۱۰ نتیجه برای برنامه درسی
طیبه ماهروزاده، سولماز نورآبادی،
جلد ۱، شماره ۲۹ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده
یکی از موضوعاتی که در نظام آموزشی باید بدان پرداخت، آموزش است. آموزش از ترکیب چهار نظام که در تعامل با یکدیگرند، به وجود آمده است. این چهار نظام عبارتند از تدریس، یادگیری، ساختار و برنامه درسی. برنامه درسی طرحی برای عمل است که ساختار را هدایت میکند. موضوع دیگر، جایگاه دانش و چگونگی تبدیل آن به ماده درسی است. در تعلیم و تربیت پست مدرن، دانش به خودی خود هدف نیست، بلکه هدف، "گفتمان سازنده دانش" است به همین جهت در کلاس درس، تمرکز بر ساختن دانش، فهم، همکاری و مشارکت است. نظام آموزشی کشورها به منظور تربیت فراگیرانی مستقل، منعطف، خلاق و دارای تفکر انتقادی لازم است در حوزه اهداف، محتوا، وسایل، روشها و نیز فرصتها و فعالیتهای تربیتی تجدیدنظر به عمل آورند. از دیرباز طراحی برنامه درسی و ارائه موضوعات به شکلهای مختلف صورت گرفته است. در آغاز قرن بیستم متفکران تعلیم و تربیت در مسیر تلفیق برنامه درسی گام نهادند؛ اما روند مسلط در این قرن مبتنی بر رویکرد تکرشتهای، تکثر دروس و برنامه درسی رشتهمحور بوده است. تلفیق به معنای سازگار کردن و باهم آمدن است و با تخصصی شدن و جداسازی موضوعات درسی مغایرت دارد. تلفیق، مبتنی بر نگرش کلنگر است که سعی دارد آموزش را با زندگی روزمره فراگیر مرتبط سازد. هدف از این پژوهش، تبیین برنامه درسی تلفیقی، بیان انواع آن و چگونگی تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی دوره ابتدایی است. روش بکار گرفته شده، روش تحلیلی- استنتاجی است. بدین منظور پس از تبیین برنامه درسی و توضیح درباره تلفیق، به نمونههایی از تلفیق در حوزه محتوا مانند تلفیق موضوعات و دانش بنیادین، تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با تمام حوزههای دانش، اشاره شده است. بر اساس مطالعات و تحلیلهای انجام شده میتوان نتیجه گرفت که: با تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی بهطور عام و در دوره ابتدایی بهطور خاص، میزان یادگیری و تسلط دانشآموز بر محتوای سازماندهی شده افزایش مییابد و دانشآموز بهتر میتواند مطالب آموخته شده را در زندگی واقعی بکار گیرد.
خانم مینا احمدیان، دکتر مهدی سبحانی نژاد،
جلد ۲، شماره ۳۱ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
ابتداییترین اقدام برای بهبود کیفیت تفکر انتقادی دانشجویان، بالا بردن انگیزه استفاده از فکر کردن به عنوان کلیدیترین عامل کسب موفقیت در تحصیل و زندگی است؛ چرا که کسب مهارتهای درگیر در تفکر انتقادی در جریان برنامه درسی رسمی، به تنهایی نمیتواند ضامن معتبری برای پرورش این مهارتها و در نهایت، کاربست آن در موقعیتهای مختلف باشد. بنابراین، یکی از مؤثرترین اقدامات در این راستا، بهبود جنبههای نگرشی تفکر انتقادی، توجه به کارکرد برنامه درسی پنهان در آموزش عالی است که میتواند با اهداف برنامه درسی رسمی همسو نباشد. از این رو، مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل اسنادی، ضمن تبیین جایگاه برنامه درسی پنهان در آموزش عالی و بررسی نسبت آن با تفکر انتقادی، به تشریح سازوکار تأثیرگذاری و کاربستهای برنامه درسی پنهان آموزش عالی در جهت رشد تفکر انتقادی میپردازد. با توجه به کارکرد بیشتر برنامه درسی پنهان در آموزش عالی که به دلیل آزادی عمل برنامه درسی رسمی است، نسبت برنامه درسی پنهان با بعد نگرشی تفکر انتقادی و نیز توجه به برنامه درسی پنهان در تعلیم و تربیت آزاد در جهت ایجاد گرایش به تفکر انتقادی بحث شده است. در ادامه، برنامه درسی پنهان حاصل از روش تدریس دیالکتیکی به منظور رشد تفکر انتقادی فراگیران تشریح شده است.
مرجان کیان، یزدان منصوریان، اسماعیل کرمشاهی،
جلد ۴، شماره ۳۴ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش برنامه درسی پایه ششم بر ترغیب دانش آموزان به مطالعه بود. روش پژوهش کیفی به شیوه تحلیل محتوای کیفی و همچنین روش نظریه مبنایی به عنوان فرایند، انجام شد. جامعه پژوهش تمام کتاب های درسی پایه ششم ابتدایی در سال ۹۳-۱۳۹۲ و نیز معلمان پایه ششم ابتدایی شهر کرج بودند. اطلاع رسان ها ۹ کتاب درسی به روش سرشماری و ۱۹ نفر از معلمان پایه ششم به شیوه نمونه گیری هدفمند و با رعایت اشباع نظری بودند. ابزارهای پژوهش شامل چک لیست تحلیل محتوا و مصاحبه نیمه ساختارمند بود. یافته ها نشان داد که کتاب های درسی پایه ششم به شیوه مستقیم و غیر مستقیم دانش آموزان را به مطالعه ترغیب می کنند. همچنین در متن کتاب های درسی مفاهیمی وجود دارد که از دانش آموزان می خواهد به مطالعه و جمع آوری اطلاعات ازمنابع گوناگون بپردازند. معلمان گاهی اوقات دانش آموزان را به مطالعه تشویق می کنند اما در ارزشیابی این روند مدنظر قرار نمی دهند. منابع و مواد آموزشی متنوعی که دانش آموزان را به مطالعه ترغیب کند، در مدارس ابتدایی به چشم نمی خورد.
علی ستاری،
جلد ۷، شماره ۴۰ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
جلال آل احمد از منظر یک مدیر به مسائل تربیتی مدرسه و اجتماع توأم با هم نظر افکنده و به دنبال آن بوده تا مشکلات اجتماع و مدرسه را در ارتباط با یکدیگر و از درون مدرسه حل کند. مقاله در صدد است به کاوش در افکار او در داستان مدیر مدرسه در حل مسائل اجتماع از درون مدرسه بپردازد. به این منظور از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شد. نتایج نشان داد در حوزه تفکر، عناصر خدا باوری، آخرتگرایی و روحیات مذهبی، سبک مدیریت آل احمد در مدرسه را متاثر ساخته است. معرفتشناسی جلال آل احمد در نگاهش به مسائل عینی و واقعی مدرسه و اجتماع پیرامون آن، یادآور رئالیسم اجتماعی است که با چاشنی رویکرد انتقادی وی در میآمیزد. نگاه او به انسان از دو منظر انسان موجود و انسان مطلوب قابل تبیین است. انسان موجود دچار بیهدفی شده و یا در مسیر هدفی که دنبال میکند، هویت اصیل خود را از دست داده و نیازمند اصلاح است. انسان مطلوب از نظر او کوشا، خواهان تغییر و معطوف به کشف خود همراه با تمایل به احیاء سنتهای بومی است. مولفههای ارزشی شامل گرایش به وجدان، مسئولیتپذیری، منزهطلبی و سنتگرایی است که در اداره مدرسه تبلور مییابد. در سایه طرز فکرهای یاد شده، هدف کلی او برقراری رابطه میان سنت و تجدد و اصلاح اجتماع از طریق اجتماع کوچک مدرسه است. برای رسیدن به هدف یاد شده، وی بر محتواهای درسی برانگیزاننده و مبتنی بر رفع مسائل و نیازهای اجتماع و روشهای تدریس کاربردی از جمله استفاده از روش کاردستی، نمایش فیلم، برگزاری نمایش و انجام ورزش تاکید میکند که در آن ارزشیابی آموزشی به صورت مستمر و خارج از چهارچوب مقطعی انجام میشود.
