[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
16 نتیجه برای موضوع مقاله:

شیرزاد طایفی، علیرضا پورشبانان،
جلد 18، شماره 67 - ( 2-1389 )
چکیده

حضور اعراب در ایران و دوام این حضور تا حدود سه قرن در این سرزمین، تأثیرات فوق‌العاده‌ای بر زبان و ادبیات ایرانیان و اعراب گذاشته است که اغلب پژوهش‌گران این امر را از زاویه‌ای منفی بازکاوی کرده‌اند؛ اما در این مقاله سعی بر آن است با دلایل کافی و از زاویه‌ای مثبت نشان داده شود که اگرچه شعر و ادبیات فارسی نمود بارزی در این دوران (قرون نخستین هجری) ندارد، نمی‌توان این مسئله را دلیلی بر سکوت و خاموشی مطلق ادبیات ایران در نظر گرفت؛ چرا که در این دوران زبان و ادبیات ایران به‌تدریج و در حرکتی پویا و به‌ظاهر ناپیدا روندی رو به رشد را طی کرده است؛ به‌گونه‌ای که زمینه شکوفایی شعر و ادبیات فارسی در قرن‌های بعد در همین زمان پایه‌ریزی می‌شود. در این دوران اگرچه خط و زبان پهلوی به‌تدریج جایگاه خود را از دست داد، با گذر زمان و به موازات بروز توانمندی‌های ایرانیان، زبان فارسی متولد شد و با استفاده گسترده از خط عربی به‌عنوان ابزاری بسیار کارآ و آسان (نسبت به سایر خطوط) که در سایه پذیرش دین مبین اسلام و استقبال شدید مردم از این آیین الهی، در بخش‌های زیادی از ایران رواج یافته بود، با حمایت سردمداران حکومت‌های نیمه‌مستقل، به زبان ملی ایرانیان تبدیل گردید. در واقع در این دوران ارتباط ایرانیان با اعراب با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب‌های بسیار، از یک‌سو باعث وحدت زبانی میان ایرانیان و تمسّک آن‌ها به زبانی نو و گسترش فراگیر آن شد و از سوی دیگر با حضور طبقه خاصی از ایرانیان در گستره شعر عرب، خدمات ارزنده‌ای به زبان و فرهنگ عربی عرضه شده و زبان عربی دورانی از رشد و شکوفایی را تجربه کرد.


فاطمه عشقی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده

آشنایی فرانسویان با فرهنگ و ادب ایرانی در مقایسه با شناخت فرهنگ یونانی و لاتین دیر صورت گرفت. تاریخ زبان فرانسه را باید از تاریخ ادبیات فرانسه جدا کرد. زبان فرانسه کم‌کم از قرن پنجم میلادی بعد از استقلال از امپراتوری روم شکل گرفت، حال آنکه تاریخ ادبیات فرانسه از قرن دوازدهم با جنگ‌های صلیبی و اولین‌بار با ادبیات حماسی خودنمایی کرد. کشیشان مسیحی فرانسوی، که در به وجود آوردن زبان فرانسه و ادبیات فرانسه نقش به‌سزایی داشتند، با نام زرتشت از طریق ترجمه کتاب‌های تاریخی یونانی و لاتین آشنا بودند. اما بیشتر، از طریق تورات و انجیل، ایران باستان را نجات دهنده یهودیان و بعداً عیسی مسیح می‌دانستند. در طول جنگ‌های صلیبی ایران همواره چون کشوری عربی شناخته می‌شد. با رفت و آمد کشیشان مسیحی در دوران مغول و تأثیر مسیحیان در دربار نام ایران بالا گرفت. اما ارائه ترجمه‌های تاثیرگذار را باید از دوران صفویه به بعد و در نتیجه اقامت‌های طولانی آنان در ایران و فراگیری زبان فارسی دانست. اینجا به دو مقطع زمانی مهم برای شهرت نام ایران باید توجه کرد: قرن هجدهم که در آثار این دوره، دست‌مایه‌هایی تحت تأثیر ترجمه متون فارسی، و نیز اثار اقتباسی و تقلیدی دیده می‌شود. این ترجمه‌ها از رنسانس تا آخر قرن هفدهم بیشتر به دست فرستندگان دربار، به‌خصوص مبلّغان مسیحی، صورت گرفته بود و به شکل لغت‌نامه‌ی تحلیلی، رمان‌های شرقی، موضوعات نمایشنامه‌ای، حکایت و افسانه بود. همچنین خاطراتی از سیّاحان پروتستان فرانسوی در دست بود که دید انتقادی‌شان، به‌دلیل در اقلیت قرار داشتن، گشایشی بود بر نقد رژیم‌های استبدادی در اروپا، نقد کشیشان مسیحی و نیز روش‌های تعلیم و تربیت در قرن هجدهم. این منابع بر آثار متفکرانی چون مونتسکیو، ولتر، آنکتیل دوپرون و نویسندگان دایر‌ه‌المعارف مانند دیدرو که دوران بحران تفکر انقالب کبیر فرانسه را رقم زدند، تأثیر به‌سزایی بر جای گذاشت. گرچه ترجمه‌ها افلاطونی، فرامتنی و قوم‌مدار بودند و به دلیل عدم تسلط بر زبان فارسی کاستی‌هایی داشتند، چنان تأثیری بر تفکر جامعه فرانسه گذاشتند که تأسیس رشته بااهمیتی به نام شرق‌شناسی در قرن نوزدهم پیامد این تأثیر بود. مقطع زمانی دوم، قرن نوزدهم است که در خلال آن، ترجمه آثار فارسی نظام‌مندتر شد و به قلم فرستاده‌های سیاسی آموزش‌دیده صورت گرفت. تأثیر این ترجمه‌ها نه تنها در بخش سیاسی بلکه در بخش ادبی نیز مشاهده می‌شود. آثار شاعرانی چون سعدی و حافظ بر مکتب رمانتیسم به‌خصوص آثار ویکتور هوگو، و بر مکاتب ادبی دیگر چون سمبولیسم و سوررئالیسم بسیار تأثیرگذار بود. در بخش مردم‌شناسی، گوبینو تحت تأثیر نژاد آریایی بحث‌ها و تبادل‌نظرهای زیادی برانگیخت که منجربه آرمان‌های نژادپرستانه در قرن بیستم شد.


محمد مهدی زمانی، نعمت‌الله ایرانزاده،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده

رابعه بنت کعب قزداری، براساس اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسی­گوی است. پژوهش­ها درباره او بیشتر به زندگی او معطوف بوده تا شعرش. نگارندگان در این پژوهش با روشی زبان­شناختی، یعنی تحلیل حوزه­های معنایی، به بررسی علمی شعر او می­پردازند. نظریه حوزه­های معنایی یکی از نظریات برجسته در معنی­شناسی ساختگراست، که خود زیرمجموعه زبان­شناسی ساختگرا قلمداد می­شود. تحلیل حوزه­های معنایی شعر رابعه گامی­ است به سوی سبک­شناسی لایه­های فکری او. در این پژوهش چندوچون آن دسته از حوزه­های معنایی شعر رابعه که بالقوه مشخصه سبکی­اند آشکار می­شود. از قِبَل این فرآورده، زنانه یا مردانه‌بودن زبان رابعه، عارفانه یا غیرعارفانه‌بودن شعر او، و متمایزبودن یا نبودن وصف عشق در شعر او در مقایسه با شعر هم­عصرانش نیز مشخص می­شود.


کامران احمدگلی، ادریس رنجی،
جلد 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

زمانه، زندگی، اشعار و نظریه‌های انتقادی و ادبی ویلیام وردزورث، طلایه‌دار جنبش رمانتیک در ادبیات انگلستان، و نیما یوشیج، که در دوره‌ای از زندگی شاعری رمانتیک شمرده می‌شود، شباهت‌های بسیاری دارند. هر دو شاعر در زمانه انقلاب و آشوب زیستند و به سهم خود بر سنت‌های ادبی غالب در کشورشان شوریدند و تلاش‌های آنان انقلابی در شعر و نظریه ادبی به ‌وجود آورد. این مقاله با نگاهی به اصول اثبات‌شده جنبش رمانتیسم به مشخص‌کردن پیش‌زمینه‌های مشابه زندگی‌‌نامه‌ای، اجتماعی‌ـ اقتصادی و فلسفی دو شاعر پرداخته و سپس به بررسی نزدیکی‌های نوسازی دو شاعر در نظریه و عمل می‌پردازد. در این کار رویکرد دو شاعر به مفاهیمی ‌مانند شعر و شاعری، محتوا، زبان، احساسات و عواطف و جامعه تحت بررسی قرار می‌گیرد و مشخص می‌شود که دو شاعر با تأثیرپذیری از زمانه خود و تحولات تاریخی در عصر انقلاب‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موفق به انقلاب در شعر و نظریه انتقادی کشورشان شدند. این انقلاب عبارت بود از درک مفاهیم نوین عصر و بیان آنها با شکلی تازه که سرآغاز شعر "مدرن" در انگلستان و شعر "نو" در ایران قلمداد می‌شود.


