14 نتیجه برای ابتدایی
طیبه ماهروزاده، سولماز نورآبادی،
جلد 1، شماره 29 - ( 7-1393 )
چکیده
یکی از موضوعاتی که در نظام آموزشی باید بدان پرداخت، آموزش است. آموزش از ترکیب چهار نظام که در تعامل با یکدیگرند، به وجود آمده است. این چهار نظام عبارتند از تدریس، یادگیری، ساختار و برنامه درسی. برنامه درسی طرحی برای عمل است که ساختار را هدایت میکند. موضوع دیگر، جایگاه دانش و چگونگی تبدیل آن به ماده درسی است. در تعلیم و تربیت پست مدرن، دانش به خودی خود هدف نیست، بلکه هدف، "گفتمان سازنده دانش" است به همین جهت در کلاس درس، تمرکز بر ساختن دانش، فهم، همکاری و مشارکت است. نظام آموزشی کشورها به منظور تربیت فراگیرانی مستقل، منعطف، خلاق و دارای تفکر انتقادی لازم است در حوزه اهداف، محتوا، وسایل، روشها و نیز فرصتها و فعالیتهای تربیتی تجدیدنظر به عمل آورند. از دیرباز طراحی برنامه درسی و ارائه موضوعات به شکلهای مختلف صورت گرفته است. در آغاز قرن بیستم متفکران تعلیم و تربیت در مسیر تلفیق برنامه درسی گام نهادند؛ اما روند مسلط در این قرن مبتنی بر رویکرد تکرشتهای، تکثر دروس و برنامه درسی رشتهمحور بوده است. تلفیق به معنای سازگار کردن و باهم آمدن است و با تخصصی شدن و جداسازی موضوعات درسی مغایرت دارد. تلفیق، مبتنی بر نگرش کلنگر است که سعی دارد آموزش را با زندگی روزمره فراگیر مرتبط سازد. هدف از این پژوهش، تبیین برنامه درسی تلفیقی، بیان انواع آن و چگونگی تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی دوره ابتدایی است. روش بکار گرفته شده، روش تحلیلی- استنتاجی است. بدین منظور پس از تبیین برنامه درسی و توضیح درباره تلفیق، به نمونههایی از تلفیق در حوزه محتوا مانند تلفیق موضوعات و دانش بنیادین، تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با تمام حوزههای دانش، اشاره شده است. بر اساس مطالعات و تحلیلهای انجام شده میتوان نتیجه گرفت که: با تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی بهطور عام و در دوره ابتدایی بهطور خاص، میزان یادگیری و تسلط دانشآموز بر محتوای سازماندهی شده افزایش مییابد و دانشآموز بهتر میتواند مطالب آموخته شده را در زندگی واقعی بکار گیرد.
مریم نجار نهاوندی، مژده قربانعلی زاده،
جلد 1، شماره 29 - ( 7-1393 )
چکیده
امروزه هویت ملی یکی از مقولههای مهم در برنامهریزی توسعه کشورها است. بخش اعظم آموزش هویت ملی در چارچوب آموزش و پرورش رسمی صورت میگیرد. با آغاز دوره تحول بنیادین، کتب درسی نیز متناسب با رویکرد جدید تغییر مییابند. مقاله حاضر به تحلیل آموزش هویت ملی میپردازد و از این منظر کتاب جدید التالیف مطالعات اجتماعی پایه سوم ابتدایی با کتاب تعلیمات اجتماعی دوره قبل از تحول مقایسه میشود. جامعه آماری شامل دو کتاب فوق میباشد. روش تحقیق تحلیل محتوای کمی و کیفی است و واحد تحلیل مضمون میباشد. ابعاد هویت ملی در این پژوهش عبارت است از: نمادها، ارزشها، میراث فرهنگی، مشاهیر و شخصیتها و وقایع و رخدادها. نتایج تحقیق نشان میدهد که به مؤلفههای هویت ملی در هر دو کتاب به طور نامتوازن پرداخته شده است و این امر در کتاب مطالعات اجتماعی مشهودتر است. کتاب تعلیمات اجتماعی بیشتر به بعد مشاهیر و شخصیتها (37/44%) و کتاب مطالعات اجتماعی بیشتر به بعد ارزشها (50/85%) پرداخته است. بی توجهی به مشاهیر و وقایع ملی، حذف ارزشهای سیاسی، توجه بیشتر به ارزش های اجتماعی، اخلاقی و مذهبی از ویژگیهای کتاب مطالعات اجتماعی در دوره تحول بنیادین میباشد.
