کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
24 نتیجه برای موضوع مقاله:
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی،
جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
امروزه کمتر نقدی را می¬توان یافت که از کارکردهای ساختاری بی¬بهره باشد. پیشرفت¬های نقد ادبی معاصر، منجر به ایجاد مکتب ساختگرایی با الهام از نظریات زبان¬شناسانه "فردینان دوسوسور" گردید. تحلیل ساختاری به ویژه بر آثار روایی یکی از شگفت¬ترین دستاوردهای نقد ادبی معاصر است. در حوزه داستان¬ها و قصه¬های اساطیری و حماسی، بهترین شیوه تحلیل و طبقه¬بندی ساختاری را در آثار ولادیمیر پراپ روسی می¬توان یافت. روش او طبقه¬بندی قصه¬ها و تحلیل رمزگانی هر طبقه است. ولادیمیر پراپ مانند بسیاری از روایت¬شناسان دهه¬های اخیر، برای تجزیه و تحلیل روایتها از تحلیل زبانشناسی ساختارگرا استفاده کرد. پراپ با بررسی مجموعه¬ای از صد حکایت با ترکیب¬بندی مشابه، ساختار یک "شاه حکایت" را بیرون کشید. وی پس از تجزیه و تحلیل یکصد قصه از مجموعه قصه¬های روسی به سیویک خویشکاری دست پیدا کرد. وی معتقد بود این الگو را می¬توان در مورد سایر قصههای عامیانه و حتی رمان¬ها به کار برد. روش پراپ بعدها توسط محققان دیگر مورد استفاده قرار گرفت و گاهی نقدهایی بر آن وارد شد. نظام پراپ به رغم کاستیهایش، نقطه شروعی برای نظریه¬پردازان بعدی شده است و نظریه¬پردازان بعد از او از روش کار پراپ بسیار تأثیر پذیرفتند. نوشته حاضر با الهام گرفتن از شیوه و الگوی پراپ، سعی در طبقه¬بندی داستان «بیژن و منیژه» از داستان¬های شاهنامه فردوسی و تحلیل آن دارد، هدف این مقاله اثبات الگوی پراپ در این داستان است.
حسین حسن پور آلاشتی، مراد اسماعیلی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
توجه به اسطوره و مفاهیم اسطورهای و حضور آنها در ذهن شاعران به دلیل مایهوری کم و بیش آنها از ناخودآگاه قومی و جمعی که حجم عظیمی از محتوای آن را عناصر و مفاهیم اسطورهای شکل میدهد، گرچه در شعر امری ناگزیر مینماید، گویی در شعر معاصر، بهخصوص در شعر شاعرانی که دارای نگرشهای فلسفی، اجتماعی یا فکری خاصی هستند، نمود بیشتری دارد و شاعران به شکل گستردهتری به انطباق عناصر اسطورهای با شرایط جدید یا به خلق اسطورههای جدید از مفاهیم و واقعیتهای عصر دست یازیدهاند. اخوان ثالث از جمله شاعرانی است که هم حجم وسیعی از عناصر اسطورههای کهن ایران را در شعر خود به کار گرفته و هم تحت تأثیر شرایط اجتماعی ـ تاریخی عصر از مفاهیم و واقعیتهای اجتماعی اسطورهسازی کرده است. در این مقاله تلاش شده است تا چرایی و چگونگی خلق اسطوره شکست در شعر «قصه شهر سنگستان» و کیفیت باززایی برخی از عناصر کهنی که در این شعر آمده و شاعر در به تصویرکشیدن «شکست» از آن بهره جسته است مورد بررسی قرار گیرد.
