3 نتیجه برای صفاری نیا
رخند روحانی نوسر، مجید صفاری نیا، مهدیه رحمانیان،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بیوفیدبک با دستگاه محقق ساخته بر کاهش علائم اضطراب و اضطراب انتظار و مؤلفههای آن انجامگرفته است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری افراد ۴۵-۱۹ سال مبتلا به اضطراب فراگیر شهر تهران بود. نمونه شامل ۱۹ نفر دارای اضطراب فراگیر بود که بهصورت در دسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۰ نفر) و گواه (۹ نفر) قرار گرفتند. در مرحله غربالگری از مصاحبه تشخیصی اختلال اضطراب فراگیر بر اساس IV DSM- و از پرسشنامههای اضطراب بک (BAI) و اضطراب انتظار برای بررسی متغیرهای پژوهش استفاده شد. درمان بیوفیدبک با دستگاه محقق ساخته طی ۱۰ جلسه بر روی آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا گردید. دادهها با آزمونهای کوواریانس تک متغیره (آنکوا) تجزیهوتحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد، دستگاه بیوفیدبک محقق ساخته علائم اضطراب را کاهش داده است (۰۱/۰>p) ولی در رابطه با اضطراب انتظار هیچگونه تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و گواه دیده نشد. بر اساس یافتههای تحقیق، در راستای گسترش روزبهروز دانش و تحقیقات در رابطه با کارایی انواع بیوفیدبک در اثربخشی روی طیفهای مختلف اختلالات و همچنین در بهینهسازی توانمندیها، پیشنهاد میشود تا این استفاده خانگی از دستگاه در اهداف و کاربردهای مختلف طراحی و در دسترس افراد قرار گیرد تا استفاده و اثربخشی دیرپا و بسندهای از این فنآوری صورت گیرد.
خانم آزیتا خرامان، دکتر حسین زارع، دکتر سوسن علیزاده فرد، دکتر مجید صفاری نیا،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره دهم، شماره اول، بهار 1401 )
چکیده
بازنماییهای ذهنی، از پیشرفتهترین جنبههای شناختی انسان هستند و علاوه بر بازنماییهای بدنی خود، بازنماییهای مربوط به شناخت اجتماعی از دیگران نیز میتواند بر تجربه ذهنی مالکیت هر فرد نسبت به بدنش مؤثر باشد. بر این اساس، پژوهش حاضر که یک مطالعه نیمهآزمایشی براساس اندازهگیریهای مکرر است، با هدف بررسی اثر بازنمایی شناختی اجتماعی بر مالکیت ذهنی بدن انجام گرفت. جامعه شامل دانشجویان دانشگاه پیامنور تهران بود که از آن، 61 زن و 47 مرد به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمایش خطای دست مصنوعی کوهن و بوتوینیک (1998)، و پرسشنامه گزارش ذهنی تجربه مالکیت دست مصنوعی لونگو و همکاران (2008) بود. القای بازنماییهای شناخت اجتماعی، بر اساس مدل ذهنی سهبعدی شناخت اجتماعی تامیر و تورنتون (2020) انجام میگرفت. دادههای گردآوری شده از طریق تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر و با استفاده از نرمافزار SPSS-22، تجزیه و تحلیل شدند. طبق یافتهها، نمره خطای دست مصنوعی افراد نسبت به دست پلاستیکی با رنگ نزدیک به بدن و سبز، که به لحاظ فاکتورهای سطوح مدل سهبعدی شناخت اجتماعی در سطح بالای افراطی تعریف شده بود، بیشتر و نسبت به دست پلاستیکی آبی که در سطوح افراطی پایینی از مدل سهبعدی ذهنی قرار داشت، کمتر بود. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که در مناسبات اجتماعی، همانندسازی افراد با کسانی که درارزیابیهای ذهنی جایگاه اجتماعی بالاتری کسب کردهاند، میتواند بیشتر از کسانی باشد که در بازنماییهای ذهنی جایگاه اجتماعی پایینتری کسب کردهاند.
خانم آزیتا خرامان، دکتر حسین زارع، دکتر سوسن علیزاده فرد، دکتر مجید صفاری نیا،
دوره 11، شماره 1 - ( دوره یازدهم، شماره اول، بهار 1402 )
چکیده
بازنماییهای ذهنی، از پیشرفتهترین جنبههای شناختی انسان هستند و میتوانند بر تجربه ذهنی مالکیت هر فرد نسبت به بدنش مؤثر باشند. بر این اساس، مطالعه حاضر که یک پژوهش آمیخته دو مرحله ای است، پس از القای سه حالت از سطوح فاکتورهای شناختی- اجتماعی (همتراز با خود فرد، سطح بالاتر، سطح پایین تر)، به تبیین و پیش بینی مالکیت ذهنی بدن، پرداخته است. جامعه آماری پژوهش، شامل دانشجویان دانشگاه پیامنور تهران بود که از آن، 61 زن و 47 مرد به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمایش خطای دست مصنوعی کوهن و بوتوینیک (1998)، پرسشنامه گزارش ذهنی تجربه مالکیت دست مصنوعی لونگو و همکاران (2008) و برنامه کامپیوتری 12 بلوکی مدل ذهنی سه بعدی تامیر و تورنتون برای تداعی ضمنی و آشکار بازنماییهای شناخت اجتماعی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که فقط همبستگی نمرات خطای دست و مؤلفههای شناخت اجتماعی در سطح سوم (پایین تر)، معنادار بود. همچنین، تحلیل رگرسیون چندگانه استاندارد نشان داد که در تبیین خطای دست در سطح سوم (پایین تر)، بر اساس تداعی آشکار؛ فقط انزجار (Beta= -1/52)، و براساس تداعی ضمنی؛ به ترتیب دوستی (Beta= 0/63)، انزجار (Beta= -0/55)، و رضایت (Beta= 0/26)، قادر به پیشبینی خطای دست مصنوعی بودند. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که همانندسازی افراد با کسانی که در ارزیابیهای ذهنی فرد جایگاه اجتماعی پایین تری کسب می کنند، میتواند کمتر رخ بدهد.