جستجو در مقالات منتشر شده


3 نتیجه برای ساختار

اسماعیل صادقی، اشرف خسروی، محمود آقاخانی بیژنی،
دوره 6، شماره 16 - ( 2-1390 )
چکیده

  داستان رفتن کیکاووس به مازندران ساختاری سه قسمتی شامل: شروع، میانه و پایان دارد. داستان با حادثه شروع می‌شود و شخصیت اصلی داستان (رستم) را به خواننده معرفی می‌کند. انتخاب راه کوتاه، که نقطه عطف داستان است، مقدمه را به میانه ربط می‌دهد و بعد از وقوع این حادثه، حوادث یکی پس از دیگری به صورت زنجیروار به وجود می‌آیند و براساس زمان خطی داستان گسترش می‌یابند. در میانه داستان شخصیت (رستم) آزمایش می‌شود (امتحان پس می‌دهد). داستان توالی زنجیره‌ای دارد و حوادث به نقطه اوج، که نقطه عطف دوم داستان است، ختم می‌شود. این نقطه داستان را وارد پایان می‌کند و سرنوشت شخصیت (رستم) را نیز مشخص می‌کند. رستم (قهرمان داستان) برای رسیدن به هدف خود (آزادکردن کیکاووس از بند دیو سپید) باید از سیستان به سمت مازندران سفر کند. نیروی اعزام‌کننده وی زال است. او با یاری نیروهای یاری‌دهنده (خدا، اسب، اولاد و میش فربه) سرانجام از مراحل دشوار سفر عبور می‌کند و میثاقش را به انجام می‌رساند. داستان پیرنگی بسته و نتیجه قطعی دارد و از روابط علت و معلول تبعیت می‌کند.  


امین رحیمی، حجت‌الله امیدعلی،
دوره 6، شماره 17 - ( 2-1392 )
چکیده

محمدعلی بهمنی از نام‌آورترین غزل‌سرایان معاصر است. زبان عاطفی و گیرای او مخاطبان زیادی را جلب کرده است. هدف این مقاله این است که زبان شعری بهمنی را بکاود و شگردهای مهم زبانی در ساختار ادبی شعر بهمنی را کشف کند که او را با اقبال عمومی مواجه ساخته است.  روش تحقیق در این مطالعه توصیفی‌ـ تحلیلی است که پس از مطالعه اشعار بهمنی و نمونه‌برداری انجام شده است. دستورمندی جملات بهمنی، بسامد بالای واژه‌های امروزی و زنده اجتماع و موسیقی غنی و فزاینده در غزل‌های بهمنی ازجمله دلایلی است که باعث زیبایی و دلنشین‌شدن شعر او می‌شود. بهمنی با مهارتی درخور، زبان زنده و جاری مردم را به خدمت غزل درآورده و از قابلیت‌های چندگانه تصویری، عاطفی و موسیقایی این‌گونه زبان نهایت استفاده را برده است.


نرجس قابلی، سید احمد پارسا، عرفان رجبی،
دوره 8، شماره 19 - ( 2-1400 )
چکیده

یکی از شیوه­های تحلیل متون ادبی بررسی ساختارگرایانه است. از شاخه­های مورد توجه ساختارگرایان روایت­شناسی است. گرماس، نشانه‌شناس لیتوانیایی، با توجه به تقابل­های دوگانه و الگوی کنشی، به تبیین ساختار روایت و شخصیت­های داستان پرداخته­ است. هدف پژوهش حاضر بررسی ساختار حکایتی از مرزبان‌نامه با عنوان «ایراجسته و خسرو» و حکایتی از هفت‌پیکر با عنوان «فتنه و بهرام» با رویکرد ساختارگرایانه است که در ضمن پژوهش شخصیت­ها و کنشگران حکایت‌ها و نیز تفاوت­ها و شباهت­های دو حکایت و نوع کنش ارزیابی می‌شود. نتیجه نشان می­دهد دو حکایت از لحاظ روساخت همگون نیستند، ولی ژرف‌ساخت مشترکی دارند. کنشگر فاعل در حکایت «ایراجسته و خسرو» نقش مهمی در پیرنگ حکایت به‌عهده دارد، ولی در حکایت «فتنه و بهرام» مفعول (هدف) در جایگاه کنشگری فعال، فاعل یا قهرمان را به کنش ترغیب می­کند.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله مطالعات و تحقيقات ادبی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Literary Studies

Designed & Developed by : Yektaweb