احسان چنگیزی،
جلد 24، شماره 81 - ( مقالات منتشر شده 1395 )
چکیده

در متون منظوم و منثور فارسی دری، افعالی با ساختار ماده مضارع همراه با نویسه "ی/ ـی" برای بیان مفاهیم وجهی امر و دستور یا دعا و درخواست به‌کار رفته است. محققان، بدون توجه به تحولات تاریخی زبان فارسی دری، معتقدند که این ساخت مضارع التزامی دوم‌شخص مفرد برای بیان امر بوده و "باید" از آغاز آن حذف شده است و "ی/ ـی" پایانی این افعال شناسه دوم‌شخص مفرد است. در این مقاله با بررسی پیشینه تاریخی این ساخت و اشاره به وجه­های مختلف و ذکر شواهد متعدد از زبان‌های دوره باستان و فارسی میانه زردشتی، این نتیجه حاصل شده است که "ی/ ـی" در این ساخت بازمانده تکواژ تمنایی­ساز است و ساختار ماده مضارع همراه با "ی/ ـی" وجه تمنایی است که بر مفهوم امر یا دعا دلالت داشته است. 


عباسعلی وفایی، محمداسماعیل شفیع‌پور فومنی،
جلد 25، شماره 83 - ( مقالات منتشر شده 1396 )
چکیده

دوران مشروطه از اعصار مهم ایران ازنظر تحول محتوای شعری است؛ چراکه دیگر نه مدیحه‌سرایی و شعر عرفانی، بلکه اشعار اجتماعی‌ـ‌ سیاسی با مضامین متعالی چون آزادی، وطن و... رواج داشت. تشابه عصر جدید تاجیکستان با این عصر، زمینه تعامل شعر مشروطه ایران و شعر نو این کشور را فراهم کرد. پژوهش حاضر، که به‌روش تحلیلی‌ـ تطبیقی انجام شده است، درجهت بیان چگونگی این تعامل با هدف مقایسه تطبیقی موضوع و محتوای شعر مشروطه ایران و شعر جدیدیه تاجیکستان به بررسی وجوه اشتراک فراوان شعر این دو کشور در عصرهای پیش‌گفته پرداخته و درنهایت به سه دسته شاعران «حب وطنی، انقلابی و مرثیه‌سرا» در شاعران این دوره‌ها قائل شده است. ادیب‌الممالک فراهانی و ایرج‌میرزا درمیان شاعران مشروطه ایران و «فطرت» درمیان شاعران جدیدیه تاجیک ازجمله شاعران حب وطنی، و نسیم شمال و مؤمن قناعت ازجمله شاعران مرثیه‌سرا هستند و مابقی ذیل دسته شاعران انقلابی قرار گرفته‌اند. پس از تحلیل محتوایی و تطبیقی اشعار آنها، چنین دریافت شد که ازمیان مضامین پررنگ شعر مشروطه ایران، موضوع «وطن» نخستین و پرکاربردترین محتوای مشترک شعر این دو کشور است که جایگزین موضوع عشق شده است. این موضوع در اکثر اشعار شاعران ایران و تاجیکستان، بیش از بیان حب‌وطن به‌طور مطلق، به ترغیب مخاطبان به قیام علیه ظلم و تشویق به انقلاب سروده شده و در بعضی موارد صرفاً مرثیه است. آزادی، تعلیم و تربیت جدید، ادبیات کارگری و نکوهش جهل و توصیه به علم‌اندوزی مضامین مشترک بعدی هستند؛ ضمن اینکه شواهدی درباب توجه به حقوق بشر، زنان و مسئله برابری با مردان نیز استخراج شده که در مورد اخیر (نکوهش جهل و توصیه به علم‌اندوزی) می‌گنجد. 
 
احمد تمیم داری، شیوا دولت آبادی، شهناز عبادتی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده


 مطالعات میان­رشته­ای ادبیات فارسی و روان‌شناسی نقش مؤثری در تبیین و انتقال مفاهیم در این دو حوزه دارد. این نوشتار با توجه به نقش امثال فارسی در عینی­سازی مفاهیم انتزاعی و بازنمایی نیازها و خواسته­های درونی مشترک اقوام ایرانی، بر آن است تا کارکرد این بخش از ادبیات عامه را در تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی بررسی کند. ویلیام گلسر (1925) مبدع واقعیت‌درمانی، این رویکرد نوین روان‌شناسی را مبتنی بر نظریه انتخاب تبیین کرد. واقعیت‌درمانی بر خودارزیابی، با تکیه بر واقعیت‌پذیری و رفتار هنجارمند استوار است و در نهایت انسان را به مسئولیت­پذیری برای نیل به خشنودی و نیک‌بختی دعوت می­کند. مقاله حاضر به روش تحلیل کیفی، پی­گیر پاسخگویی به این پرسش­­ها است که با چه روشی می­توان امثال فارسی را با رویکردهای روان­درمانی جدید بازخوانی کرد؟ و چگونه می­توان از امثال فارسی در تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی بهره گرفت؟ و آیا به ‌کارگیری امثال فارسی در فرآیند مشاوره و روان­درمانی با هدف تبیین مفاهیم واقعیت­درمانی کارآیی دارد؟
امثال برگزیده، با توجه به تأکید گلسر بر سه اصل بنیادین واقعیت­درمانی، یعنی واقع­گرایی، مسئولیت­پذیری و هنجارمندی رفتار بررسی شده­اند. یافته­ها نشان می­دهد امثالی که بیان‌کننده رفتار مؤثر با هدف برآورده­سازی نیازهای اساسی در بلندمدّت هستند، ضمن دارندگی معیار مسئولیت­پذیری، فاقد سویه غیراخلاقی‌اند و امثالی که مفاهیم رفتار­ غیر مؤثّر را دربردارند، از سویه اخلاقی برخوردار نیستند و بیانگر رفتار مسئولیت­گریزانه هستند؛ امّا دوسویگی اخلاقی که نشانۀ نامعلوم و پنهان­بودن انگیزۀ بروز شماری از رفتار هاست، در هر دو گروه از امثال مذکور دیده می­شود.. به‌نظر می­رسد امثال فارسی با ویژگی­هایی مانند ­جنبه­های پند و اندرزی، روشنی و درستی معنی، حُسن تأثیر، تکیه بر تجربه، انعکاس اندیشه و... می­توانند در انتقال مفاهیم واقعیت‌درمانی مؤثر باشند.
 
نرگس صالحی، محمدرضا حاجی بابایی،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