زهرا حجازی، مصطفی قادری، علیرضا صادقی، پروین صمدی، زهرا نیکنام،
جلد ۸، شماره ۴۲ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، استخراج مؤلفهها و کنشگران برنامه درسی تربیت جنسی خانه – مدرسه است. روش تحقیق، سنتز آثار پژوهشی مرتبط در بازههای زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ برگرفته از پایگاههای اطلاعاتی است. تعداد ۳۷۶پژوهش علمی شناسایی و پس از بررسیهای لازم، ۱۹پژوهش به مرحله نخست سنتز وارد شدند که با استفاده از روش سنتزپژوهی ساسکویس، هان و رودلا ترکیبی بهینه از نتایج آنها ارایه گردید. استفاده از ارزیاب برای کدگذاری مجدد یافتهها، بیان شفاف آنچه انجام شده است و وجود شاخص های معین و قابل دفاع برای انتخاب مطالعات ورودی، جهت ارتقاء اعتبار پژوهش استفاده گردید. طبق یافتههای حاصل، در برنامه درسی تربیت جنسی خانه- مدرسه مقولههای ۱۲ گانه شناسایی گردید؛ شریان حیاتی سلامت و بهداشت؛ تعرض تا تجاوز: از پیشگیری تا درمان؛ رشد، نمو و بالیدگی انسان در چرخه عمر؛ شبکه ارتباطی انسانی: من به توان ما؛ مهارتهای بهزیستن؛ ارزشمداری و نقشآفرینی معنویت؛ فعل جنسی؛ کیستی جنسی و جنسیت؛ شاهراه اطلاعاتی- رسانهای؛ همدلی و همیاری سازمانی؛ حق در ترازوی عدالت و بازتاب هنجارهای فرهنگی- اجتماعی. از میان کنشگران برنامه درسی جهت سهم بری از مشارکت در برنامه درسی مذکور، به ترتیب معلم، والدین، دانش آموزان و سپس متخصصان و علمای دینی شناسایی شدند.
زهرا اکبرزاده، وحید فلاح، سیده عصمت رسولی،
جلد ۹، شماره ۴۳ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد مغفول برنامه درسی کسب شده رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان انجام شده است رویکرد پژوهش حاضر،کیفی ازنوع پدیدارشناسی بوده که جامعه آماری آنرا را نومعلمان رشته علوم تربیتی(آموزش ابتدایی)دانشگاه فرهنگیان درسال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ تشکیل دادند. نمونهگیری به صورت هدفمند تا اشباع نظری ادامه یافت. در این پژوهش تعداد شرکتکنندگان ۱۶نفر (۶مرد و۱۰زن) از نومعلمان بودند. جهت جمع آوری اطلاعات از مصاحبه عمیق نیمه ساختار و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش هفتمرحله کلایزی استفاده شد. یافتههای این پژوهش درنهایت درقالب ۷ بعد، شامل (عدم آموزش کاربردی سند تحول بنیادین، عدم کسب هویت حرفهای اسلامی معلم، عدم کسب چگونگی پرورش خلاقیت، عدم کسب دانش محتوایی، عدم کسب دانش پداگوژیک، عدم کسب دانش جامعهشناسی، عدم کسب دانش روانشناسی اسلامی، عدم کسب هنر اکلکتیک) و۲۳ مولفه، درنهایت در قالب یک نقشه مفهومی ارائه شد. توجه به این نقشه مفهومی میتواند برای دستاندرکاران برنامه درسی رشته علوم تربیتی نقطه تاملی برای باز اندیشی برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان باشد.
