دکتر علیرضا شهرکی، خانم وجیهه بهرامی،
دوره 0، شماره 0 - ( 3-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: اینترنت اشیا به عنوان یکی از فناوریهای کارآمد و فراگیر که همواره در حال گسترش است، شناخته شدهاست. برای بهکارگیری و استفاده اثربخش از آن، نیاز است که با قابلیت های این فناوری و اهمیت هر یک از آنها آشنا شد. لذا این پژوهش با هدف شناسایی و رتبه بندی قابلیتهای اینترنت اشیا در بخش صنعت با بهره گیری از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره صورت گرفت.
مواد و روش ها: این پژوهش پژوهشی کاربردی از لحاظ هدف، پژوهشی کتابخانه ای-میدانی از لحاظ جمع آوری دادهها و پژوهشی کمی-کیفی از لحاظ تجزیه و تحلیل دادهها است. در این پژوهش شناسایی قابلیتهای فناوری اینترنت اشیا در سه دسته قابلیتها، مزایا و چالشها با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش دلفی از طریق نظرسنجی از خبرگان صورت گرفت. جمع آوری دادهها از طریق پرسشنامه ها مقایسات زوجی معیارها بر اساس طی 9 تایی ساعتی با نظر سنجی از خبرگان انجام شد و سپس وزن دهی و رتبه بندی هر یک از قابلیتها با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در محیط نرم افزار Expert Choice انجام شد.
یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش نشان داد که از بین سه معیار اصلی، موانع و چالش ها، مزایا و قابلیتها به ترتیب بیشترین درجه اهمیت را دارا هستند. همچنین از بین زیر معیارهای موانع و چالش ها، امنیت و سیستم عامل بیشترین اهمیت و سازگاری کمترین اهمیت را دارا بود. در بین زیر معیارهای قابلیت ها، هوش مصنوعی و ارتباطات بیشترین و حسگرها کمترین میزان و رتبه وزنی را کسب کردند. همچنین در بین مزایا، صرفه جویی در زمان و کاهش هزینه ها بیشترین و بهبود فرآیندها دارای کمترین رتبه و درجه اهمیت شناخته شدند.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که برای بهکارگیری هر چه مفیدتر و اثربخش تر فناوریهایی مانند اینترنت اشیا در بخش های تولیدی از جمله بخش صنعت، نیاز به شناسایی قابلیتها، مزایا و موانع این فناوری میباشد. با تعیین درجه اهمیت و تاثیرگذاری هر یک از این معیارها، انتخاب و در اولویت قرار دادن آن جنبه از فناوری جهت پیاده سازی مشخص میگردد. لذا نتایج این پژوهش علاوه بر شناساندن قابلیتها، مزایا و موانع به کارگیری این فناوری، اولویت هر یک از معیارها را از لحاظ اهمیت آنها نیز مشخص ساخت.
محمد فراهانی، منیر السادات نوابی،
دوره 0، شماره 0 - ( 3-1401 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف جمعبندی و کمیسازی نتایج پژوهشهای انجام شده در زمینه ارتباط بین سبکهای رهبری مدیران و فرسودگی شغلی کارکنان انجام شده است. روش پژوهش: به منظور ترسیم تصویری روشن از ارتباط بین این دو متغیر، تمام مطالعات مرتبط با موضوع پژوهش را در پایگاههای اطلاعاتی ملی و بینالمللی جستجو نمودیم. در مجموع، بر مبنای معیارهای ورود و خروج پژوهش تعداد 19 مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل نتایج از نرمافزار Stata-17 استفاده شد.
یافتهها: نتایج فراتحلیل نشان داد که اندازه اثر ترکیبی مطالعات مربوط به ارتباط بین سبکهای رهبری مدیران با فرسودگی شغلی کارکنان در مدل اثر تصادفی برابر 0.35- است. همچنین، بـه طـور جداگانه، اندازه اثر هر یک از سبکهای رهبری مدیران بررسی شد و نتایج بیانگر آن است که رهبری رابطهمحور 0.42- ، رهبری تحولمحور 0.34- ، اخلاقمحور 0.51- ، رهبری تبادلمحور 0.22-، رهبری معنویتمحور 0.20-، و رهبری اصیل 0.35- با فرسودگی شغلی کارکنان رابطه معکوس و معناداری دارند.
نتیجهگیری: از آنجا که فرسودگی شغلی بر سلامت روانی-جسمی افراد تاثیرات قابل توجهی بر جای میگذارد، گسترش فرسودگی شغلی در بین کارکنانِ سازمانها میتواند خطرناک و نگرانکننده باشد زیرا بهرهوری، تعهدکاری، رضایتمندی و کیفیت زندگی آنها را به چالش میکشد. بنابراین، لازم است مدیران در تعامل با کارکنانشان، سبک رهبری را انتخاب نمایند که فرسودگی شغلی کمتری به دنبال داشته باشد.
ابوالفضل اسدنیا، احمد شعبانی، علی دلایی میلان،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کمی و کیفی پژوهشهای کیفی انجام شده توسط پژوهشگران علم اطلاعات و دانش-شناسی شکل گرفته است.
روش پژوهش: برای حصول به هدف فوق پژوهشگران روش مرور نظامند را انتخاب نموده و 13 مجله فارسی رشته علم اطلاعات و دانش-شناسی را در بازۀ زمانی 1384-1394 مورد بررسی قرار دادند.
یافته ها: در مجموع 143 مقاله که در آنها از رویکردهای کیفی استفاده شده بود گزینش شد.نتایج نشان داد استفاده از رویکرد کیفی در علم اطلاعات و دانششناسی به لحاظ تعداد و تنوع رویکرد جایگاه چندان مطلوبی ندارد. نتایج همچنین نشان داد تحلیل محتوا و رویکرد آمیخته محبوترین روشهای کیفی در بین پژوهشگران علم اطلاعات و دانششناسی هستند. از میان نشریات مورد بررسی دو نشریه تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانههای دانشگاهی و کتابداری و اطلاعرسانی بیشترین سهم را در انتشارات پژوهشهای کیفی علم اطلاعات و دانششناسی داشتند. در حالی که این پژوهشگران به منظور گردآوری دادههای خود از سیاهۀ وارسی و مطالعه اسنادی بیشترین بهره را بردهاند.
نتیجه گیری: سنت پژوهش کیفی با آنکه در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران علم اطلاعات و دانششناسی قرار گرفته اما همچنان فاصله چندی با نقطه مطلوب دارد و بیشترین تمرکز بر رویکردهای کمی است، چنانچه این امر خود سبب شده تا بسیاری از رویکردهای کیفی در پژوهشهای علم اطلاعات و دانششناسی مورد استفاده قرار نگیرد
دکتر فریده عصاره، دکتر عبدالحسین فرج پهلو، خانم منصوره صراطی شبرازی،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: به دلیل اهمیت ارتباط علمی میان دانشگاه و صنعت، بسیار مهم است که عوامل مؤثر بر این ارتباط شناسایی شوند. بر این اساس، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر نزدیکی جغرافیایی بر همکاری دانشگاه و صنعت انجام شده است. شاخص همکاری در این پژوهش، میزان همانتشاری دانشگاه و صنعت در نظر گرفته شده است.
روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد علمسنجی فضایی انجام گرفته است. در این بررسی همانتشاریهای دانشگاه و صنعت در ایران در فاصله سالهای 2010- 2014 در نمایه استنادی گسترش یافته علوم از پایگاه وباوساینس (تامسون رویترز)مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی تأثیر نزدیکی جغرافیایی، از مدل گرانشی نیوتون استفاده شده است که در ارتباط با همکاریهای پژوهشی بیان میکند که میزان همانتشاری دانشگاه و صنعت، به میزان انتشارات هر کدام و فاصلهای که میان آن دو وجود دارد، بستگی دارد.
یافته ها: نتایج حاصل از به کارگیری مدل گرانشی نیوتون نشان داد که در بازه زمانی پنج ساله 2010 تا 2014 در پایگاه وباو ساینس، در همانتشاری دانشگاه و صنعت در سطح ملی، عامل جغرافیایی عامل تأثیرگذار بوده است. بر این اساس میان فاصله جغرافیایی و همانتشاری دانشگاه و صنعت ارتباط معکوسی برقرار است، بدین معنی که هرچه فاصله جغرافیایی میان پژوهشگران دانشگاهی و صنعتی بیشتر میشود، میزان همانتشاری میان آن دو کمتر میشود.
نتیجه گیری: از یافتههای این پژوهش، میتوان در سیاستگذاریهای پژوهشی استفاده کرد، به شکلی که با توجه به جریان محلی دانش دانشگاهی و کثرت واحدهای دانشگاهی در مناطق مختلف، صنایع و دانشگاهها بتوانند از مزایای همانتشاری با یکدیگر استفاده کنند و از طرفی با فراهمآوری امکانات ارتباط برای پژوهشگرانی که در یک منطقه نیستند، این امکان برای پژوهشگران فراهم شود که همتایان پژوهشی خود را بیابند.
شیوا یاری، رضوان اجاقی،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: لذت بردن از خواندن، عاملی مهم در گرایش افراد به خواندن و افزایش سرانه خواندن است. خواندن لذتبخش تأثیر مهمی بر استمرار و تداوم خواندن و تبدیل شدن افراد به خوانندگان مادامالعمر دارد. این مسأله در جامعه ایرانی که با سرانه پایین خواندن مواجه است، اهمیت فزایندهای دارد. در این میان باید دانست چه عواملی مؤثر بر خواندن لذتبخش و ایجاد کننده آن هستند. از این رو، پژوهش حاضر درصد است دیدگاه کتابداران و اعضای کتابخانههای عمومی شهر کرمانشاه را در خصوص عوامل اثرگذار بر خواندن لذتبخش شناسایی کند.
روش: پژوهش حاضر با رویکرد روششناختی کیفی انجام شده و روش پژوهش، تحلیل محتواست. دادهها با استفاده از مصاحبه عمیق گردآوری شده است. مشارکتکنندگان 33 نفر از کتابداران و اعضای کتابخانههای عمومی شهر کرمانشاه در پاییز سال 1395 بودند. نمونهگیری به روش هدفمند انجام گرفت و تا اشباع اطلاعات ادامه یافت. تحلیل دادهها همزمان با جمعآوری اطلاعات با رویکرد تحلیل موضوعی انجام گرفت.
یافتهها: تحلیل دادهها منجر به استخراج 13 موضوع اصلی، 16 زیرموضوع و 22 موضوع فرعی در 2 مقوله اصلی با عنوان عوامل درونی و بیرونی شد. عوامل درونی شامل موضوعات علاقه، خودانگیختگی و اختیار، انگارههای خواندن، انگیزهها، نیاز و هدف، پیشداشتهها، احساسات، کاربردنگری، شناخت، ارتباط و تعامل و پیوندهاست. عوامل بیرونی در موضوع نهادها شامل زیرموضوعات خانواده، نظام آموزشی، کتابخانهها، خلقکنندگان محتوا، توزیعکنندگان محتوا، رسانهها و در موضوع شرایط و امکانات شامل زیرموضوعات موضوع مطالعاتی، زمان، مکان و محملهای خواندن میباشد.
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهد حصول خواندن لذتبخش اگرچه بستگی به خصوصیات درونی و شخصیتی افراد دارد، اما در این میان عوامل بیرونی چندی نیز اثرگذارند. لذا در پیوستار ایجاد خواندن لذتبخش، فرد در یک سمت و عواملی نظیر خانواده، نظام آموزشی، کتابخانهها و نظایر آن در سمت دیگر قرار دارند که هماهنگی و تلاش مشترک همه آنها فراهمکننده لذت خواندن است.
مصطفی باغ میرانی، محمدرضا اسماعیلی گیوی، محمد حسن زاده، علیرضا نوروزی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر مسئلهیابی پژوهش و توسعه مدل مفهومی آن به عنوان اولین گام در زمینه تولید دانش و افزایش کیفیت مسئلهیابی صورت پذیرفت.
روش: در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهتدار به توسعه مدل مفهومی برآمده از فراترکیب دادههای منابع پیشین مسئلهیابی پرداخته شد. از این روش جهت تولید دانش جدید حول محور مسئلهیابی استفاده شد. جامعه پژوهش متشکل از 17 منبع پراستناد پژوهشی بود.
یافتهها: در مجموع از میان منابع انتخاب شده، 22 مفهوم و 182 کد پیرامون چهار ویژگی مهم مسئلهیابی شناسایی شد. بنابراین مدل مفهومی مسئلهیابی در ویژگی شخصیتی در پنج بُعد، در ویژگی روانشناختی در چهار بعد، در ویژگی فکری (تفکر خلاقانه) در شش بعد، در ویژگی فکری (تفکر انتقادی) در دو بعد و در ویژگی آموزشی در پنج بعد، توسعه داده شد.
نتیجهگیری: عوامل شناسایی شده مؤثر بر مسئلهیابی در این پژوهش، بسیار فراگیرتر از پژوهشهای پیشین بود. همچنین ارزش افزودهای بر پژوهشهای پیشین مسئلهیابی اضافه شد. همچنین مدل مفهومی توسعهیافتهای پیرامون مسئلهیابی پژوهش برای اولین بار طراحی شد.
محمد سروری، افشین موسوی چلک، ثریا ضیایی،
دوره 4، شماره 4 - ( 12-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: تفکر یک فرایند شناختی فعال، هدفمند و سازمان یافته است که برای معنی دادن به دنیا مورد استفاده قرار میگیرد. تفکر موفقیتآمیز موجب میشود مشکلاتی که به طور دائم با آن مواجه میشویم حل کرده، تصمیمات هوشمندانه بگیریم و به اهدافی که در زندگی تعیین کردهایم، دست یابیم. تفکر انتقادی فرایندی است که با استفاده از آن به بررسی افکار و عقاید خود و دیگران پرداخته و به فهم بهتر و روشنی دست مییابیم. سوال کردن، تحلیل کردن و معنی دادن، سه فرایندی است که به وسیلهی آن افکار خود و دیگران را بررسی کرده و براساس آن بهترین تصمیمات را میگیریم که این موارد در زیرمجموعه تفکر انتقادی قرار میگیرد و عوامل مختلفی هستند که میتوانند بر روی آن تأثیرگذار باشند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر هوش هیجانی بر تفکر انتقادی کتابداران سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران بوده است.
روش پژوهش: این راستا 229 نفر از کتابداران سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و به پرسشنامههای استاندارد مهارتهای تفکرانتقادی کالیفرنیا (1990) و هوش هیجانی نوکا و ایازو (2009) پاسخ گفتند.
یافتهها: نتایج بدست آمده از پرسشنامههای تحقیق به کمک آزمونهای رگرسیون خطی دو متغیره و فریدمن مورد تحلیل قرار گرفته و نتایج نشان داد که هوش هیجانی و ابعاد آن بر روی تفکر انتقادی کتابداران سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تأثیر معنیداری(01/0>p) دارد. نتایج همچنین نشان داد که از بین ابعاد تأثیرگذار هوش هیجانی، مدیریت روابط (با میانگین رتبهای= 05/3) در رتبه اول، خودآگاهی (با میانگین رتبهای = 79/2)، خودمدیریتی (با میانگین رتبهای= 12/2) در رتبه سوم و آگاهی اجتماعی (با میانگین رتبهای= 04/2) در رتبه چهارم قرار دارند.
نتیجهگیری: برای افزایش سطح تفکر انتقادی کتابداران کتابخانه ملی باید آگاهی اجتماعی و سایر مولفههای هوش آنان ارتقاء پیدا کند.
حسین خالقی، محمد لگزیان، شمس الدین ناظمی، غلامرضا ملک زاده،
دوره 6، شماره 2 - ( 5-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: سرعت زیاد پیشرفتهای فناوری و تغییر شکل آن، مثل فیلی در تاریکی شده است که افراد سازمان نسبت به آن ادراک و برداشتهای مختلفی دارند. از آنجا که افراد در درون سازمان بر مبنای ادراک خود از واقعیت عمل میکنند، کشف و توصیف ادراک و برداشت افراد از قدرتفناوری، میتواند در ارتباطات بین فردی کارکنان موثر واقع شود. هدف پژوهش حاضر، توصیف عمیق تجارب و دریافتهای متکثر اعضای هیات علمی یک دانشگاه از پدیده قدرتفناوری در ارتباطات بینفردی میباشد تا مدیران و کارکنان را با نگرشهای جدید و متفاوت نسبت به فناوری و نفوذ و سلطه آن آشنا کند.
روش پژوهش: رویکرد پژوهش در این تحقیق، کیفی بوده و بر پایه راهبرد پدیدارنگاری برای نیل به درکی عمیق از آگاهیهای جمعی نزد افراد مورد مطالعه، انجام گرفته است. مشارکتکنندگان شامل سیزده عضو هیات علمی دانشگاه بودند که از طریق نمونهگیری بیشینه تنوع تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. با مصاحبههای نیمه ساختاریافته باز و تحلیل آنها 6 طبقه توصیفی، در سه سطح فرد، سازمان و جامعه به دست آمد.
یافتهها: در سطح فرد دو شیوه درک شامل مفهوم مبتنی بر انزوای فردی (کمباری عاطفی روابط، بی اعتمادی) و رفتارهای دورویی (تلوّن رفتاری و خودپایشی)، در سطح سازمان سه طبقه شبکههای اجتماعی، ارتباطات پایشی (اقتدار مافوق، سلطه کنترل در روابط سازمانی) و تضعیف نقش انسان، در سطح جامعه یک طبقه شامل فرهنگ رفتارهای فخرفروشانه پدید آمد. در ادامه طبقات توصیفی به دست آمده در قالب ساختار بزرگتری، فضای نتیجه را رقم زدند تا بدین طریق شیوههای متفاوت تجربه پدیده مرتبط گردیده و تصویری کاملتر و چند بعدی را از مفاهیم متفاوت افراد تحت مطالعه ارائه دهند.
نتیجهگیری: یافتههای تحقیق میتواند در فهم بهتر آگاهیهای جمعی نسبت به قدرت فناوری در نزد گروه خاصی از افراد مفید واقع شود و مدیریت سازمان را در برخورد با آن مهیاتر سازد.
هدی خداشناس، محمدرضا اسمعیلی گیوی، زبیده خداشناس،
دوره 8، شماره 3 - ( 8-1400 )
چکیده
هدف : هدف این پژوهش شناسایی مؤلفههای سواد سلامت در کاربران کتابخانههای دانشگاهی (دانشگاه تهران) است.
روش: این پژوهش بر مبنای هدف از نوع کاربردی است و بر حسب روش و چگونگی به دست آوردن دادههای مورد نیاز، از نوع پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) است. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی افرادی هستند که در زمینه سواد سلامت سابقه مطالعه و پژوهش داشته اند و در بخش کمی کاربران (دانشجویان) کتابخانههای دانشکدهای دانشگاه تهران هستند. برای مطالعه جامعه پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته سواد سلامت استفاده شد. پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ بالاتر از 0/7 به دست آمد.