مسلم قبادیان،
جلد 2، شماره 30 - ( 1-1394 )
چکیده
هدف از انجام دادن این پژوهش، بررسی نقش برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پایه پنجم مدارس ابتدایی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 94-1393 است. این تحقیق، از نوع کاربردی است و شیوه انجام گرفتن آن نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان پایه پنجم مقطع ابتدایی شهر خرم آباد تشکیل داده است. در این پژوهش، بر اساس سه تحقیق مشابه، تعداد 60 نفر به عنوان حجم نمونه اتنخاب شد، 30 نفر در گروه گواه و 30 نفر درگروه آزمایشی. این تعداد، به صورت تصادفی در هر یک از گروه ها قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس مهارت های اجتماعی متسون بهره گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده های گرد آوری شده، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس) استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی های آماری نشان داد که برنامه آموزش فلسفه، بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان کلاس پنجم تأثیر داشته است.
محمدحسین خانی، محسن محمدی،
جلد 2، شماره 30 - ( 1-1394 )
چکیده
موضوع تفکیک یا مختلط بودن جنسیت در مدارس ابتدایی، اهمیت زیادی دارد. بنابراین، در بین پژوهشگران سراسر دنیا، علاقه روزافزونی به تحقیق در زمینه این موضوع وجود دارد. با وجود این، مرور دقیق پیشینه پژوهشی در ایران نشان میدهد که، تاکنون در این رابطه پژوهشی صورت نگرفته است. پیشرفت تحصیلی و مقبولیت اجتماعی، دو متغیر مهمی هستند که در این پژوهش، تأثیر نوع مدرسه بر آنها مورد بررسی قرار می گیرد. طرح پژوهش حاضر، از نوع علّی - مقایسه ای است. جامعه آماری آن را کلیه دانشآموزان دختر و پسر پایه پنجم و ششم ابتدایی که در سال تحصیلی 92-91 در شهر شهریار مشغول تحصیل بودند، تشکیل میدهند. از این تعداد، 279 دانش آموز (نیمی در مدارس مختلط و نیمی در مدارس تفکیک) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحلهای تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری دادهها، از مقیاس اصلاح شده مقبولیت اجتماعی فورد و رابین استفاده شد. برای تحلیل داد هها نیز از تحلیل واریانس دوراهه استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد دانش آموزانی که در مدارس تک جنسیتی هستند در مقایسه با دانش آموزانی که در مدارس مختلط هستند، پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. همچنین، مقایسه دختران و پسران نشان داد که دختران در مقایسه با پسران، مقبولیت اجتماعی و پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. این امر، هم در مدارس مختلط و هم در مدارس تک جنسیتی دیده شد.
سهیلا جلیلیان، احسان عظیم پور، فریبا جلیلیان،
جلد 3، شماره 32 - ( 6-1395 )
چکیده
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان بر پرورش توانایی حل مسأله و قضاوت اخلاقی در دانشآموزان پایه سوم ابتدایی شهرستان اسلام آبادغرب انجام شد. جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیه دانشآموزان پایه سوم ابتدایی در سال تحصیلی 94-93 بود. برای این منظور 80 نفر از دانشآموزان به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (40 نفر) و گواه (40 نفر) قرار گرفتند. برای گردآوری دادهها ابتدا از پرسشنامه حل مسأله لانگ و کسیدی (1996) و آزمون قضاوت اخلاقی (MJT) استفاده شد. سپس برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان در طی 12 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید. در پایان دوره پرسشنامههای مذکور مجددأ توسط هر دو گروه تکمیل شد. مقایسه میانگین نمرههای توانایی حل مسأله و قضاوت اخلاقی در گروه آزمایش و گواه با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت معناداری را نشان داد (001/0 >p )، به عبارتی اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر افزایش توانایی حل مسأله و رشد قضاوت اخلاقی دانشآموزان تأثیر مثبتی داشته است. همچنین، تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر افزایش حل مسأله و قضاوت اخلاقی بر حسب جنسیت معنادار نبود.
مرجان کیان، یزدان منصوریان، اسماعیل کرمشاهی،
جلد 4، شماره 34 - ( 3-1396 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش برنامه درسی پایه ششم بر ترغیب دانش آموزان به مطالعه بود. روش پژوهش کیفی به شیوه تحلیل محتوای کیفی و همچنین روش نظریه مبنایی به عنوان فرایند، انجام شد. جامعه پژوهش تمام کتاب های درسی پایه ششم ابتدایی در سال 93-1392 و نیز معلمان پایه ششم ابتدایی شهر کرج بودند. اطلاع رسان ها 9 کتاب درسی به روش سرشماری و 19 نفر از معلمان پایه ششم به شیوه نمونه گیری هدفمند و با رعایت اشباع نظری بودند. ابزارهای پژوهش شامل چک لیست تحلیل محتوا و مصاحبه نیمه ساختارمند بود. یافته ها نشان داد که کتاب های درسی پایه ششم به شیوه مستقیم و غیر مستقیم دانش آموزان را به مطالعه ترغیب می کنند. همچنین در متن کتاب های درسی مفاهیمی وجود دارد که از دانش آموزان می خواهد به مطالعه و جمع آوری اطلاعات ازمنابع گوناگون بپردازند. معلمان گاهی اوقات دانش آموزان را به مطالعه تشویق می کنند اما در ارزشیابی این روند مدنظر قرار نمی دهند. منابع و مواد آموزشی متنوعی که دانش آموزان را به مطالعه ترغیب کند، در مدارس ابتدایی به چشم نمی خورد.
میثم غلام پور، هادی پورشافعی،
جلد 7، شماره 40 - ( 1-1399 )
چکیده
آموزش کودکان پیشدبستانی با توجه به تأثیرات تربیتی و روانشناختی از اهمیّت ویژهای برخوردار است. این مهم برای نوآموزان مناطق روستایی به دلیل فقر فرهنگی محیط و در برخی موارد دوزبانگی نوآموزان از اهمیّت ویژهای برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ادراک مربیان پیشدبستانی ضمیمه مدارس ابتدایی روستا در مورد چالشهای این مراکز به روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه آماری، کلیه مربیان این مراکز در شهرستان قائنات در استان خراسان جنوبی، در سال تحصیلی 98-1397 بودند. براساس نمونهگیری هدفمند، 17 نفر از این مربیان در این پژوهش شرکت کردند. دادهها، از طریق مصاحبه نیمهساختار یافته جمعآوری شدند. تحلیل دادهها از طریق کدگذاری موضوعی انجام شد. جهت بررسی پایایی نتایج نیز از روش بازبینی توسط مشارکتکنندگان و ممیزان بیرونی استفاده شد. براساس یافتهها؛ نتایج در 4 مقوله اصلی و 11 محور؛ ادراک مربیان از ماهیّت(غیر ضروری و اجباری و مفید اما مزاحم)، چالشهای سطح خرد(چالشهای مرتبط با مربی، محتوا و چالشهای تربیتی)، چالشهای سطح کلان(چالشهای محیطی، مدیریتی، همکاران و والدین) و سطح فراسوی کلان(نبود پشتیبانی و عدم برنامهریزی مدون)، دستهبندی شد. در نهایت با توجه به نتایج بهتر است آموزش و پرورش با توجه به اهمیت این دوره نسبت به تربیت مربیان تخصصی در زمینه آموزش کودکان پیشدبستانی و فراهم آوردن ساختار سازمانی مدون برای این دوره نسبت به رفع چالشهای این مراکز به خصوص در مناطق روستایی و مراکز ضمیمه مدارس ابتدایی اقدام کند.
مهدی محمدی، فهیمه کشاورزی، رضا ناصری جهرمی، راحیل ناصری جهرمی، زهرا حسامپور، فاطمه میرغفاری، شیما ابراهیمی،
جلد 7، شماره 40 - ( 1-1399 )
چکیده
به دنبال شیوع ویروس کرونا، تعطیلی مدارس و لزوم تداوم آموزش در سال تحصیلی، معلمان ناگزیر از ارائه آموزش در شبکههای اجتماعی گردیدند. هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، فهم تجربه زیسته والدین دانشآموزان دوره اول ابتدایی از چالشهای آموزش مجازی در شبکههای اجتماعی به دلیل شیوع ویروس کرونا بود که با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. روش گردآوری اطلاعات استفاده از پرسشنامه مصاحبه نیمهساختمند بود. بر این اساس، با رویکرد نمونهگیری هدفمند و روش معیار، والدینی که فرزندان آنان حداقل یک ماه از آموزش مجازی در شبکههای اجتماعی استفاده نمودند، انتخاب شدند و بر اساس اشباع نظری نهایتاً 16 نفر مصاحبه شدند. تحلیل مصاحبهها، با استفاده از الگوی کلایزی و روش تحلیل مضمون انجام شد. پس از استخراج و دستهبندی موضوعی، محاسن و معایب آموزش مجازی در شبکههای اجتماعی در پنج مقوله آموزشی (محاسن: جلوگیری از عقب ماندگی تحصیلی و ایجاد فرصت خلاقیت؛ معایب: عدم تمایل به انجام تکالیف کلاسی و کاهش پایبندی به مقررات نظم و انضباط کلاسی)، اجتماعی (محاسن: آزادی عمل دانشآموزان و نظارت بیشتر والدین؛ معایب: حذف فعالیت گروهی و تنبلی و حواسپرتی دانشآموزان)، فرهنگی (محاسن ورود آموزش مجازی به عرصه نظام تعلیم و تربیت و ایجاد تجربه جدید؛ معایب: حذف کاریزمای حضور معلم و خستگی و بیحوصلگی برخی از والدین)، اقتصادی (محاسن کاهش هزینه ایاب و ذهاب و صرفهجویی در زمان ایاب و ذهاب؛ معایب: وقتگذاری جهت آموزشهای تکمیلی و هزینه تهیه سختافزار لازم) و فنی (ارتقاء سواد رسانهای والدین به عنوان حسن؛ معایب: عدم جذابیت بصری ویدئوها و عدم تسلط به فنآوری اطلاعات) طبقهبندی شدند با توجه به مشکلات و معایبی که توسط والدین عنوان گردید، طراحی زیرساختهای منسجم و اثربخش جهت ارائه آموزش مجازی ضرورت می یابد.
فریبا خوشبخت، مهدی محمدی، رضا ناصری جهرمی، فاطمه میرغفاری، مریم صفری، فائزه روستا، سولماز خادمی،
جلد 8، شماره 42 - ( 1-1400 )
چکیده
به دلیل همهگیری ویروس کرونا، اکثریت دانشآموزان در بیش از 150 کشور با تعطیلی مدارس در کشورشان روبرو شدند و این موضوع والدین را با شرایط پیشبینی نشده و تغییر نوع آموزش فرزندانشان مواجه ساخت. هدف از این پژوهش ارزیابی نگرش سلامت محور والدین دانشآموزان ابتدایی به بازگشایی مدارس در بحران کرونا بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی بوده که به روش پیمایشی اجرا شده است. جامعه آماری شامل تمامی والدین دانشآموزان ابتدایی شهر شیراز بوده است. تعداد 195 نفر از والدین با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای مرحلهای انتخاب شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه مجتمع آموزشی اوکفیلد بوده است. دادهها با استفاده از آزمونهای تک نمونهای ویل کاکسون و فریدمن تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد والدین نسبت به شرکت فرزندانشان در کلاسهای حضوری نگرش منفی اما نسبت به امکان حمایت از آموزش فرزندان خود، تضمین سلامت و امنیت فرزندشان و کارکنان مدرسه و الزام فرزندشان به استفاده از ماسک در حالی که قادر به حفظ فاصله اجتماعی با یکدیگر نیستند نگرش مثبتی داشتند. در نهایت اینکه والدین تمایل به آموزش غیرحضوری کودکان خود، با هدف تامین سلامت آنان و محافظت آنان در برابر بیماری کرونا، دارند. حتی با نحوه ترکیبی آموزش مجازی و غیر مجازی یا تقسیم دانشآموزان به گروههای کوچک و حضور در روزهای متفاوت در کلاس درس نیز موافق نیستند.
خدیجه حاتمی، ایرج نیک پی، سعید فرح بخش،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر «ارائه الگویی برای توانمندسازی معلمان در زمینه آموزش مجازی در دوران کرونا» بود. جامعه شامل 400 نفر از معلمان مدارس ابتدایی شهر خرمآباد، در سال تحصیلی 1400-1399 بود. ابزار جمعآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه بود. از روش نمونهگیری هدفمند برای انتخاب نفرات اول و از فن گلوله برفی برای انتخاب سایر افراد استفاده شد. بر اساس اشباع نظری با ۲۶ نفر از معلمان مصاحبه شد. سپس براساس جدول مورگان 196 نفر بهعنوان نمونه تعیین و برای جمعآوری دادهها از روش نمونهگیری طبقهای نسبی استفاده شد. از تئوری زمینهای و مدل پارادایمی برای تحلیل دادههای کیفی و با استفاده از نرمافزارpls2 از معادلات ساختاری برای تحلیل دادههای کمی استفاده گردید. نتایج نشان داد که توانمندسازی درزمینهی آموزش مجازی منوط به سه مقوله عوامل سازمانی (زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات، فرهنگسازی و سیاستهای تشویقی و نظارتی)؛ عوامل مربوط به معلم (سواد دیجیتالی، محتوای آموزشی، توانایی تدریس، ویژگیهای روانشناختی)؛ و عوامل مربوط به دانشآموز (ویژگیهای روانشناختی، سواد دیجیتالی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی) است. نتایج حاکی از برازش مطلوب مدل بود. تحلیل معادلات ساختاری نشان داد به ترتیب عوامل سازمانی، عوامل مربوط به معلم و عوامل مربوط به دانشآموز بیشترین تأثیر را بر توانمندسازی معلمان درزمینه آموزش مجازی دارند.
سجاد بهزادی، محمدصالح شکوهی بیدهندی،
جلد 9، شماره 43 - ( 10-1400 )
چکیده
امروزه توجه به کتابهای درسی به عنوان محور مکتوب و مدون تعلیم و تربیت از حیث توجه و پرداختن بر موضوعات و مولفههای شهروندی و به خصوص مشارکت شهروندی در کنار وجوه آموزشی و درسی، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و جنبه مهمی از مدرسه کارآمد میباشد. لذا این پژوهش درصدد بررسی میزان توجه کتابهای درسی به آموزهها و مهارتهای مورد نیاز برای مشارکت شهروندی میباشد. پژهش حاضر توصیفی- تحلیلی و در راستای دستیابی به اهداف مدنظر، کتابهای مقطع ابتدایی سال تحصیلی 1399-1400 به عنوان جامعه آماری پژوهش به روش تحلیل محتوا مورد بررسی و دادهها با استفاده از روش آنتروپی شانون پردازش شدهاند. یافتهها نشان میدهد که به طور کلی هشت مهارت پرسشگری، مشارکت در مباحث، گوش دادن به مباحث و درک موضوعات، مسئولیتپذیری، همکاری و کارکردن با دیگران، حس تعلق به مکان، آگاهی از حقوق و وظایف شهروندی و شناخت شهر و نهادهای مدیریت شهری به عنوان مهارتهای مورد نیاز در ارتباط با آموزش و نهادینهسازی مشارکت شهروندی میتواند در دستورکار قرار گیرد. در این خصوص تاکید و توجه کتابهای درسی اغلب بر دو مهارت همکاری و کارکردن با دیگران و مشارکت در مباحث معطوف شده و سایر مهارتها مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
صدیقه صفدری،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده
پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی گیمیفیکیشن در توجه پایدار دانش آموزان پایه اول ابتدایی انجام گردید. این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفت. جامعه آماری ،دانش آموزان دخترپایه اول ابتدایی شهرستان حسن آباد فشافویه است که بر اساس نمونه گیری تصادفی ۳۰ دانش آموز انتخاب و براساس نمره هوش در دو گروه آزمایش و کنترل همتاسازی شدند. دانش آموزان گروه آزمایش، طی ۱۲جلسهی ۴۵ دقیقهای مفاهیم مرتبط با توجه پایدار را به کمک گیمیفیکیشن آموزش دیدند. ابزار پژوهش شامل تست ریون کودکان (۱۹۶۲)، آزمون عملکرد پیوسته (۱۹۶۵) بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج بر اساس آمارهای توصیفی و استنباطی نشان داد که آموزش به کمک گیمیفیکیشن، توجه پایداردانش آموزان پایه اول ابتدایی را با اندازهی اثر ۵۴/۰ به طور معناداری افزایش میدهد (۰۱/۰p<).
دکتر نوشین گشمردی، دکتر علی رضا بادله،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده
خانم محدثه سادات بنوفاطمه، دکتر مرجان کیان، دکتر یوسف مهدوی نسب، دکتر علی حسینی خواه،
جلد 14، شماره 48 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی معلمان دوره ابتدایی مبتنی بر الگوی TPACK در آموزش مجازی بود. روش پژوهش کمی از نوع توصیفی-پیمایشی بود. جامعه پژوهش معلمان ابتدایی منطقه 13شهر تهران بودند که 253 نفر با روش نمونه گیری تصادفی در پژوهش شرکت کردند. برای جمعآوری داده های در بخش کمی از پرسشنامه استفاده گردید. نتایج نشان داد دانش پداگوژی معلمان دوره ابتدایی در آموزش مجازی درس علوم تقریباً در حد متوسط است. دانش محتوای درسی معلمان دوره ابتدایی در آموزش مجازی درس علوم در سطح مطلوبی است. دانش فناوری، دانش پداگوژی فناوری، دانش فناوری محتوای درسی، دانش پداگوژی محتوا و دانش فناورانه پداگوژیک و محتوا معلمان دوره ابتدایی در آموزش مجازی درس علوم کمتر از میانگین است. نتایج اولویت بندی مؤلفه های الگوی TPACK نیز نشان داد که مهمترین عوامل دانش محتوای درسی و دانش پداگوژی هستند و پس از آن دانش فناوری محتوا، دانش پداگوژی فناوری، دانش پداگوژی محتوا، دانش فناورانه پداگوژیک محتوا و دانش فناوری به ترتیب از اهمیت بیشتری برخوردار می باشند. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که وضعیت معلمان دوره ابتدایی براساس الگوی TPACK در آموزش مجازی در درس علوم مناسب نیست و کمتر از میانگین است.