جستجو در مقالات منتشر شده


211 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

دکتر الهام پرویزی، دکتر زهراالسادات اردستانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده

کیفیت ادراک انسان از محیط پیرامونی عامل تعیین کننده‌ای در دستیابی به معماری پاسخگو است. پس از نظریات علوم رفتاری و محیط، ایده همدلی با فضا دیدگاهی نو در زمینه ادراک انسان از محیط پیش رو گذارده است؛ که برگرفته از عملکرد نورونهای آینه‌ای مغز می‌باشد، و منتج به اشتراک عاطفی بین مشاهده شونده و مشاهده کننده شده، به ارتباط عمیق‌تر انسان و محیط یاری می‌رساند.
پژوهش حاضر با بهره‌گیری از نظریات مطرح بین طراحی محیط و علوم روانشناسی، علوم شناختی و اعصاب در حوزه انسانشناسی، قصد دارد، به توصیف، تحلیل و سپس تبیین راهکارها و نظریات مطرح در همدلی  فضا در میان نظریات شاخص بپردازد. تا امکان بازخوانی و شناخت عمیق‌تر رابطه انسان و محیط ساخته شده فراهم گردد.
در این مطالعه از روش پژوهش کیفی با متد تحلیل محتوا استفاده شده‌است. بررسی‌های مطرح شده در ارتباط با معماری و همدلی بسیار محدود و پراکنده است. لذا با استفاده از یک روش توصیفی از شاخصهای نظریات مطرح، و متعاقبا تحلیل محتوای کیفی تحت رویکردی تطبیقی تفسیری به شناسایی متغیرهای اصلی موجود در پژوهش های شاخص و معتبر علمی پرداخته و با استدلال منطقی سعی بر تدقیق و مقایسه مبانی و نتایج تبیینی آنها دارد.
تبیین و مقوله‌بندی ادراک همدلانه فضا در این پژوهش در گسترش مبانی نظری آن در معماری و نیز مباحث کاربردی گام برمی‌دارد. یافته ها بر طرح چهار مقوله « ادراک تن انگارانه»، «همدلی جو محور»، «همدلی رفتار محور»، «همدلی تعاملی» در تئوریهای همدلی در ساحت معماری دلالت دارد. و همگی معماری را به عنوان بخش ضروری ذهن و شناخت برای انسان معرفی می‌کند.
فرهاد بلاش، عبدالحفیظ عمر، ندا سنجری،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده

تغییرات روان‌شناختی قابل توجه در نواحی به‌شدت سرد، به عنوان واکنش‌های طبیعی بشر به شمار می‌روند. قطب جنوب با شرایط بسیار سردی که دارد برای بسیاری از دانشمندان در زمینه‌های مختلف به­عنوان یک آزمایشگاه طبیعی تلقی می‌شود. بقا برای انسان، در این محیط سخت، بدون اقدامات پیش‌نیاز غیرقابل مدیریت است؛ قطب جنوب با تمرکز بر انعطاف و سازگاری روان‌شناختی، فرصتی منحصر به فرد برای نزدیک شدن به مطالعه سازگاری روانی، با بررسی تأثیر شرایط آب و هوایی، محدودیت، انزوا و عدم وجود نور روز و ... بر تغییرات خلقی، استرس و پویایی فرد را نشان می‌دهد. در این مقاله، تغییرات روان‌شناختی شش پژوهشگر که بیست و سه روز سفر علمی در منطقه سردسیر قطب جنوب داشتند، با رویکرد سیستماتیک مفهوم‌سازی شده است. از نظر روش‌شناسی، تحلیل موضوعی و برای دسته‌بندی داده‌های جمع‌آوری‌شده از مصاحبه، مشاهدات و تحلیل اسناد استفاده شده است. تجربیات پژوهشگران به‌طور میدانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و عوامل پدید آمده به­عنوان نگرش‌ها، راهبرد‌ها  و اقدامات دسته‌بندی شدند. این سه عامل در سطح فردی و گروهی به سی و شش عامل مثبت و منفی تقسیم شدند. از لحاظ نظری، عوامل مثبت و منفی توسط نظریه میدان نیرو پشتیبانی شدند که به مفهوم‌سازی مواجهه اعزام‌شوندگان به منطقه بسیار سرد کمک می‌کرد. نگرش‌های مثبت بر اساس داده‌های جمع‌آوری‌شده در این اکتشاف عبارتند از: خودآگاهی، خودراهبری، خودکنترلی، خودکارآمدی، اعتماد به نفس، خودانگیختگی و خوش‌بینی به اهداف خود. از سوی دیگر نگرش‌های منفی شامل خود ناآگاهی، عدم خودراهبری، تعارض با خود، خودناکارآمدی، شک به خود، خودنابودی، خود تناقض‌گویی و بدبینی است. در مورد راهبرد‌ها مانند نگرش در سطح فردی و هم‌تیمی، راهبرد‌های مثبت و منفی وجود دارد. در سطح فردی راهبردهای مثبت عبارتند از: خودگویی مثبت، تصور مثبت، مدیتیشن، آرامش عضلانی، تلاوت معنوی، کنترل نفس و راهبردهای منفی شامل خودگویی منفی، تصور منفی، سردرگمی، تنش عضلانی، اشاره به ایمان مذهبی و از دست دادن کنترل نفس است. به موازات آن، راهبردهای تعامل با هم‌تیمی‌ها در مسیر مثبت عبارتند از: شوخ‌طبعی، ایجاد هماهنگی تیمی، کنترل توجه، تعهد کار تیمی، کنترل احساسات، قابلیت دسترسی و در بخش منفی شامل نق‌زدن، ایجاد اختلاف، انحراف از تعهد به خودکامیابی و واکنش غیراخلاقی است. به­طور مسالمت‌آمیز، عوامل مثبت و منفی، مانند نگرش‌ها، راهبرد‌ها و اقدامات مثبت و منفی بر یکدیگر اثر دارند در واقع تعامل و تضارب همه عوامل دریافت شده در رویارویی با شرایط سخت گوناگون، منجر به اقدام خاص می‌شوند