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
شعر حادثهای است که در زبان روی میدهد؛ درحقیقت شاعر با شعر خود عملی در زبان انجام میدهد که خواننده میان زبان شعری او و زبان روزمره و عادی تمایزی احساس میکند. زیبایی شعر در گرو همنوایی و هماهنگی میان عناصر شعری است و یکی از راههای ایجاد این همگونی و همسنگی ساختار آوایی شعر است. فرمالیستها و ساختگرایان بر این باورند کهاساس شعر ساختار آن است و در بررسیهای ساختاری روساخت اثراهمیت بیشتری دارد. در این مقاله به بررسی روساخت (ساختار آوایی) و دستهبندی دقیق همه روشهای تشکیلدهنده این ساختار در شعر قیصر امینپور پرداخته شده و به آرایههایی که در شکلگیری ساختار آوایی نقش داشتهاند اشاره شده است. امینپور یکی از شاعران معاصر است که اشعاری در قالب کلاسیک و نیمایی دارد. او با استفاده از امکانات متعدد زبانی توانسته جنبه موسیقایی شعرش را تقویت کند. ساخت آوایی که در سه سطح توازن آوایی، توازن واژگانی و توازن نحوی نمود مییابد، در شعر امینپور بسیار مورد توجه است؛ وی با نگاهی ویژه به امکانات اجزای مختلف تشکیلدهنده کلام ـاز واج تا جملهـ جنبه زیباییشناسیک و هنری شعرش را برجسته کرده است. کاربرد آرایههای گوناگون زبانی مانند انواع روشهای تکرار، تسجیع، تجنیس و استفاده از عناصر ایجاد موسیقی (بیرونی، درونی و کناری و...) بر زیبایی ساختار آوایی شعر قیصر افزوده است.
غلامعلی فلاح، صدیقه پوراکبر کسمایی،
جلد 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده
حروف ربط از عوامل مهم انسجام متن در زبان فارسی و بهطورکلی، همه زبانها بهشمار میروند؛ چه میان جملههای متن پیوند برقرار میکنند و آنها را به یکدیگر مرتبط میسازند؛ لیک عناصر دیگری نیز مانند قید و گروه حرف اضافهای بهعنوان عامل ربط در متن فعالاند که عملکرد همه آنها همانند عملکرد حروف ربط است. این عوامل بخش کوچکی از عواملی است که جملههای متن را به یکدیگر پیوند میزند. این عوامل را از دیدگاههای مختلفی میتوان طبقهبندی کرد. یکی از این دیدگاهها نظریه نقشگرای هلیدی است. وی در این نظریه ارتباط معنایی، لفظی، نحوی و منطقی جملههای یک متن را با یکدیگر انسجام نامیده است. از این دیدگاه، انسجام علاوه بر عوامل ربط، عوامل دیگری نیز دارد. بهدلیل گستردگی مطلب، نگارندگان تنها به بررسی یکی از این عوامل، یعنی ربط، میپردازند. از مجموعه عوامل ربط نیز تنها عوامل ربط افزایشی، شامل ساده، مرکب، مزدوج، توضیحی، تمثیلی؛ عوامل ربط تقابلی، شامل ساده، مرکب، مزدوج؛ و عوامل ربط علّی، شامل عادی و معکوس را بررسی میکنند.
مسعود روحانی، سروناز ملک،
جلد 21، شماره 74 - ( 3-1392 )
چکیده
بیشتر محققان رشتههای زبانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی زبان و منتقدان فمینیست پژوهشهایی در زمینه زبان معیار انجام دادهاند که نشان میدهد بین زبان زنان و مردان تفاوتهایی وجود دارد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا برای زبان ادبی (شعر) نیز میتوان جنسیت قائل شد؟ آیا علاوه بر سطح آوایی، واژگانی و نحوی زبان، صورخیال مثل تشبیه و استعاره هم میتوانند تحت تأثیر ذهنیت زنانه شاعران، نشانی از جنسیتگرایی داشته باشند؟ ازاینرو این پژوهش کوشیده است تأثیر جنسیت را بر کاربرد تشبیه و استعاره در شعر ده شاعر زن معاصر ایرانی بررسی کند. ابتدا یک یا دو مجموعه شعر از شاعران موردنظر بهصورت تصادفی انتخاب شد، سپس دو رکن اصلی تشبیه و استعاره از لحاظ جنسیتگرایی در شعرشان تجزیه و تحلیل گردید و این نتیجه حاصل شد که بهعلت وجود تفاوت میان زنان و مردان ازلحاظ پایگاه اجتماعی و ممیزههای زیستشناختی، زنان شاعر به شکل برجستهای از تشبیهات و استعارات مربوط به جنس خود استفاده میکنند که این جنسیتگرایی بیشتر در دو رکن مشبهبه و مستعارمنه بهچشم میخورد. وانگهی آنان از این نوع تشبیهات و استعارات بیشتر برای بیان مضامین رمانتیک و حسیـ عاطفی بهره میبرند.