یافتهها: از میان مؤلفههای سواد سلامت در کاربران کتابخانههای دانشگاهی، مؤلفه درک اطلاعات سلامت در سطح مطلوب، و سایر مؤلفه های مورد بررسی در سطح نسبتاً مطلوب قرار دارند. بین مهارتهای سواد سلامت با سطح تحصیلات، دانشکده، جنسیت و سن رابطه معناداری وجود ندارد؛ اما بین درآمد و مهارتهای سواد سلامت تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: سنجش سواد سلامت به صورت کاربردی و اعمال نتایج حاصل در این جامعه و جوامع آماری دیگر لازم و ضروری است. با به کارگیری برنامههایی جهت ارتقای سواد سلامت این جامعه آماری که از ارکان اصلی جامعه هستند میتوان سطح سواد سلامت جامعه را به میزان بسیار زیادی افزایش داد.
محمد مرادی، مجتبی مازوچی،
دوره 8، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، ارائه یک روش ارزیابی دادههای دولتی باز با در نظر گرفتن ابعاد و شاخصهای جامع و کامل، محاسبه وزن و اهمیت هر شاخص، بررسی وضعیت کشور در این حوزه، خوشهبندی سازمانها و ارائه یک مدل طبقهبندی به منظور پیشبینی وضعیت سازمانها در ارائه دادههای دولتی بصورت باز است.
روش پژوهش: این پژوهش بر مبنای هدف، از نوع کاربردی است. از مطالعات کتابخانهای به منظور استخراج ابعاد و شاخصهای ارزیابی استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه مقالات مرتبط با شاخصهای ارزیابی دادههای دولتی باز است. از روش نمونهگیری احتمالی از نوع نمونههای تصادفی ساده استفاده شده است و 10 مقاله در این حوزه مورد بررسی قرار گرفته است. روش میدانی و استفاده از تکنیکهای تصمیمگیری چندشاخصه به منظور محاسبه وزن و اهمیت هر شاخص به کار گرفته شده است. پس از استخراج دادههای سازمانها از دو سامانه کاتالوگ ملی و مجموعه دادههای باز و کاربردی و سامانه انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، از تکنیکهای داده کاوی به منظور خوشهبندی و ایجاد یک مدل طبقهبندی استفاده شده است.
یافتهها: بر اساس مطالعات و بررسی مقالات، 15 شاخص ارزیابی دادههای دولتی باز شامل «اصالت دادهها»، «باز بودن مجوز»، «بروز بودن»، «میزان دسترسی به داده»، «کامل بودن فراداده»، «تعداد مجموعه داده»، «باز بودن قالب»، «تبعیضآمیز نبودن»، «قابل فهم بودن»، «تعداد دستههای داده»، «رایگان بودن»، «عدم وجود دادههای از دست رفته»، «امکان درخواست داده»، «تجسمی بودن» و «بازخوردپذیری» استخراج شدند. با استفاده از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی، وزن شاخصها محاسبه شد که پس از نرمالسازی، مجموع وزن 15 شاخص استخراج شده برابر با یک بود. شاخصهای «اصالت دادهها» با وزن 0.165، «باز بودن مجوز» با وزن 0.124 و «بروز بودن» با وزن 0.109 به ترتیب رتبههای اول تا سوم را در بین 15 شاخص ارزیابی کسب کردند. همچنین بر اساس وزن شاخصهای ارزیابی بدست آمده و استخراج دادههای 358 سازمان مطابق با 15 شاخص ارزیابی استخراج شده از دو سامانه کاتالوگ ملی و مجموعه دادههای باز و کاربردی و سامانه انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات به محاسبه وزن سازمانها پرداخته شد که پس از نرمالسازی، مجموع وزنها برابر با یک بود. «سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی» با وزن 0.088، «مرکز آمار ایران» با وزن 0.062 و «سازمان زمینشناسی» با وزن 0.058 به ترتیب رتبههای اول تا سوم در بین 358 سازمان و موسسه دولتی بررسی شده بر اساس ترکیب شاخصها و وزن شاخصها بودند.