جستجو در مقالات منتشر شده


2 نتیجه برای گفتمان

درّه میرحیدر، حسین حمیدی‌نیا،
دوره 6، شماره 8 - ( 4-1386 )
چکیده

نقشه مهمترین ابزار شناخت در جغرافیا و عالی‌ترین وسیله جهت به نمایش در آوردن اطلاعات جغرافیایی است. محیط شناسی در معنای کلی آن یعنی مطالعه رابطه انسان با محیط طبیعی و انسانی، تنها به وسیله نقشه امکان‌پذیر است. نقشه به عنوان ابزاری در خدمت محیط شناسی و باز نمایی کننده تسلط انسان بر محیط پیرامون خود، همواره ابزاری در اختیار قدرت سیاسی و حاکمیت‌ها بوده است. لذا نقش مهمی در القاء سیاست و اعمال قدرت ایفا می‌نماید. مفهوم قدرت در اینجا تنها محدود به قدرت حکومتی نبوده بلکه همه شکل‌ها و صورتبندی‌های قدرت در سطوح مختلف جامعه را شامل میگردد. به چه علت نقشه به عنوان ابزاری در خدمت اعمال قدرت و القاء سیاست قرار می گیرد؟ مقاله حاضر به منظور پاسخگویی به این پرسش طراحی و نوشته شده است. به این منظور یک چارچوب نظری – مفهومی به شرح ذیل ارائه شده است که نسبت نقشه و قدرت در قالب آن مورد مطالعه قرار گرفته است: 1- نشانه شناسی 2- قدرت و متن 3- گفتمان 4- قدرت و رسانه 5- نقشه ادراکی و شناختی. فرضیه اصلی این پژوهش این است که نقشه جغرافیایی به این علت در اعمال قدرت و القاء سیاست نقش دارد که ” نشانه“ است. از دیدگاه هستی شناختی، نشانه بودن یعنی اینکه نقشه انعکاس و بازتاب عینی واقعیتها و عوارض جغرافیایی بصورت یک به یک نیست بلکه جایگزین آن واقعیت‌هاست. از نظر انتقادی نقشه تنها یک ابزار انتقال اطلاعات بصورت خنثی نبوده بلکه وابسته به منافع و نیات و خواست های کنشگران (کارتوگراف ، سفارش دهندگان ، دولت‌ها و حتی تفسیر مخاطبان) است. از دیدگاه پسانوگرایانه (پست مدرن‌) نقشه یک صورت متعین (‌از پیش تعیین شده و مطلق) از جهان نبوده بلکه بسته به میل کنشگران ، جهان به اشکال مختلف قابل بازنمایی و نمایش می باشد. از دیدگاه سازه گرایانه ، نقشه علاوه بر موارد فوق الذکر، ابزار ساختن واقعیت و واقعیت ساز است.
احسان لشگری تفرشی،
دوره 24، شماره 75 - ( 10-1403 )
چکیده

در دیدگاه کلاسیک همواره مطالعۀ بُعد سیاسی فضا به مثابه بن مایه هستی شناختی جغرافیای سیاسی مورد اهتمام بوده است. بتدریج از دهه 1980 با توسعه دیدگاه های فرا اثبات گرا در جغرافیای انسانی؛ سیاست در تمامی حوزه ها از دولت و احزاب سیاسی تا جنسیت، طبقات اجتماعی اثرگذار گردید و کوچکترین روابط قدرت را مورد توجه قرار داد که در قالب مفهوم امر سیاسی تداعی یافته است. امر سیاسی درصدد نقد سازمان یابی فضا بر مبنای منطق صوری و ارائه گونه های جدیدی از بازساخت معرفت شناسانۀ در مطالعۀ رابطه سیاست و فضا بوده است. در این مقاله کوشش گردیده تبعات معرفت شناختی اعتباردهی به امر سیاسی در مطالعه رابطۀ سیاست و فضا تبیین گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که اعتبار بخشی به کنشگری امر سیاسی سبب می گردند که فضاشناسی نیازمند معرفت شناسی اعتباری باشد. در این راستا ادراکات جمعی و بین الاذهانی است که وابستگی خاص به تحول تاریخی فضا و در نتیجه نیازمند تبارشناسی عامل قدرت داشته است. این تبارشناسی فضایی همواره در پیوند با تعارضی است که در جوامع بشری وجود دارد و امکان شناخت آنتاگونیستی فضا را شکل می دهد. بر این اساس معنای اجتماعی فضای جغرافیایی محل منازعه و مقاومت گروه های حاشیه ای و نیروهای هژمون در جامعه تلقی می گردد که در یک محدودۀ مشخص زمانی به نوعی تعادل سازشی می رسند. این فرایند  موجب انطباق فزاینده الگوی معرفت شناختی جغرافیای فرهنگی و جغرافیای سیاسی با یکدیگر می گردد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Applied researches in Geographical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb