13 نتیجه برای آموزش
مهسا فردحسینی، محمد هرندیپور،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف این مقاله بررسی تعامل کاربران با اطلاعات ارائه شده در نرمافزار منبعباز مدیریت یادگیری ایفرانت با تاکید بر استاندارد اسکورم است تا درکی از محتوای تعاملی و استانداردهای تولید محتوا، و نیز تعامل کاربران با محتوای ارائه شده در سامانههای مدیریت یادگیری، و رفتارهای آنان در برخورد با اطلاعات ارائه دهد.
روش: در این پژوهش از روش کیفی نتنوگرافی- قومنگاری در جامعه برخط- استفاده شده و تمام دادهها بهصورت برخط و با استفاده از گزارشهای نرمافزار و مشاهده رفتار کاربران در محیط برخط گردآوری شده است.
یافتهها: با مقایسه عملکرد کاربران در دو دوره آموزشی الکترونیکی مشخص شد کاربرانی که در دوره آموزشی «نصب و راهاندازی نرمافزار میز مرجع مجازی» شرکت کردند در سه فصل اول دوره که اطلاعات بهصورت فیلم تهیه شده بود با مشکل کمتری مواجه بودند. در سایر فصلها اطلاعات ارائه شده به شکل متن و تصویر پاسخگوی نیاز آنها نبود و نیاز به تعامل مستقیم با مدرس داشتند. کاربرانی که در جلسات برخط وبکنفرانس شرکت کردند و با مدرس ارتباط نزدیکتری داشتند دوره را با موفقیت بیشتری نسبت به قبل سپری کردند. در دوره آموزشی «نرمافزار اندنوت» که تمام دوره بهصورت فیلم آموزشی تهیه شده بود، کاربران با محتوای ارائه شده ارتباط خوبی برقرار کردند و کمتر با مشکل مواجه شدند. بر این اساس و با توجه به بازخورد گرفته شده از این دورهها، در دروسی که بیشتر محتوای آموزشی آنها به صورت متن و تصویر تهیه شده است، کاربران با مشکلات بیشتری در سپری نمودن دوره روبرو میشوند و تنها ارائه محتوا با این روش نیازهای آموزشی آنها را برطرف نمیکند.
نتیجهگیری: ارائه محتوای آموزشی در بستر «سامانه مدیریت یادگیری تعاملی» میبایست دارای شرایط و ضوابطی باشد، صرفا نمیتوان با قرار دادن محتوای متنی و تصویری به نتیجه دلخواه رسید فیلمهای آموزشی گرچه میتواند کمک بیشتری به کاربر نماید، اما برای رسیدن به نتیجه مطلوبتر، نیاز است محتوای کاملا تعاملی در اختیار کاربران قرار گیرد، تا بتوان فعالیت کاربر را در محیط آموزش کنترل کرد.
حسن رستگارپور، فائزه موحدی، زینب برخورداری،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: به طورکلی، هرکجا پرسش از ”چگونه یادگرفتن یا چگونه آموزش دادن“ باشد، فناوریهای یادگیری نیز حضور دارند. فنآور آموزشی با دارا بودن ملاکها و مؤلفههای یک حرفه، نیازمند اخلاقحرفهای است. بنابراین فنآور آموزشی بهعنوان فردی حرفهای با کسب دانش اخلاق حرفهای و شناخت مسئولیتهای اخلاقی خود، میتواند در مسیری متعالی گام بردارد؛ که رمز تعالی هر رشته تخصصی است. لازمۀ شناخت این مسئولیتهای اخلاقی شناسایی صاحبان حق در هر حرفه است.
روش: پژوهش حاضر از راه تحلیل و جمعبندی تعاریف فناوری آموزشی، این رشته دانشگاهی را بهمثابه یک حرفه تبیین و صاحبان حق را در این حرفه شناسایی کرده است. وجود کلمه اخلاق در تعریف این رشته و بررسی فناوری آموزشی بهمثابه یک حرفه، راهنمای ورود به اخلاق حرفهای و تدوین کدهای اخلاقی است.
