جستجو در مقالات منتشر شده


30 نتیجه برای شی

فروغ خلیل پور، فریبرز درتاج، حسن اسد زاده، اسماعیل سعدی پور، کامران شیوندی،
دوره 11، شماره 3 - ( دوره یازدهم، شماره سوم، پاییز 1402 )
چکیده

هدف از این پژوهش تدوین و اعتبار­سنجی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی هیجانی و اثربخشی آن بر حافظه کاری و بازشناسی هیجانی دانش­آموزان دختر پایه ششم دبستان بود. روش پژوهش از لحاظ هدف بنیادی و کاربردی و از تحقیقات، ترکیبی-اکتشافی به شمار می‌رود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل کتب و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در حوزه توانمندسازی شناختی هیجانی در 20 سال اخیر بود که با روش نمونه‌گیری هدفمند گروه نمونه انتخاب شدند. سپس مؤلفه­ های توانمندسازی شناختی هیجانی استخراج و با روش کیفی تحلیل مضمون کدگذاری شدند. درنهایت بسته توانمندسازی شناختی هیجانی طی دوازده جلسه تدوین شد و روایی صوری و محتوایی آن توسط متخصصان تأیید شد. روش پژوهش در بخش کمی از نوع نیمه­ آزمایشی با طرح پیش‌آزمونپس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش ­آموزان دختر مقطع ششم ابتدایی در سال 1401-1400 در مدارس شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه­ گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جای دهی شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون فراخنای عددی (وکسلر، 2003) و آزمون بازشناسی هیجان چهره­ای (اکمن و فرایزن، 2003) بود. نتایج نشان داد که مداخله توانمندسازی شناختی هیجانی بر بهبود حافظه کاری و بازشناسی هیجانی در مراحل پس ­آزمون و پیگیری تأثیر معنی­ دار داشته است.


آقای عمادالدین احراری، خانم فاطمه علی پور، آقای سیدقاسم مصلح، دکتر سیاوش شیخعلی زاده،
دوره 11، شماره 4 - ( دوره دوازدهم ، شماره چهارم ، زمستان 1402 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر، متمایز ساختن دانش­ آموزان با عملکرد تحصیلی بالا و پایین، بر اساس مؤلفه‌های خودتنظیمی تحصیلی و انعطاف‌پذیری شناختی بود. این پژوهش از نوع علی- مقایسه‌ای و جامعه آماری آن شامل کلیه دانش‌آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان خواف در سال تحصیلی 2-1401 بود که بر اساس جدول کرجسی و مورگان درنهایت 371 نفر از آن‌ها با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه انعطاف‌پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی سواری و عرب زاده (1392) و معدل ترم اول سال تحصیلی 2-1401 جمع آوری شدند و با آزمون‌ تحلیل تشخیصی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. یافته‌های تحلیل تشخیصی، منجر به یک تابع تشخیص معنادار شد که طبق این تابع مؤلفه‌های ادراک کنترل­پذیری، ادراک گزینه های مختلف و سازماندهی دارای بالاترین توان تمایز بود (0/01p<). نتایج تحلیل تشخیصی نشان داد که 86/2 درصد از دانش‌آموزان در دو گروه طبق تابع به‌دست‌آمده به‌طور صحیح مجدداً طبقه‌بندی‌شده بودند که خود نشان دهندۀ توان بالای این مؤلفه‌ها در تمایز دانش‌آموزان با سطوح متفاوت عملکرد تحصیلی بود.

 
آرزو مجرد، دکتر اسماعیل صدری دمیرچی، دکتر علی شیخ الاسلامی، دکتر علی رضایی شریف، دکتر وحید عباسی،
دوره 11، شماره 4 - ( دوره دوازدهم ، شماره چهارم ، زمستان 1402 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه­مدت بر علائم توهم و هذیان در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش پژوهش، آزمایشی گسترش یافته با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود که با استفاده از روش پیش­آزمون و پس­آزمون انجام شد. جامعه آماری کلیه سالمندان بالای 65 سال مبتلا به آلزایمر خفیف  را شامل می­شد که در سال 1401 به پزشک مغز و اعصاب مراجعه کرده­ بودند که از بین این افراد، 60 نفر به صورت نمونه­گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) گمارده شدند. سپس متغیرهای مستقل مداخله تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم (tDCS) به مدت 10 جلسه 20 دقیقه­ای به صورت هفته­ای یک بار روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه­ (هر جلسه 90 دقیقه) که به روش اسنادی و بر اساس رویکرد جایگزینی کارکرد سالم لوریا (1963) طراحی و پس از تائید روایی محتوا توسط متخصصین، به صورت هفته­ای یک بار روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه سوم هیچ مداخله­ای انجام نشد. بعد از خاتمه مداخله، پس­آزمون با فاصله یک هفته بر روی گروه­های آزمایش و گروه کنترل اجرا شد. بعد از یک ماه مجدد گروه­های مورد مطالعه مورد پیگیری قرار گرفتند. جهت جمع­آوری اطلاعات از پرسشنامه نوروپسیکولوژیک (NPI) استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو روش موجب بهبود علائم توهم در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف می­شود و تفاوت معناداری بین اثربخشی این دو روش وجود ندارد. در حالی که بر روی متغیر هذیان تأثیر معناداری نداشتند. از این رو می­توان نتیجه گرفت که از هر دو روش می­توان در جهت بهبود توهم در سالمندان مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.
 
شیما خواجه وند، سید عبدالمجید بحرینیان، مریم نصری، فاطمه شهابی زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( دوره دوازدهم، شماره اول ، بهار 1403 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثریخشی درمان مبتنی بر ذهنی­ سازی و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک بر کارکردهای اجرایی و علائم اضطرابی کودکان مضطرب انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه ­آزمایشی، همراه با پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران کودکان مضطرب شرکت پالایش نفت شهر بندرعباس در سال 1402 بودند که براساس ملاک های ورود و خروج 45 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه ازمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. آزمودنی­ها با استفاده از پرسشنامه­ های رتبه­ بندی رفتاری کارکردهای اجرائی جیوآ و همکاران (2000) و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس- فرم والدین (1998)  در مراحل پیش­ آزمون، پس ­آزمون و پگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه کنترل با درمان مبتنی بر ذهنی­ سازی و درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک در کارکردهای اجرایی و علائم اضطرابی کودکان مضطرب وجود دارد  و درمان مبتنی بر ذهنی­ سازی و رابطه والد-کودک منجر به کاهش علائم اضطرابی، و افزایش کارکردهای اجرایی در کودکان مضطرب شده است. همچنین درمان مبتنی بر رابطه والد-کودک موثرتر از درمان مبتنی بر ذهنی­ سازی در کاهش علائم اضطرابی است. بنابراین باتوجه به یافته­­ های پژوهش می­ توان نتیجه گرفت که از برنامه ­های درمانی مبتنی بر ذهنی­ سازی و رابطه والد-کودک می­ توان به ‌عنوان مداخله ی مناسب در جهت بهبود کارکردهای اجرایی و کاهش علائم اضطرابی در کودکان مضطرب استفاده کرد.

 

مهدیار مخلص پور اصفهانی، علیرضا مرادی، مهرداد دادگستر، نوشین پورباقی، مصطفی خانزادی،
دوره 13، شماره 1 - ( دوره سیزدهم ، شماره اول ، بهار 1404 )
چکیده

هدف این پژوهش سنجش سطح رشد اخلاقی مهندسان عمران با استفاده از داستان‌های دوراهی اخلاقی کلبرگ و ثبت هم‌زمان داده‌های مغزی بود. 30 مهندس مرد راست‌دست با حداقل سه سال سابقه اجرایی در مطالعه شرکت کردند و فعالیت همودینامیک مغز آن‌ها با طیف‌سنجی فروسرخ نزدیک (NIRS) در نواحی قشر پیش‌پیشانی شکمی-میانی (VMPFC)، شکمی-جانبی (VLPFC) و پشتی-جانبی (DLPFC) در سه مرحله خواندن داستان، پاسخ به پرسش‌ها و اولویت‌بندی بررسی شد. داده‌ها با آزمون من‌ویتنی تحلیل شدند و نتایج نشان داد میزان HbO2 در DLPFC راست و VLPFC چپ هنگام خواندن داستان‌ها در مهندسان با قضاوت اخلاقی بالاتر به‌طور معناداری بیشتر بود (0.047 =p و 0.026 =p ). در مرحله اولویت‌بندی، میزان Hb در VLPFC راست در گروه با نمره اخلاقی پایین‌تر به‌طور معناداری افزایش یافت (0.015 = p). این یافته‌ها نقش کلیدی نواحی پیش‌پیشانی در پردازش قضاوت‌های اخلاقی را تأیید کرده و با مطالعات پیشین همسو است. هرچند NIRS مزایای متعددی دارد، محدودیت آن در عمق اندازه‌گیری فعالیت مغزی وجود دارد. پژوهش حاضر با ارائه شواهد زیستی همسو با پرسشنامه‌های دوراهی اخلاقی، گامی نوین در پیش‌بینی سطح اخلاقی مهندسان برداشته و امکان استفاده از داده‌های مغزی برای پیش‌بینی رشد اخلاقی با هوش مصنوعی را فراهم می‌کند. پیشنهاد می‌شود در مطالعات آینده مهندسان زن، افراد چپ‌دست و نواحی مغزی گسترده‌تر مورد بررسی قرار گیرند.