سیاوش حقجو، مسعود اسکندری،
جلد 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
استعاره یکی از مهمترین ابواب علم بیان، دستکم در معنای کلاسیک آن، بهشمار میآید. تعریف استقراریافته امروز آن، که مبتنی است بر مجازی که علاقه آن مشابهت باشد، حاصل تلاش بزرگمردانی چون عبدالقاهر جرجانی و ابویعقوب سکاکی است که توانستند این نظریه را در بلاغت اسلامی پایهگذاری کنند و تکوین دهند. نظریه استعاره جرجانی که ماهیتاً حاصل ژرفنگری در آثار پیشینیان اوست نشاندهنده بینشی کارکردگرا به استعاره است. دید قرآنشناسانه بلاغتنویسان نخستین، که جرجانی را میتوان آخرین حلقه این طیف از محققان دانست که با نگاهی ویژه به قرآن به بررسی مسائل بلاغی میپرداختند، باعث میشد تا از اجزای زبان توقع ایفای نقشهای مهم در قرائت آیات قرآن، و بهطور کلی، متون ادبی داشته باشند. نظریه استعاره جرجانی پس از رسیدن به سکاکی در مفتاحالعلوم بهرغم دقت زیاد و داشتن چهارچوب مستحکم بازتابی دیگر دارد؛ نگرش ادیبانه سکاکی باعث میشود تا لزوم درنظرگرفتن کارکرد برای استعاره به دست فراموشی سپرده شود، حال آنکه جرجانی با بینشی عمیق به نقش اجزای زبان در متن دقت میکند. مقایسه آثار جرجانی و سکاکی با یکدیگر نشان میدهد که این دو، نهتنها در این مورد اخیر، بلکه در موارد دیگری نیز اختلافاتی دارند. پژوهش حاضر به بررسی این اختلافات خواهد پرداخت و اختلاف این دو را در تعریف، ماهیت، و روش برخورد با استعاره نشان خواهد داد.
غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
نظریهپردازان روایت، با تفکیک میان روایتهای داستانی کلاسیک و مدرن، براین باورند که روایات داستانی کلاسیک، غالباً بر ویژگیهایی چون مؤلفمحوری، تکارزشی و تکساحتیبودن معنا، پایان بسته و غیره استوارند و درمقابل, روایتهای داستانی مدرن مؤلفههایی چون مخاطبمحوری، پایان باز، چندساحتیبودن معنا و غیره را در بطن خود میپرورند. اگرچه ظاهراً بلاغت کلاسیک برپایه اعتقاد سنتی به معنی قطعی کلام بنا نهاده شده بود و هدف نهایی خوانش متن، وصول به معنی و مقصود مؤلف قلمداد میشد، این داوری با نگاهی به شاهکارهای ادبی کلاسیک سخت مناقشهآمیز مینماید. شاهنامه فردوسی از آن جمله است. چراکه فردوسی با بهرهگیری از عناصر اسطورهای و رمزی که اساساً در بلاغت کلاسیک جایی نداشتند، ضمن آنکه از تصلب چهارگانه عناصر بیانی حاکم فراتر میرود، به مخاطب هشدار میدهد که در مواجهه با داستانهای اساطیری خود را مخاطب راوی و پوسته ظاهری روایات داستانی نبیند، بلکه مخاطب را تا مخاطب روایت برمیکشد و با گنجاندن عناصر اسطورهای و رمزی متنی باز و گشوده دربرابر دیدگان خوانندگان میگشاید و امکان تأویلهای متکثر را فراهم میآورد. بنابراین، نهتنها خودش به تأویل پارهای از این داستانها میپردازد، بلکه پس از او نیز عارفان و فیلسوفان و شاعران بسیاری تا دوره معاصر به این دسته از داستانها رویکرد تأویلی داشتهاند. این مقاله طرح و شرح این ماجرا خواهد بود.
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده
دستگاه واژگانی بهمنزله ابزار اولیه ساخت شعر وسیلهای است برای بیان اندیشههای شاعر و بررسی و تحلیل "عنوانهای شعری" که یکی از بخشهای دستگاه واژگانی محسوب میشوند، میتواند راهی برای تحلیل ساختهای زیباییشناسی شعر شاعران باشد. ازسوی دیگر، عنوانها معمولاً گزیدهترین و مهمترین واژگان ذهنی هر شاعرند. ازاینرو، ازطریق بررسی عنوانها میتوان به دستگاه فکری شاعر نیز نزدیک شد.
این جستار نگاهی است آماری بهعنوانهای شعری کتاب آیینهای برای صداها از محمدرضا شفیعیکدکنی (م. سرشک) که تلاش میکند عنوانها را از جهات مختلف واژگانی، زبانی و معنایی بررسی و تحلیل کند. هفت دفتر شعر حاضر در این کتاب بهصورت دقیق آمارگیری شد و روابط میان این عنوانها با اندیشه م. سرشک تحت بررسی قرار گرفت. همچنین با ارائه نمودارهایی مشخص شد که نقش عنوانهای شعری در دورههای مختلف در شعر م. سرشک تا چه اندازه بوده است.
آنچه مسلم است م. سرشک بهخاطر آشنایی با زیروبم زبان فارسی از دایره لغوی وسیعی برخوردار است. ازاینرو توانسته از عنوانهای شعرش استفاده چندجانبه کند و از تمام ظرفیت واژگانی و ادبی آن در خدمت شعر خود بهره ببرد.
علی اکبر باقری خلیلی، عفت سادات غفوری،
جلد 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده
کاربردشناسی به کارکرد زبان در بافت مربوط است و هر جمله ثابت در بافتهای متغیر میتواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد؛ ازاینرو، معنا همان کاربرد است و مستقل از بافت وجود ندارد، اما نوع جملهها از عوامل تعیینکننده در استنباط معانی است. جمله پرسشی در زبان فارسی دارای دوگونه ایجابی و غیرایجابی است. هدف از گزارههای پرسشی غیرایجابی یا بلاغی انتقال پیام به طرز غیرمستقیم و مؤثرتر است. قیصر امینپور در دفترهای پنجگانه شعری از گزارههای پرسشی به صورت گسترده و گوناگون استفاده میکند. پرسشهای هریک از دفترها محصول اوضاع اجتماعی و افقهای فکری ـ عاطفی شاعرند و هرچه از دوره اول به دوره سوم نزدیکتر میشویم، ازنظر کیفی و ژرفاندیشی، خردمندانهتر و واقعگرایانهتر میشوند؛ به همین دلیل، با بررسی انگیزههای گزارههای پرسشی براساس فرایند زمانی میتوان به بازشناسی دگردیسی فکری ـ عاطفی شاعر دست یافت. مهمترین این انگیزهها عبارتاند از: 1) حیرت 2) تردید 3) انتقاد 4) امیدواری. حیرت در اشعار قیصر از یقین به آرمانهای انقلاب و جنگ، به حیرت در خودشناسی و دستیابی به مقصود منجر میشود و تردید امینپور اساساً مربوط به دوره سوم و رهاورد حیرتهایش است و ابعاد اعتقادی و عملگرایانه و واقعگرایانه را دربرمیگیرد. مهمترین دگردیسیهای فکری ـ عاطفی شاعر عبارتاند از: 1) از یقین به تردید 2) از آرمانشهر به شهر و زندگی واقعی مردم 3) از فردگرایی به جمعگرایی 4) از نگرش به بینش یا از مشاهده به اندیشه 5) از پیروزی در جنگ به پیروزی بر جنگ 6) از نومیدی به امیدواری.
سیاوش حقجو، مصطفی میرداررضایی،
جلد 24، شماره 81 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده
سبکها در جریان طبیعی تحولات تاریخی تغییر میکنند و تکامل مییابند. در جریان این جابهجایی و تغییر، برخی شاعران نقشی کلیدی و حیاتی ایفا میکنند. این شاعران برای رهایی از ابتذال و دوری از سنتهای ادبی مکرر و مبتذل، به نوجویی میپردازند و با تلاش برای ایجاد گسستی میان خود و سنتهای پیشین، به خلق عناصر نو دست میزنند. این هنرمندان یا خود به خلق صناعتی تازه دست مییازند، یا صناعتی از اسلوبهای پیشین را که به چشم دیگران نیامده است برمیگزینند و با تکامل آن، به سبک شخصی خود صبغهای خاص میبخشند، یا با معرفی آن صناعت به شاعران دیگر سبک خود را میپرورند. حافظ نمونه بارز یکی از این هنرمندان است. این جستار میکوشد، ضمن تشریح ـ دوبارهـ صناعت «استعاره ایهامی کنایه»، بهمنزله صناعتی آمیغی و موجود (بهصورت ناخودآگاه و نه با علم به قضیه)، در شعر پیش از حافظ، نقش او در را کشفِ جدی و تکمیل این صناعت و استفاده معتدل از آن و نیز انتقال آن به سبک هندی، که اوج بهکارگیری این صناعت است، نمایان کند.
قدسیه رضوانیان، مریم محمودی نوسر،
جلد 24، شماره 81 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده
پروین اعتصامی از شاعران صاحبسبک و برجسته عصر مشروطه و فرزند یوسف اعتصامی است. اعتصامالملک (1253-1316ش) نیز از جمله روشنفکران بزرگ اواخر دوره قاجار و از پیشگامان ترجمه و آغازکنندگان رمانتیسم در ایران است که با ترجمه آثار مختلف و نگارش در زمینههای گوناگون، نقشی مؤثر در رویکرد مدرن به ادبیات و البته زندگی در ایران داشتهاست. شائبه تقلید و اقتباس کلی پروین از اعتصامالملک از جمله مسائلی است که همواره محققان مختلف در دورههای گوناگون به آن اشاره کردهاند. این پژوهش با استفاده از شیوه آماریـتحلیلی، به بررسی میزان و چگونگی این تأثیرپذیری در زمینههای مختلف (واژه، تصویر، محتوا و کنشگران روایت) پرداخته و به این نتیجه رسیدهاست که اگرچه اعتصامی بسان هر شاعر دیگری از زمینههای فکری گوناگون در شعر خود متأثر بودهاست، بهدلایل کاملاً روشن، از آثار پدر خویش بیش از دیگران تأثیر پذیرفته و البته، تأثیرپذیری با تقلید و سرقت متفاوت است، اما آنچه حاصل این پژوهش است، نوآوریهای شاعر است در شکل و قالب، نوع نگاه و درمجموع سبک ویژه و نیز استقلال او در اندیشه و رویکردها ـبهخصوص در حوزه تفکرات مشترکـ که از او شاعری ماندگار و صاحبنام آفریده است.
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی،
جلد 24، شماره 81 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده
تقابلهای دوگانه از مفاهیم و مؤلفههای اساسی در ساختارگرایی و نظریات زبانشناسی و نشانهشناسی است که در باورهای کهن بشری ریشه دارد. یکی از عملکردهای بنیادین ذهن آدمی خلق تقابلهاست که در ادبیات و هنر نیز دیده میشود. بررسی تقابلهای دوگانه در آثار ادبی باعث درک بهتری از این آثار میشود. این مقاله به بررسی تقابلها در غزلیات عطار نیشابوری پرداخته است. دقت در یکصد غزل برگزیده از عطار نشان داد که شالوده بسیاری از این غزلها تقابل دوگانه است و حتی در بعضی ابیات، دو، سه یا چهار تقابل وجود دارد؛ گویی عنصر تقابل موتور محرک غزل عطار است. با بررسی این غزلها، 843 تقابل دیده شده که 47 درصد (396مورد) از نوع واژگانی، 5/35 درصد (298مورد) معنایی و 5/17 درصد (149مورد) از نوع ادبی است و در هر غزل حدود 4/8 تقابل وجود دارد که این موضوع بسامد فراوان این نوع واژگان را نشان میدهد. مهمترین دلایل توجه عطار به تقابلهای دوگانه چنین است: ضمیر ناخودآگاه شاعر، اهمیتدادن به مسائل اخلاقی و دینی، توجه به مفاهیم عرفانی، تأثیر محیط اجتماعی و توجه شاعر به مسائل زیباییشناختی و موسیقایی. بههرروی، تقابلهای دوگانه یکی از شاخصههای سبکی غزلهای عطار بهشمار میآید که کارکرد معنایی و زیباییشناختی دارد.
فرزاد بالو،
جلد 25، شماره 82 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
مفهوم «دیگری» یکی از مفاهیم بنیادین فلسفی است که بهویژه در قرن بیستم و در آثار هوسرل، هایدگر، سارتر و لویناس اهمیت معرفتشناختی و هستیشناختی پیدا کرد و سپس، بهواسطه باختین، به حوزه ادبیات و نظریههای ادبی وارد شد. از چشمانداز «مفهوم دیگری»، میتوان گفت پس از پیوستن ناصرخسرو به مذهب اسماعیلیه، طرحی آرمانشهری از دین و مذهب، حاکم و حکومت، شعر و شاعر، فلسفه و فیلسوفان و... در ذهن و زبان او شکل میگیرد و برایناساس، هرکس و هرچیزی از این خطوط مشخص پا را فراتر یا فروتر بگذارد از گزند تیغ تیز طرد و حذف و هجو ناصرخسرو در امان نمیماند. در این نوشتار، پس از تبیین مبانی نظری مفهوم دیگری، به طرح آرمانشهر ناصری میپردازیم و پس از آن، از منظر مفهوم دیگری، به توصیف و تحلیل نحوه مواجهه ناصرخسرو با صنوف و طبقات مختلف سیاسی، اجتماعی و فلسفی و ادبی و... خواهیم پرداخت.
شهرام احمدی، نرگس شفیعی آکردی،
جلد 25، شماره 83 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده
آیرونی یکی از اصطلاحات پیچیده و مهم در بلاغت، فلسفه و نقد ادبی است. متون فارسی نیز از ظرفیتهای فراوان این صنعت بلاغی ذیل عنوانهایی چون طنز، تهکّم، مجاز به علاقه ضدیت، استعاره عنادیه و... بهره برده است. دراینمیان، یکی از بنیادهای بلاغی مثنوی معنوی، مهارت و هنرمندی مولانا در بهکارگیری طنز و انواع گوناگون آن است. مهارت خاص مولانا در مخاطبشناسی و اهتمام به تبیین و تعلیم مفاهیم عالی دینی، عرفانی و اخلاقی سبب شد تا او شیوه بیان غیرمستقیم طنز را بهدلیل کارایی، جذابیت و ضریبتأثیر بیشتر برگزیند. همین امر بهطرز کمنظیری زمینه را برای نمود انواع مختلف آیرونی در سراسر مثنوی، خصوصاً دفتر پنجم، فراهم آورده است که آیرونی کلامی، موقعیتی، وضعی، نمایشی، و... از آن جملهاند. در این پژوهش، مثنوی مولوی ازمنظر آیرونیک بهشیوه توصیفیـتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای بررسی و مشخص شد که آیرونی نمایشی بهدلیل ماهیت تمثیلی و روایی مثنوی جایگاه ویژهای در این کتاب دارد.
مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداختهاند. ادبیات نیز بهمنزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگریپژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوهبر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهانبینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیتهای مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهانبینی عرفانی بررسی میشود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشههای عرفانی حاصل شود. بدینمنظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بینسوژهای، با ذکر نمونههایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه میشود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهانبینی عرفانی و تعریف «دیگری» بهمنزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمیتوان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و بهتصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی میتوان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «دیگری نامتناهی» و بهواسطه گفتوگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیتهای داستانهایی از مثنوی بازنمایی میشود.
فرزاد بالو، سیاووش حقجو،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
نظم و نثر در سنت ادبی ما در طول تاریخ طرفداران و مخالفانی داشته و هرکدام دلایلی را له یا علیه دیگری اقامه کردهاند. دراینمیان، ابوحیان توحیدی، با فراروی از تقابلهای دوگانه، بیآنکه جانب نظم یا نثر را بگیرد، با رویکردی فلسفی و زیباییشناختی، سویههای دیگری از نسبت میان نظم و نثر را آشکار کرده است. این نوشتار، با روش توصیفیـتحلیلی، ضمن نقل عینی آرای طرفداران نظم و نثر، به تحلیل رویکرد فراثنویتانگار توحیدی در الامتاع و المؤانسه میپردازد. نتایج بررسیها حاکی از این است که توحیدی، با بازخوانی اقوال طرفداران نظم و نثر، معتقد است که درباب شعر و نثر نمیتوان حرف آخر را زد. آنگاه، پس از تبیین ماهیت سخن و انواع آن، به نقل امتیازات نظم و نثر از زبان طرفداران آنها میپردازد؛ ازجمله اینکه نظم صناعت است و دست عامه مردم به آن نمیرسد، درحالیکه نثر زودیابتر است و عامه سخنوران را بهجهت سهولت به خود متوجه میکند. نثر برای آراستگی به شعر نیازمند است، اما شعر به نثر نیازی ندارد. شاعر افق بیکرانه در پیش دارد و نویسنده میدانی کرانمند، و در مقابل، نثر بنیاد سخن است و نظم فرع آن. نثر عاری از تکلف است و شعر مشحون از الزامات شعری؛ نثر از خرد وام میگیرد و نظم از احساس. با وجود زیبایی صوری نظم، نثر اصیلتر و شریفتر است. سرانجام، نتیجه میگیرد که هم نظم و هم نثر فضیلتهای انکارناپذیر دارند و بهترین نوع سخن آن است که صورت آن بین نظم و نثر باشد، ولی نه نظم باشد و نه نثر.
مصطفی میردار رضایی،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
پیچیدگی هندسه برخی تصویرها، بهویژه تصویرهای سبک هندی، که در ساحت دانش بیان سنتی دیده نمیشود و دانشمندان این حوزه در سنت تاریخی به آن اشارهای نکردهاند، بهاندازهای است که برای تجزیه و تحلیل آنها باید از ابزاری متناسب و درخور استفاده کرد. در مطالعه حاضر، که با روش کمیـآماری انجام شده است، نخست با بسامدگیری به بررسی و مقایسه شمار شگردهای منفرد و آمیغی در 500 بیت از غزلیات بیدل (که بهصورت تصادفی از سراسر دیوان او انتخاب شده) پرداخته شده و در ادامه، سه شگرد آمیغیِ «استعاره کنایه»، «استعاره ایهامی کنایه» و «استعاره ایهامی کنایه تشبیهی» در سازه تصویرهای بیدل بررسی شده است. نتایج این جستار نشان میدهد که در هر دو بیت از اشعار بیدل، تقریباً، یک صناعت آمیغی وجود دارد؛ نیز یکسوم تصویرهای بیدل به دستیاری همین شگردها خلق شده است و این یعنی با بسندهکردن به عناصر چهارگانه بیان سنتی (تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز) و نادیدهگرفتن ابزارهای ادبی آمیغی، تحلیل و تفسیر سازههای بیدل ناقص و نارسا خواهد بود.
دکتر مصطفی میردار رضایی، دکتر فرزاد بالو،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
بیشتر پژوهشهایی که درباره «زبان» و نقش آن در حوزه متون عرفانی انجام گرفته، به بازتاب عینی زبان (تحقق آن در گفتار و نوشتار) پرداختهاند، مقولهای که در واقع معرفت درجه دوم محسوب میشود. معرفت درجه اول، که عبارت است از شناخت ماهیت خود زبان و تلقی هر فرد (عارف) از چیستی آن، که اغلب مغفول واقع شده، بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه پیش از مرحله ثبوت و تحقق زبان، مقام اثبات و تلقی از زبان اصل است و پیش از آنکه زبان به مرز تحقق و ظهور برسد، نحوه تلقی و تقرر آن شکل میگیرد. یکی از عرفای اندیشمندی که درباب ماهیت زبان اندیشیده و در خلال آثارش درباب آن سخن گفته امام محمد غزالی است. در این جستار، بهشیوه توصیفیـتحلیلی، در پرتو پارهای از آرای زبانشناختی سوسور، به بررسی تلقی امام محمد غزالی از مقوله زبان و ماهیت آن (معرفت درجه اول)، و در ادامه به ظهور و تحقق زبان در قالب مفردات و کلیات (معرفت درجه دوم) پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که غزالی در تبیین مقوله زبان، هم در مقام فیلسوف، به چیستی و ماهیت زبان پرداخته است و هم از دیدگاه زبانشناس، به فرآیند تکوین زبان در صورتهای گفتاری و نوشتاری و... توجه نشان داده است.
