3 نتیجه برای غریب زاده
دکتر محسن دادجو، دکتر شهریار غریب زاده،
دوره 10، شماره 1 - ( دوره دهم، شماره اول، بهار 1401 )
چکیده
تحول هیجانی-اجتماعی در اوایل کودکی، یکی از زیربناهای اساسی سلامت فرد و جامعه است. پژوهش حاضر، به بررسی مسیر تحولی تمایلات هیجانی-پژوهشی و مؤلفههای آن در سنین پیشدبستانی پرداخته است. نمونه موردمطالعه ما، 447 کودک سالم ایرانی (دختر=47.4 درصد) در گستره سنی 48 تا 78 ماه (میانگین=66.57، انحراف استاندارد=6.797) بود. این نمونه از پنج شهر تهران، بندرعباس، مشهد، زرند و تبریز بهعنوان نماینده جمعیت ایرانی بر اساس توزیع جغرافیایی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی بودند. در این پژوهش از نسخه فارسی سیاهه تمایلات هیجانی-اجتماعی پیشدبستانی استفاده شد که شامل شش مؤلفه رفتارهای بیش فعالانه-ناسازگارانه، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای زندگی روزمره، رفتار تغذیهای و نشانگان اضطراب جدایی است. جهت بررسی تغییرات مسیر تحولی تمایلات هیجانی-اجتماعی، از آزمون کروسکال والیس استفاده گردید که نتایج آن نشان داد در بین بازههای سنی ششماهه، تغییرات معناداری درباره مؤلفههای مهارتهای زندگی روزمره و نشانگان اضطراب جدایی وجود دارد؛ اما درباره چهار مؤلفه دیگر و همچنین تمایلات هیجانی-اجتماعی بهطورکلی، تفاوت معناداری بین این گروههای سنی وجود ندارد. سپس آزمون تعقیبی گیمز-هاول انجام شد تا تفاوتهای مشاهدهشده در بین دستههای سنی، بررسی شود. نتایج این پژوهش نشان داد که تمایلات هیجانی-اجتماعی در اوایل کودکی، تغییرات معناداری نمیکند. در نتیجه میتوان گفت که دورههای حیاتی مرتبط با تحول توانایی هیجانی-اجتماعی، قبل یا بعدازاین دوره است
مسلم کرد، جلیل فتح آبادی، شهریار غریب زاده، رضا خسرو آبادی،
دوره 10، شماره 3 - ( دوره دهم، شماره سوم، پاییز 1401 )
چکیده
این پژوهش با هدف مقایسه اثر تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) و تحریک الکتریکی با نویز تصادفی (tRNS) همراه با آموزش شناختی بر عملکرد حافظه کاری افراد دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. برای این منظور تعداد 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی شهر زاهدان بهصورت هدفمند بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. این افراد در سه گروه tDCS، tRNS و گروه گواه فعال جایدهی شدند. افراد گروههای آزمایش 5 جلسه تحریک الکتریکی (tDCS و tRNS) با فاصله 24 ساعت میان هر جلسه دریافت کردند؛ افراد گروه گواه نیز تحریک ساختگی (غیر اثرگذار) دریافت نمودند. همزمان همه افراد توانبخشی شناختی حافظه کاری نیز دریافت کردند. همه افراد قبل و بعد از تحریک و یک هفته پس از تحریک با استفاده از تکلیف ان بک و پاره تست فراخنای ارقام هوش وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در گروه tDCS در اکثر مؤلفههای حافظه کاری تفاوت معنیداری از مرحله پیشآزمون تا پیگیری وجود داشت (001/ 0p<). در گروه tRNS نیز در مؤلفه فراخنای ارقام مستقیم و فراخنای ارقام معکوس در مراحل پژوهش تفاوت معنیداری یافت شد. در مقایسه بین دو گروه آزمایش، اثربخشی گروه tDCS بیشتر از گروه tRNS بوده است. همچنین در اکثر مؤلفهها بین دو گروه tRNS و گواه تفاوت معنیداری یافت نشد (05/ 0p>). در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که tDCS اثربخشی بیشتری در مقایسه با tRNS در حافظه کاری داشت و از این روش میتوان همراه با سایر درمانها برای بهبود حافظه کاری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده نمود.
غزال گلکار، دکتر خاطره برهانی، دکتر شهریار غریب زاده،
دوره 12، شماره 2 - ( دوره دوازدهم، شماره دوم ، تابستان 1403 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر پوشیدن ماسک صورت بر ادراک چهره در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم است. تعداد 18 کودک (13 پسر، 5 دختر) مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا و هوشبهر عادی در بازه سنی 7 تا 12 سال (میانگین سن = 9.917، انحراف معیار = 1.7342) به روش نمونهگیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان در این پژوهش یک تکلیف تشخیص و تمیز چهره که شامل چهرههای آشنا و ناآشنا برای کودک بود را انجام دادند. در حین انجام تکلیف، تعداد و مدتزمان تثبیتها در نواحی موردعلاقه (AOI) توسط دستگاه ردیاب چشمی ثبت شد. درنهایت، برای تجزیهوتحلیل دادههای جمعآوریشده، از روش آزمون t وابسته استفاده شد. نتایج نشان داد که هنگام مقایسه چهرههای با ماسک صورت آشنا و ناآشنا با یکدیگر و هنگام مقایسه چهرههای بدون ماسک صورت آشنا و ناآشنا با یکدیگر، تعداد و مدتزمان تثبیتها در نواحی موردعلاقه (AOI) با یکدیگر تفاوت معناداری ندارند. همچنین، برای چهرههای آشنا و ناآشنا بهطور جداگانه، تعداد و مدتزمان تثبیتها در ناحیه چشمها تفاوت معناداری با ناحیه ماسک صورت نداشت. الگوی نتایج بهدستآمده از مقایسه چهرههای با و بدون ماسک صورت آشنا، مشابه الگوی نتایج بهدستآمده از مقایسه چهرههای با و بدون ماسک صورت ناآشنا بود. درمجموع، یافتهها حاکی از آن است که ماسک صورت تأثیر مشابهی بر الگوی نگاه به چهرههای آشنا و ناآشنا میگذارد. همچنین، نحوه نگاه به ناحیه چشمها تقریباً مشابه با ناحیه ماسک صورت است.