فرشته رضا، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی، دکتر افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 13، شماره 1 - ( دوره سیزدهم ، شماره اول ، بهار 1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان شناختی-رفتاری بر کاهش کمال‌گرایی و همجوشی فکر و عمل در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی با پیگیری دو ماهه بود. روش پژوهش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمونپس‌آزمونپیگیری و گروه کنترل بود. از میان زنان مراجعه‌کننده به کلینیک سروهانا در منطقه پاسداران تهران، ۳۰ نفر به‌صورت هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری (درمان شناختیرفتاری و کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کمال‌گرایی اهواز، مقیاس همجوشی فکر و عمل (TAFS)، پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیل‌برگر و چک‌لیست مادزلی بود. مداخله درمان شناختیرفتاری طی ۸ جلسه گروهی هفتگی ۹۰ دقیقه‌ای اجرا شد. پس‌آزمون بلافاصله و پیگیری دو ماه پس از پایان جلسات انجام گرفت. داده‌ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک‌متغیره تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد درمان شناختیرفتاری در پس‌آزمون و پیگیری دو ماهه، کمال‌گرایی، همجوشی فکر و عمل (ابعاد اخلاقی، احتمال برای خود و دیگران) و اضطراب را به‌طور معناداری کاهش دا و این اثرات تا مرحله پیگیری پایدار ماند. پژوهش حاضر نشان داد درمان شناختیرفتاری به‌عنوان یک مداخله مؤثر و پایدار در کاهش متغیرهای شناختی آسیب‌زا در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکریعملی قابل استفاده است.

دکتر نجمه حمید، خانم اسرا مرادپور، دکتر سیدعلی مرعشی،
دوره 13، شماره 2 - ( دوره سیزدهم ، شماره دوم ، تابستان 1404 1404 )
چکیده

هدف این پژوهش بررسی اثربخشی توان‌بخشی شناختی مبتنی بر رایانه و آموزش خوددلگرم‌سازی بر بهبود کارکردهای اجرایی و سرزندگی ذهنی در سالمندان است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل آزمودنی­های سالمند (افراد بالای 60 سال سن) بوده است. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس 45 نفر از سالمندان انتخاب شدند که با استفاده از پرسشنامه­های سرزندگی ذهنی و توانایی شناختی و بر اساس ملاک‌های ورود و خروج 30 نفر از آن‌ها به‌عنوان نمونه نهایی انتخاب شدند که به‌صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند(هرگروه 15 نفر). سالمندان گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه‌ای آموزش خود دلگرم‌سازی و همچنین به مدت 10 جلسه 45 دقیقه‌ای مداخلات توان‌بخشی شناختی ریهاکام دریافت کردند، اما گروه کنترل مداخله­ای دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس داده‌ها نشان داده است که میان گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در هریک از متغیرهای وابسته وجود داشت، یعنی میانگین عملکرد کارکردهای اجرایی و سرزندگی ذهنی در گروه آزمایش نسبت به پیش­آزمون و گروه کنترل، به طور معنی­داری افزایش یافته است و این نتایج به­طور معنی­داری در دوره پیگیری تداوم یافته است. به ­طور کلی، مداخله توان‌بخشی شناختی (ریهاکام) و آموزش خوددلگرم سازی موجب بهبود و افزایش کارکردهای اجرایی و سرزندگی ذهنی در سالمندان شده است. بنابراین پیشنهاد می‌شود که از مداخله توان‌بخشی شناختی ریهاکام و آموزش خوددلگرم ‌سازی به­عنوان درمان‌های مکمل و یا جدا از هم برای ارتقاء کیفیت زندگی انسان در دوره سالمندی استفاده شود.
 
محمدمهدی زیدآبادی‌نژاد، نوشین نوری، لیلا فاتحی خشکناب، سارا ملک محمدی، زیبا پورصادق گاوگانی،
دوره 13، شماره 2 - ( دوره سیزدهم ، شماره دوم ، تابستان 1404 1404 )
چکیده

هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی در کاهش آمیختگی شناختی و نیازهای بین‌فردی در دانشجویان دارای افکار خودکشی بود. این مطالعه با رویکرد شبه‌آزمایشی و طراحی پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری اجرا شد. نمونه شامل دانشجویانی بود که با معیارهای تعیین شده انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. مداخله شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی در گروه مداخله به‌کار گرفته شد و داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله مذکور تأثیر معناداری در کاهش سطح کلی آمیختگی شناختی، به‌ویژه مؤلفه همجوشی شناختی، و نیز کاهش نمرات کل نیازهای بین‌فردی، از جمله ادراک سربار بودن و تعلق از دست رفته دارد. همچنین کاهش معناداری در شدت افکار خودکشی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد، اما تغییرات مؤلفه گسلش شناختی معنادار نبود. تحلیل داده‌های پیگیری نیز نشان داد که اثرات مثبت درمان تا حد قابل قبولی پایدار مانده‌اند. این یافته‌ها ضمن تأیید فرضیات پژوهش، نشان‌دهنده قابلیت بالینی و مزیت شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی در بهبود فرایندهای شناختی و اجتماعی مرتبط با آسیب‌پذیری روانی در دانشجویان پرخطر است. نتایج این پژوهش می‌تواند به توسعه مداخلات هدفمند در زمینه پیشگیری از خودکشی و ارتقای سلامت روانی کمک نماید و پیشنهاد می‌شود تحقیقات آتی با نمونه‌های بزرگ‌تر و مداخلات ترکیبی، به بررسی مکانیسم‌های اثر و اثربخشی طولانی‌مدت این روش درمانی بپردازند.

حوا محمودزاده کناری، دکتر افسانه خواجوند خوشلی، دکتر جوانشیر اسدی،
دوره 13، شماره 2 - ( دوره سیزدهم ، شماره دوم ، تابستان 1404 1404 )
چکیده

اختلال وسواسیاجباری (OCD) در نوجوانان با الگوهای شناختیهیجانی ناکارآمد، از جمله همجوشی فکر و عمل و عدم تحمل بلاتکلیفی همراه است که می‌تواند عملکرد تحصیلی و روابط بین‌فردی را مختل کند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان‌مدار و درمان فراشناختی بر این سازه‌ها در دانش‌آموزان دختر مبتلا به OCD انجام شد. مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمونپس‌آزمون و گروه کنترل بود و شامل ۴۵ دانش‌آموز دختر متوسطه دوم شهر بابلسر بود که با نمونه‌گیری هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری جایگذاری شدند. مداخلات درمانی شامل هشت جلسه گروهی ۹۰ دقیقه‌ای به‌صورت هفتگی بود. داده‌ها با استفاده از مقیاس همجوشی فکر و عمل و پرسشنامه عدم تحمل بلاتکلیفی جمع‌آوری و با تحلیل کوواریانس چندمتغیره بررسی شد. نتایج نشان داد که هر دو مداخله درمانی نسبت به گروه کنترل موجب کاهش معنادار همجوشی فکر و عمل و عدم تحمل بلاتکلیفی شدند و مقایسه دوبه‌دویی نشان داد درمان فراشناختی در کاهش همجوشی فکر و عمل مؤثرتر و درمان هیجان‌مدار در کاهش پیامدهای مرتبط با عدم تحمل بلاتکلیفی برتری نسبی داشت. این یافته‌ها نشان می‌دهد که مداخلات روان‌درمانی هدفمند می‌توانند الگوهای شناختیهیجانی ناسازگارانه مرتبط با OCD را در نوجوانان بهبود دهند و سطح اضطراب و رفتارهای وسواسی را کاهش دهند. نتایج پژوهش می‌تواند راهنمای انتخاب درمان هدفمند بر اساس نیازهای بالینی فرد و طراحی برنامه‌های مداخله‌ای در مدارس و مراکز روانشناختی باشد.

آقای هیوا علی محمدی، دکتر رسول کرد نوقابی، دکتر ابوالقاسم یعقوبی، دکتر افشین افضلی،
دوره 13، شماره 3 - ( دوره سیزدهم ، شماره سوم ، پاییز 1404 1404 )
چکیده

 هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر برنامه آموزشی خِردورز بر کارکردهای اجرایی دانش‌آموزان پایه سوم ابتدایی بود. روش پژوهش جزء تحقیقات نیمه‌آزمایشی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش­آموزان مشغول به تحصیل پایه سوم ابتدایی مدارس غیرانتفاعی شهر همدان در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. نمونه پژوهشی به صورت نمونه­گیری دردسترس شامل 60 دانش­آموز دختر و پسر پایه سوم ابتدایی بودنند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل ( هرگروه 30 دانش‌آموز) گمارده شدند. در این پژوهش گروه آزمایش طی 30 جلسه 45 دقیقه­ای تحت آموزش برنامه آموزشی خردورز قرار گرفت و در این بین گروه  کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس کارکردهای اجرایی (بریف) نسخه دوم فرم والدین بود. تحلیل داده­ها با استفاده از  نرم­افزار SPSS-25 و روش­های تحلیل کوواریانس تک و چند متغیره انجام شد. یافته­ها نشان داد که برنامه آموزشی خردورز به طور معنی­داری منجر به بهبود کارکردهای اجرایی و ابعاد آن در دانش­آموزان گردید و این اثرات در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که برنامه آموزشی خردورز الگویی موثر در بهبود کارکردهای اجرایی در جمعیت­ دانش ­آموزی است.
 


صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه روانشناسی شناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | فصلنامه روانشناسی شناختی

Designed & Developed by : Yektaweb