پاورقی‌نویسی گونه‌ای نوشتاری است که با شکل‌گیری مطبوعات پدید آمده ‌است و دلایل پیدایی آن را می‌توان جبران کمبود نشر کتاب، بهره‌گیری از شیوه‌‌ای تازه برای ارائه مطالب طولانی، و نیز حفظ و افزایش تعداد خوانندگان دانست. در این مقاله، با استفاده از روش تاریخ‌ادبیات‌پژوهی، به بررسی این گونه نوشتاری و کاربرد آن در مطبوعات ایران از آغاز تا سال 1320 پرداخته‌ایم. هرچند که داستان‌های پاورقی بیشترین سهم از پاورقی‌نویسی مطبوعات را به خود اختصاص داده‌ است، موضوعات گوناگون دیگری همچون نمایش‌نامه، سفرنامه، شرح‌حال و متون تاریخی نیز به‌صورت پاورقی منتشر شده ‌است. در نخستین مطبوعات ایرانی، اصطلاحات گوناگونی همچون قسمت تحتانی، فیتون و ذیل برای این گونه نوشتاری استفاده شده ‌است. نخستین‌بار روزنامه اتحاد اسلام اصطلاح پاورقی را به‌کار برد‌ و اندک‌اندک این اصطلاح در دیگر نشریات نیز به‌کار رفت. نخستین پاورقی‌ها را اعتمادالسلطنه در روزنامه ایران منتشر کرده است که عمدتاً دارای موضوعات تاریخی هستند. نخستین داستان پاورقی ایرانی، رمان نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید، اثر ملک‌الشعرای بهار است که در سال 1298 در نشریه ایران منتشر شده ‌است و این موضوع که عده‌ای از پژوهشگران، رمان‌های تهران مخوف یا ده‌نفر قزلباش را نخستین رمان‌های پاورقی ایران دانسته‌اند، فاقد دقت پژوهشی است. مهم‌ترین ویژگی‌های این گونه نوشتاری، دنباله‌داربودن و تنوع موضوعی آن است. از نظر سبک نوشتاری نمی‌توان ویژگی زبانی خاصی را برای این گونه در نظر گرفت. سبک زبانی این گونه، تابع سبک نوشتاری نویسندگان یا مترجمان آن است.
 
فهیمه تسلی بخش، احسان چنگیزی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده

در فارسی امروز، صورت‌های مختلف فعل «گفتن» به ابزاری دستوری برای دلالت بر مفاهیم وجهی بدل شده‌اند. برخی از این صورت‌ها مانند «گو»، «گویی»، «گفتی»، «گوییا»، و «گویا»، در تحولات تاریخی زبان فارسی به‌عنوان قید به‌کار رفته‌اند و از آن میان، «گویی» و «گویا» هنوز رایج‌اند. در فارسی امروز، برخی صورت‌های فعل «گفتن»، مانند «بگو»، «نگو»، «بگویی» و مانند آن، در برخی بافت‌ها، کارکرد وجهی برعهده دارند. در این مقاله، به ویژگی‌های معنایی فعل «گفتن» از دورۀ باستان تا امروز پرداخته شده و سپس، روند تحولات برخی صورت‌های زبانی مشتق از آن، که طی فرآیند دستوری‌شدگی به قید بدل شده‌اند، بررسی شده است. «گویی» در تشبیه و تمثیل، برای دلالت بر فرضی و غیرواقعی‌بودن گزاره و «گویا» برای بیان شک و تردید در متون ادب فارسی به‌کار رفته‌اند و امروز نیز رایج‌اند. گذشته‌ازاین، برخی صورت‌ها و صیغه‌های این فعل در مرحلۀ میانی دستوری‌شدگی قرار دارند. این صورت‌ها بازنمایی مفاهیم وجهی استنباط، حدس، گمان، فرض، و تصور را برعهده دارند و برخی از آنها به‌تدریج مقولۀ فعل را از دست می‌دهند و در جایگاه قید برای بازنمایی مفاهیم وجهی به‌کار می‌روند.
 
نعمت الـله ایرانزاده، محمدحسن حسن‌زاده، سعیده قاسمی،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

در این پژوهش، با اساس قرار دادن آثار سعدی، به طرح پرسشی پرداختیم مبنی بر این‏که طبقۀ رعیت چگونه به کسب قدرت در ساختار اجتماعی می‏پرداختند. مطابق با رویکرد هژمونی و قدرت که صاحب‌نظران آن آنتونیو گرامشی و میشل فوکو هستند، با کاربستِ روش تحلیل انتقادی گفتمان و نیز به پیروی از بینامتنیت و کنش بلاغی، به بررسی قدرت و مقاومت پرداختیم که حلقه‌های تعامل میان مشارکان اجتماع هستند. نظر به کارکرد چندجانبۀ گفتمان‏ها در متون قرن هفتم، یافته‌های پژوهش از این قرار است که در کنار صوفیان و زاهدان و دسته‌های گوناگون اجتماعی که برای کسب قدرت، سازوکارهای ویژۀ خود را به کار می‏گیرند، از دیگر سو، گروه زیردست و رعیت نیز با تصرف و تغییراتی در آن ابزارها، به برساخت‏های جدید قدرت دست می‌یازند ؛ آنان با تلفیق پندارها با باور‏های دینی و عرفانی و عرفی موجود در جامعه که در عین حال، باعث فرمانبری و انقیاد خود ایشان شده است، به بسط سازوکاری می‌اندیشند که با بازپخش و اِعمال آن، بتوان به گونه‏ای بهره ‏برد تا برترین مقامات را به اطاعت و تسلیم وا‏داشت. بدین ترتیب، با نگرشی ساختارشکنانه به متون، کنش و تعامل پیچیده میان کنشگران، جایگزین تصور فروکاهنده مبنی بر تعامل یک‌جانبهٔ میان گروه‏های فاعل اجتماعی می‌شود.
محمدحسین بیات، فریبا جباری،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