mouseout="msoCommentHide('_com_1')" onmouseover="msoCommentShow('_anchor_1','_com_1')">

فاطمه شریف موسوی،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم هیجان در رابطه بین کارکردهای اجرایی، انسجام خانواده، تحول مثبت نوجوانی و بلوغ عاطفی در نوجوانان انجام شد. در قالب یک طرح همبستگی از بین دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در مدارس دوره دوم متوسطه شهر قم با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 300 دانش آموز انتخاب شد. داده­های پژوهش از طریق مقیاس BRIEF2، مقیاس ارزشیابی سازش‌پذیری و پیوستگی خانواده، ویراست چهارم، فرم کوتاه مقیاس تحول مثبت نوجوانان، پرسشنامه بلوغ عاطفی و مقیاس تنظیم هیجان گردآوری و با استفاده از روش‏ پیشرفته آماری مدل یابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرم افزار­های  SPSS25 و Smart PLS3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل یافته­های پژوهش حاکی از برازش مناسب مدل مفروض با یافته­های پژوهش بود. رابطه مستقیم بین کارکردهای اجرایی با انسجام خانواده (001/0p=؛ 33/1=T 57/0 =β)، تنظیم هیجان (001/0p=؛ 05/20=T 654/0 =β)، بلوغ عاطفی (001/0p=؛ 58/11=T ؛653/0 =β) و تنظیم هیجان با تحول مثبت نوجوانی (001/0p=؛ 18/38=T ؛538/0 =β) در نوجوانان دختر مثبت و معنادار بود. از سوی دیگر، رابطه مستقیم بین تنظیم هیجان با انسجام خانواده (11/0p=؛ 58/1=T ؛933/0 =β) و تنظیم هیجان با بلوغ عاطفی  (328/0p=؛ 979/0=T ؛052/0 =β) در نوجوانان دختر مورد تائید قرار نگرفت. همچنین، تجزیه و تحلیل یافته­های پژوهش نشان داد که تنظیم هیجان در رابطه بین کارکردهای اجرایی و انسجام خانواده در نوجوانان دختر نقش میانجی کامل و در رابطه بین کارکردهای اجرایی و تحول مثبت نوجوانی و  همچنین در رابطه بین کارکردهای اجرایی و بلوغ عاطفی نیز نقش میانجی جزئی ایفا کرده است. در مجموع، توجه به یافته­های به دست آمده می­تواند در طراحی و کاربست مداخله­های شناختی و روان شناختی کارآمد جهت کاهش مشکلات وتعدیل بحران­های پیش رو نوجوانان مورد استفاده پژوهشگران و درمان گران این حوزه قرار گیرد.
زهرا زارع، فرهاد بلاش، بتول شیرعلیزاده،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده

هدف این پژوهش، بررسی تأثیر روش آموزش« سازگار با مغز» بر میزان یادگیری درس زیست‌شناسی در حیطه­‌های شناختی، مهارتی و عاطفی دانش‌آموزان بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با دو گروه کنترل و آزمایش بوده‌است. جامعه­‌ی آماری شامل دانش­آموزان دختر پایه یازدهم متوسطه منطقه 13 تهران در سال تحصیلی 99-98 است. تعداد 52 نفر از افراد جامعه‌­ی آماری به شیوه‌ی نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه قرارداده شدند. ابزار اندازه­گیری متغیرها آزمون محقق ساخته شناختی- مهارتی و پرسشنامه‌ی محقق‌ساخته نگرش‌سنج بود. روایی ابزار محقق‌ساخته با استفاده از نظرات معلمان متخصص و پایایی آن‌ها به شیوه­ی بازآزمایی تعیین شد. برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل فرضیه‌ها از نرم ‌افزار آماری  SPSS26 و آزمون‌های آماری (تی تست، من ویتنی و شاخص کای اسکوآر) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش به شیوه­‌ی یادگیری« سازگار با مغز» در مقایسه با روش معمول سبب افزایش نمرات دانش‌آموزان در حیطه‌های شناختی و مهارتی و در حیطه‌ی عاطفی سبب بهبود نگرش آنان در درس زیست‌شناسی و در سطح آماری 5 درصد گردیده است(05/0>P). این نتایج نقش و اهمیت روش آموزش « سازگار با مغز» را در یادگیری نشان می‌دهد.