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش شامل استخراج جامع شاخصهای ارزیابی، محاسبه وزن و اهمیت هر شاخص، بررسی وضعیت موجود سازمانها و موسسات دولتی داخل کشور و مدل طبقهبندی ایجاد شده میتواند به مدیران در شناخت وضع موجود و بهبود آن و در نتیجه افزایش تعامل شهروندان با دادههای دولتی باز به عنوان نوعی از تعامل انسان و اطلاعات کمک نماید
مریم ابوالقاسمی، فاطمه فهیمنیا،
دوره 8، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده
هدف: در عصر کلانداده، دانشمندان با کار طاقتفرسای تحلیل انبوهی از دادهها مواجهند و استفاده از تکنیکهای یادگیری ماشین یکی از راهحلهای احتمالی برای حل این معضل است. علوم شهروندی از حوزههایی است که هوش انسانی و مصنوعی را میتوان برای تسهیل در این امور به طرق مختلف با هم ترکیب کرد. این مقاله، با توجه به ابهامات موجود در عملکرد ماشین و مدیریت دادههای تولیدشده توسط کاربر، به توضیح چگونگی سازگاری یادگیری ماشین با ایدهی شهروندی فعال و شرایط لازم برای پیشرفت در علوم شهروندی و فراتر از آن میپردازد.
روش: این پژوهش به روش مروری و بر اساس مطالعه جامع و نظاممند متون مرتبط با یادگیری ماشین، علوم شهروندی و تعامل انسان و رایانه انجام شده است.
یافتهها: بسیاری از مشکلات تحقیقاتی از نظر محاسباتی لاینحل به نظر میرسند و به مهارتهای شناختی انسان نیاز دارند. لذا در نتیجهی فعالیتهای طبقهبندیای که اکثراً در پروژههای علوم شهروندی با مقیاس بزرگ انجام میشود، علاوه بر مشارکتکننده که احتمالاً مطالبی دربارهی علم میآموزد، ماشین نیز با آموختن مطالبی دربارهی فعالیتهای انسان ابتدا از آن تقلید میکند و به مرور میزان یادگیری آن افزایش مییابد. اما در عین حال گسترش استفاده از هوش مصنوعی و بهویژه یادگیری ماشین بحثهای زیادی دربارهی اشکال مختلف ابهامات و سوگیریهای ناشی از آنها به دنبال داشته است که در پروژههای مرتبط نیاز به توجه جدی دارد.
نتیجهگیری: استفاده از تکنیکهای یادگیری ماشین مزایای زیادی دارد، که از آن جمله میتوان به کاهش زمان طبقهبندی و ارزیابی کارشناسانهی تصمیمگیری در مجموعههای بزرگی از داده اشاره کرد. با این حال، الگوریتمها غالباً به منزلهی جعبهی سیاهی هستند که سوگیریهای داده در نگاه اول در آنها قابل مشاهده نیست و توجه به این امر میتواند از مخاطرات جدی در روند استفاده ازین تکنیکها بکاهد.
علی نعیمی صدیق، محمد ربیعی، علیرضا ثقه الاسلامی،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین رویدادهای حوزه فناوری اطلاعات در کشور، همایش ملی مدیران فناوری اطلاعات است. مهمترین مزیت رقابتی این همایش نسبت به همایشهای مشابه این است که بجای تمرکز صرف بر مقالات، به ارزیابی دستاوردهای حوزه فناوری اطلاعات در قالب مقاله، ایده و محصول میپردازد. طراحی چارچوبی جامع برای ارزیابی علمی دستاوردهای فناوری اطلاعات هدف این مقاله است.