آموزش مباحث توحیدی و تلاش برای تفهیم مفاهیم غامض معرفتی، همواره دغدغه اندیشمندان بوده است. علیرغم وجود بن مایه های مشترک در تعالیم توحیدی، دستیابی به مفاهیم و معانی غنی برای همگان میسر نیست و چه بسا در ادراک آن تناقض های بسیاری درگیرد. حدیقه ‏الحقیقه و مثنوی از جمله متون تعلیمی هستند که از صور خیال فراوانی به سان تشبیه، استعاره، مجاز، تشخیص و کنایه در بیان مفاهیم توحیدی بهره برده اند. در این نوشتار سبک تعلیمی سنایی و مولانا در آموزش مفاهیم توحیدی و نحوه برخورداری این دو عارف از صورخیال، مورد بررسی قرار گرفته است. زبان توحیدی مثنوی و حدیقه الحقیقه گرچه زبانی تقریبا یکدست و واحد است، اما سنایی در طرح کلیات و در سطح عالی به بیان توحید پرداخته و مولانا بیشتر وارد جزییات مفاهیم توحیدی شده است. تصویرهای حدیقه‏الحقیقه بیشتردر محور افقی طراحی شده، اما در مثنوی مولانا، در محور عمودی نیز تصاویر بسیاری یافت می شوند. مولانا در مواردی از تصاویر ایجاد شده از نمادهای سنایی بهره برده و در بسیاری از موارد با نمادهایی کاملا ابتکاری به آموزش مفاهیم توحیدی پرداخته است. برخورداری از شکل ترسیمی حروف (سمبولیسم الفبایی) و تشبیه به حروف در هر دو اثر مشترک است. 

 
 
 
 
 
 
 
 
 

راحله گندمکار، بنفشه مسگری،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده

در پژوهش حاضر، با هدف ارائه تحلیلی پیکره‌بنیاد درباب ارتباط میان تعبیر معنایی نام‌آواهای زبان فارسی و ویژگی ساخت‌واژی آنها، تمام نام‌آواهای ثبت‌شده در فرهنگ نام‌آواها در زبان فارسی (۱۳۷۵)، که برابر 2570 مدخل بوده است، بررسی شده و با تحلیل ساخت‌واژی و معنایی آنها، نام‌آواهای دوگان‌ساخت فارسی، شامل تکرار کامل ناافزوده، تکرار کامل افزوده میانی، تکرار کامل افزوده پایانی، تکرار کامل پژواکی، و تکرار کامل پژواکی افزوده، تحت بررسی قرار گرفته است. نتایج تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد، فرآیند تکرار ساخت‌واژی پژواکی برای «تأکید و برجسته‌سازی» معنی نام‌آواها به‌کار می‌رود؛ مفهوم «تداوم پیوسته» ازطریق تکرار کامل ناافزوده شکل می‌گیرد؛ نام‌آواهای دربردارنده معنی «تداوم ناپیوسته»، افزون‌بر بهره‌مندی از ساختار دوگانی، دارای همخوان‌های انسدادی در فاصله بین دو تکرار صورت نام‌‌آوا هستند؛ معنی «تداوم به‌همراه سایش و کشیده‌شدن»، با استفاده از شیوه تکرار کامل افزوده میانی «و» یا «ا» صورت‌بندی می‌شود؛ و ویژگی معنایی «خفیف و جزئی»بودن نام‌آواها با تکرار کامل ساخت‌واژه و انتخاب همخوان‌هایی با شیوه تولید سایشی یا انسایشی صورت می‌پذیرد؛ صورت ساخت‌واژی تکرار پژواکی افزوده میانی «و» نیز برای افاده معنی «تعدد و کثرت» استفاده می‌شود؛ و درنهایت، تأکید بر «شدت صدا یا عمل» ازطریق شکل ساخت‌واژی مشتق پسوندی صورت می‌گیرد و به گروه تکرار ساخت‌واژی تعلق ندارد. 