عبدالرحمن دیوسالار، احمد غنیپور ملکشاه، مرتضی محسنی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
اخلاق عرفانی مجموعهای از الگوهای معرفتشناختی است که نتایج و کارکرد آن، تجلی صفات خداوند در عارف است و غایت آن، کاملساختن و رساندن انسان است از فروترین حد وجودی خود به بالاترین مرتبه کمال، که با طی طریق و سیر در منازل معنوی و بر محور پیراستگی از رذایل و آراستگی به فضایل، از راه ریاضت و مجاهدت، بهدست میآید. توجه به این مفهوم غنی و پُربار معنوی در مثنوی هفتاورنگ جامی بسیار خودنمایی میکند. هدف این مقاله، پس از ارائه تعریف اخلاق عرفانی، استخراج و بیان شمّهای از مضامین اخلاق عرفانی در مثنوی هفتاورنگ است که در سه حوزه اخلاق عرفانی، یعنی «ارتباط انسان با خدا»، «ارتباط انسان با خود» و «ارتباط انسان با انسانهای دیگر» و نیز در پنج ساحتِ «عقیدتیـمعرفتی»، «احساسی و عاطفی»، «ارادی»، «کردار» و «گفتار»، بهروش توصیفیـتحلیلی طرح شدهاند. با مطالعه این مثنوی مشاهده میشود که جامی سعی دارد مخاطبانش را بهسوی اخلاق عرفانی با محوریت بندگی خدا سوق دهد. ازاینرو، مضامین بهکاررفته در این مثنوی بیشتر حول حوزه ارتباط انسان با خدا میگردد.
فرزاد بالو، رضا رضاپور،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
هایدگر، در پی درک معنای هستی، به تحلیل امکانات وجودی دازاین میپردازد و در بین این امکانات به ارتباط زبان و هستی اهتمام ویژهای میورزد. او، در کنار سخنگفتن/ تکلم، سکوت را نیز یکی از امکانهای زبان میداند. بنابر باور هایدگر، سکوت زبانی توانایی این را دارد که بسیار گستردهتر از سخنگفتنِ صرف سبب آشکارگی هستی شود. این آشکارگی هستی و نیوشیدن ندای هستی در سکوت، به آن خاصیتی تفسیری میبخشد که هایدگر آن را هرمنوتیک نامیده است. ازآنجاکه در میراث عرفانی ما، مولانا جلالالدین در غالب غزلها از سکوت و خموشی سخن میگوید، نگارندگان این مقاله، بر آناند که در پرتو تلقیای که هایدگر از مفهوم سکوت دارد، میتوان سویههای تازهای از مفهوم سکوت و خموشی را در غزلیات شمس گشود و ویژگی تفسیری و هرمنوتیکی آن را در این گزارهها نشان داد: «از بیجهانی دازاین تا فنای سالک بهمعنای عام و پیوند آن با سکوت»، «از گذار دازاین از موقعیت زبانی تا فنای زبانی سالک بهمعنای خاص و پیوند آن با سکوت»، «هرمنوتیک سکوت و دریافت گفتار اصیل از دازاین تا سالک»، و «سکوت هرمنوتیکی مولانا و دریافت گفتار اصیل». مولانا با طرح سکوت اصیل زمینهای فراهم میآورد تا جان و جهان هستی به سخن درآید و کاستی و نارسابودن زبان تدارک یابد و پرده از اسرار عالم برگرفته شود. توجه به وجه هرمنوتیکی سکوت در غزلیات شمس جستار حاضر را از پژوهشهای موجود متمایز میکند.