آقا رسول صفرزایی، دکتر حسین مومنی مهموئی، دکتر احمد اکبری، دکتر تورج فلاح مهنه،
جلد ۱۲، شماره ۴۶ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده
آموزش قرآن کریم بخش مهمی از برنامههای درسی فراگیران دوره ابتدایی را تشکیل میدهد این مهم علاوه بر نقشی که در تثبیت هویت دینی فراگیران دارد موجب تحقق سایر اهداف تربیتی در نظام آموزشی میشود. شناخت مولفهها و شاخصهای برنامه درسی آموزش روخوانی و زمینه طراحی الگویی جامع در زمینه تربیت دینی را فراهم میآورد. لذا هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفههای الگوی برنامه درسی آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن کریم است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی میباشند (۱۳۴ مقاله) که از سال ۲۰۱۲ میلادی و ۱۳۸۹ شمسی تاکنون در مورد مؤلفههای برنامهدرسی آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن کریم در پایگاههای تخصصی و علمی ارائه شدهاند. نمونه پژوهش ۳۰ مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری دادهها و به صورت هدفمند انتخاب شدند. دادههای پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شدهاند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل محتوا به شیوه مقولهبندی برمبنای الگوی سنتزپژوهی روبرتس استفاده شده است. جهت بررسی اعتبار یافتهها از کدگذاری مجدد یافتهها بر مبنای روش اسکات (۲۰۱۲) استفاده شده و ضریب توافق بین ارزشیابان ۷۴ درصد محاسبه گردید. مؤلفههای الگوی برنامه درسی آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن کریم در ۵ بُعد، ۱۸ محور و ۷۶ مقوله شامل مؤلفههای رویکردی آموزش، مؤلفههای روشی در آموزش، مؤلفههای مرتبط با معلم، الزامات محیطی و ارزشیابی شناسایی شدند.
سحر اسمعیلی، دکتر حسن قراباغی، دکتر کاظم دلروز،
جلد ۱۳، شماره ۴۷ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف از انجام پژوهش بررسی دیدگاه آموزگاران مقطع ابتدایی در خصوص نقش الزامات برنامه درسی در طراحی آموزش فلسفه به کودکان بود. بهمنظور دستیابی به این هدف از روش توصیفی - همبستگی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش آموزگاران ابتدایی شهر ملایر بود. بهمنظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه ۴۲ سوالی و ۹ بعدی سالمی (۱۳۹۶) در طیف پنجدرجهای لیکرت استفاده شد. پایایی این پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ ۹۶۰/۰ محاسبه شد. بهمنظور تحلیل دادهها از تحلیل همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد؛ بین مولفههای الزامات طراحی برنامه درسی آموزش فلسفه به کودکان از دیدگاه آموزگاران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد، مقادیر t بهدست آمده حاکی از معنادار بودن ضریب مسیر تمامی مولفهها در ارتباط با الزامات طراحی برنامهریزی درسی آموزش فلسفه به کودکان است.
فرهاد عبدالهی، شهرام رنجدوست، بهبود یاریقلی،
جلد ۱۵، شماره ۴۹ - ( ۹-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: تحول در علوم انسانی با تأکید بر برنامه درسی میتواند نقش مهمی در گرایش به این رشته تحصیلی داشته باشد. هدف این پژوهش، شناسایی ابعاد تحول در علوم انسانی با تاکید بر برنامه درسی در نظام آموزش عالی بود .
روش کار:روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی از نوع عرفی بود. اطلاع رسان های پژوهش حاضر متخصصان حوزه علوم تربیتی در رشته های برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی و فلسفه تعلیم و تربیت که بعنوان عضو هیات علمی، در نظام آموزش عالی بودند، به روش نمونه گیری هدفمند (ملاک محور) تعداد ۱۵ نفر انتخاب شدند و در نتیجه یافته های مصاحبه به حد اشباع رسید. ابزار گردآوری داده ها در این مرحله مصاحبه نیمه ساختارمند بوده است و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون ۶ مرحله ای کلارک و براون مختصات آن به دست آمده است.
نتایج: پس از انجام مصاحبه ها و بررسی مضامین آنها، ۱۶ مضامین فراگیر و ۴۴ مضامین سازمان دهنده شناسایی شد,۱- اولین مضمون تکنولوژی آموزشی (نرم افزاری، سخت افزاری)،۲- نیاز سنجی (شناخت نیازها، قابلیت اجرایی)، ۳- انعطاف پذیری (انطباق شرایط و موقعیت، تفکر مداوم یا پیوسته)، ۴- تجهیزات و امکانات (تجهیزات فیزیکی و تجهیزات دانشی)، ۵- ویژگیهای فراگیران (ویژگی های فردی و توسعه شخصیتی)، ۶- ویژگی های مدرسان(مدیریت کلامی، شایستگی محوری)؛ ۷- ویژگی های محتوا(جامعیت، کیفیت و تنوع)، ۸- روش ها و شیوه های آموزشی(اثربخشی، نوآروی و تناسب)، ۹- طرح های آموزشی(استانداردها، انعطاف پذیری و کاربردی)، ۱۰- ارزشیابی و کنترل(دریافت بازخورد، ارزشیابی، اجرایی بودن و توزیع اطلاعات)، ۱۱- خلاقیت و نوآوری(تفکر انتقادی، ریسک پذیری و تنوع گرایی)، ۱۲- ماموریت(اهداف بلند مدت، اهداف کوتاه مدت، آینده نگری)، ۱۳-(مشارکت فعال، مهارت نرم و ایجاد انگیزه)، ۱۴- پژوهش و تحقیق(سمینار و همایش، تعامل بین محقق و جامعه)، ۱۵- حمایت و پشتیبانی(حمایت مالی، اجتماعی، ساختاری، زمانی) و در نهایت نیز آخرین مضمون یعنی۱۶- اسنادبالادستی(قوانین موجود، معیارهای مورد نظر برنامه درسی ملی و مضامین اخلاقی) بودند.