بتول واعظ، محمدرضا حاجی آقابابایی،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده

یکی از مسائل حوزه ادبیات که درباب تعریف و مبانی نظری آن اختلاف فراوانی میان فلاسفه، ادیبان و زبان‌شناسان وجود دارد، شعر و چیستی آن است. تفاوت دیدگاه‌ها در تعریف شعر، به اختلاف در روش‌شناسی، تفاوت حوزه‌های فکری و تبیین کارکرد شعر برمی‌گردد. در این پژوهش، با روشی توصیفی‌‌ـ‌تحلیلی، تعاریف موجود از شعر نقد شده است و با مطالعه انواع شعر در ادبیات فارسی و مبنا قراردادن شاخص‌هایی چون ذهنیت گوینده، ذهنیت شنونده، زبان، مطالعات ژانری، گفتمان‌های گوناگون هر دوره، عنصر ادبی غالب و نقد نگاه شاهکارگرایانه، سعی شده است، در مقابل دیدگاهی که بوطیقا را امری ثابت و غیرتاریخی تلقی می‌کند، بوطیقا پدیده‌ای سیال، نسبی و تاریخمند معرفی شود که در هر دوره با توجه به شاخص‌های فوق، تعریفی متغیر و دیگرگون می‌یابد. با چنین رویکردی به بوطیقا، مرزگذاری میان نظم و شعر براساس شاخص‌هایی یکسان و در تمام دوره‌ها نمی‌تواند دقت و اعتبار علمی داشته باشد. براساس دیدگاه‌ مطرح‌شده در این پژوهش، در هر دوره لازم است بوطیقایی تازه طرح شود تا بتواند تعریفی از شعر آن دوره ارائه دهد.
 

دکتر مریم حق‌شناس، دکتر نعمت‌الله ایران‌زاده،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

داستان هبوط روح از تمهیدات بیانی فیلسوفان، عرفا و ادبا در ادوار گذشته بوده است. بررسی قاعده­مند این تمهید ­­بیانی در آثار سهروردی، که غالباً به‌شکل داستان ظهور یافته، رهیافتی است که بر پیوند این تصویر ازیک‌سو با نظریه تذکار فلاسفه و ازدگرسو با اسطوره یاد و فراموشی صحه می­گذارد. نظام فکری و هستی­شناختی متفاوت سهروردی «تصویر هبوط» را به رمزی معنی­واره مبدل کرده است که از رهگذر آن، حال‌وهوای فراموشی به‌منزله گشودگی برتر انسان به‌نمایش درآمده است. موتیف هبوط که در اکثر داستان­ها در هیئت پرنده ممثل شده است سرگذشت روحِ سالکی است که از اصل نخستین خویش جدا شده و به عالم جسمانی فرو افتاده است. شخصیت­های داستان­های رمزی سهروردی پس از هبوط به فراموشی گرفتار می­آیند و این مرحله، مقدماتی را فراهم می­کند که به‌واسطه آن روحِ سالک به محدودیت­ها و امکاناتش پی می­برد و بسیاری از باورهای یقینی­اش به اعتباراتی سست بدل می­شود. فراموشی و هبوط در داستان­های مذکور مقدماتی را فراهم می­کنند تا سالک در موقعیت­های مرزی قرار ­گیرد؛ موقعیتی که واقع‌شدن در آن اسباب شناخت و تعالی یا جهش را فراهم می­کند. این جستار، با روش توصیفی و تحلیلی و با بررسی داستان­های عقل سرخ، رساله­الطیر، لغت موران و قصه غربت غربی، نشان داده است که فراموشی، نوعی پیش­آگاهی یا پیش­فهمی است که در تجربه موقعیت‌های مرزی نقشی محوری برعهده دارد.