ابراهیم احمدی،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده

یافته­‌های پیشین، کارکردهای فراوان هیجان نوستالژی، برای نمونه افزایش سلامت روانی، را نشان داده­اند و پژوهش کنونی برای تبیین آن یافته­‌ها، این توضیح نظری را آزمون کرد که سودمندی­‌های نوستالژی از این راه به دست می­‌آیند که نوستالژی، خودِ راستین انسان را به یاد او می­‌اندازد. با هدف بررسی اثر نوستالژی بر اصیل بودن (ابراز خود راستین) و خود-تعریفی بیرونی (نگرانی دربارۀ برآورده کردن استانداردهای جامعه و انتظارهای دیگران)، از میان 30 هزار مشترک تلفن همراه در تهران و کرج، 451 نفر (200 مرد) با میانگین سنی 40 سال  با روش در دسترس گزینش و در یک طرح آزمایشی به­‌گونۀ تصادفی به دو گروه نوستالژی (که به یک خاطرۀ نوستالژیک اندیشیدند) و بدون نوستالژی (که به یک خاطرۀ معمولی اندیشیدند) گمارده شدند. ابراز خود راستین با پرسش­نامۀ اصیل بودن (کرنیس و گولدمن، 2006) و خود-تعریفی بیرونی با مقیاس تمرکز بر وابستگی‌­های بیرونی (ویلیمس و همکاران، 2010) اندازه‌­گیری شد. آزمون­های t نشان دادند که گروه نوستالژی شخصیت گذشتۀ خود را اصیل­‌تر درجه­‌بندی کرد و خود-تعریفی بیرونی کمتری گزارش داد و الگوسازی فرایند شرطی نشان داد که نوستالژی از راه افزایش اصیل بودن، خود-تعریفی بیرونی را کاهش داده است. این یافته‌­ها نشان می­دهند که اولا می­توان از نوستالژی در درمان بیماری­های روانی کمک گرفت، و ثانیا پیامدهای مثبت فراوان نوستالژی که در پژوهش­‌های پیشین نشان داده شده است از این واقعیت سرچشمه می­گیرند که نوستالژی خود راستین انسان­ها را به آنها نشان می­دهد.

رضا محمدزاده گان، ابوالفضل فرید، غلامرضا چلبیانلو حسرتانلو، جواد مصرآبادی،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی با/ و بدون تحریک الکتریکی فراجمجمه‌ای مغز بر توجه پایدار و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان 11 تا 14 سال مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره کودک و نوجوان شهر خوی در سال 1401-1400 بود. از میان مراجعان به مراکز درمانی 45 کودک با اختلال نقص توجه/بیش فعالی از نوع مرکب به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای مغز و گروه آزمایش دوم برنامه یادگیری اجتماعی هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را به مدت 8 هفته دریافت نمودند، اما گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. همه شرکت‌کنندگان قبل و پس از آموزش با استفاده از آزمون عملکرد مداوم و آزمون برو-نرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در برنامه SPSS استفاده شد. تحلیل داده‌ها نشان داد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمهای نسبت به دو گروه دیگر و نیز یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با گروه کنترل اثربخشی بیشتری بر توجه پایدار و بازداری پاسخ داشتند. با توجه به یافته‌ها می‌توان مطرح کرد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی توأم با تحریک الکتریکی فراجمجمه‌ای مداخله مؤثری برای بهبود عملکردهای شناختی کودکان دچار نقص توجه/بیش فعالی است.

عادل بذرام، مهدی خانجانی، محمد عسگری، سید محمد سعید رضوانی نژاد،
دوره 10، شماره 2 - ( 7-1401 )
چکیده

سه اصل اثر دوگانه، اصل تماس شخصی، و اصل عمل کردن به عنوان سازوکارهای روانی موثر بر تصمیم‌گیری‌های اخلاقی انسان در دوراهی‌های واگن قطار در نظر گرفته می‌شوند. با توجه بر ادعای جهان‌شمول بودن این سازوکارها، هدف این پژوهش بررسی نقش سه اصل مذکور بر تصمیم‌گیری‌های اخلاقی در دوراهی‌های واگن قطار در فرهنگ شرقی مردم ایران بوده است. در این پژوهش که از جمله طرح‌های نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون یک گروهی بوده است از چهار سناریو استفاده شد که در پژوهش‌های مشابه به کار رفته بودند. جامعه آماری این پژوهش، جمعیت عمومی فعال در شبکه‌های اجتماعی مجازی بوده است. حجم نمونه 235 نفر با میانگین سنی 34/30 بوده است. از میان آزمودنی‌ها، 143 نفر زن و 92 نفر مرد بوده‌اند. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون "مک‌نمار " استفاده شد. بر اساس نتایج پژوهش تاثیر هر سه اصل مذکور بر تصمیم‌گیری اخلاقی آزمودنی‌ها در دوراهی‌های واگن قطار به طور معنی‌داری (05/0> Pvalue) تایید شد. بنابراین این پژوهش نشان می‌دهد که هر سه  اصل تماس شخصی، عمل کردن، و اثر دوگانه بر تصمیم‌گیری‌های اخلاقی آزمودنی‌ها اثرگذار هستند.

دکتر فاطمه رئیسی، دکتر مینا ریاسی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

افراد مبتلا به اختلالات خوردن، آسیبشناسی مربوط به خوردن خود را بهمدد استعارهها بیان میکنند. این تحقیق با هدف تبیین و مقولهبندی پستهای استعاری اختلال خوردن در فضای مجازی انجام شد. روش این مطالعه کیفی از نوع تحلیل محتوای متن قراردادی و جهتدار بود که بهروش آنتروپی شانون در بازه زمانی شهریور 1399 تا اردیبهشت 1401 انجام شد. جامعه این مطالعه شامل کلیه پیامها و پستهای مربوط به اختلالات خوردن بود که در شبکههای اجتماعی (یوتیوب، اینستاگرام و تلگرام) پست یا کامنت گذاشته شدند. بهدلیل ماهیت کیفی این مطالعه بر اساس قاعده اشباع نظری و با توجه به نظر متخصصان این حوزه، 250 پست با مضمون روانشناختی مربوط به حوزه اختلال خوردن بهصورت هدفمند انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. سپس بهصورت دستی مقولات و زیرمقولهها تحلیل شدند. یافتهها نشان داد؛ پستها و پیامهای استعاری مربوط به اختلال خوردن در دو مقوله اصلی ویژگیهای بدنمند و حوزههای مبدا غیربدنمند اختلال خوردن قرار میگیرند. از طرفی، هر کدام از این دو مقوله اصلی، زیرمقولههایی دارند که بهوسیله ویژگیهای شناختی و روانشناختی از یکدیگر مجزا میشوند. بهنظر میرسد؛ پیامها و پستهای متفاوت مربوط به استعارههای اختلال خوردن نیاز به مطالعه از منظرهای مختلف دارند. بر این اساس پیشنهاد میشود در مطالعات آتی این پستهای استعاری با توجه به نوع مداخلات موثر بر آن بررسی شوند.

 
خانم اسماء فارسی، خانم مهناز جوکار، آقای سوران رجبی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکردهای شناختی (بازداری پاسخ، انعطاف­پذیری شناختی و توجه) افراد با عشق آتشین و افراد عادی صورت گرفت. روش پژوهش: در این پژوهش 500 نفر از دانشجویان دانشگاه خلیج‌فارس با روش نمونه­گیری هدفمند با میانگین سن 21 سال و انحراف معیار 06/3 انتخاب شدند و پرسشنامه عشق آتشین (PLS) را تکمیل نمودند. با توجه به نمره کسب شده به دو گروه عشق آتشین و عادی تقسیم شدند. از بین این افراد، 204 نفر (103 نفر عشق آتشین و 101 نفر عادی، 109 نفر مرد و 95 نفر زن) برای اجرای آزمون­های استروپ، ویسکانسین و عملکرد پیوسته انتخاب شدند و با استفاده از روش آماری  تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل شد.  یافته ها: یافته­های پژوهش نشان داد بین افراد با عشق آتشین و افراد عادی از نظر بازداری پاسخ تفاوت معناداری (05/0.P>) وجود دارد. هیچ تفاوت معناداری در مولفه­های انعطاف­پذیری شناختی و توجه بین افراد دو گروه مشاهده نشد. همچنین در مولفه توجه بین دو گروه دختران و پسران تفاوت معنادار (05/0.P>) وجود داشت.
نتیجه:  با توجه به اینکه بازداری پاسخ در افراد با عشق آتشین ضعیف است، می توان با آگاهی  و آموزش به افراد در سنین پایین تر عواقب منفی روابط همراه با عشق آتشین را کاهش داد.
 
فاطمه زهرا مرادی، سیاوش طالع پسند، اسحق رحیمیان بوگر،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

هدف این پژوهش بررسی اثر کنترل توجه بر سرگردانی ذهن می­باشد. روش این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی بوده است. جامعه­ی آماری شامل دانش­آموزان دختر پایه­ی پنجم و ششم ابتدایی شهر سمنان در سال تحصیلی 1400-1401 است. تعداد 38 نفر از افراد جامعه­ی آماری به صورت در دسترس محاسبه شد که به جهت پیش بینی افت آزمودنی­ها یا از دست رفتن داده­ها، 2 نفر از تعداد نمونه­ی محاسبه شده بیشتر در مطالعه حضور داشتند. ابزار اندازه­گیری سرگردانی ذهن آزمون استروپ بود که در شرایط کنترل توجه فعال و واکنشی تکمیل شد. داده­ها با استفاده از تحلیل واریانس یک عاملی اندازه­گیری مکرر و توسط نرم افزار SPSS25 تحلیل شدند. یافته­ها نشان داد که سرگردانی ذهن در شرایط کنترل توجه فعال بیشتر از شرایط کنترل توجه واکنشی است. یافته های این مطالعه می تواند در شناخت پدیده سرگردانی ذهن بینش مفیدی به دست دهد. معلمین و طراحان آموزشی می­توانند با داشتن دانش مربوط به این زمینه اقدام به طراحی و تولید محتواهای آموزشی­ای کنند که دانش­آموزان در طی آموزش مجازی که کمترین نظارت از سوی معلم در جریان یادگیری اتفاق می­افتد، منجر به تجربه­ی سرگردانی ذهن کمتر از سوی دانش­آموزان شود.

 
دکتر حسن صبوری مقدم، دکتر محمدعلی نظری، صدیقه ناقل، دکتر آنتونینو والسی، دکتر رضا خسروآبادی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

ترجیحات خطر یعنی میزانی که افراد تمایل به پذیرش خطر دارند، نقش مهمی در سلامت روان و زندگی فردی و اجتماعی بازی می کنند و به دو حالت خطرپذیر و خطرگریز تقسیم می شوند. بنابراین بررسی همبسته های مغزی ترجیحات خطر از اهمیت بالایی در مسائل بالینی و روانپزشکی ایفا می کند. از اینرو، مطالعه حاضر، به بررسی و مقایسه یکی از مولفه های مهم پتانسیل وابسته به رویداد یعنی p300 بین افراد با ترجیحات خطر متفاوت پرداخته است.
روش: بر اساس تست بارت تعداد 28 نفر در دو گروه خطر پذیر و خطر گریز (14 نفر در هر گروه) جای گرفتند. جهت ثبت الکتروانسفالوگرافی، آزمودنی ها تکلیف قمار ساده را انجام دادند. نتایج ERP با استفاده از نرم افزار متلب و ERPlab به دست آمدند. تحلیل داده ها با استفاده ازتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام گرفت.
نتایج: تحلیل داده های رفتاری پژوهش نشان داد که گروه خطرپذیر گزینه پرخطر را بیشتر از گروه خطرگریز انتخاب کرده است، اما سرعت انتخاب گزینه ها بین دو گروه تفاوت معنادار نداشت. بر اساس تحلیل داده های الکتروانسفالوگرافی دامنه مولفه p300 در گروه خطرپذیر در مقایسه با گروه خطرگریز هنگام مواجهه با ضرر زیاد در تکلیف قمار کاهش معنادار دارد. این یافته، اهمیت تفاوت افراد خطرپذیر در مسیرهای دوپامینرژیک و انگیزش در هنگام پردازش پاداش را در مقایسه با گروه های سالم و خطرگریز نشان می دهد. بر این اساس ممکن است بتوان مولفه P300  را به عنوان نشانگر مناسبی در ارزیابی های بالینی در نظر گرفت.
 
مسلم کرد، جلیل فتح آبادی، شهریار غریب زاده، رضا خسرو آبادی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

این پژوهش با هدف مقایسه اثر تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) و تحریک الکتریکی با نویز تصادفی (tRNS) همراه با آموزش شناختی بر عملکرد حافظه کاری افراد دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. برای این منظور تعداد 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی شهر زاهدان به‌صورت هدفمند به‌عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. این افراد در سه گروه tDCS، tRNS و گروه گواه فعال جای‌دهی شدند. افراد گروه‌های آزمایش 5 جلسه تحریک الکتریکی (tDCS و tRNS) با فاصله 24 ساعت میان هر جلسه دریافت کردند؛ افراد گروه گواه نیز تحریک ساختگی (غیر اثرگذار) دریافت نمودند. همزمان همه افراد توانبخشی شناختی حافظه کاری نیز دریافت کردند. همه افراد قبل و بعد از تحریک و یک هفته پس از تحریک با استفاده از تکلیف ان بک و پاره تست فراخنای ارقام هوش وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در گروه tDCS در اکثر مؤلفه‌های حافظه کاری تفاوت معنی‌داری از مرحله پیش‌آزمون تا پیگیری وجود داشت (001/ 0p<). در گروه tRNS نیز در مؤلفه فراخنای ارقام مستقیم و فراخنای ارقام معکوس در مراحل پژوهش تفاوت معنی‌داری یافت شد. در مقایسه بین دو گروه آزمایش، اثربخشی گروه tDCS  بیشتر از گروه tRNS بوده است. همچنین در اکثر مؤلفه‌ها بین دو گروه tRNS و گواه تفاوت معنی‌داری یافت نشد (05/ 0p>). در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که tDCS  اثربخشی بیشتری در مقایسه با tRNS در حافظه کاری داشت و از این روش می‌توان همراه با سایر درمان‌ها برای بهبود حافظه کاری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده نمود.
 
خانم سیماالسادات صفوی پور نایینی، دکتر خدیجه ابوالمعالی الحسینی، دکتر رسول روشن چسلی،
دوره 10، شماره 3 - ( 12-1401 )
چکیده

سبک تفکر، یک روش تفکر، و ترجیح افراد برای بکارگیری تواناییهای خود است. روانشناسان برای تفکر و پردازش اطلاعات دو سبک را پیشنهاد کردهاند. سیستم تجربی، که اتوماتیک و غیرکلامی؛ و سیستم منطقی، که تحلیلی و کلامی است. هدف از پژوهش، ارزیابی ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامۀ منطقی- تجربی، و یافتن رابطه آن با تنظیم شناختی هیجان بود. مطالعه مقطعی، به روش زمینه­یابی توصیفی انجام شد. جامعۀ آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه‌های آزاد اسلامی و سماء واحد رودهن بود. تعداد 503 دانشجو به روش خوشه‌ای‌ چند‌مرحله‌ای انتخاب، و پرسشنامۀ منطقی- تجربی را پرکردند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل عاملی اکتشافی، تست اسکری، آلفای کرونباخ استفاده‌گردید. پس از تحلیل، چهار مؤلفه شناسایی شد: توانایی ‌منطقی، درگیری ‌منطقی، توانایی ‌تجربی، درگیری‌‌ تجربی؛ که ضریب آلفای کرونباخ آنها، 682/0، 823/0، 695/0، 750/0 بود. برای ارزیابی اعتبار، پرسشنامه با فاصله دو هفته اجرا شد. ضریب همبستگی مؤلفه­ها 79/0، 78/0، 73/0  و 76/0 بود. پاسخ دانشجویان به پرسشنامۀ تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کراچ، 2001)، و بررسی روایی ملاکی نشان داد، تفکر منطقی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت منفی و با راهبردهای مثبت آن به صورت مثبت، و تفکر تجربی با راهبردهای منفی تنظیم هیجان به صورت مثبت و با راهبردهای مثبت آن به صورت منفی همبسته است. در مجموع، افراد منطق­گرا، راهبردهای مثبت تنظیم هیجان را بیشتر و راهبردهای منفی را کمتر بکار بردند. در مجموع، پرسشنامه منطقی- تجربی، پایایی و روایی همگرای مناسبی داشته، و می‌توان از آن برای بهبود تدریس و روان‌درمانی­ کمک گرفت.
 
شیلان شکری، فرناز فرشباف مانی صفت، علی خادمی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

مشکلات شناختی و عصب روان‌شناختی در سیر، پیش‌آگاهی و درمان بیماری چاقی نقش ویژه‌ای دارند. پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتبار سنجی برنامه توان‌بخشی شناختی و تأثیر آن بر کنترل شناختی و حل مسأله زنان چاق انجام شد. پژوهش حاضر در قالب یک طرح آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری انجام شد. شرکت‌کنندگان در این مطالعه شامل 40 بیمار زن مبتلا به چاقی ساکن شهر ارومیه بودند که به‌طور تصادفی در دو گروه توان‌بخشی شناختی (20n=) و کنترل (20n=) تخصیص یافتند. گروه آزمایش در 16 جلسه مداخله توان‌بخشی شناختی را دریافت و مقیاس درجه‌بندی رفتاری کارکردهای اجرایی- فرم بزرگسال BRIEF-A، آزمون انعطاف‌پذیری شناختی و برج لندن در مراحل پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری برای دو گروه اجرا و یافته‌های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. همچنین پس از اتمام دوره گروه کنترل نیز مداخله توان‌بخشی شناختی را دریافت کردند. نتایج به دست آمده نشان دهنده عملکرد بهتر گروه آزمایش در متغیرهای کنترل شناختی (بازداری، حافظه کاری و انعطاف‌پذیری شناختی) و زیر مؤلفه‌های حل مسأله در مرحله پس‌آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل بود. بدین معنا که گروه آزمایش که مداخلۀ توان‌بخشی شناختی را دریافت کردند، در مرحلۀ پس‌آزمون و پیگیری در مؤلفه‌های مطرح شده عملکرد بهتری نشان دادند. درمجموع از یافته‌های به دست آمده می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که مداخله توان‌بخشی شناختی به عنوان یک گزینه درمانی کارآمد و مؤثر می‌تواند تأثیرات مثبت و پیامدهای شناختی- آموزشی قابل‌توجهی برای بیماران مبتلا به چاقی پی داشته باشد. ازاین‌رو متخصصین، پژوهشگران و درمان گران این حوزه می‌توانند از این مداخله به‌عنوان یک گزینه مؤثر درمانی جهت ارتقاء کارکردهای شناختی و عصب روان‌شناختی بیماران چاق و دارای اضافه‌وزن و به‌تبع آن بهبود شاخص­های سلامت روان و کیفیت زندگی این بیماران استفاده کنند.
محمدآقا دلاورپور، منیره محمدی نژاد مطلق، مهدی زهره وند،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

در سال‌های اخیر، افزایش چشمگیر استفاده از گوشی‌های هوشمند به ظهور یک آسیب روان‌شناختی به نام نوموفوبیا منجر شده است که به نوبه خود می‌تواند پیامدهایی را برای عملکرد شناختی افراد در بر داشته باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه میزان توجه انتخابی و توجه پایدار در افراد نوموفوبیک و عادی بود. روش تحقیق توصیفی ـ مقایسه‌ای بود و نمونه پژوهش نیز شامل 60 نفر از دانشجویان دانشگاه سمنان بودند که از طریق غربالگری از بین یک گروه 120 نفره از دانشجویان، شناسایی و در دو گروه 30 نفری نوموفوبیک و عادی قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه نوموفوبیا، آزمون عملکرد پیوسته و آزمون استروپ بود. برای تحلیل داده‌ها نیز از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره دو راهه استفاده شد و داده‌ها به کمک نسخه 26 نرم افزار spss تحلیل شدند. نتایج اجرای آزمون عملکرد پیوسته نشان داد که میزان خطای حذف و زمان واکنش افراد نوموفوبیک در مقایسه با افراد عادی بیشتر است. در آزمون استروپ نیز میزان خطاها و همچنین نمره تداخل افراد نوموفوبیک بیشتر از افراد عادی بود. همچنین با وجود تفاوت‌های جنسیتی در برخی مولفه‌های آزمون عملکرد پیوسته و استروپ، مشخص شد که اثر تعاملی نوموفوبیا و جنسیت بر نتایج آزمون عملکرد پیوسته و استروپ معنادار نیست. این نتایج نشان می‌دهد که نوموفوبیا می‌تواند صرف نظر از جنسیت در کاهش توجه پایدار و اختلال در توجه انتخابی دخیل باشد. بنابراین با توجه به تعامل پیوسته افراد با گوشی‌های هوشمند و شیوع قابل توجه نوموفوبیا در میان جوانان، بکارگیری تمهیداتی در جهت پیشگیری از نوموفوبیا و توانبخشی شناختی افراد نوموفوبیک باید مد نظر قرار گیرد.

 

- شایسته سجادی، - محبوبه فولادچنگ، - فریده یوسفی، - راضیه شیخ الاسلامی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر دو ساختار مرتبط با شناخت یعنی سرزنش خود و حافظه فعال در نوجوانان بود. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان شامل 30 نفر (دو گروه 15 نفره) از نوجوانان 14 تا 18 ساله بودند که داوطلب شرکت در مطالعه بودند. آنها به مقیاس سطوح خودسرزنش­گری تامپسون و کانتینرها (2004) و مقیاس حافظه فعال وکسلر (1945) به عنوان پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. گروه تجربی در یک برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 2 ساعته شرکت کردند و گروه کنترل بدون مداخله بود. داده­ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته ­ها: نتایج نشان داد که مداخله ذهن آگاهی بر خودسرزنشگری (001/0=P) و حافظه کاری (001/0=P) در گروه آزمایش تأثیر معنادار دارد (05/0 > P). نتیجه ­گیری: در یک نتیجه­گیری کلی می­توان بیان کرد که آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی می­تواند در برنامه‌های درمانی و روان‌شناختی برای افزایش حافظه فعال و کاهش خودسرزنشگری در نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.
محمدرضا ذوقی پایدار، نسرین یوسفی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

هدف این پژوهش، بررسی کارکردهای اجرایی مغز از جمله انعطاف‌پذیری شناختی، توجه انتخابی و بازداری پاسخ، بر اساس متغیرهای جنسیت و زبان، در بین دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان بوده است. روش پژوهش حاضر توصیفی و علی- مقایسه‌ای بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دوزبانه و تک زبانه دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 99-1398 بودند که آزمون بر روی ۲۱۴ نفر از دانشجویان اجرا شد و در نهایت داده‌های به ‌دست ‌آمده از ۱۶۵ نفر، از طریق تحلیل واریانس چندمتغیره، بررسی شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون رایانه‌ای استروپ استفاده شد.  نتایج نشان ‌داد که بین جنسیت و کارکردهای اجرایی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این صورت که متغیرهای توجه انتخابی و بازداری پاسخ در زنان بیشتر از مردان است و انعطاف‌پذیری شناختی در مردان، بیشتر از زنان است (01/0 p<)؛ اما در رابطه با متغیرهای کارکردهای اجرایی در بین افراد دوزبانه و تک زبانه، تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 p>). بر اساس یافته­ها می­توان گفت که برحسب جنسیت، در کارکردهای اجرایی مغز تفاوت وجود دارد لذا پیشنهاد می­شود در حوزه آموزش و یادگیری مرتبط با کارکردهای اجرایی به مقوله جنسیت توجه شود. 
 