روش پژوهش: برای طراحی چارچوب ارزیابی جایزه فاب، سه محور اصلی علمی – فناورانه، مدیریتی – اقتصادی و فرهنگی – اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفت و در پایان با استفاده از مصاحبه با خبرگان به روش گروه کانونی معیارها و زیرمعیارها نهایی شد. برای این منظور در ابتدا محصولات فناوری اطلاعات با توجه به ماهیت محصول طبقهبندی شدند و در مرحله بعد اهمیت (وزن) معیارها و زیرمعیارها در تمامی محورها و زیرمعیارها تعیین گردیدند و در پایان ارزیابی محصولات بر اساس معیارهای شناسایی شده انجام میگیرد.
یافتهها: محصولات با توجه به نوع مشتری و کاربرد محصول به گروه 9 گانه تقسیم می شود که در هر یک از این گروه های 9 گانه اهمیت معیارها و زیرمعیارها متفاوت خواهد بود و محصولات با توجه به امتیازی که از داوران تخصصی در هر سه حوزه دریافت میکنند مجموع وزنی به دست می آورند که امتیاز آن محصول در مقایسه با محصولات دیگر خواهد بود و بدین ترتیب میتوان محصولات را رتبهبندی نمود.
نتیجهگیری: پس از دریافت محصولات، در مرحله نخست محصولات در کمیته علمی داخلی همایش مورد ارزیابی قرار میگیرند و در مرحله بعد، محصولاتی که بالاترین امتیاز را دریافت کرده باشند برای ارزیابی حضوری که توسط داوران داخلی و خارجی انجام می گیرد، دعوت می شوند که در پایان محصولات برتر معرفی می شوند.
مریم اماموردی، فاطمه فهیم نیا، سپیده فهیمی فر،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی بهبود تجربه یادگیری و خواندن کاربران در مورد واژگان با استفاده از انواع حاشیه نویسیها (صوتی، رونویسی آوایی) بود.
روش پژوهش: رویکرد این پژوهش کمی و روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت پیش آزمون _پس آزمون بود. جامعه آماری از کاربران غیرفارسی زبان که هیچگونه آشنایی با زبان فارسی نداشتند، تشکیل شد. حجم نمونه 30 نفر بود که با استفاده از روش نمونهگیری غیراحتمالی دردسترس و هدفمند انتخاب شد و بهصورت گمارش تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش دو پرسشنامه برای انجام کار عملی یک پرسشنامه در مرحله پیشآزمون و یک پرسشنامه در مرحله پسآزمون بود. پس از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش یک آموزش تعاملی معرفی برنامه کاری و IPA به منظور بهبود تجربه یادگیری و تقویت خواندن دریافت کردند درحالی که گروه گواه در طی فرایند انجام پژوهش، از دریافت این مداخله بیبهره بودند.
یافتههای پژوهش: نتایج پژوهش نشان داد که بین نمره های خواندن گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین نمره های پیش و پسآزمون در گروه آزمایش تفاوت معناداری مشاهده شد. اما این تفاوت پیش و پسآزمون در گروه کنترل مشاهده نشد. میانگین نمرات تجربه یادگیری و خواندن کاربران قبل از آموزش آوانگاری بین المللی در گروه کنترل برابر با 18.6 و در گروه آزمایش برابر با 19.1 بوده و بعد از آموزش آوانگاری بینالمللی در گروه کنترل 19.8 و در گروه آزمایش 23.2 شده است.
نتیجهگیری: انواع حاشیه نویسی ها (صوتی، آوانگاری) در تجربه یادگیری و خواندن کاربران تغییر معناداری را به دنبال داشته است و آموزش آوانگاری بین المللی به عنوان روشی برای حمایت از تجربه یادگیری و خواندن کاربران اثربخش بوده است.