نتیجه گیری: مولفه های شناسایی شده می تواند به عنوان چهارچوبی برای ایجاد برنامه درسی مشترک در زمینه خلاقیت و همکاری در آموزش عالی، همچنین ارزش آفرینی مشترک در محیط های آموزشی همسو با موج تحولات اساسی در برنامه های درسی علوم انسانی در آموزش عالی مورد استفاده قرار گیرد.
مرجان کیان، سید محمد سجادی، ربابه نوری قاسم آبادی، مسعود گرامی پور،
جلد ۱۶، شماره ۵۰ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف «واکاوی عناصر برنامه درسی نوین زیست بوم انجمن معتادان گمنام(NA) و ماهیت آن» آغاز شد. رویکرد این پژوهش، کیفی از نوع پدیدارنگاری بود. محیط و اطلاع رسان های پژوهش به ترتیب شامل کلیه گروه های انجمن معتادان گمنام استان خراسان رضوی و ۱۴ نفر از راهنمایان آگاه و با تجربه ی گروه های NA به تفکیک شهرستان های استان بود. انتخاب اطلاع رسان ها از طریق روش گلوله برفی انجام شد و ابزار پژوهش مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته بود. یافته های پژوهش دربرگیرنده ۹ عنصر: ۱-هدف شامل: الف)رساندن پیام و ب)آموزش سبک زندگی؛ ۲-محتوا دربرگیرنده: الف)محتوای کتبی مبتنی بر تجارب جهانی و ب)محتوای شفاهی مبتنی بر تجارب اعضاء؛ ۳-فعالیت های یادگیری شامل کارکرد قدم های دوازده گانه؛ ۴-راهبرد های یاددهی و یادگیری شامل سه دسته: الف)بر مبنای ماهیت روش یاددهی-یادگیری، ب)براساس نحوه اجرا و پ)بر مبنای تعداد فراگیران؛ ۵-فضا و مکان دارای ماهیت: الف)آزار و اذیت نداشتن برای دیگران و همسایگان، ب)شخصی نبودن مکان، پ)عدم وابستگی سازمانی و گروهی در انتخاب مکان، ت) اجاره دهی مستقل مکان بر مبنای سبد سنت هفتم و ث)عمومی و عام المنفعه بودن مکان؛ ۶-زمان دارای ماهیت: الف)ثبت در اساسنامه گروه و ب)انعطاف براساس شرایط اعضاء؛ ۷-گروه بندی اعضاء براساس: الف)جایگاه فرد در جلسات قدم، ب)ماهیت برگزاری و پ)سابقه عضویت؛ ۸-مواد و منابع شامل چهار دسته: الف)ابزار های آموزشی، ب)چند رسانه ای ها، پ)وسایل پذیرایی و رفاهی و ت)منابع کتبی؛ ۹-ارزشیابی در دو قالب: الف)تراز نامه شخصی و ب)ترازنامه گروهی، در برنامه درسی NA بود. نتایج پژوهش حاکی از یک برنامه درسی بین رشته ای تلفیقی در رشته های برنامه ریزی درسی و روانشناسی در زیست بوم انجمن معتادان گمنام بود که پیشنهاداتی کاربردی براساس اصول طراحی و تدوین برنامه های درسی برای بهبود و اصلاح آن ارائه شد.