مسلم دانش پایه، فریبرز درتاج، کامران شیوندی چلیچه، علی دلاور، حسن اسدزاده دهرائی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

هوش معنوی بیانگر مجموعه­ای از توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و منابع معنوی است که کاربست آن‌ها در زندگی روزانه می‌تواند موجب افزایش انطباق‌پذیری فرد شود و توجه به آن در دانشجویان به‌عنوان یک نقطه قوت می‌تواند زمینه‌ساز آینده حرفه‌ای موفق‌تر و مطلوب‌تر در آن‌ها باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش خردورزی در هوش معنوی در دانشجویان بود. روش پژوهش از نوع هدف کاربردی و از نوع مطالعات شبه آزمایشی (پیش‌آزمون پس‌آزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی تهران در سال تحصیلی 1400- 1401 بود که از بین آن‌ها 30 نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2008)(SISRI) و بسته آموزش خردورزی دانش‌پایه و همکاران (2022) بود. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش خردورزی قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. نتایج نشان داد که اثربخشی آموزش خردورزی در افزایش هوش معنوی، تفکر وجودی انتقادی، بعد آگاهی متعالی و بعد تولید معنای شخصی دانشجویان معنی‌دار است. ولی بر بعد بسط حالت هشیاری دانشجویان تأثیر معنی‌داری نداشت. درنتیجه با آموزش خرد و افزایش میزان آن در دانشجویان می­توان باعث افزایش معناداری، آگاهی متعالی در زندگی این افراد و درنتیجه افزایش هوش معنوی آنان ‌شویم.
مریم عباسی، سیدموسی طباطبایی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

همدلی جزئی جدانشدنی از رفاه اجتماعی-عاطفی افراد است. این ظرفیت نقش مثبتی در یادگیری اجتماعی، در سراسر طول عمر افراد دارد و شناسایی فرایندهای شناختی که زیربنای همدلی را تشکیل می دهند، امری ضروریست. این پژوهش به منظور بررسی نقش میانجی کنترل توجه در رابطه بین حل مسئله و همدلی انجام شد. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود. شرکت کنندگان این پژوهش، شامل 500 نفر از کلیه دانشجویان شهر زاهدان بودند که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای، انتخاب شدند. به منظور جمع‌آوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله هپنر و پترسن ، مقیاس کنترل توجه ، پرسشنامه همدلی جولیف و فارینگتون استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی ازجمله همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم‌افزارهای spss  و Amos به کار رفت. یافته‌ها نشان داد مسیر مستقیم حل مساله به کنترل توجه (458/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم کنترل توجه به همدلی عاطفی شناختی  (141/0-) منفی و معنادار است. مسیر مستقیم حل مساله به همدلی عاطفی شناختی  (440/0-) منفی و معنادار است. همچنین، اثر میانجی حل مساله بر همدلی عاطفی شناختی از طریق کنترل توجه برابر با 072/0 است که مثبت و معنادار است. بنابراین نتایج پژوهش نشان می‌دهد توجه به نقش واسطه ای کنترل توجه در رابطه حل مسئله و همدلی حائز اهمیت است و می‌بایست به محدودیت‌هایی که ممکن است در اثر افزایش کنترل توجه برای حل مسئله و همدلی ایجاد شود، دقت کرد. به لحاظ نظری نیز بررسی آثار افزایش  این کارکردهای شناختی بر همدلی نیازمند تفحص و پژوهش بیشتر است.
سیما عیوضی، جهانگیر کرمی، کامران یزدانبخش،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

یکی از علایم شایع اختلالات یادگیری خاص، نارسانویسی است. کودکان نارسانویس دارای مشکلات شناختی متعددی هستند. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بسته توانبخشی شناختی نارسانویسی همراه بر بهبود کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و بازداری پاسخ) در دانش­آموزان دارای نوشتارپریشی صورت گرفته است.  پژوهش حاضر نیمه آزمایشی به‌صورت پیش‌آزمون-پس‌آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش دانش­آموزان دارای نوشتارپریشی مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره آموزش و پرورش شهرستان کرمانشاه در سال1401 بودند. از این میان آنها 40 نفر (در ابتدا 20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه، اما یکی از گروه گواه تا انتهای آزمایش حذف شد) که حاضر به همکاری و نیز در دسترس بودند انتخاب و سپس به ‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، جاگماری شدند. سپس در هر دو گروه پیش آزمون اجرا و پس از آن گروه آزمایش 12 جلسه مداخله بسته توانبخشی شناختی همراه را دریافت کردند اما برای گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. سپس برای هر دو گروه پس آزمون اجرا شد. داده­ها با استفاده از کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بسته توانبخشی شناختی  همراه بر بهبود حافظه فعال و بازداری پاسخ در کودکان دارای اختلال نوشتن (01/0P<) تأثیر دارد. پیشنهاد می­شود بسته توانبخشی شناختی همراه در مراکز درمانی توسط متخصصین بهداشت روانی، در کنار روش­های درمانی دیگر به منظور بهبود حافظه فعال و بازداری پاسخ برای کودکان دارای اختلال نوشتن استفاده شود.
 

صفحه 10 از 11     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه روانشناسی شناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2023 CC BY-NC 4.0 | فصلنامه روانشناسی شناختی

Designed & Developed by : Yektaweb