بسترهای سختافزاری آموزش مجازی تاثیر میگذارند. این عوامل تعامل یاددهنده-یادگیرنده، آموزش همیارانه و تعامل آموزشی را تحت تاثیر قرار میدهند و در ادامه موجب توانمندسازی اساتید و دانشجویان میشوند. در سایه توانمندسازی میتوان به کارایی و اثربخشی آموزش مجازی دست یافت و این کارایی و اثربخشی در نهایت توسعه آموزش مجازی را به همراه خواهد داشت.