یافتهها: یافته ها نشان داد که تعریف هر رشته خطکشی برای تعیین حوزه فعالیت متخصصان آن رشته است. تکنولوژی آموزشی به مطالعه یا عمل اخلاقی تسهیل یادگیری و بهبود عملکرد از طریق خلق کردن، استفاده و مدیریت فرآیندها و منابع مناسب تکنولوژیکی گفته میشود. فرآیندهای مرتبط با این حوزه باید سه عمل خلق کردن، استفاده و مدیریت کردن مبتنی بر اخلاق حرفهای انجام شود. این حرفه با محوریت نظریههای یادگیری پنج حیطه فعالیت- مجزا درعینحال در تعامل با یکدیگر- را در برمیگیرد: بهکارگیری، تولید، مدیریت، طراحی و ارزشیابی. تکنولوژیست بنا به نیاز بهعنوان عضوی از گروه دریکی از پنج حیطۀ یادشده فعالیت میکند. آنچه در این میان اهمیت افزونی دارد اخلاقی بودن همه فرآیندهاست.
نتیجهگیری: تکنولوژی آموزشی از تعهد حرفهای یا مرام اخلاقی برخوردار است. به همین سبب میتوان آن را یک حرفه محسوب کرد. حرفهای که صاحبان حق دارد و نسبت به هر یک از آنها مسؤولیت اخلاقی پیدا میکند. شناخت این مسؤولیتها به علت نوظهور بودن رشته در هالهای از ابهام بوده و بهطور مدون شناسایی نشده است. صاحبان حق در این حرفه به سبب تفاوت در جنس بستر، از دودسته حقوق برخوردارند. بهطور مثال تکنولوژیست آموزشی در برابر کاروران در آموزشهای الکترونیک علاوه بر مسؤولیتهای پیشین خود در آموزش حضوری، مسؤولیتهای جدیدی نیز پیدا میکند که پیدایش این مسؤولیتها در اثر بستر الکترونیک یادگیری است.
خانم سمیه کیارسی، دکتر یحیی قائدی، دکتر سعید ضرغامی همراه، دکتر یزدان منصوریان،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر مشخص ساختن ویژگی های کلی و توصیف چگونگی رشد تفکر انتقادی کودکان درباره خشونت رسانه ای و کلیشه های جنسیتی- اجتماعی موجود در چند نمونه از انیمیشن ها و بازی های رایانه ای محبوب دانش آموزان پسر گروه سنی 6 تا 12 سال مقاطع پیش از دبستان و دبستان شهرستان دزفول از طریق برنامه فلسفه برای کودکان است.
روش پژوهش: این پژوهش در مجموعه تحقیقات کیفی قرار گرفته و از روش نظریه زمینه ای به عنوان روش پژوهش استفاده شده است. به منظور جمع آوری داده ها از ابزاری همچون مشاهده، مصاحبه و تهیه چک لیست استفاده شد. این کار با نظر به مفهوم، چیستی، ویژگی ها و عناصر دو بعد تفکر انتقادی (تفکر منطقی و خلاق) و نیز شش دیدگاه معرفت شناسی (خود مرکز گرا، پس از مرکزگرایی ، پیش از نسبی گرایی، نسبی گرایی، پس از نسبی گرایی و پیش از بین الاذهانی و بین الاذهانی) از طریق برنامه آموزش فلسفه برای کودکان انجام شده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، 48 دانش آموز پسر به عنوان نمونه انتخاب شدند. آزمودنی ها طی 20 جلسه هفتگی، به مدت یک ساعت در قالب اجتماع پژوهشی (یا کاوشگری جمعی که مشارکت اجتماعی تمامی افراد، بحث، ابراز عقیده و نقد آراء و عقاید درباره محتواهای برانگیزاننده ارائه شده آزاد است و معلم بر خلاف کلاس های سنتی نقش تسهیلگر را دارد)، به بحث درباره محتوای رسانه های محبوبشان همچون گیم ها در جهت آگاهی از پدیده خشونت رسانهای و کلیشه های جنسیتی- اجتماعی پرداختند.
یافته ها: نتایج تحلیل یافته ها حاکی از برگشت پذیر بودن و تکاملی یا رشد یابنده بودن فرایند تفکر انتقادی کودکان به عنوان ویژگیهای اصلی می باشد. به این معنا که فرایند تحول تفکر انتقادی کودکان خطی نبوده و به طور مداوم در تمام پایه های ابتدایی بازبینی شده و مورد تجدید نظر و استفاده ی مجدد قرار گرفته و شیوه ی بازنمایی ها و معانی ساخته شده مشترک دانش آموزان در هنگام تعامل با یکدیگر در محیطی اجتماع پژوه پیچیده تر می شود.
نتیجه گیری: با استفاده از تحلیل یافته های پژوهش می توان گفت که رشد تفکر انتقادی کودکان در دو حوزه مورد نظر از سواد رسانهای از طریق فرایند هایی چون محو، تخصیص و انتقال یا گذر در سنین مختلف در چارجوبی ویژه اتفاق می افتد.
وحیده زینالی، نصرت ریاحی نیا، ودود جوادی پروانه، سعید اسدی،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: تجویز اطلاعات سلامت به معنای ارائه اطلاعات مناسب، در زمان مناسب و به فرد مناسب است. پژوهش حاضر سعی دارد به بررسی تاثیر تجویز اطلاعات سلامت بر توان خودمراقبتی مراقبان بیمار بپردازد.
روش پژوهش: به منظور بررسی تاثیر تجویز اطلاعات سلامت بر توان خودمراقبتی مراقبان بیماران از روش نیمهتجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون تکگروهی استفاده شد. 37 مراقب بیمار مبتلا به سندرم نرمی مفصل به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محققساخته توان خودمراقبتی بود که پس از تایید روایی و پایایی جهت گردآوری اطلاعات به کار گرفته شد. توان خودمراقبتی مراقبان بیماران در مراجعه اول (پیش از تجویز اطلاعات سلامت) و پس از مراجعه دوم (پس از تجویز اطلاعات سلامت) محاسبه شد. دادهها با نرم افزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس در سطح معناداری 05/0 p˂ تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که میانگین و انحراف معیار توان خودمراقبتی مراقبان بیماران پیش از تجویز اطلاعات سلامت در زیرمقیاسهای دانش اختصاصی درباره بیماری 15، آگاهی و توجه به تاثیرات بیماری 73/4، انجام موثر اعمال درمان 38/12 و جستجوی خدمات پزشکی 59/14 بود و پس از مداخله در زیرمقیاسهای دانش اختصاصی درباره بیماری به 13/35، آگاهی و توجه به تاثیرات بیماری 35/11، انجام موثر اعمال درمان 49/27 و جستجوی خدمات پزشکی 46/21 رسید که نشاندهنده تاثیر مداخله انجام شده بود.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش تجویز اطلاعات سلامت باعث افزایش توان خودمراقبتی مراقبان بیماران مبتلا به سندرم نرمی مفصل میشود.
مصطفی باغ میرانی، محمدرضا اسماعیلی گیوی، محمد حسن زاده، علیرضا نوروزی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر مسئلهیابی پژوهش و توسعه مدل مفهومی آن به عنوان اولین گام در زمینه تولید دانش و افزایش کیفیت مسئلهیابی صورت پذیرفت.
روش: در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی جهتدار به توسعه مدل مفهومی برآمده از فراترکیب دادههای منابع پیشین مسئلهیابی پرداخته شد. از این روش جهت تولید دانش جدید حول محور مسئلهیابی استفاده شد. جامعه پژوهش متشکل از 17 منبع پراستناد پژوهشی بود.
یافتهها: در مجموع از میان منابع انتخاب شده، 22 مفهوم و 182 کد پیرامون چهار ویژگی مهم مسئلهیابی شناسایی شد. بنابراین مدل مفهومی مسئلهیابی در ویژگی شخصیتی در پنج بُعد، در ویژگی روانشناختی در چهار بعد، در ویژگی فکری (تفکر خلاقانه) در شش بعد، در ویژگی فکری (تفکر انتقادی) در دو بعد و در ویژگی آموزشی در پنج بعد، توسعه داده شد.
نتیجهگیری: عوامل شناسایی شده مؤثر بر مسئلهیابی در این پژوهش، بسیار فراگیرتر از پژوهشهای پیشین بود. همچنین ارزش افزودهای بر پژوهشهای پیشین مسئلهیابی اضافه شد. همچنین مدل مفهومی توسعهیافتهای پیرامون مسئلهیابی پژوهش برای اولین بار طراحی شد.
سعید ملک محمدی، محسن زین العابدینی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
هدف: هدف پژوهش، شناسایی دیدگاه دانشجویان موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی خوزستان نسبت به مهارتهای ارتباط غیرکلامی کتابداران و نقش آن در جذب مخاطب است.
روش: روش پژوهش پیمایشی تحلیلی بوده و ابزار مورد مطالعه، پرسشنامه محقق ساختهای بود که مهارتهای ارتباط غیر کلامی را در پنج بعد و در قالب 39 گویه و میزان رضایت از عملکرد کتابداران را در قالب یک سؤال مورد بررسی قرار میداد. جامعه آماری پژوهش، شامل 3500 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی بوده که در نیمسال دوم 1396 - 1395 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه پژوهش نمونهگیری شده و بر اساس جدول مورگان 346 نفر مورد مطالعه قرار گرفت. در تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافتهها: از دیدگاه دانشجویان نمره مهارتهای ارتباط غیرکلامی کتابداران به طور کلی471/. ±58/4 بود. بیشترین میانگین مربوط به حالت چهره 307 /. ± 70/4 و حالات و اشارهها 468 /. ± 64/4 نشان داده شد. همچنین میانگین نمره رضایت دانشجو از کتابدار 474 /. ± 68/4 بود.
اصالت/ارزش: در زمینه مهارتهای ارتباط غیرکلامی به صورت عمومی پژوهشهای زیادی انجام گرفته اما در ارتباط با مهارتهای ارتباط غیرکلامی کتابداران با توجه به اهمیت آن در کتابخانه به عنوان محیطی ساکت، پژوهشهای کمی موجود است. از سوی دیگر، در محیطهای دانشجویی و آموزشی که کتابداران با قشر جوان در ارتباط هستند، مهارتهای ارتباط غیرکلامی میتواند از بسیاری برخوردهای غیرمفید جلوگیری به عمل آورد.
مریم بابائی، حسن رستگارپور،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: با ظهور و گسترش فناوری، استفاده از شبکه های اجتماعی چون اینستاگرام، فیس بوک، وبلاگ ها، فرومهای گفتگو و پلتفرمهای بسیار دیگر ارتباط و تعامل فراگیران با یکدیگر و با اساتید به صورت فزایندهای سهولت پیدا کردهاست. این موضوع باعث انباشت مقادیر زیادی از داده و اطلاعات در مورد نگرش، تجارب یادگیری، نظرات و احساسات دانشجویان در مورد فرایند یاددهی-یادگیری شده است. ایده کاوی یکی از کاربردهای رو به رشد دانش داده کاوی است که میتواند آموزش عالی را از طریق کشف الگوها و مدلهای موجود در نظرات کاربران در برنامه ریزی بهتر، سیاست گذاری آگاهانه تر و مدیریت موفق تر یاری رساند. بنابراین هدف این پژوهش، بررسی کاربردهای ایدهکاوی برای بهبود فعالیت های اموزش عالی در کشور است.
روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی است و از نظر روش توصیفی میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه پژوهشها و منابع مرتبط با ایدهکاوی است که در پایگاههای اطلاعاتی معتبری چون IEEE، SSCI،Elsevier ، CIVILICA ،Science Direct در دوره جمعآوری دادههای پژوهش در بهار سال 1398موجود بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 35 مقاله با هدف بررسی و توصیف ایدهکاوی آموزشی و تحلیل کاربست آن در آموزش عالی مورد پایش قرار گرفت.
