جستجو در مقالات منتشر شده


12 نتیجه برای کرد

پروانه شمسی پور دهکردی،
دوره 2، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر تاثیر حافظه آشکار حرکتی فوری، نزدیک و دور بر پردازش های بازتحکیم مبتنی بر ارتقاء، ثبات و تداخل پس گستر بود. نمونه آماری 72 دختر جوان و راست دست بود. آزمودنی ها به دو گروه حافظه آشکار حرکتی فوری (گروه فراخوانی فوری، گروه فراخوانی فوری + تداخل فوری + آزمون خاطرآوری فوری)، دو گروه حافظه آشکار حرکتی نزدیک (گروه فراخوانی بعد از h 5، گروه فراخوانی بعد ازh 5 + تداخل تاخیری بعد ازh 5 + اجرای آزمون خاطرآوری بعد از h 5) و دو گروه حافظه آشکار حرکتی دور (گروه فراخوانی بعد از h 24، گروه فراخوانی بعد از h 24+ تداخل تاخیری بعد از h 24+ اجرای آزمون خاطرآوری بعد از h 24) تقسیم شدند. پژوهش شامل مراحل اکتساب و خاطرآوری بود و تکالیف زمان واکنش زنجیره ای متناوب و زمان واکنش دو انتخابی بینایی مورد استفاده قرار گرفت. در فاز اول مطالعه بازتحکیم مبتنی بر ارتقاء، و در فاز دوم بازتحکیم مبتنی بر ثبات و تداخل پس گستر بررسی شد. نتایج فاز اول مطالعه نشان داد بازتحکیم مبتنی بر ارتقاء برای گروه حافظه حرکتی آشکار دور (24 ساعت فراخوانی) و نزدیک (5 ساعت فراخوانی) رخ داد. نتایج فاز دوم نشان داد به ترتیب در گروه های حافظه نزدیک (فراخوانی بعد از h 5 + تداخل تاخیری بعد از h 5  + اجرای آزمون خاطرآوری بعد از h 5) و دور (فراخوانی بعد از h 24، فراخوانی بعد از h 24 + تداخل تاخیری بعد از h 24+ اجرای آزمون خاطرآوری بعد از h 24)  اثر بازتحکیم مبتنی بر ثبات رخ داد ولی گروه حافظه فوری (تداخل فوری + آزمون خاطرآوری فوری ) متحمل اثر تداخل پس گستر شده است.


پروانه شمسی‌پور دهکردی، مریم عبدالشاهی،
دوره 2، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده

هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر فاصله متفاوت آزمون خاطرآوری بر یادگیری و پردازش تحکیم مبتنی بر ارتقاء در حافظه حرکتی آشکار آشکار بود. آزمودنی های تحقیق را 36 دانشجو تشکیل می دادند که به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی با فاصله آزمون خاطرآوری فوری، تاخیری 6 ساعت و تاخیری  24 ساعت تقسیم شدند. تکلیف زمان عکس العمل زنجیره ای در تحقیق حاضر مورد استفاده قرار گرفت. در مرحله اکتساب گروه ها به اجرای تکلیف در 15 بلوک 80 کوششی (سه ایپوک 400 کوششی) پرداختند. سپس در آزمون خاطرآوری، گروه ها پنج بلوک 80 کوششی (یک ایپوک 400 کوششی) از تکلیف را اجرا کردند. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه های تکراری تحلیل شد. در مرحله اکتساب اثر اصلی گروه و اثر تعاملی گروه در ایپوک تمرینی معنی دار نبود اما اثر اصلی ایپوک تمرینی معنی دار بود و تمرین باعث افزایش میانگین تفاوت زمان عکس العمل توالی در ایپوک سوم نسبت به ایپوک های اول و دوم شده بود. در مرحله خاطرآوری اثر اصلی ایپوک تمرینی و اثر تعاملی گروه در ایپوک تمرینی معنی دار بود. نتایج آزمون تعقیبی دانکن نشان داد صرفا گروه با فاصله آزمون خاطرآوری 24 ساعت، در ایپوک آزمون خاطرآوری عملکرد بهتری نسبت به ایپوک سوم در مرحله اکتساب داشت. لذا، فاصله زمانی 24 ساعت برای اجرای آزمون خاطرآوری بهینه ترین فاصله برای ارتقاء حافظه حرکتی آشکار است.
 
 


مسلم کرد، علی مشهدی، جواد صالحی فدردی، جعفر حسنی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1394 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی بر کنترل شناختی افراد دارای نشانه‌های اضطراب صفت بالا بود. روش این پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه کنترل فعال بود. بدین منظور 28 نفر از دانشجویان دارای نمره بالا اضطراب صفت دانشگاه فردوسی مشهد با توجه به نمونه‌گیری در دسترس و داوطلبانه با استفاده از پرسشنامه اضطراب صفت- حالت اشپیل برگر انتخاب و پس از همتا سازی به صورت تصادفی، 14 نفر در گروه آزمایش و 14 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. به‌ منظور اندازه‌گیری کنترل شناختی از آزمون استروپ رنگ-واژه استفاده شد. جهت آموزش حافظه کاری هیجانی برای گروه آزمایش از نرم‌افزار آموزش حافظه کاری هیجانی و در گروه کنترل فعال نیز از نرم‌افزار تطبیق اشکال استفاده گردید. تجزیه ‌و تحلیل نتایج نیز با شاخص‌های آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تی همبسته انجام شد. بین گروه آزمایش (که تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرارگرفته بودند) در مقایسه با گروه کنترل فعال (که از برنامه تطبیق اشکال استفاده می‌کردند) در مؤلفه‌های کنترل شناختی شامل زمان واکنش همخوان، زمان واکنش ناهمخوان و نمره تداخل تفاوت معناداری وجود داشت. آموزش حافظه کاری هیجانی بر افزایش توانایی کنترل شناختی افراد دارای اضطراب صفت بالا تأثیر مثبت دارد.

 
مریم رحیمیان، پروانه شمسی پور دهکردی، ناهید بریزی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده

هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هدف گزینی بر عملکرد حافظه اخباری در تکالیف با بار شناختی متفاوت بود. 60 دانشجوی دختر به طور تصادفی در شش گروه اهداف کوتاه مدت، اهداف بلندمدت و گروه کنترل در تکالیف با بارهای شناختی زیاد و کم به طور جداگانه تقسیم شدند. بدین منظور از پرسشنامه های کیفیت خواب پترزبورگ، بهداشت روانی گلدبرگ، عملکرد شناختی، دست برتری آنت، و نرم افزارهای استروپ (تکلیف با بار شناختی بالا) و تطبیق رنگ زنجیره ای (تکلیف با بار شناختی پایین) استفاده شد. تمامی گروه ها بر اساس نوع دستورالعمل هدف گزینی چهار جلسۀ تمرینی را در چهار روز اجرا کردند. آزمون یادداری 24 ساعت بعد از مرحله اکتساب اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش های تحلیل واریانس عاملی مرکب با اندازه های تکراری برای مرحله اکتساب، تحلیل واریانس دو راهه، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در مرحله یادداری انجام شد. نتایج در مرحله اکتساب تفاوت معناداری را بین گروه های آزمابشی نشان داد (0/05>P). در آزمون یادداری و تکلیف با بار شناختی بالا (تکلیف استروپ)، گروه اهداف کوتاه مدت عملکرد بهتری نسبت به گروه های دیگر داشتند  (0/05>P). همچنین برای تکلیف با بار شناختی پایین (تکلیف تطبیق رنگ زنجیره ای) عملکرد گروه اهداف کوتاه مدت بهتر از گروه کنترل بود. در آزمون یادداری، مقایسه گروه ها در تکالیف با بار شناختی بالا و پایین نشان داد گروه های اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در تکلیف با بارشناختی بالا به طور معنی دار عملکرد بهتری نسبت به گروه های اهداف کوتاه مدت و بلند مدت در تکلیف با بارشناختی پایین دارند. بنابراین، نتایج بیانگر این امر بود که دستورالعمل های هدف گذاری در تکلیف با بار شناختی بالا تاثیر بیشتری دارد.