انسیه درزی‌نژاد، کوثر درزی‌نژاد،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده

رمان نفرین زمین اثر جلال آل­‌احمد روایتی از حضور یک معلم در روستایی بدون نام ا­ست. رمان در بستر اصلاحات ارضی شکل می­‌گیرد. مقاله حاضر با استفاده از آراء هانری لوفور خوانشی جدید از رمان ارائه می‌­دهد. لوفور ایستایی فضا را به پرسش می­‌کشد و فضا را مفهومی سیّال معرفی می­‌کند. ازاین‌منظر، روستا فضایی پویاست که در روند داستان بازتعریف می‌شود. ورود معلم به روستا، به‌منزله یک غریبه‌، واسطه‌­ای برای به‌تصویرکشیدن چندوجهی‌بودن روستا می‌شود. دیالکتیک سه‌وجهی لوفور، که شامل تجربه درک‌شده، تصورشده، و زیسته معلم از فضاست‌ و در عملِ فضایی، بازنمود­های­ فضایی، و فضاهای بازنمودی او از روستا نمود می­‌یابد، در این مقاله بررسی شده­ است. درک فیزیکی معلم از روستا در زیرشاخه‌­های حواس پنج‌گانه مطالعه می‌­شود و درک حس‌های بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و لامسه معلم از فضای روستا به‌تفصیل هدف کاوش قرار می‌­گیرد. تطابق یا تناقض تصور ذهنی معلم با زیست اجتماعی‌­اش در روستا بخش بعدی این نوشتار را به خود اختصاص داده است. تجزیه فضای همگن روستا و سلسله‌­مراتبی‌شدن آن برای اعمال قدرت طبقه حاکم روستا مقوله دیگری ا­ست که در این مقاله به آن توجه شده است. بخش بعدی مقاله معطوف به بررسی حق شهر ساکنان روستا، اهالی و غریبه­‌ها در دو زیرمجموعه آن ـ‌حق مشارکت و حق تصرف‌ـ است. معلم، مباشر، و نقاش شورابی غریبه­‌هایی هستند که حق شهرشان در روستا حائز اهمیت است. با نگاهی لوفوری به رمان آل­‌احمد، روستا بستری منفعل با تعریفی ثابت و مانا نیست، بلکه فضایی­ است چند­وجهی که شخصیت دارد و دستخوش تغییر و بازخوانی می­‌شود.

محمدرضا حاجی آقابابایی،
جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

سبک زندگی و مسائل مرتبط با آن از موضوعاتی است که از دیرباز در متون تعلیمی ادبیات فارسی به آن توجه شده ‌است و از آن گاهی با عنوان «سیاست منزل» یا «تدبیر منزل» یاد کرده‌اند. از اواخر عصر قاجار توجه به مسائلی همچون سبک زندگی و آموزش شیوه زندگی رونق می‌گیرد و گویی بار دیگر ادبیات تعلیمی به سبک و شیوه‌ای تازه رواج می‌یابد. در پژوهش حاضر، نشریات اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول بررسی و مقالات مربوط به سبک زندگی و نظریات موافقان و مخالفان تحلیل شده است. از مهم‌ترین موضوعاتی که مطبوعات به آن پرداخته‌اند، می‌توان به زندگی اجتماعی، آداب معاشرت، اصول خانه‌داری، سلامت جسمانی و طرز پوشش اشاره کرد. با بررسی مطالبی که درباره سبک زندگی در نشریات اواخر عصر قاجار و دوره پهلوی اول منتشر شده است می‌توان به این نتیجه رسید که حرکت به سمت‌وسوی تجدّد در عرصه‌های مختلف تبلیغ شده و الگوهای غربی به‌منزله نمونه‌های برتر سبک زندگی به جامعه ایرانی معرفی شده ‌است؛ هرچند در پاره‌ای از موارد، این الگوها سنخیت چندانی با سبک زندگی ایرانیان و فرهنگ جامعه ایرانی ندارد. نکته دیگر آنکه، گویی فقط زنان باید در زمینه فراگیری سبک زندگی آموزش ببینند و مردان از این‌گونه آموزش‌ها بی‌نیازند. این امر برخاسته از دیدگاه‌های فرهنگی حاکم بر جامعه ایران در آن روزگار است.
 


صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4666