یافته ها: براساس بررسیهای انجام شده در این پژوهش مشخص شد که ایده کاوی میتواند بعنوان یک ابزار اثر بخش در سه بخش 1. ارتقا و بهبود عملکرد دانشجویان، 2. طراحی بهتر دورههای الکترونیکی و 3. ارزیابی اثربخشی فعالیت های آموزشی دانشگاه ها، اساتید و برنامه های مختلف، استفاده شود و کاستی ها، نقاط قوت و ضعفهای موجود را معلوم کند.
نتیجه گیری: آموزش عالی میتواند از طریق کاربست ایده کاوی به تحلیل احساسات، نظرات و عقاید تولید شده توسط دانشجویان بپردازد. کاوش این اطلاعات ارزشمند، نهادهای آموزشی، مدیران و معلمان را قادر می سازد تا بتوانند تصمیم گیری های مناسبتری در امر آموزش اتخاذ کنند و با ارتقا کیفیت خدمات آموزشی باعث بهبود و ارتقا عملکرد تحصیلی و آینده شغلی افراد شوند.
فریبا میرزایی، مریم صرافزاده، محمد خندان،
دوره 7، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده
هدف: سواد دیجیتال، امروزه به یکی از ضرورتهای جوامع تبدیل شده است و یکی از متولیان مهم آموزش سواد دیجیتال در دنیا، کتابخانههای عمومی هستند که این موضوع در کتابخانههای عمومی ایران، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش ارائه چارچوبی محتوایی برای آموزش سواد دیجیتال به کاربران کتابخانههای عمومی ایران است.
روش: ابتدا دورههای آموزشی ارائه شده توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور بررسی شد و سپس تحلیل محتوای سرفصلها و دورههای سواد دیجیتال در کتابخانههای عمومی کشورهای توسعه یافته انجام شد. 16 کتابخانه از میان کتابخانههای عمومی کشورهای انگلیسی زبان که دورههای آموزش سواد دیجیتال برگزار میکنند و اطلاعات آنها را بر روی وبسایت خود به اشتراک گذاشتهاند با نمونهگیری خوشهای با احتمال متناسب با اندازه انتخاب شدند. برای انجام دلفی، متخصصانی از حوزههای علم اطلاعات و دانششناسی، فناوری اطلاعات، و حرفهمندان کتابخانههای عمومی کشور انتخاب شدند.
یافتهها: در کتابخانههای عمومی ایران، دوره آموزشی مرتبط با سواد دیجیتال برای کاربران یافت نشد. با بررسی کتابخانههای عمومی دنیا، 9 دوره آموزشی مرتبط با سواد دیجیتال شناسایی شدند و بعد از تدوین پرسشنامه و انجام دو دور دلفی این دورهها به 8 دوره آموزشی اصلی با 37 دوره آموزشی فرعی کاهش یافت. این دورهها شامل دورههای رایانه، اینترنت، مدیریت شغل، سواد اطلاعاتی، سواد مالی، مهارت یادگیری، مهارت ارتباط مؤثر و نحوه کار با گوشیهای هوشمند بودند. در این میان، دورههای آموزشی مربوط به آموزش نرمافزار از سوی متخصصان برای دلفی مناسب شناخته نشد. به نظر میرسد که این به دلیل در نظر گرفتن اقشار مختلف و جامعه ناهمگون مخاطبان کتابخانههای عمومی باشد و این که متخصصان این آمادگی را در افراد جامعه برای پذیرش و استقبال از دورههای آموزشی مرتبط با نرمافزار نمیبینند.
نتیجهگیری: نخستین گام برای پیشبرد آموزش سواد دیجیتال در کتابخانههای عمومی طراحی دورهها و سرفصلهایی است که بتوانند جوانب گوناگون این پدیده را پوشش دهند. محتوای آموزشی یکی از ضلعهای مثلث آموزش (یادگیرنده، آموزشدهنده، و محتوای آموزشی) نیز به شمار میرود. با این وجود، در حال حاضر مرزهای این محتوا روشن نیست و این پژوهش در صدد طراحی یک چارچوب جامع برای پاسخگویی به این نیاز است.