زبیر صمیمی، سمیه رامش، مسلم کرد تمینی،
دوره 4، شماره 3 - ( 9-1395 )
چکیده

وجود مشکلات بازداری رفتاری در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، لزوم توجه بیشتر به روش‌های درمانی جدید را در این اختلال برجسته می‌نماید. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر آموزش حافظه کاری مبتنی بر محرک‌های هیجانی در بازداری رفتاری مبتلایان به اختلال وسواس فکری-عملی انجام گرفت. برای این منظور تعداد 20 بیمار مبتلا به وسواس به شیوه نمونه‌گیری در دسترس و با استفاده از ابزارهای مصاحبه بالینی ساختاریافته و پرسشنامه ییل- براون (1989) انتخاب گردیدند. سپس آنها  به صورت تصادفی به دو گروه آموزش و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی‌های گروه آزمایش طی 20 جلسه تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرار گرفتند. همه آزمودنی­ها قبل و پس از آموزش با استفاده از تکلیف برو/ نرو مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که در مرحله پس آزمون، دو گروه از لحاظ خطای حذف و زمان واکنش تکلیف برو نرو تفاوت معناداری با یکدیگر داشته و نمرات گروه آزمایش از گروه کنترل کمتر بود. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می‌توان بیان نمود که آموزش حافظه کاری هیجانی می‌تواند یک گزینه مناسب برای بهبود بازداری رفتاری بیماران مبتلابه اختلال وسواس فکری- عملی باشد.
پروانه شمسی پور دهکردی، منصوره نعیمی تاجدار، محیا محمدتقی، متین موت آبادی،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده

هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر تعاملی زمان  ارائه  تمرین های هوازی و قدرتی و  ریتم شبانه روزی بر عملکرد حافظه روزمره، گذشته نگر و آینده نگر در جوانان بود. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و طرح آن پیش آزمون – پس آزمون با گروه‌های تصادفی بود. تعداد 48 شرکت کننده به طور تصادفی در چهار گروه تمرین هوازی تی آر ایکس در صبح (12=n)، تمرین قدرتی فیتنس در صبح (12=n) تمرین هوازی تی آر ایکس در عصر (12=n)  و تمرین قدرتی فیتنس در عصر  (12=n) در دوره تمرینی  2 ماهه (8 هفته ،3 بار در هفته، و هر بار 45 دقیقه) قرار گرفتند. شرکت کنندگان پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ (PSQI)، پرسش نامه چرخه های شبانه روزی هورن استنبرگ، پرسش‌نامه حافظه آینده نگر و گذشته نگر و پرسش‌نامه حافظه روزمره را تکمیل نمودند. از شاخص های آمار استنباطی نظیر آزمون تحلیل واریانس یک راهه در مرحله پیش آزمون و تحلیل واریانس دو راهه در مرحله پس آزمون و آزمون تعقیبی بونفرونی  برای تحلیل داده های پژوهش استفاده شد. یافته ها نشان داد افراد شرکت کننده در تمرینات تی آر ایکس در صبح و قدرتی در عصر دارای میانگین بالاتری در حافظه روزمره بود. و افراد شرکت کننده در تمرینات تی آر ایکس و قدرتی در هر  دو نوبت صبح و عصر دارای حافظه گذشته نگر ضعیف تری بودند. میانگین عملکرد حافظه آینده نگر و گذشته نگر در تمرینات تی آریکس و فیتنس در دو نوبت صبح و عصر از نظر آماری تفاوت  معنادار دارد و افرادی که در صبح فعالیت دارند دارای حافظه آینده نگر و گذشته نگر بهتری نسبت به افرادی که در عصر فعالیت می کنند، دارند. همچنین میانگین عملکرد حافظه روزمره در تمرینات تی آریکس و فیتنس در دو نوبت صبح و عصر از نظر آماری معنادار است و افرادی که در عصر فعالیت دارند دارای حافظه روزمره بهتری هستند(P < 0.05). انجام فعالیت های بدنی و تمرینات هوازی و قدرتی باعث افزایش حافظه روزمره می شود. در این بین انجام تمرینات هوازی در صبح  و قدرتی در عصر باعث بهبود بهتر عملکرد می شود.
 
معصومه جنتی، بهروز عبدلی، علیرضا فارسی، پروانه شمسی‌پور دهکردی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تمرین جسمانی در ترکیب با خود‌الگودهی از نوع خود‌مرورگری مثبت (تحت ساختار ثابت و متغیر) بر پردازش بازتحکیم حافظه و انتقال مهارت حرکتی کودکان انجام شد. تعداد 36 دانش‌آموز دختر 12-9 سال از دبستان مکتبی ناحیه1 شهر قم مهارت پرتاب دارت را آموزش دیدند. از میان 15 پرتاب فیلمبرداری شده (از فواصل 1.5، 2 و 2.5 متری در ترتیب قالبی) در پیش آزمون، ویدئوی خودمرورگری مثبت تهیه شد. یک هفته بعد افراد در سه‌گروه تمرین ترکیبی ثابت، قالبی و تصادفی تمرین کردند. مقایسه‌های‌ زوجی میانگین‌ خطای شعاعی پایان اکتساب با آزمون یادداری 24 ساعت بعد از فراخوانی (با ساختار قالبی) نشان‌دهنده پیشرفت معنی‌دار مهارت در  هر سه گروه تمرینی (P≤0.05)، با آزمون یادداری 24 ساعت بعد از فراخوانی (با ساختار ثابت) نشان‌دهنده پیشرفت معنی‌دار مهارت تنها در گروه تمرین ترکیبی قالبی (P=0.016)، با آزمون انتقال 24 ساعت بعد از فراخوانی نشان‌دهنده کاهش معنی‌دار عملکرد در همه گروه‌های تمرینی بود. بنابراین تثبیت دوباره حافظه حرکتی در طول فرایند بازتحکیم در کودکان رخ داده، تمرین ترکیبی با تغییر‌پذیری کم (قالبی) باعث هدایت بهتر کودکان به‌سوی فرایندهای مربوط به باز تحکیم و انتقال حافظه حرکتی در آن‌ها می‌شود.
کبری افشار، بهمن کرد، فرهاد کهرازئی،
دوره 7، شماره 2 - ( دوره هفتم، شماره دو، تابستان 1398 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف اصلی بررسی رابطه­ی  تئوری­ذهن با هیجانات منفی(اضطراب، افسردگی، استرس) با میانجیگری راهبردهای نظم­جویی شناختی هیجان انجام شد. جامعه  آماری کلیه والدین کودکان استثنایی مراکز روزانه­ی توانبخشی جسمی، حرکتی، ذهنی، شهر مشهد در سال 97-1396 بود. نمونه­ای با حجم 196 نفر براساس جدول کرجسی و مورگان با روش دردسترس انتخاب شد. پرسشنامه­های پژوهش، نظم­جویی‌شناختی‌هیجان، آزمون ذهن‌خوانی از طریق تصویرچشم و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس بود. داده­ها با ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر تحلیل شد. نتایج همبستگی نشان داد که تئوری ذهن با اضطراب و افسردگی همبستگی منفی معنادار دارد ولی رابطه معنادار با استرس تاییدنشد. و با راهبرد ناسازگارانه نظم­جویی شناختی هیجان(ملامت دیگران) همبستگی منفی معنادار دارد و با سایر راهبردهای ناسازگارانه رابطه تایید نشد. و با راهبردهای سازگارانه نظم­جویی­شناختی­هیجان (تمرکزمجددمثبت، دیدگاه­گیری) رابطه مثبت معناداردارد. با سایر راهبردها رابطه تاییدنشد. راهبردهای­ناسازگارانه (ملامت­خویش، ملامت­دیگران، نشخوارفکر، فاجعه­سازی) با اضطراب، افسردگی، استرس رابطه مثبت معناداردارند و راهبردهای سازگارانه (تمرکزمجددمثبت، دیدگاه­گیری) با اضطراب، افسردگی، استرس رابطه منفی معناداردارند و راهبردهای ارزیابی­مجدد با استرس و پذیرش با افسردگی، همبستگی منفی معنادار دارند. نتایج تحلیل مسیر نشان­دادکه الگوی پیشنهادی نقش واسطه­ای نظم­جویی­شناختی­هیجان در ارتباط تئوری­ذهن باهیجانات­منفی از برازش­خوبی برخورداراست و راهبردهای ملامت­دیگران، دیدگاه­گیری، تمرکزمجددمثبت علاوه بر رابطه­ی مستقیم، ارتباط غیرمستقیم و میانجی­گر بین تئوری ذهن با هیجانات منفی (اضطراب، افسردگی) دارند. باتوجه به یافته‌های پژوهش، نتیجه‌گیری می‌شود بین تئوری ذهن و هیجانات منفی (اضطراب، افسردگی) رابطه­ی منفی معناداروجوددارد. علاوه­براین راهبردهای تنظیم­شناختی­هیجان (ملامت­دیگران، دیدگاه­گیری، تمرکزمجددمثبت) نقش واسطه­ای دارند. و این گامی­نو درراستای تدوین مدلهای­نظری پیش­بین هیجانات­منفی(اضطراب، افسردگی) والدین کودکان استثنایی محسوب می­شود.
 
نسیم دکی بخش محمدی، سجاد بشرپور، محمد نریمانی، مسلم کرد،
دوره 7، شماره 4 - ( دوره هفتم، شماره چهار، زمستان 1398 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حافظه­‌ی کاری با محرک عاطفی بر کاهش رفتارهای خودجرحی افراد دارای اختلال شخصیت مرزی بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه­آزمایشی و طرح آن پیش‌­آزمون و پس‌­آزمون با گروه گواه بود. تمامی دانشجویان دارای علائم اختلال شخصیت مرزی دانشگاه محقق اردبیلی در سال تحصیلی 96-97 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند که تعداد 40 نفر از آن‌ها به روش غربالگری با استفاده از مقیاس اختلال شخصیت مرزی (STB) و مصاحبه بالینی ساختاریافته­‌ی SCID-II انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. افراد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه ­30 تا 45 دقیقه­‌ای در 10 روز طی 2 هفته هر روز هفته (بجز پنجشنبه و جمعه) تحت آموزش حافظه­‌ی کاری با محرک عاطفی قرار گرفتند، در حالی که گروه گواه هیچ­گونه آموزشی دریافت نکردند. برای جمع‌­آوری اطلاعات هر دو مرحله­‌ی پیش‌­آزمون و پس‌­آزمون از پرسشنامه آسیب به خود سانسون و ویدرمن (SHI) استفاده شد. به منظور تحلیل داده‌­ها از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات خودجرحی آزمودنی‌­ها گروه آزمایش به نسبت گروه کنترل در مرحله پس‌­آزمون، به‌طور معنی‌داری کاهش یافته است.  بر اساس پژوهش حاضر آموزش حافظه‌­ی کاری با محرک عاطفی از طریق تقویت کنترل شناختی بر کاهش رفتارهای تکانه‌ای نظیر خودجرحی اثر گذار می­باشد.

عین اله خجیر، رسول کردنوقابی، خسرو رشید، ابوالقاسم یعقوبی،
دوره 8، شماره 3 - ( دوره هشت، شماره سه، پاییز 1399 )
چکیده

پژوهش‌های متعددی به بررسی تفکر آرزومندانه یا سوگیری تمایل در کودکان و بزرگسالان پرداخته‌اند اما پژوهشی در مورد تحول تفکر آرزومندانه در سنین کودکی و نوجوانی انجام نشده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تحول تفکر آرزومندانه در کودکان و نوجوانان سنین 7 تا 14 سال ایرانی است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات تحولی با روش مقطعی بود. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان سنین 7 تا 14 سال مدارس عادی دولتی شهر آمل در سال تحصیلی 99-98 بود. حجم نمونه شامل 240 نفر در 4 گروه سنی(هر گروه شامل 30 دختر و 30 پسر) که با روش نمونه‌گیری در دسترس، انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، آزمون کارت علامت‌دار بود که به صورت نرم‌افزار تحت وب، طراحی شده بود. داده‌ها با روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر، تحلیل شدند. نتایج این پژوهش نشان دادند که تفکر آرزومندانه در کودکان و نوجوانان ایرانی نه تنها با افزایش سن کاهش نمی‌یابد بلکه افراد 14-11 سال در پیش‌بینی رویدادهای ناخوشایند، سوگیری شدیدتری نسبت به کودکان 10-7 نشان می‌دهند. با توجه به تأثیری که تفکر آرزومندانه در فرایند تصمیم‌گیری بویژه در پیش‌بینی رویدادهای منفی و به دنبال آن در بروز رفتارهای پرخطر دارد پژوهش بیشتر برای یافتن راهکارهایی برای آگاهی‌بخشی و متعادل‌سازی تفکر آرزومندانه، ضروری است.

راضیه ساجدی، سمانه شجاعی، پروانه شمسی پور دهکردی، سید محمد کاظم واعظ موسوی،
دوره 8، شماره 4 - ( دوره هشت، شماره چهار، زمستان 1399 )
چکیده

تلاش برای پیشرفت بیشتر در تمرینات و یادگیری، آموزش‌های شناختی تصویرسازی و مشاهده عمل را مطرح نموده است. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر نسبت‌های مختلف تمرین بر تحکیم حافظه حرکتی کودکان دختر همراه با بار شناختی است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، اکتساب و یادداری بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع ابتدایی منطقه 18 شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 است که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. 98 دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی با دامنه سنی 12-8 سال به صورت تصادفی به 10 گروه (تمرین بدنی، تصویر سازی حرکتی، مشاهده عمل، تصویر سازی حرکتی- تمرین بدنی و مشاهده عمل - تمرین بدنی) بر اساس معیارهای ورود به مطالعه گمارده شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه‌های جمعیت شناختی، تصویرسازی حرکتی ((MIQ-R و وضوح تصویرسازی حرکتی (VMIQ-2) تکلیف استروپ و تکلیف تطبیق رنگ زنجیره‌ای استفاده شد. شرکت کنندگان در مرحله اکتساب 1920 کوشش و 48 ساعت بعد در جلسه یادداری یک بلوک 80 کوششی را انجام دادند. برای تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کواریانس 2 (مراحل ارزیابی: اکتساب، یادداری) × 5 (گروه‌های آزمایشی) با تکرار روی عامل مراحل ارزیابی از نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد اثر اصلی نوع تمرین و نوع بار شناختی معنادار است (05/0p<). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد شرکت کننده‌های گروه مشاهده عمل و تصویر سازی با بار شناختی پایین بهترین عملکرد و شرکت کننده‌های گروه تمرین با بار شناختی پایین ضعیف‌ترین عملکرد را نسبت به سایر گروه‌ها داشتند. انجام تمرینات به صورت ترکیبی مشاهده‌ای و تصویر سازی باعث عملکرد بهتر در یادگیری و تحکیم حافظه حرکتی شود.

مسلم کرد، جلیل فتح آبادی، شهریار غریب زاده، رضا خسرو آبادی،
دوره 10، شماره 3 - ( دوره دهم، شماره سوم، پاییز 1401 )
چکیده

این پژوهش با هدف مقایسه اثر تحریک الکتریکی مستقیم (tDCS) و تحریک الکتریکی با نویز تصادفی (tRNS) همراه با آموزش شناختی بر عملکرد حافظه کاری افراد دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام گرفت. برای این منظور تعداد 45 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی شهر زاهدان به‌صورت هدفمند به‌عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. این افراد در سه گروه tDCS، tRNS و گروه گواه فعال جای‌دهی شدند. افراد گروه‌های آزمایش 5 جلسه تحریک الکتریکی (tDCS و tRNS) با فاصله 24 ساعت میان هر جلسه دریافت کردند؛ افراد گروه گواه نیز تحریک ساختگی (غیر اثرگذار) دریافت نمودند. همزمان همه افراد توانبخشی شناختی حافظه کاری نیز دریافت کردند. همه افراد قبل و بعد از تحریک و یک هفته پس از تحریک با استفاده از تکلیف ان بک و پاره تست فراخنای ارقام هوش وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در گروه tDCS در اکثر مؤلفه‌های حافظه کاری تفاوت معنی‌داری از مرحله پیش‌آزمون تا پیگیری وجود داشت (001/ 0p<). در گروه tRNS نیز در مؤلفه فراخنای ارقام مستقیم و فراخنای ارقام معکوس در مراحل پژوهش تفاوت معنی‌داری یافت شد. در مقایسه بین دو گروه آزمایش، اثربخشی گروه tDCS  بیشتر از گروه tRNS بوده است. همچنین در اکثر مؤلفه‌ها بین دو گروه tRNS و گواه تفاوت معنی‌داری یافت نشد (05/ 0p>). در مجموع نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که tDCS  اثربخشی بیشتری در مقایسه با tRNS در حافظه کاری داشت و از این روش می‌توان همراه با سایر درمان‌ها برای بهبود حافظه کاری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی استفاده نمود.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه روانشناسی شناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | فصلنامه روانشناسی شناختی

Designed & Developed by : Yektaweb