|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
4 نتیجه برای موضوع مقاله:
قهرمان شیری، جلد 19، شماره 70 - ( 1-1390 )
چکیده
برخی از کرامتهای موجود در کتابهای صوفیه در ظاهر بسیار غیرعقلانی و غیرطبیعی به نظر میرسند که هم باورکردن آنها دشوار است و هم موجودیت آنها با پارههایی از تعلیمات اساسی در شریعت و طریقت تعارض دارد. در پدیدآمدن اینگونه کرامتها بیش از هرچیز عاملهای خارج از اندیشههای عرفانی و حتّی مغایر با قاعدههای محو و فنای فردیت دخالت داشته است، یعنی خلوتها و استغراقهای صوفیان گاه بهجای تمرکز مطلق بر یاد حق، به عرصهای برای خیالبافیهای فردی و حضور ساکنان ملکوت و محوریت مشایخ تبدیل شده است. امّا برای صوفیانی که همواره قسمتهای عمدهای از اوقات خود را با دروننگری به اندیشیدن در لاهوت و ملکوت صرف میکردند، شکلگیری اینگونه کرامتهای ذهنی و خیالی طبیعی است. اگر افسانهها و اسطورهها نتیجه خیالبافی مقطعی انسانها در طول تاریخ باشد، کرامتهای تخیلی نیز محصول جانبی خلوتگزینیها و درونگراییهای مستمرّ اهل تصوف بوده است.
علی محمدی، نوشین بهرامیپور، جلد 22، شماره 76 - ( 2-1393 )
چکیده
روایتشناسی که از دستاوردهای ساختگرایی برای ادبیات است، به منتقد یاری میرساند تا با بررسی نقش هر کارکرد و کنش در ساختار روایت، داستانهای گوناگون را در دو سطح داستان و کلام تحلیل کند. در سطح داستانی منتقد میتواند با کنارنهادن تفاوتهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به کشف همانندی ازنظر رویدادها، شخصیتها و زمینهها دست یابد. داستانهای شاهنامه: «زال و رودابه» و «بیژن و منیژه» با نمایشنامه «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر ازاینمنظر درخور مقایسه و ارزیابی است. هرسه روایت دلدادگی عاشقانی را بیان میکنند که از دو خاندانِ غیردوست هستند و دشواریهایی در راه وصال آنها وجود دارد. با استفاده از این سطحِ تحلیل میتوان پیبرد که سرنوشت قهرمانان این سه روایت معلول چه کنشها و کارکردهایی است.
در سطح کلامِ روایت (گفتمان) میتوان موقعیت فردوسی و شکسپیر را در جایگاه راوی مشخص کرد و با تحلیل زبان در بافت، جهاننگری آنان را در متن جستوجو کرد. بنابر روش تحلیل گفتمان و رمزگانِ روایت میتوان به ارزشها، باورها و فرهنگ نهفته در روایات پیشگفته رسید.
محمدتقی یوسفی، لیلا هاشمیان، جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
در رهیافت معنامحور نقشگرایی، سازههای زبان با توجه به سه دیدگاه ویژه اندیشگانی، بینافردی، و متنی بررسی میشوند. این سه دیدگاه، که در اصطلاح فرانقش نامیده میشوند، اساس زبانشناسی نقشگرا را شکل میدهند. هلیدی، بنیانگذار زبانشناسی نقشگرا، معتقد است الگوهای تجربه و مفاهیم ذهنی خالقان آثار در قالب فرآیندهای فعلی نقش اندیشگانی نمود پیدا میکند؛ بنابراین، میتوان با بررسی انواع فرآیندها، و عوامل و موقعیتهای سازنده آنها، از اندیشهها و تجربیات پدیدآورندگان آثار ادبی آگاهی یافت و عوامل مؤثر در شکلگیری آنها را تجزیه و تحلیل کرد. با این هدف و در قالب پژوهشی توصیفیـتحلیلی، غزلیات ابتهاج، برمبنای گفتمانهای سازنده آن، به سه مقطع تاریخی تقسیم شده و پس از تعیین بسامد و توصیف کارکرد فرآیندهای فعلی بهمنزله شاخصی سبکی، زمینههای شکلدهنده آنها تحلیل شده است. یافتهها کاربست فراوان فرآیند مادی و پس از آن فرآیند رابطهای را نسبت به دیگر متغیرهای زبانشناسی نقشگرا نشان میدهد. علت بسامد فراوان و نوع کاربرد فرآیندهای نامبرده، و نیز نمود اندک دیگر فرآیندهای اصلی و فرعی نقش اندیشگانی در غزل ابتهاج را باید در عواملی چون تأثیر محتوا بر شکلگیری زبان اثر، دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی روزگار شاعر، روحیات خاص سایه، سبک ویژه او، اهمیت نقش مخاطب در بوطیقای اندیشگانی او، و نیز اثرپذیری او از سبک شاعران پیشین و معاصر با او جستوجو کرد.
امیرافشین فرهادیان، دکتر محمد طاهری، جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
موسیقی با پیشینهای چندهزارساله در میان ایرانیان، هم در جایگاه یکی از هنرهای زیبا و هم بهمنزله یک فن کاربردی، در ساحتهای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی حضور داشته است. افزونبر بازتاب این حضور، پیوند دیرینه و تنگاتنگ موسیقی با شعر، دواوین شعر فارسی را مشحون از اصطلاحات موسیقی و نام الحان و نغمهها و سازها و سازندگان کرده است. بدیهی است که در گذر زمان، برخی واژگان و اصطلاحات جدید در این حوزه رواج یافتهاند و شماری نیز مهجور مانده و سرانجام فراموش شدهاند و بعضی دیگر دچار تحول لفظی یا معنایی یا نوسان در گستره شمول شدهاند. ازسویدیگر، درک درست معانی و حتی دریافت بسیاری از جنبههای هنری متون، در گرو تسلط بر رویههای گوناگون معنایی واژگان و وجوه دلالت اصطلاحات است. بیگمان، یکی از کارکردهای مهم نگارش شرح بر آثار گذشتگان، توضیح معنی لغات مهجور یا معنی تحولیافته یک واژه همچنان رایج و نیز آگاهاندن مخاطب از مفهوم اصطلاحی کلمات و ترکیباتی است که بدون اشراف بر آنها، درک متن برای خواننده میسر نیست یا دستکم ناقص است. پژوهندگان تعداد زیادی از اصطلاحات فراموششده موسیقی را در متون شناسایی و معرفی کردهاند، اما بهنظر میرسد هنوز تعدادی از این مصطلاحات مغفول مانده است. «افسانه» یکی از این اصطلاحات است. در این جستار، بهروش تحلیل محتوا و بهشیوه توصیفیـتحلیلی، رویه موسیقایی این اصطلاح کاویده شده و ظرافتهای هنری شماری از ابیات، که در سایه فراموشی معنای اصطلاحی واژه محجوب مانده، آشکار شده است.
|
|
|
|
|
|