1- دانشگاه بینالمللی امام خمینی ، s.ali.ghasem@gmail.com 2- دانشگاه بینالمللی امام خمینی
چکیده: (5972 مشاهده)
با نگاهی به رماننویسی افغانستان و فراز و فرودهای آن، واقعیتهایی از تحولات فکری و ادبی این جامعه بر مخاطب آشکار میشود که نیازمند پژوهشهای درازدامن است. یکی از این واقعیتها رویکردهای مدرنیستی و پستمدرنیستی در ادبیات داستانی افغانستان است که جامعه رماننویسان آن کشور را به جامعه داستاننویسی معاصر پیوند زده است و جنبههای زندگی انسان افغان، بهویژه خیل روشنفکران افغان را به تصویر میکشد. این جستار به شیوه توصیفی- تحلیلی تلاش کرده است با واکاوی رمانهای معاصر افغانستان بعد از وقوع کودتای 7ثور 1357ه. ش. تا به امروز گرایشهای مهم مدرنیستی و پستمدرنیستی رماننویسان افغانستان را انعکاس دهد. از این تحقیق برمیآید که گرچه نمیتوان از نهادینهشدن مکتب رماننویسی مدرنیستی و پسامدرنیستی در ادبیات داستانی افغانستان سخن گفت، رشد فزاینده عناصر و مؤلفههایی نظیر بحران هویت شخصیتهای داستانی، پیامدهای جنگ و مهاجرت برای زنان و مردان افغان، تلاش برای واسازی تقابل مرد/زن در نظام نوشتاری مردسالار افغانستان، بازنمایی تقابل پرتنش میان سنتگرایی با تجددطلبی و... از پیدایش جریانهای ادبی جدید در ادبیات داستانی افغانستان حکایت میکند؛ جریانهایی شبهمدرنیستی و گاه شبهپسامدرن که اغلب روشنفکران مهاجر به تبعیت و تقلید از تکنیکهای داستاننویسی غرب در پیش گرفتهاند.