جستجو در مقالات منتشر شده


1 نتیجه برای شمسی دارغلو

حسین شمسی دارغلو، رحمت محمدزاده،
دوره 0، شماره 0 - ( مقالات آماده انتشار(موقت) 1300 )
چکیده

نظریه‌ی لفور درزمینه‌ی تولید فضا بسیار موردتوجه قرارگرفته است و اهمیت آن به‌ویژه در این است که آن را به‌طور سیستماتیک در مورد مقوله‌های شهر و فضا به‌صورت یک تئوری اجتماعی جامع و قابل‌فهم ادغام می‌کنند. برنامه‌ریزی سنتی کاربری زمین به‌صورت کاملاً انتزاعی و صوری بوده و از مؤلفه‌های ادراکی و معنایی تهی می‌باشند ولی رهیافت تریالکتیک لفوری این‌گونه نبوده و از سه شأن (پرکتیس فضایی-بازنمایی فضایی و فضای بازنمایی) که در ارتباط با یکدیگر و به‌صورت مشارکتی و هم‌زمان در لحظه شکل می‌گیرند، یک کل را تولید می‌کنند. این پژوهش دارای روش توصیفی و تحلیلی و ازلحاظ هدف، بنیادی است. تحولات ناشی از ورود پارادایم‌های نوین در رویکردهای برنامه‌ریزی شهری و طراحی شهری که ماهیت متفاوتی را برای نظام راهبردی تغییرات توسعه‌ی شهری قائل است و از سوی دیگر توجهات جدید به فضا و بااهمیت یافتن مفهوم فضای زیسته، به نظر می‌رسد رویکرد تریالکتیکی لفور برخلاف برنامه‌ریزی سنتی کاربری زمین به فضای روزمره و تجربه‌ی زیسته‌ی ساکنان ارج بیشتری قائل است و می‌تواند فضاهایی را ایجاد کند که حس مکان و احساس تعلق ساکنان را به فضای زندگی‌شان را بیشتر نماید. مرور مفاهیم نشان می‌دهد مفهوم فضای زیسته (فضای انتزاعی - انضمامی) متأثر از رهیافت‌های مختلف فلسفه‌ی علم (تفسیرگرایی و انتقادی) بوده و اکنون نیز شاهد یک تغییر رهیافتی (پارادایمی) است، که می‌تواند دگرگونی‌های اجتماعی را نشان دهد. این مطالعه نشان می‌دهد فضا مکان (فضای زیسته یا مکان- عشق) برخلاف تعریف پیشین فضا که مبتنی بر رهیافت‌های پوزیتویستی (فضاهای ذهنی و ادراکی)، انتزاعی و عام‌گرا، عمدتاً یک محدوده‌ی مرزبندی شده از فضاست که واجد ویژگی‌های کالبدی - انضمامی است و به‌واسطه‌ی تجربه‌ی انسانی شکل می‌گیرد و سرشار از معنا می‌شود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Applied researches in Geographical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb