جستجو در مقالات منتشر شده


17 نتیجه برای حوضه آبریز

سعدالله ولایتی، مهدی جهانی، آزاده رامش،
دوره 4، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده

با بروز پدیده تغییر اقلیم و دخالت روز افزون بشر در اقلیم جهانی دو سانحه طبیعی خشکسالی و سیل، بخش‌های مختلف کره زمین را تحت تاثیر قرار می‌دهند. کشور ما نیز در چند سال اخیر به تناوب شاهد وقوع سیلاب‌ها و خشکسالی‌های شدید در اکثر نقاط بوده است، به ویژه آن‌که بروز توام این دو سانحه طبیعی یکدیگر را تقویت می‌کنند به گونه‌ای که در اثر وقوع خشکسالی‌های شدید، پوشش گیاهی و رطوبت خاک از بین می‌رود که این خود عامل تسهیل‌کننده جریان یافتن سیلاب‌های مخرب می‌باشد و از سوی دیگر بروز سیلاب‌های شدید نیز باعث از بین‌رفتن اراضی زراعی و شسته‌شدن خاک‌های حاصلخیز می‌شود که این امر اثرات خشکسالی را در این منطقه تشدید می‌کند. در این حوضه آبریز که از پتانسیل سیل‌خیزی نسبتا بالایی بر خوردار است، با اعمال یک مدیریت صحیح و جامع، علاوه برآن‌که اثرات وصدمات سیلاب را می‌توان کاهش و یا تخفیف داد می‌توان از سوانح طبیعی، برای افزایش پتانسیل آبی موجود در منطقه نظیر افزایش رطوبت خاک، تغذیه آبخوان‌های زیرزمینی و افزایش ذخیره آب دریاچه پشت سدها نیز بهره برد که لازمه این امر وجود یک مدیریت جامع و بهینه ریسک سیل در این حوضه آبریز می‌باشد. در این تحقیق، حوضه آبریز (کارده) که در نزدیکی شهر مشهد واقع شده است به عنوان مطالعه موردی در نظر گرفته شد و ریسک سیلاب‌های جریان یافته در این حوضه با استفاده از سه نوع مدل آماری: 1) توابع توزیع احتمال، 2) مدل رگرسیونی، 3) مدل سری زمانی ARIMA مدل‌سازی شد. طبق نتایج حاصل از آزمون مدل‌های بدست امده، توابع توزیع احتمال، به خوبی قادر به مدل‌سازی ریسک سیلاب‌های حوضه نبودند. مدل رگرسیونی نیز به علت این‌که از یک روند کلی تبعیت می‌نمود، جواب‌های قابل قبولی ارائه نمی‌کرد. در نهایت مدل‌های سری زمانی ARIMA از مراتب مختلف موردآزمون قرارگرفتند که در نهایت مدل ARIMA(1,2,3) بهترین برازش آماری را ارائه کرد. طبق نتایج به دست آمده از این تحقیق، با استفاده ترکیبی از سه مدل آماری توابع توزیع احتمال، مدل رگرسیونی و مدل سری زمانی ARIMA می‌توان یک مدل مناسب برای مدیریت ریسک سیلاب برای حوضه کارده بدست آورد که به صورت کاربردی و عملیاتی قابل استفاده بوده و همچنین نتایج این تحقیق برای سایر حوضه‌های آبریز مشابه نیز قابل بسط و استفاده است.
نادر پروین،
دوره 13، شماره 29 - ( 6-1392 )
چکیده

مطالعه رودبادهای به عنوان یکی از مولفه های اصلی سیستم گردش جوی موثر بر سیل اهمیت و ضرورت خاصی دارد. هدف از این تحقیق شناسایی الگوهای گردش جوی روزهای بارش و بررسی موقعیت مکانی رودبادها در سطح حوضه آبریز دریاچه ارومیه می باشد. پس از تعیین شاخص زمانی- مکانی سیل، داده های ارتفاعی تراز HPa500 تعداد 189 روز بارش منجر به سیل طی دوره(1389-1370) با استفاده از روش تحلیل عاملی و خوشه بندی به روش وارد پردازش شد. نهایتاً هفت الگوی رودباد تراز میانی جو در قالب دو گروه عمده شناسایی گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که، هنگام وقوع سیلاب های فراگیر محور ترافها به سمت عرض های جغرافیایی پایین عمیق تر شده و حدود 70 درصد رودبادها عمدتاً در راستای جنوب غربی- شمال شرقی و بین مدارات 25 تا 35 درجه عرض شمالی بر بالای دریای مدیترانه تا شمال شرقی ایران مستقر بوده اند.
 
 
محمد رضا ثروتی، منیژه قهرودی تالی، عابد گل کرمی، اسماعیل نجفی،
دوره 14، شماره 32 - ( 3-1393 )
چکیده

آبکندزایی فرآیندی پیچیده است که به وسیله بسیاری از عوامل کنترل می شود و وابسته به آستانه هایی است که زمینه ایجاد آن را فراهم کرده اند. تبیین و ابداع مدل مناسب برای پیش بینی مکانی شکل گیری و گسترش آبکندزایی و مشخص کردن آستانه های ژئومورفولوژیکی موثر بر آن و نیز پهنه بندی این فرآیند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.  بر این اساس در این پژوهش با استفاده از منابع موجود، در حوضه  آبریز کچیک در شمال شرق استان گلستان با مساحت 8/3598 هکتار، با حضور در منطقه 35 آبکند نمونه انتخاب شد. مشخصات کمی و مورفومتری آنها یادداشت گردید. پس از بررسی تصاویر ماهواره ای و نقشه های پایه، در محیط GIS برای 9 عامل ژئومورفولوژی موثر در آبکندزایی نقشه تولید گردید و سهم و میزان هر آبکند از هر عامل ژئومورفولوژی از نقشه های تولیدی بدست آمد. سپس نقشه های تولیدی به دو سطح درگیر آبکند و غیر درگیر تبدیل گردید. در پایان با تولید جدول مربوطه برای هر عامل و هم پوشانی نقشه ها، نقشه نهایی و آستانه ها مشخص گردید. نتایج این پژوهش نشان داد کلیه عوامل ژئومورفولوژی به میزان دامنه اثرگذاری و آستانه های شان در شکل گیری و گسترش آبکند در منطقه مشارکت دارند.
 
علی موحد، هادی علیزاده، علی شجاعیان،
دوره 14، شماره 35 - ( 12-1393 )
چکیده

امروزه با توجه به افزایش جمعیت در شهرها و گسترش روزافزون شهرنشینی و شهر گرایی، چالش اصلی در فرایند مدیریت و برنامه‌ریزی شهرها مکان‌یابی و انتخاب بسترهای بایسته در جهت گسترش‌های آتی شهری است که یکی از این عرصه‌ها دشت‌ها و بسترهای طبیعی همچون حوضه‌های آبریز است. دراین‌بین توجه به مسائل و شاخصه‌های طبیعی و انسانی موجود در این بسترها در جهت آگاهی از نوع انتخاب بسترها برای توسعه‌های آتی شهری بسیار ضروری است. در این راستا در پژوهش حاضر به شیوه  «توصیفی – تحلیلی»باهدف گذاری ظرفیت سنجی توان توسعه شهری در حوضه آبریز غفار در استان خوزستان،سعی شده است با به‌کارگیری 11 شاخص مؤثر در فرایند توسعه شهری در این حوضه که در دو بخش انسانی و طبیعی دسته‌بندی‌شده‌اند نقاط مستعد و نامساعد برای توسعه‌های آتی شهری در این حوضه مورد شناسایی قرار گیرد. جهت شناسایی توان و ظرفیت توسعه شهری در حوضه آبریز غفار و مقایسه نتایج تحلیلیآن از عملگرهای  ANDFuzzy، OR Fuzzy، Product و Gama Fuzzy و همچنین مدل تحلیل سلسله مراتبی فازیFAHPاستفاده‌شده است. نتایج به‌دست‌آمده نشان می‌دهد که مطابق عملگرها  و مدل بکار رفته در پژوهش، قسمت‌های شمالی و مرکزی حوزه آبریز غفار تا منتهی‌الیه جنوبی حوزه دارای توان توسعه شهری بسیار پایینی است و قسمت‌های محدودی از جنوب شرقی حوضه و نوار مرزی شرق حوضهمناسب برای  توسعه شهری بوده است. البته این امر در عملگر گامای فازی با میزان آستانه 7/0 و به جهت تلفیق سازگار گرایش‌های کاهشی و افزایشی موجود در آن با دقت و جزییات بهتر و بیشتری نسبت به دیگر عملگرها و مدل FAHP نشان داده شده است.در این بیننتایج عملگرهای OR و مدل FAHP ضعیف‌تر و با جزییات کمتری این مسئله را نشان داده است که به علت اتخاذ گرایش افزایشی آن بوده است.
فریبا همتی، سید اسداله حجازی،
دوره 17، شماره 45 - ( 6-1396 )
چکیده

زمین‌لغزش یکی از خطرات طبیعی است که همه ساله خسارت‌های جانی و مالی فراوانی را در مناطق کوهستانی، پرباران و لرزه‌خیز به همراه دارد. این مخاطرات در شیب‌های طبیعی و یا شیب‌هایی که به دست انسان تغییر یافته‌اند اتفاق می‌افتد. در این پژوهش خطر زمین‌لغزش در حوضه آبریز لواسانات با مدل رگرسیون لجستیک به منظور تعیین مناطق خطر زمین‌لغزش برای مدیریت و خسارت حوضه آبریز لواسانات مورد ارزیابی قرار گرفت. ابتدا از طریق بازدید میدانی، نقشه‌های زمین‌شناسی و توپوگرافی و با مرور منابع قبلی و بررسی شرایط حوضه آبریز لواسان هشت عامل اعم از ارتفاع، شیب، جهت‌شیب، لیتولوژی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، فاصله ازجاده، کاربری اراضی به عنوان عوامل مؤثر بر وقوع زمین‌لغرش موردارزیابی قرار گرفت. پس از انجام پهنه‌بندی زمین لغزش درصد پهنه‌های لغزشی در هر کلاس محاسبه شد نتیجه نشان داد که در محدوده مورد مطالعه، مناطقی که با خطر بسیار بالا پهنه‌بندی شده‌اند بیشترین درصد از میزان مساحت منطقه را به خود اختصاص داده‌اند. در مدل حاضر که با استفاده از رگرسیون لجستیک انجام گرفت عامل کاربری اراضی با بیشترین ضریب بهترین متغیر پیش‌بینی کننده احتمال وقوع زمین لغزش در منطقه است. بیشترین پتانسیل لغزش در حوضه مورد مطالعه در مراتع مرغوب و استپی و مراتع متوسط و در سازند سنوزوئیک و کواترنری می‌باشد.

مراد کاویانی راد، یدالله کریمی پور، هدایت فهمی، صادق کرمی،
دوره 17، شماره 46 - ( 9-1396 )
چکیده

کوشش برای تأمین امنیت همواره در پس کنش و منش انسان­ها وجود داشته است. طی دو دهه اخیر، مسئله امنیتی تغییر اقلیم با توجه به پیامدهای پایدار آن بر زیست و تمدن بشر بیشترین توجه را به خود معطوف داشته است. در این میان، کشورهای واقع در کمربند خشک جهان به واسطه کاهش بارش ناشی از تغییرات اقلیمی و ناکارامدی مدیریت منابع آب، بیشترین آسیب را دیده­اند که کشور ما نیز با توجه به موقعیت جغرافیایی­اش به شدت متأثر از این رخداد شده است. برابر داده­های موجود، حوضه آبریز مرکزی که استان­های واقع در آن از وزن ژئوپلیتیک بالایی نیز برخوردار هستند، بیشترین اثرپذیری را از عوامل یاد شده داشته است. پژوهش حاضر با ماهیتی توصیفی-تحلیلی، بر این فرضیه استوار است که پیامدهای امنیتی تغییرات اقلیمی در حوضه آبریز مرکزی، علاوه بر پیامدهای ناگوار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیطی برای شهروندان این منطقه پهناور از کشور این توانایی را دارد که با توجه به سهم تقریبی 48 درصدی آن در تولید ناخالص داخلی کشور و نیز تعلق آن به یکی از پربسامدترین محورهای تمدنی ایران، امنیت کشور را در مقیاس ملی و گستره جغرافیایی فرهنگ ایران با چالش­های بنیادی همراه کند. نتیجه پژوهش حاضر نشان داد در صورت تداوم وضعیت موجود، پیامدهای تغییر اقلیم در حوضه آبریز مزکزی این توانایی را دارد که ثبات و امنیت ملی را به چالش بکشاند.
 
 

نادر پروین،
دوره 17، شماره 46 - ( 9-1396 )
چکیده

مطالعه و شناسایی کانون های تغییر تراز میانی جو موثر بر شکل گیری الگوهای گردشی مولد آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. در این مطالعه، ابتدا بارش های سالانه ایستگاه های منتخب سطح حوضه آبریز زاب کوچک طی دوره 2015-1986 استاندارد زمانی شدند. پس از استفاده از شاخص و تعیین آستانه زمانی- مکانی، تعداد 184 روز بدون بارش واقع در دوره مرطوب سه نمونه خشکسالی شدید در سطح منطقه انتخاب شدند. داده های ارتفاعی تراز 500 هکتوپاسکال واقع در محدوده صفر تا 80 درجه عرض جغرافیایی شمالی و طول شرقی به صورت یک ماتریس S_Mode تنظیم شد و با استفاده از روش پیشرفته آماری تحلیل مولفه های اصلی پردازش شدند. بر اساس ماتریس همبستگی، کانون های عمده تغییرات توپوگرافی تراز 500 هکتوپاسکال موثر بر وقوع روزهای خشک شناسایی و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که به هنگام وقوع روزهای خشک، 12 کانون تغییر ارتفاع تراز میانی جو موثر بوده اند. در این بین،‌ دو کانون ذیل با برخورداری از بیشترین آنومالی­های (7/0R≥) ارتفاع تراز میانی جو قابل تشخیص بودند: 1) کانون اورآسیا-آفریقا و 2) کانون غرب آفریقا که به ترتیب 48% و 10% از کل مساحت قلمرو مطالعاتی را تحت سیطره داشتند. چنین تغییراتی در تراز میانی جو، سبب تقویت و عمیق تر شدن محور ناوه­ها و پشته­ها شده است. تغییرات کانون اول بیشترین تاثیر را در ایجاد پایداری و حاکمیت خشکی روزهای سطح حوضه آبریز داشته است.
 

ناصر بیات، سیدعلی بدری،
دوره 18، شماره 49 - ( 2-1397 )
چکیده

این پژوهش به بخش‌بندی بازار در منطقه نمونه گردشگری حوضه آبریز رودخانه کُلان شهرستان ملایر می‌پردازد. جامعه آماری گردشگرانی است که به قصد تفریح و گردش و گذران اوقات فراغت به محدوده مورد مطالعه سفر میکنند. ابزار پژوهش پرسشنامه‌ی محقق ساخته شامل 32 گویه است و به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده تعداد 200 مورد پرسشنامه از گردشگران بدست آمد. آمار توصیفی، و روش‌های تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل خوشه‌ای برای تجزیه و تحلیل داده‌ها به کار رفت. بر مبنای نتایج تحلیل عاملی 7 عامل اصلی انگیزشی گردشگری در سطح منطقه شناسایی شد، شامل: روستاگرایی، وابستگی و تعلق‌مکانی، آسایش و استراحت، طبیعت‌گردی و ورزش، تفریحات گروهی، خرید تولیدات‌روستایی، هیجان و تازگی، معنویت و خلوت؛ بر اساس این عوامل انگیزشی نتیجه نهایی بخشبندی گردشگران نشان میدهد که بازار تقاضای گردشگری در منطقه قابل تقسیم به 7 بخش است. گروه یک با انگیزه متنوع 12 درصد، گروه دوم با انگیزه تفریحات گروهی 17 درصد، گروه سوم با ترکیب سنی جوان تر و انگیزه‌ ماجراجویانه 18/5 درصد، گروه چهارم با انگیزه روستاگرایانه 15 درصد، گروه پنجم با انگیزه خرید 10/5 درصد، گروه ششم با انگیزه تعلق مکانی در کنار میل به آسایش و استراحت 19/5 درصد، و گروه هفتم با گرایش خاص به تعلق مکانی 7/5 درصد از کل جامعه نمونه را در برمی‌گیرند. این نتایج می‌تواند در راستای بهره‌گیری بهینه از انواع منابع موجود در منطقه، توسط مدیران و مسئولان محلی، و همچنین صاحبان کسب و کارهای گردشگری، متناسب با نیازهای واقعی بخش‌‌های متنوع بازار گردشگر روستایی به کار گرفته شود.

شمس اله عسگری، امیر صفاری، حجت الله فتحی،
دوره 18، شماره 50 - ( 3-1397 )
چکیده

     یکی از عوامل مهم و موثر در تخریب منابع طبیعی پدیده سیل می باشد، شناسایی این پدیده و  پارمترهای موثر در وقوع سیل خیزی در منابع  طبیعی و حوضه ها ی آبریز ضرورت دارد. هدف این پژوهش تعیین سیل خیزی زیرحوضه های حوضه آبریز میشخاص در استان ایلام می باشد.در این تحقیق حوضه آبریز میشخاص در استان ایلام به 12 زیر حوضه تقسیم شده و برای هر زیر حوضه 28 پارامتر ژئومتری، اقلیمی ، نفوذ پذیری و فیزیوگرافی مانند؛ مساحت، محیط، طول و شیب آبراهه اصلی، طول و شیب حوزه، زمان تمرکز، ضریب شکل و متغیر بارش ، تاج پوشش گیاهی ،CN، دبی و... با استفاده از نرم افزار GIS محاسبه شده است.برای تعیین پتانسیل سیل خیزی زیر حوضه ها از روش آماری تحلیل عاملی استفاده شده که داده های 28 متغییر زیر حوضه ها توسط نرم افزار SPSS پردازش گردیده و در قالب 5 عامل اصلی(شکل، آبراهه، شیب، زهکشی و رواناب) خلاصه سازی گردیدند. نتایج حاصله بیانگر این است که عامل شکل با مقدار ویژه 30/11 مهمترین عامل در سیل خیزی حوضه مورد مطالعه است، عوامل آبراهه، شیب، زهکشی و رواناب به ترتیب با مقدار ویژه21/7، 34/4،22/3، 10/3 به ترتیب اولویت در رتبه های بعدی قرار دارند. سپس بر اساس امتیاز عاملی منطقه مورد مطالعه به 3 دسته سیل خیزی زیاد، متوسط و کم  تقسیم و نقشه پهنه بندی پتانسیل سیل خیزی زیر حوضه ها در محیط GIS ترسیم گردید. زیرحوضه (9،8،5،3 )درعامل شکل ، زیر حوضه های ( 1،6،11) در عامل شیب، زیرحوضه های (2، 7،)در عامل زهکشی ودر عامل رواناب زیر حوضه های (4،10،12)دارای پتانسیل سیل خیزی زیادی هستند. زیر حوضه ها از نظر مشابهت پتانسیل سیل خیزی ، فرسایش ، پوشش گیاهی، و تاثیرات عملکرد انسانی به 3 گروه با پتانسل سیل خیزی زیاد، متوسط و کم تفکیک شده اند. زیر حوضه ها نقش اساسی در سیل خیزی این حوضه داشته که زمینهای وسیع کشاورزی پایین دست را متأثر می کنند.


اسداله ملازهی، محمدرضا پودینه، محمود خسروی، محسن آرمش، علی اصغر دهواری،
دوره 20، شماره 58 - ( 7-1399 )
چکیده

امروزه به سبب تغییرات آب و هوایی، مخاطرات طبیعی و چگونگی رفتار با آن­ها از جمله مهم­ترین دغدغه­ های پژوهشگران در زمینه برنامه­ ریزی محیطی و مدیریت بحران می ­باشند. هدف از این مطالعه پهنه ­بندی و پتانسیل­سنجی خطر سیلاب در حوضه آبریز سرباز است. بدین منظور پایگاه داده شامل لایه­ های پهنه­ای ارتفاع، شیب، خصوصیات زمین­شناسی، خصوصیات خاک، بارش، پوشش گیاهی و کاربری اراضی و لایه­ های خطی آبراهه اصلی، آبراهه فرعی و تراکم زه کشی سطح حوضه مورد استفاده قرار گرفت. سپس با استفاده از پرسشنامه و نظر کارشناسان خبره و همچنین تحلیل سلسله مراتبی، ارزش هر لایه در سیل خیزی محاسبه شد. هر کدام از این لایه­ها بر مبنای پتانسیل سیل خیزی در مقیاس خطر کم تا زیاد  طبقه­بندی شدند و در نهایت با استفاده از مدل همپوشانی وزنی درمحیط سامانه اطلاعات جغرافیایی با هم ادغام شدند. نتایج نشان داد که آبراهه اصلی، کاربری اراضی و بارش مهمترین مؤلفه ­ها در سیلخیزی حوضه آبریز رودخانه سرباز هستند. از کل مساحت حوضه سرباز فقط 0/5 درصد پتانسیل سیلخیزی زیاد تا بسیار زیاد را داراست و نواحی مرکزی حوضه به سبب توپوگرافی و شرایط هیدروگرافی ویژه، بالاترین پتانسیل سیل خیزی را دارند. علاوه بر این ناحیه، بخش­های حاشیه­ ای رودخانه اصلی به سمت خروجی حوضه و همچنین بخش­ هایی از حواشی رودخانه­ های فرعی مهم، بیشترین پتانسیل سیل خیزی را دارا هستند. علیرغم وسعت محدود ناحیه پرخطر، به سبب تراکم جمعیت و اراضی کشاورزی، اهمیت این ناحیه از نظر مدیریت بحران بسیار بالاست.

صادق کرمی،
دوره 20، شماره 59 - ( 11-1399 )
چکیده

اهمیت تغییرات اقلیمی از آن سو است که وجه جهانی به خود گرفته و گفته می­شود تا حدودی از کنترل انسان خارج شده است و بشر تنها می­تواند با دانش و مدیریت در مقابل پیامدهای منفی آن امنیت خود و جامعه را تامین کند. بر این بنیاد پژوهش حاضر با روش تحلیلی، در صدد تبیین پیامدهای امنیتی تغییرات اقلیمی بر ایران و در مقیاس کوچکتر و کاربردی­تر در حوضه آبریز مرکزی برآمد. یافته­های پژوهش گویای این مطلب است که تغییرات اقلیمی بر پهنه جغرافیای ایران در وجه تغییر الگوی بارش، کاهش بارش و افزایش دما خود را نشان داده، در مرحله بعد این موارد باعث برداشت بیش از حدِ آبخوان­ها شده و آن هم کاهش کیفیت آب­های زیرزمینی را به همراه داشته است. این زنجیره باعث طرح پروژه­های انتقال آب بین­حوضه­ای شده است که حداقل برونداد چرخه یاد شده تنش­های اجتماعی است که در سنوات اخیر چند مورد از آن اتفاق افتاد. با توجه به وسعت جغرافیایی این حوضه و نیز تعلق آن به یکی از پربسامدترین محورهای تمدنی ایران، مجموعه پیامدهای امنیتی تغییرات اقلیمی در حوضه آبریز مرکزی، علاوه بر تاثیر بر لایه­های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و محیطی، تاثیر چند مقیاسی نیز دارد و تاثیرات مخرب آن فراتر از مقیاس کشوری و تا حد مقیاس فرامنطقه­ای فرهنگ ایرانی است. در این راستا، یافته­های پژوهش حاکی از این است که تغییرات اقلیمی در حوزه آبریز مرکزی در ابعاد گوناگون بر زیست جامعه و کشور موثر افتاده به گونه­ای که در صورت تداوم روند موجود تمدن ایرانی را دچار چالش راهبردی خواهد کرد. بدین منظور در پایان کار پژوهش،  حکمرانی خوب آب، به عنوان بهترین راه مقابله و کنترل پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی بر حوضه آبریز مرکزی به طور ویژه و ایران به طور عام استدلال شده است. 

پرویز ضیائیان فیروزآبادی،
دوره 20، شماره 59 - ( 11-1399 )
چکیده

داده ها، تصاویر و محصولات متنوع سنجش از دور ماهواره ای از زمان تولید این نوع منابع اطلاعاتی، جایگاه خود را در مطالعات خشکی،خشکسالی و کشاورزی به اثبات رسانیده است. در این میان باندهای مرئی، مادون قرمز نزدیک و حرارتی در تولید محصولاتی چون پوشش گیاهی و دمای سطح زمین از پرکاربردترین آنها محسوب میشوند. در این تحقیق، از داده های سنجنده MODIS به منظور بررسی و یافتن  ضرایب رابطه فضایی اندکس پوشش گیاهی-دمای سطح( NDVI-TS) و NDVI- ΔTS  برای استخراج زمان وقوع خشکسالی کشاورزی از ژوئن تا اکتبر سال های 2007 تا 2010 در حوضه آبریز سیمینه رود استفاده شده است، شاخص­ شرایط دما–پوشش گیاهی(  VTCI)و شاخص کمبود آب( WDI )که قادر به شناسایی تنش خشکی در مقیاس منطقه ای هستند از آنهااستخراج شده اند. نتیجه این تحقیق نشان داد، که در هردو شاخص، وضعیت تنش خشکی در سال های 2007 و 2008 بیشتر بوده است. همچنین بر اساس رابطه فضای NDVI-TS در تمام سال های 2007 تا 2010 شیب بالایی فضای مثلثی برای لبه گرم منفی است. این بدان  معناست که با افزایش NDVI میزان LST کاهش یافته است درحالیکه برای لبه سرد شیب مثبت است. همچنین شیب به دست آمده از رابطه فضای NDVI-ΔTS برای خط خشک منفی است یعنی خط خشک یا خط حداقل تعریق-تعرق(  ETR)یک همبستگی منفی با  NDVI را نشان می دهد. درحالیکه برای خط مرطوب بالاخص در سال 2010 شیب مثبت بوده و در بقیه سال ها تغییر محسوسی دیده نمی شود. پژوهش حاضر نشان داد، مقدار آستانه VTCI برای تنش خشکی در سال 2007 و 2008 شدید بوده است.

عقیل مددی، ابراهیم بهشتی جاوید، نازفر آقازاده،
دوره 21، شماره 62 - ( 7-1400 )
چکیده

در سالهای اخیر با افزایش خسارات ناشی از وقوع زمین­ لغزش، بشر در صدد کاهش زیان‌های آن برآمده است. بنابراین، با شناسایی مناطق مستعد زمین­ لغزش و رتبه ­بندی آنها می­توان تا حدودی از خطرات ناشی از رخداد این پدیده جلوگیری نمود. هدف این پژوهش شناسایی عوامل مؤثر در وقوع زمین­لغزش حوضه کندیرق چای و پهنه­ بندی این حوضه به لحاظ خطر رخداد زمین لغزش با استفاده از روش­های فرایند تحلیل شبکه می­باشد. در این راستا با توجه به مرفومتری حوضه و نیز نتایج پژوهش­های گذشته،١٠ عامل مؤثر در رخداد زمین‌لغزش‌های حوضه آبریز کندیرق چای شامل لیتولوژی، کاربری اراضی، بارش، شیب، جهت شیب، فاصله از جاده، فاصله از گسل و فاصله از آبراهه، شاخص قدرت آبراهه( SPI)و شاخص حمل رسوب(STI)، شناسایی و مورد استفاده قرار گرفتند. در ادامه جهت امتیازدهی به عوامل و معیارها و طبقه­بندی­ آنها از روش فرایند تحلیل شبکه‌ای ANPاستفاده شده است. بدین‌صورت که برای مقایسه و رتبه­ بندی پارامترها از فرایند تحلیل شبکه‌ای(ANP) استفاده ‌شده است. نقشه نهایی نشان دادکه حوضه از نظر زمین‌لغزش دارای ۴کلاس می‌باشد. نتایج نشان می­دهد که پهنه­ های با خطر کم و پهنه‌هایی با خطر زیاد دارای کمترین مساحت در سطح حوضه کندیرق‌چای هستند. از طرف دیگر پهنه­ های با خطر متوسط وخطر خیلی زیاد بیشترین مساحت حوضه را به خود اختصاص داده­اند. تطبیق سطوح لغزش یافته و پهنه­های مواجه با خطر نشان می­دهد که مناطقی که در رده خطر خیلی زیاد و متوسط قرار دارند دارای بیشترین مساحت از سطوح لغزشی هستند. به طوریکه پهنه با خطر خیلی زیاد ٣۵ درصد(٧٩ کیلومتر مربع) و پهنه با خطر زیاد٦/٣۲درصد(٧۲ کیلومترمربع) از زمین­لغزش­ها را به خود اختصاص داده اند. به عبارت دیگر بیش از٧٧ درصد زمین لغزش­ها با پهنه­های خطر خیلی زیاد و متوسط مطابقت دارند. همچنین عوامل سنگ­ شناسی، شیب و فاصله از آبراهه بیشترین تاثیر را در وقوع زمین ­لغزش داشته­اند. جهت انجام این کار از فرآیند تحلیل شبکه ANP استفاده خواهد شد.

اسدالله حجازی، زهرا حیدری،
دوره 23، شماره 68 - ( 1-1402 )
چکیده

در سال­های اخیر، رشد جمعیت وکمبود منابع آب شرب، اهمیت مطالعه مناطق کارستیک را دو چندان نموده است.در تحقیق حاضر به ارزیابی و پایش مناطق کارستیک توسعه یافته و پتانسیل آلودگی منابع کارستیک در حوضه روانسر پرداخته شده است که به منظور بررسی عوامل توسعه کارست و پتانسیل آلودگی منابع کارستیک در حوضه روانسر از 7 معیار  دو روش OWA و ANP استفاده شده است. روش کار به این صورت است که پس از پردازش­های لازم، با استفاده از روش OWA و با اعمال اوزان بدست آمده تصاویر ماهواره­ای 2007 و 2015 روند توسعه نواحی انسان ساخت در مناطق کارستیک توسعه یافته مورد ارزیابی قرار گرفته شده است. نتایج تحقیق بیانگر این است که بخش عمده­ای از حوضه مورد مطالعه بخصوص در مناطق شمالی و غربی در کلاس توسعه یافتگی زیاد و نسبتا زیاد قرار دارد. محاسبه مساحت نواحی انسان ساخت بیانگر این است که در سال 2007 حدود 6/2 کیلومترمربع از مناطق کارستیک توسعه یافته را نواحی انسان ساخت(مستعد آلودگی) اشغال کرده است با توجه به روند رو به رشد جمعیت این مقدار در سال 2015 به 8/3 کیلومترمربع افزایش یافته است.

الهه قاسمی کرکانی، ابراهیم فتاحی، تهمینه صالحی پاک، هوشنگ قائمی،
دوره 23، شماره 69 - ( 4-1402 )
چکیده

شدت بارش در طول مدت بارش تغییر می­کند. تغییرات مقدار بارش در طول یک واقعه در نحوه شکلگیری سیلاب و شدت و تداوم آن تأثیر گذار میباشد. شناخت و تعیین تغییرات زمانی بارش در طول مدت رگبار براساس الگوی توزیع زمانی مشخص میشود. در روند تبدیل حداکثر بارش محتمل به حداکثر سیل محتمل که با استفاده از مدل­های بارش – رواناب انجام می‌گیرد، تعیین الگوی تیپ توزیع زمانی بارش در ایستگاه­ها و منطقه تحت مطالعه ضروری است. بدین منظور می‌توان از داده‌های با مقیاس زمانی کوتاه مدت ایستگاه‌های باران نگار استفاده کرد. بهره گیری از شبیه سازی مدلهای میان مقیاس عددی وضع هوا مانند مدل تحقیقات آب و هوا و پیش بینی WRF)) توانسته است تا حدود زیادی این  نیاز را جبران کند. مدل WRF یکی از مدل های پاسخگو در زمینه پیش بینی بارش، دما و عناصر جوی است که در این مطالعه از آن بهره گرفته شده است. در این مقاله ابتدا مدل برای سه توفان شدید و فراگیر 14 و 15 آذر 1382 ، 3 تا 5 دی 1385 و 6 و 7 فروردین 1386  بر روی حوضه آبریز سد پارسیان و نواحی اطراف آن شبیه سازی شد و سپس خروجی آن با مقادیر بارش ثبت شده توسط دیتالاگرها مورد مقایسه قرار گرفت.

 
سارا کیانی، امیر کرم، نسرین حسینایی،
دوره 23، شماره 70 - ( 7-1402 )
چکیده

 حوضه آبریز کن- سولقان در دامنه البرز جنوبی قرار گرفته است که از تاثیرات زون فعال زمین‌ساختی آلپ- هیمالیا در طول زمان تاثیر پذیرفته است. به همین لحاظ ارزیابی و بررسی فرآیندهای تکتونیکی فعال و اثرات آن برای بسیاری از فعالیت­های بشری همچون طراحی و احداث شهرها، نیروگاه ها، سدها، تاسیسات صنعتی از اهمیت بالایی برخوردار می­باشند. گذر تونل آزادراه تهران- شمال از این منطقه، بررسی فعالیت گسلهایی که در شکلگیری مورفولوژی کنونی این حوضه سهم داشتند را فزونی میبخشد. در این پژوهش، شاخص‌های مورفوتکتونیک، شامل شاخص عدم تقارن رودخانه (Af)، شکل حوضه (Bs)، انتگرال هیپسومتریک (Hi)، گرادیان طولی رودخانه (Sl)، سینوزیته جبهه کوهستان (Smf)، نسبت پهنای دره به ارتفاع دره (Vf) و شاخص تقارن توپوگرافی ارضی (Tp)، محاسبه شد. در نهایت میانگین نتایج شاخص‌ها، تحت عنوان شاخص زمین‌ساخت فعال نسبی (LAT) محاسبه گردید. در پژوهش حاضر، برای محاسبه شاخص‌های مورفوتکتونیک از نقشه‌ی توپوگرافی 1:50000 و الگوی رقومی ارتفاعی (DEM) با توان تفکیک مکانی 30متر (سنجنده ASTER) استفاده شده است. حوضه آبریز کن- سولقان، به سه ناحیه‌ی تکتونیکی با فعالیت آرام، نیمه فعال، فعال تقسیم بندی شده است و محاسبه شاخص‌ زمین‌ساخت فعال نسبی (LAT) نشان می‌دهد که حوضه آبریز کن- سولقان در وضعیت فعال از نظر تکتونیکی قرار دارد. ساختارهای تکتونیکی به ویژه گسلهای منطقه در عدم تقارن و شکل حوضه تاثیر داشته است. رودخانه اصلی کن – سولقان، نیز عدم تقارن را نشان می‌دهد که می‌توان گفت به دلیل تاثیر عوامل ساختاری به ویژه گسل‌های منطقه، حوضه دارای عدم تقارن و انحراف به سمت چپ حوضه می باشد. همچنین احداث آزادراه تهران- شمال و قرارگیری دهانه تونل در مجاورت گسل شمال تهران، از جمله عوامل انسان ساخت متاثر از فعالیت تکتونیکی منطقه میباشد که بررسی فعالیت تکتونیکی را ایجاب میکند.

مهناز صابر، برومند صلاحی، عباس مفیدی،
دوره 24، شماره 74 - ( 10-1403 )
چکیده

در این مطالعه، تغییرات زمانی-مکانی تبخیر و تعرق (ET) در بخش جنوبی حوضه آبریز رودخانه ارس مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، از داده­های شبکه­ بندی شده ET مدل FLDAS Noah با تفکیک افقی 1/0*1/0 درجه برای یک دوره 38 ساله (2019-1982) استفاده شد. پس از اعتبارسنجی داده­ها، ابتدا مقادیر متوسط سالانه ET برای منطقه تعیین گردید. سپس توزیع ماهانه و فصلی پارامتر به شکل فضایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در ادامه وردایی­ها و ناهنجاری­های سال به سال ET  ارزیابی شد. همچنین پراکندگی فضایی فراوانی وقوع ET با لحاظ نمودن آستانه­های مطلق 50، ،80، 100 و 120 میلی­متر برای حوضه ارس بررسی شد. نتایج بیانگر آن است که ET سالانه در شرق حوضه بالاتر از غرب حوضه می­باشد. در مقیاس فصلی، به ترتیب فصل بهار و تابستان بیش­ترین مقادیر ET را به خود اختصاص داده­اند. در مقیاس ماهانه، ماه­های می ژوئن، آوریل و مارس دارای بیش­ترین مقادیر ET بوده­اند. در مقابل، ماه­های فصل پاییز و زمستان پایین­ترین مقادیر متوسط ET را به خود اختصاص داده­اند. همچنین کل حوضه در طول دوره مطالعه، سه دوره مشخص از تغییرات ET را تجربه نموده است که در بخش­های شرقی و غربی حوضه، علیرغم رفتار مشابه در دوره­های دوم و سوم، تفاوت برجسته­ای در دوره اول ملاحظه گردید. یافته­ها همچنین حاکی از وجود ناهنجاری مثبت بعد از سال 2002 در کل حوضه است که بالاترین مقادیر آن در سال 2018 در غرب حوضه بوقوع پیوسته است. بررسی فراوانی وقوع آستانه­های مطلق  ET بر روی حوضه، نشان­دهنده دفعات بالای وقوع ET در تمامی آستانه­ها در شرق حوضه می باشد. بررسی قریب 4 دهه مقادیر ET در حوضه رود ارس، بیانگر افزایش مقادیر ET در طی دو دهه اخیر بر روی کل حوضه بوده که می­توان آن را ناشی از وقوع پدیده گرمایش جهانی دانست.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Applied researches in Geographical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb