10 نتیجه برای افسردگی
سامیه پناهنده، جواد صالحی فدردی، علی مشهدی،
دوره 2، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی پردازش منفی اطلاعات ضمنی مرتبط با خود با استفاده از آزمون تداعی ضمنی عزت نفس، در دانشجویان دارای افسردگی و بدون افسردگی انجام شد.تعداد 17 شرکت کنندهی دارای افسردگی و 17 نفر دانشجوی بدون افسردگی، به شیوهی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. تشخیص افسردگی با استفاده از پرسشنامهی افسردگی بک و مصاحبهی بالینی صورت گرفت. با هدف کنترل اضطراب آزمودنیها، از پرسشنامهی اضطراب بک استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره انجام شد.نتایج نمایانگر آن بود که گروه افسرده از گروه عادی، دارای نمرهی افسردگی بالاتری در پرسشنامهی افسردگی بک بودند (001/0=p). همچنین عزت نفس ضمنی گروه افسرده با گروه آزمودنیهای بهنجار، به طور معناداری متفاوت بود (003/0 = p).از یافتههای این پژوهش میتوان این گونه نتیجه گرفت که افراد افسرده در آزمون تداعی ضمنی عزت نفس (IAT)، نمرهی عزت نفس ضمنی کمتری از افراد بدون افسردگی دارند.
مریم احمدی، علیرضا مرادی، جعفر حسنی،
دوره 4، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه عملکرد شناختی نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه و افسردگی اساسی در حافظه کاری و سرعت پردازش اطلاعات انجام گرفت. در یک مطالعه علی- مقایسه ای با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 15 فرد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه، 15 فرد مبتلا به افسردگی اساسی و 15 فرد سالم که در متغیرهای سن و هوش و شرایط اقتصادی و اجتماعی همگن شده بودند، انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات محور I در (SCID-I) DSM_IV، پرسشنامه خود سنجی تأثیر رویداد (IES-R)، سیاهه اضطراب حالت - رگه اسپیلبرگر، آزمون شاخص پردازش اطلاعات، خرده آزمون توالی حروف-اعداد آزمون حافظه وکسلر، خرده آزمون نماد ارقام (رمزگردانی) آزمون هوش وکسلر (سرعت پردازش). داده ها با روش های آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند. بر اساس یافته های پژوهش، در بخش کلامی حافظه کاری میان گروه های افسرده و PTSD، میان افسرده و بهنجار و میان بهنجار و PTSD تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، از نظر بخش فضایی معکوس حافظه کاری میان دو گروه بهنجار و PTSD تفاوت معناداری وجود دارد. از نظر بخش دیداری حافظه کاری میان دو گروه بهنجار و PTSD و میان دو گروه بهنجار و افسرده تفاوت معناداری وجود دارد. در مورد نتایج آزمون توکی از نظر سرعت پردازش اطلاعات میان گروههای بهنجار و PTSD و میان گروههای بهنجار و افسرده تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه یافتههای این پژوهش مهر تاییدی بر اختلالات در حافظه کاری و سرعت پردازش اطلاعات نوجوانان مبتلا به افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه است.
حسین زارع، معصومه اسماعیلی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی عملکرد حافظه سرگذشتی و ارتباط آن با مسئله گشایی ناکارآمد در افراد افسرده و مضطرب صورت گرفت. بدین منظور45 نفر نمونه( 15 فرد افسرده، 15 فرد مضطرب و15فرد سالم) از بین مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره دانشگاه پیام نور انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها ، پس از تکمیل پرسشنامه افسردگی و اضطراب بک، از آزمون حافظه شرح حال (سرگذشتی) وآزمون حل مسئله وسیله-غایت استفاده شد. جهت تحلیل دادههای پژوهش، تحلیل واریانس یک متغیره برای مقایسه بیشکلیگرایی ومسئله گشایی در 3 گروه افسرده، مضطرب وسالم وآزمون توکی برای مقایسه دو به دو به کار برده شد. برای محاسبه ضریبهای همبستگی بینبیشکلیگرایی وکارایی مسئلهگشایی، روش همبستگی پیرسون به کار رفت. نتایج پژوهش نشان داد که بیشکلیگرایی در حافظه سرگذشتی افراد افسرده بیشتر از افراد مضطرب و سالم است. افراد افسرده در حل مسائل راهحلهای ناکارآمدی را نسبت به افراد مضطرب و سالم به کار میگیرند و بین بیشکلیگرایی در حافظه سرگذشتی و مسئلهگشایی ناکارآمد در افراد افسرده رابطه معنادار وجود دارد. بنابراین طبق مدل ویلیامز افراد افسرده به دلیل خلق منفی و سوگیری در پردازش اطلاعات نه تنها در بازیابی خاطرات سرگذشتی به طور اختصاصی دچار مشکل می شوند بلکه این مشکل در بازیابی، حل مسائل و مشکلات آنها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود که راه حل های کمتر موثری را تولید کنند.
سیمین زغیبی قناد، سیروس عالیپور، منیجه شهنی ییلاق، علیرضا حاجی یخچالی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1396 )
چکیده
سرگردانی ذهنی پدیده فراگیر و متداولی در شناخت بشری است که نقش آن در حیطههای مرتبط با ذهن انکارناپذیر میباشد. مطالعه حاضر قصد دارد به بررسی رابطه علّی ذهنآگاهی با سرگردانی ذهنی با میانجیگری تنظیم التزام راهبردی، اضطراب، افسردگی و حافظه فعال در بین دانشجویان بپردازد. از این رو، 434 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شهیدچمران اهواز به روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند و مقیاس هشیاری به توجه ذهنآگاهانه، مقیاس تنظیم التزام راهبردی، نسخه کوتاه مقیاس حالتی پرسشنامه اضطراب حالتی-خصلتی اسپیلبرگر، مقیاس افسردگی اضطراب استرس، پرسشنامه حافظه فعال و مقیاس سرگردانی ذهنی عامدانه/خود به خودی در اختیار آنان قرار گرفت. دادههای گردآوری شده با استفاده از نرمافزارهای SPSS و AMOS (ویراست 21) و بهکارگیری روش تحلیل مدلیابی معادلات ساختاری آزمون شدند. به منظور کسب شاخصهای برازش مناسب برای الگوی پیشنهادی از روش دستهبندی مادهها در مورد متغیر ذهنآگاهی استفاده شد. در نهایت، بر اساس مقادیر برخی شاخصها (برای مثال، 06/0 RMSEA = و 98/0GFI =) مدل از برازش خوبی برخوردار بود. همچنین، تمام مسیرهای مدل به جز دو مسیر اضطراب به حافظه فعال و اضطراب به سرگردانی ذهنی معنیدار بودند. در مجموع، نتایج این پژوهش نشان داد که ذهنآگاهی نقش مهمی در پیشبینی سرگردانی ذهنی دارد که این اثر را از طریق مکانیزمهایی از جمله خودتنظیمی، خلق، و حافظه فعال انتقال میدهد.
سمانه ناطقیان، زهره سپهری شاملو، جواد صالحی فدردی، علی مشهدی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
افراد افسرده برخلاف غیرافسرده ها نسبت بیشتری از فعالیت لوب فرونتال راست را، در مقایسه با فرونتال چپ، نشان می دهند. چون نیمکره راست با پردازش هیجانی منفی، افکار بدبینانه و سبکهای تفکر ناسازگارانه ارتباط دارد و توان آلفای فرونتال شاخص معکوس فعالیت کورتیکال محسوب می شود، اسیمتری توان آلفای فرونتال، تعادل بین نیمکره چپ و راست در فرونتال را منعکس می کند. هدف از پژوهش حاضر، اصلاح اسیمتری آلفای فرونتال به منظور کاهش افسردگی، نشخوارفکری و کنش های اجرایی افراد مبتلا به افسردگی واکنشی ناشی از ضربه عشق، با استفاده از مداخله نوروفیدبک و مقایسه اثربخشی آن با گروه مداخله نما بود. در اینجا علاوه بر مطالعه اثربخشی پروتکل آموزش آلفا اسیمتری (ALAY)، مشخصه های عصب شناختی تجربه ترومای هیجانی (ضربه عشق)، نیز با استفاده از شیوه ارزیابی کلینیکال کیو مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان این پژوهش از 32 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران و امیرکبیر که براساس ملاکهای ورود به این مطالعه، تجربه ضربه عشق در حداکثر شش ماه گذشته را داشته و بدنبال آن علایم افسردگی، نشخوارفکری و کاهش عملکرد درکنش های اجرایی را داشته اند، تشکیل شده است. پس از مصاحبه اولیه و اجرای پرسشنامه های ضربه عشق، افسردگی و اضطراب بک و نشخوارفکری، و همچنین، سنجش مولفه های کنش های اجرایی (توجه پایدار، حافظه کاری و بازداری شناختی) بوسیله آزمون های کامپیوتری CPT, N-Back و Go/NoGo، و سرانجام، ثبت دوکاناله EEGبا استفاده از Clinical Q، اندازه گیری های مرحله پیش آزمون انجام گرفت و شرکت کنندگان بطور تصادفی در دو گروه مداخله آزمایشی (سن: 71/3=SD، 73/24=M) و مداخله نما (سن: 87/2=SD، 46/23=M) گمارده شدند. سپس، در مرحله اجرای مداخله نوروفیدبک، 15 جلسه 45 دقیقه ای مداخله آزمایشی و مداخله نما در دو گروه (هر گروه 16 شرکت کننده) اعمال شد.در آخر، اندازه گیری های پس آزمون انجام گرفت. یافته های این مطالعه، با تاکید بر اثربخشی نوروفیدبک اسیمتری آلفا بر کاهش نشانه های افسردگی از سویی، همگام با تعدادی از پژوهشهای قبلی است و از سویی دیگر، نسبت به تعداد دیگری از مطالعات نتایج متفاوتی نشان داد. اثربخشی آموزش نوروفیدبک برکاهش نمرات مقیاس افسردگی بک از این دست است. بهبود کنش های اجرایی و کاهش نشخوارفکری بدنبال آموزش نوروفیدبک، به واسطه نقش مهم این دو در تداوم افسردگی، از نتایج مهم این پژوهش است. تاثیر آموزش نوروفیدبک اسیمتری آلفای فرونتال بر کاهش نشانه های ضربه عشق و همچنین، بهبود شاخص عصب شناختی تجربه یک رویداد استرس زا، یافته جدیدی محسوب می شود که به استناد یافته های مطالعه حاضر می توان، آموزش نوروفیدبک را به عنوان مداخله سودمندی برای کاهش علایم نشانگان ضربه عشق پیشنهاد نمود.
سهیلا تیمورپور، مهدی اکبری، جعفر حسنی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی مکانیسم اثربخشی درمان فعالسازی رفتاری (BA) از طریق انعطافپذیری شناختی و انعطافپذیری هیجانی بر علائم زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. این مطالعه در چارچوب طرح تکآزمودنی بود. نمونه پژوهش شامل پنج زن مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود که با استفاده از پرسشنامههای افسردگی بک- نسخه دوم (BDI-II)، اضطراب بک (BAI)، انعطافپذیری شناختی (CFI) و انعطافپذیری هیجانی(EFI) در مرحله خط پایه و طی درمان ارزیابی شدند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از شاخصهای تغییر روند، شیب، بازبینی نمودارها و برای تعیین معناداری بالینی از شاخص درصد بهبودی، درصد کاهش نمرات، اندازه اثر و شاخص کوهن استفاده شد. یافتهها نشان داد که درمان فعالسازی رفتاری بهطور معناداری در افزایش انعطافپذیری شناختی و انعطافپذیری هیجانی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مؤثر است. بهطور کلی، نتایج حاصل از پژوهش حاکی از سودمندی درمان فعالسازی رفتاری بهعنوان یک مداخله مؤثر برای افزایش انعطافپذیری شناختی و انعطافپذیری هیجانی زنان مبتلا به اختلال افسرگی اساسی بود.
سید نظامالدین رستمکلایی، رضا رستمی، عباس رحیمینژاد، حجتالله فراهانی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
افسردگی شایعترین اختلال روانی است و باعث اختلال در روند زندگی بیمار و تحمیل هزینه بر جامعه میشود. اخیرا استفاده از زیستنشانگرها در تشخیص و بررسی روند درمان در اختلالات روانی مورد توجه قرار گرفتهاست. یکی از این زیستنشانگرها، توان برگرفته از الکتروآنسفالوگرافی برای تفکیک بیماران افسرده از سالم هستند. هدف این پژوهش، مقایسه توان در باندهای فرکانسی مختلف در افراد افسرده و سالم است. شرکتکنندگان این پژوهش علی-مقایسهای با استفاده از ملاکهای بالینی بر مبنای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) در کلینیک آتیه در سال97-1396 انتخاب شدند (۲۹ زن و ۲۱ مرد افسرده؛ ۱۹ زن و ۳۱ مرد سالم). الکتروآنسفالوگرام با استفاده از سیستم ۱۰-۲۰، در ۱۹ کانال و پنج باند فرکانسی (دلتا، تتا، آلفا، بتا و گاما) در دو حالت استراحت (چشم بسته) و فعالیت (حین انجام تکلیف عملکرد پیوسته هیجانی) ثبت شد. نتایج نشان داد که در حالت استراحت، میانگین توان، تنها در باند گاما (Fz, Cz) ، به شکلی معنیدار در گروه افسرده بالاتر بود (p<.05). همچنین در حالت فعالیت در باند تتا (P8، O1 و O2)، آلفا (P4، P8 و O1)، بتا (Fp1، P3، Pz و P4) و گاما (Fp1، Fp2، Fz و O1) تفاوت معناداری مشاهدهشد و میانگین توان در گروه افسرده بالاتر بود .(p<.05) به نظر میرسد توان در حالت فعالیت توانایی تمیز بیشتری از توان در حالت استراحت دارد و بالقوه میتوان از آن به عنوان زیستنشانگر در تشخیص افسردگی استفاده کرد.
فاطمه طیبی، نجمه حمید، مرتضی امیدیان،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
با توجه به شیوع افسردگی و وجود ضعف در کارکردهای افراد افسرده، بررسی و ارزیابی روشهای متنوع درمانی در حیطه کارکردهای شناختی از جمله حافظه فعال، ضروری به نظر میرسد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی نرمافزار توانبخشی شناختی کاپتان لاگ، بر حافظه فعال شنیداری و فضایی افراد با نشانههای افسردگی شهر اهواز بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش، شامل کلیه افراد با نشانههای افسردگی مراجعهکننده به مراکز درمانی روانشناسی و روانپزشکی شهر اهواز و صفحات مجازی این مراکز، در سال99-1398 بود. نمونه این پژوهش شامل 30 فرد با نشانههای افسردگی بود که از طریق اعلام فراخوان در این مراکز و صفحات مجازیشان و به روش نمونهگیری در دسترس داوطلبانه و پس از غربالگری از نظر داشتن ملاکهای ورود به پژوهش بهوسیله ابزارهای پژوهش (کسب نمره 28-14 بر اساس سیاهه افسردگی بک (BDI-II) و کسب نمره زیر میانگین در آزمون نمایه حافظه فعال وکسلر- ویرایش سوم) انتخاب شدند. پس از همتاسازی از نظر جنسیت، سن، تحصیلات، وضعیت اجتماعی اقتصادی، عدم ابتلا به بیماریهای حاد جسمانی و روانشناختی و سایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش، به مدت 10 جلسه، تحت توانبخشی شناختی بهوسیله نرمافزار کاپتان لاگ قرار گرفتند، اما گروه گواه مداخلهای دریافت نکردند. پس از انجام مداخله و گرفتن پسآزمون، دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری و تحلیل کوواریانس با استفاده از SPSS-24 تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که میان گروه آزمایش و گواه از لحاظ حافظه فعال شنیداری و فضایی تفاوت معنیداری وجود دارد(001/0>P). میزان حافظه فعال شنیداری و فضایی گروه آزمایش نسبت به پیشآزمون و گروه کنترل بهطور معنیداری افزایش یافت، یعنی نرمافزار توانبخشی شناختی کاپتان لاگ، بر حافظه فعال شنیداری و فضایی افراد افسرده، تأثیر معنیداری دارد (001/0>P). بنابراین استفاده از نرمافزار توانبخشی شناختی کاپتان لاگ برای افزایش حافظه فعال شنیداری و فضایی افراد با نشانههای افسردگی، اثربخش است.
خانم الهه بی غم لعل آبادی، دکتر نیلوفر میکاییلی، خانم راضیه حاجی مرادی،
دوره 9، شماره 4 - ( 11-1400 )
چکیده
کاهش خاص بودن حافظه به عنوان یکیاز فرایندهای شناختی اصلی در افسردگی مطرح شده است. هدف پژوهشحاضر کاهش علائم افسردگی و رفتار کمتحرک در نوجوانان دختر مبتلا به اختلال افسردگی از طریق آموزش اختصاصی سازی خاطرات میباشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شبهآزمایشی با طرح پیش آزمون، پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانشآموزان4 مدرسه دولتی و غیردولتی شهر کرمانشاه در سال1400 بود که به روش نمونه گیری تصادفیخوشه ای انتخاب شدند. سپس بر روی 350 دانشآموز این 4 مدرسه آزمون افسردگی(رایندولز، 1989) و رفتار کمتحرک (فیشر و همکاران،2012) اجرا شد. از بین 67 دانشآموزی که دارای افسردگی بالاتر از 60 و رفتار کمتحرک بالاتر از 11 ساعت و 40 دقیقه در هفته بودند، بر اساس ملاک های شمول و به صورت در دسترس 30 نفر انتخاب شدند و به روش تصادفی ساده در دو گروهآزمایش (15 نفر) وکنترل (15نفر) گمارده شدند. سپسگروه آزمایش تحت آموزشاختصاصیسازی خاطرات (رایز،2009) قرار گرفت، که این آموزش به صورت 6 جلسهگروهی 90 دقیقهایدر هرهفتهانجام شد. نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش اختصاص سازی خاطرات سرگذشتی میتواند باعثکاهشرفتار کمتحرک وعلائمافسردگی با معنیداری در سطح (P=0/001) در نوجوانان دختر دارای افسردگی شود. به طور کلی، می توان نتیجه گرفتکه آموزش اختصاصی سازی حافظه سرگذشتی روش مؤثری برای کاهش افسردگی و رفتار کم تحرک است و با توجه به سهولت و تعداد کم جلسات این آموزش میتوان از آن درکنار سایر درمانها برای کاهش آسیب پذیری به افسردگی سود جست.
محسن جلالی، امینه خدمتی نوجه ده سادات، احمد ترابی، مریم نادری،
دوره 12، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
بیماری HIV با اثرات گسترده جسمانی و روانشناختی، پیامدهای منفی زیادی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. توانبخشی شناختی یکی از مداخلات نوین برای بهبود وضعیت شناختی و روانی این بیماران است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله توانبخشی شناختی بر کاهش افسردگی، بهبود حافظه کاری، و افزایش توجه در بیماران مبتلا به نقص ایمنی بود. این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل در شهرستان ایذه و در سال 1402 انجام شد. تعداد 30 بیمار مبتلا به HIV به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام 15 نفر) تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی بک، آزمون حافظه کاری، و آزمون عملکرد مداوم برای سنجش توجه بود. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 60 دقیقهای (سه بار در هفته) تحت مداخله توانبخشی شناختی قرار گرفتند، در حالیکه گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. پس از اتمام مداخله، از هر دو گروه پسآزمون به عمل آمد. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرمافزار SPSS.23 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مداخله توانبخشی شناختی باعث کاهش معنادار افسردگی و افزایش معنادار حافظه کاری و توجه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که توانبخشی شناختی میتواند بهعنوان یک رویکرد مؤثر در بهبود جنبههای شناختی و روانشناختی بیماران مبتلا به نقص ایمنی مورد استفاده قرار گیرد.