صالح رحیمی، فاطمه رحیمی، سمیرا دانیالی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: باتوجهبه افزایش روزافزون حجم اطلاعات در دنیای کنونی و ضرورت استفاده از تصاویر در حوزههای مختلف، اهمیت سواد بصری بر کسی پوشیده نیست و پژوهشها نشان میدهد که سواد بصری در یادگیری تأثیر مثبتی دارد. ازاینرو در این پژوهش هدف، تعیین جایگاه سواد بصری و پیبردن بهضرورت استفاده آن در آموزش و یادگیری و همچنین تعیین مؤلفههای سواد بصری در جهت بهبود یادگیری است.
روش پژوهش: این مقاله با استفاده از روش اسنادی (کتابخانهای) و به شیوه پژوهش توصیفی، بهمرور متون حوزه سواد بصری پرداخته و رویکردهای مختلف حوزه سواد بصری را مورد مداقه قرار داده است.
یافتهها: سواد بصری به طور معمول بهعنوان توانایی ارزیابی، تحلیل و تفسیر معانی تصاویر و استفاده از آن است و به¬عنوان یک مفهوم جداییناپذیر از دنیای کنونی و سیر پیشرفت آن لازم است.
نتیجهگیری: استانداردهای سواد بصری به ما کمک میکند تا بتوانیم بر مبنای یک چارچوب منطقی و از پیش تعریف شده به بررسی، تحلیل، درک و شناخت عناصر دیداری بپردازیم و سبب میشود تا افراد بتوانند به شیوه مناسبتری از منابع اطلاعاتی در قالب تصاویر و نمادها بهرهمند شوند. مفهوم سواد بصری روزبهروز توسعه بیشتری مییابد و نیاز به ابزار و فناوریهای پیشرفتهتری دارد.
یعقوب نوروزی، نیره جعفری فر، زهرا بیگلری،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی و اولویتبندی شاخصهای ارزیابی قابلیتهای دسترسپذیری محیط تعامل در سامانههای آموزش مجازی است.
روش پژوهش: در مرحله اول تحقیق، برای شناسایی شاخصهای ارزیابی از شاخصهای مندرج در ایزو ۹۲۴۱، سیاههای بومیسازی شده منطبق با سامانههای آموزش مجازی در داخل کشور تهیه شد. سپس با بهرهگیری از روش دلفی فازی و نظرات خبرگان از نظام آموزش عالی کشور، شاخصهای شناسایی شده، تعدیل و نهایی شدند. در مرحله بعد این شاخصها با استفاده از روش BWM از دیدگاه صاحبنظران حوزه دسترسپذیری سامانههای آموزشی و یادگیری الکترونیکی اولویتبندی و میزان اهمیت آنها مشخص شد.
نتایج: چارچوب نهایی شاخصهای ارزیابی قابلیتهای دسترسپذیری محیط تعامل (رابط کاربری) سامانههای آموزش مجازی در چهار شاخص کلی (رهنمودهای عمومی و ملزومات، ورودیها، خروجیها، خدمات پشتیبانی، کمک و مستندسازی آنلاین) و با ۲۴ زیرشاخص تدوین و اولویتبندی شد. بدین منظور از نرمافزار لینگو استفاده شد. بر اساس یافتههای پژوهش مؤلفه«سازگاری با فناوریهای دسترسپذیریساز» رتبه اول را در بین تمامی زیر شاخصها کسب کرد. مؤلفه «مستندسازی آنلاین» رتبه دوم و «تنظیم سطوح دسترسپذیری» رتبه سوم را کسب کردند. آخرین رتبه نیز (رتبه ۲۴) به «دوربین» تعلق گرفت.
نتیجهگیری: اتفاقنظری در مورد چارچوب استاندارد برای ارزیابی قابلیت دسترسپذیری سامانههای آموزش مجازی وجود ندارد. در بیان کلی باید گفت با مرور تحقیقات انجام شده در این حوزه، خلأ تحقیقاتی در زمینه عدم شناسایی همهجانبه و ارائه تصویر کلی و منسجم جهت ارزیابی دسترسپذیری محیط تعامل در سامانههای آموزش مجازی دیده شد و این نتیجه حاصل شد که برای بهبود استفاده از سامانههای آموزش مجازی، شناسایی و اولویتبندی عوامل مرتبط با ارزیابی قابلیت دسترسپذیری سامانههای آموزش مجازی ضروری است. از نوآوری مقاله حاضر، ارائه چارچوبی جامع برای شناسایی و اولویتبندی شاخصهای ارزیابی دسترسپذیری محیط تعاملی در سامانههای آموزش مجازی بهصورت بومی شده برای کشور است. سرعت اینترنت در ایران بالا نیست و روشنکردن دوربین در زمان برگزاری کلاسهای مجازی به علت حجم بالای اینترنتی که مصرف میکند باعث قطع اتصال و ارتباط فیمابین است. جامعه آماری پژوهش به این حقیقت واقف بودهاند، به همین خاطر باتوجهبه شرایط موجود کمترین وزن را به این شاخص اختصاص دادند.
شمسی سکوت، مریم اسلام پناه، محمد جواد کرم افروز، فرانک موسوی،
دوره 10، شماره 3 - ( 8-1402 )
چکیده
هدف: خود افشایی به فرایندی گفته میشود که طی آن، افراد اطلاعات شخصی و یا تجربههای مربوط به خود را به طور شفاهی برای دیگران بیان میکنند. هدف از پژوهش حاضر، ارائه مدل پیشایندها و پیامدهایی خود افشایی در فضای آموزشی کشور است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است. از روش کمی مدلیابی معادلات ساختاری جهت ارائه و تبیین الگو استفاده شد. پس از مشخصشدن مولفههای خود افشایی در بخش کیفی، پرسشهای مربوط به هر مؤلفه با نظر متخصصین و بهرهگیری از آزمون CVI و CVR اعتباریابی و پرسشنامه اولیه ساخته شد. در بخش کمی جامعه آماری، دانشآموزان متوسطه دوره اول شهر تهران بودند. با استفاده روش نمونهگیری طبقهای، مناطق 1، 5، 6، 8 و 16 انتخاب و سپس با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای تعداد 600 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند. در انتها، با بهرهگیری از نرمافزارهای SPSS ویرایش 26 و PLS ویرایش 2/4 و استفاده از آزمونهای آماری توصیفی، استنباطی و مدلیابی معادلات ساختاری مدل پژوهش برازش شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که مولفههای انگیزه درونی، حمایتشدن، اعتماد داشتن، شرایط محیطی، پذیرفتهشدن از طرف دیگران و تجربه داشتن اثر معنیداری بر مؤلفه خود افشایی دانشآموزان دارند و بهعنوان پیشایندهای خود افشایی در مدل باقی میمانند؛ ولی خبرگی مشاور اثر معنیداری بر خود افشایی دانشآموزان ندارد. همچنین یافتههای پژوهش نشان داد که شنود مؤثر، خطر حریم خصوصی، آگاهی از حریم خصوصی، همدلی، خودباوری، نظارتپذیری، ارتباط متقابل، یادگیری از اشتباه، تفکر خلاق، مهارت حل مسئله و خوشبینی بهعنوان پیامدهای هستند که خود افشایی بر آنها تأثیر معنیداری دارد.
نتیجهگیری: خود افشایی فرایندی است که در آن افراد اطلاعات یا تجربیات شخصی خود را بهصورت شفاهی برای دیگران بیان میکنند. مدرسه یکی از مهمترین نهادهای سازمانیافته اجتماعی است که با فراهمآوردن محیطی سالم میتواند موجب رشد و شکوفایی جسم و روان افراد شود. این امر بهواسطه روابط دانشآموزان با معلمان، مشاوران و مدیران مدرسه و همچنین رشد عاطفی دانشآموزان شکل میگیرد و خود افشایی این رابطه را توسعه میدهد.
شهناز خادمی زاده، فاطمه رفیعی نسب، ناتاراجان راداکریشنان،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
هدف: یکی از انواع اطلاعاتی که همواره مورد توجه عامه مردم بوده، اطلاعات مرتبط به سلامت است که مستقیماً بر کیفیت زندگی آنها اثر میگذارد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر بررسی رفتار جستوجوی اطلاعات سلامت بر روی مراجعین شبکههای بهداشت و درمان شهر اهواز است.
روشپژوهش: پژوهش حاضر یک پژوهش تجربی است که با استقاده از روش (مداخله پیش آزمون و پس آزمون) انجام گرفته است. جامعه پژوهش شامل 40 نفر از مراجعین مرکز درمانی اهواز بود که میانگین نمره رفتار جستوجوی اطلاعات سلامت آنها یک نمره کمتر از میانگین بود. از این تعداد 20 نفر برای بهعنوان گروه کنترل با استفاده از روش تصادفی بلوکی تشکیل شدند. همچنین جهت انجام آزمون مداخله دو گروه بیست نفره بهعنوان گروه شاهد و آزمون به روش تصادفی سازی بلوکی شکل گرفت. مداخله آموزشی در قالب یک کارگاه آموزشی آنلاین 4 ساعته برگزار شده است. پروتکل مورد استفاده برای آموزش آنلاین در بستر شبکههای اجتماعی نیز پروتکل SDI (بوشان 2006، جویانی و همکاران 2022)، بود. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که توسط گروههای مورد آزمون در بازههای زمانی یک ماهه تکمیل و به پژوهشگران ارسال شد.
یافتهها: برای اثر مداخله آموزشی بر تغییرات نمره جستوجوی اطلاعات سلامت آنلاین در سطح (P>0/05) تفاوت معنیداری وجو نداشت و برای گروه کنترل میانگین نمره عدم قطعیت با گذشت زمان افزایش یافت. یافتههای اثر مداخله آموزشی بر تغییرات نمره عدم قطعیت در سطح (0/001>P) دارای تفاوت معنیداری بود. همچنین نتایج تغییرات نمره سایبرکندریا در هریک از زمآنهای مورد در زمان قبل از مداخله (p>0/076) و سه ماه بعد از مداخله (p>0/025) دارای تفاوت معنیدار بود.
نتیجهگیری: آموزش رفتار اطلاعاتی سلامت گامی رو به جلو در افزایش خودکارآمدی تصمیم گیری افراد جامعه و بیماران است و اگر با سایر تلاشها برای ترویج بهداشت و مراقبت ترکیب شود، میتواند به بهبود نتایج سلامت کمک کند.
افشین متقی دستنائی، علی کرمی، میلاد پیری فتحآباد،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
هدف: ایده ایجاد ماشینهای هوشمند و هوش مصنوعی از قرنها پیش وجود داشته و حداقل به قرن چهاردهم میرسد. با این که کاربرد هوش مصنوعی در آموزش یک رشته بسیار جدید است، اما در طول 25 سال گذشته هوش مصنوعی دستاوردهایی در برخی زمینهها داشته که بر آموزش نیز تأثیر گذارده که البته انتقاداتی نیز علیه خوش بینی بیش از حد نسبت به تحقیقات هوش مصنوعی معاصر مطرح شده است. تحقیقات کمی در مورد انتظارات از نقش هوش مصنوعی در آموزش و تأثیر بالقوه آن بر آموزش انجام شده است. هدف این مطالعه تحلیل و بررسی نقش هوش مصنوعی در آموزش است. سوال اصلی تحقیق این است که نقاط قوت، ضعف و نیز فرصتها و تهدیدات اجرای گسترده هوش مصنوعی در آموزش کدامند؟
روش: این مطالعه با استفاده از روش تحلیل سوآت انجام شده است و روش جمع آوری دادههای آن نیز کتابخانه ای است.
یافتهها: یافته های پژوهش نشان می دهد که در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش معاصر هم فرصت ها و هم تهدیدهایی وجود دارد. از جنبههای مختلف به نظر میرسد که هوش مصنوعی حالتی تبلیغاتی دارد، اما مانند سایر حوزههای تبلیغاتی، پتانسیل رشد با کاربردهای مشخص در فعالیتهای آموزشی و یادگیری را دارد.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که آگاهی از هوش مصنوعی و مطالعه در مورد نقش هوش مصنوعی در آموزش خطر جایگزینی آموزش مصنوعی به جای استفاده از هوش مصنوعی در آموزش را کم رنگتر خواهد کرد.