25 نتیجه برای عرفان
حبیبالله عباسی، مرضیه سهرابی،
جلد 18، شماره 67 - ( 2-1389 )
چکیده
این مقاله به بررسی اجمالی مؤلّفه¬های کلام شیعی در عرفان علی بن عنایتالله بسطامی بایزیدی، ملقّب به بایزید ثانی در متن کتاب روضهالعارفین می¬پردازد. نویسنده یکی از عرفا و محدّثان شیعه قرن 10 و 11 هجری است که رساله روضهالعارفین را در تبیین مسائل توحیدی، اعتقادی، عرفانی و آداب سیر و سلوک تحریر کرده است. هدف این نوشتار تلاش برای پاسخگویی به این سؤالات است: 1. مؤلّف در مقام صوفی وحدت وجودی و محدّث شیعی، چگونه مسائل اصول اعتقادی شیعه امامی را با عنایت به نحله فکری فلسفی عرفانی خویش مطرح می¬کند؟ 2. آیا اصولاً آوردن برهانها و استدلالهای کلامی از جانب یک صوفی، با در نظر گرفتن این شبهه که صوفیان از مباحثات عقلانی به شیوه متکلمان گریزاناند، با حکمت ذوقی صوفیانه تناسبی دارد؟ با در نظر گرفتن مهم¬ترین مشخّصه¬های کلام شیعی مطرحشده در رساله روضهالعارفین و مقایسه آن با مسائل کلامی بحثشده نزد مهم¬ترین متکلّمان شیعی پیش از او، به این نتیجه می¬رسیم که مؤلّف، متکلّم شیعه عارفمسلکی است که عرفان را بستری مناسب برای طرح مباحث کلامی شیعه دانسته است و چنان¬که عرفان او کلامی است، کلام او نیز عرفانی است
منظر سلطانی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
موضوع میثاق گرفتن خداوند از بندگان خود در آیه 172 سوره اعراف آمده است، اما این آیه مفهومی کلی را بیان کرده و درباره تمام جزئیات آن بحث نکرده است. همین عامل باعث شده تا مثل بعضی از دیگر مفاهیم قرآنی، مفسران، متکلمان، فقها، اندیشمندان و عارفان برداشتها و دیدگاههای مختلفی را مطرح کنند. حتی با اینکه در این آیه به صراحت به بعضی از موارد این میثاق ازلی، از جمله عهدگرفتن از بنیآدم، اقرارگرفتن از مردم به خدایی خود و جواب «بلی» دادن بنیآدم اشاره شده است، اما مفسران و عارفان در این مسائل نیز برداشتهای مختلف و حتی متناقضی داشتهاند. این جستار با بررسی و تحلیل فرآیند شکلگیری مفاهیم و اندیشههای مختلف، از اولین مفسران تا کتابهای عرفانی ادب فارسی، حول مفهوم «الست» و مسائل مربوط به آن، بحث جامع و دقیقی ارائه کرده است.
رامین محرمی،
جلد 18، شماره 68 - ( 4-1389 )
چکیده
شوق یکی از احوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید میآید و در حضور او باید از بین برود. در متون منظوم و منثور عرفانی، تداوم شوق در عین وصل نیز دیده میشود. برخی از عرفا عقیده دارند در وقت وصال و حضور معشوق، شوق افزون و به اشتیاق تبدیل میشود. تداوم شوق یا تبدیل آن به اشتیاق در حضور معشوق، ناشی از بیپایان بودن سیر فیالله، بیکرانه بودن جمال معشوق، محدودیت ظرفیّت عاشق و خوف از زوال وصال میتواند باشد. معشوق هزاران جلوه دارد و عاشق در هر منزل به وصال جلوهای از جمال او میرسد؛ لذا نسبت به یک جلوه واصل، ولی نسبت به جلوههای دیگر مشتاق محسوب میشود. نیاز مداوم عاشق به معشوق و بینیازی معشوق نیز سبب تداوم شوق در حضور معشوق میشود. با پایان یافتن «سیرالی الله»، «سیر فی الله» آغاز میشود که به دلیل بیکرانه بودن جمال و جلال معشوق، این سیر پایانی ندارد، لذا وصال کامل در مقام «سیر فی الله» هیچوقت حاصل نمیشود و عاشق همیشه باقی میماند.
سید علی اصغر میرباقری فرد، مهدی رضائی،
جلد 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
عرفان و تصوف اسلامی یکی از جریانهای مهم فکری و فرهنگی است که از زمان پیدایش تاکنون تأثیرات فراوانی بر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و زبان و ادبیات فارسی بر جای گذاشته است. از این جهت ضروری است تا ابعاد مختلف این طریقه فکری و عملی شناخته شود. یکی از راههای شناخت هدف، موضوع و غایت این طریقه و پیبردن به ابعاد تاریخی، محتوایی و سیر تحولات آن بررسی و تحلیل تعاریفی است که مشایخ این طریقه از صوفی، عارف، تصوف و عرفان ارائه کردهاند. این مقاله بر آن است تا با نقد و بررسی این تعاریف به شناخت بهتر این جریان فکری ـ عملی برسد و باعث آشکارشدن زوایای پنهان آن شود تا شناخت بهتری درباب مسائل مربوط به این جریان به دست دهد. برای رسیدن به این هدف، ضمن مراجعه به دیدگاههای بزرگان و پیروان عرفان و تصوف، سعی در ترسیمکردن چارچوب فکری و عملی این طریقه و تبیین دیدگاه صوفیان و عارفان میشود.
حسین حیدری، حسین قربانپور آرانی،
جلد 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده
حکیم سنایی غزنوی (ف532) یکی از اندیشمندان دورانساز و ازجمله تأثیرگذارترین سرایندگان شعر تعلیمی عرفانی است که همواره شاعران و عارفان این دیار به ذهن و زبان او اقتدا کردهاند.
در این نوشته کوشیدهایم تا با تتبع نسبتاً جامع در دیوان و حدیقه، آرای سنایی را درباب تشبیه و تنزیه، قدم و حدوث، توقیفیبودن یا نبودن اسما و صفات خداوند و غرضمندی حضرت حق در آفرینش هستی تبیین کنیم و با مواضع فِرق مشهور کلامی بسنجیم. ازاینرو، ابتدا دیدگاه پیشوایان اشاعره، معتزله، ماتریدیه، کرامیه و شیعه امامیه درباب مسائل مزبور نقل و سپس آرای حکیم غزنه در این موارد طبقهبندی و تحلیل شده است.
تحقیق نشان میدهد که سنایی در اثبات مدعیات خود در آثارش از متون اسلامی و معارف عقلی زمانه خود بهره گرفته، درباب خداشناسی رویکردی تنزیهی و حتی سلبی داشته و مواضع اوـ برخلاف دیدگاه رایجـ با آرای اشاعره، کرامیه و اهل حدیث بهکلی متفاوت بوده و با باورهای معتزله، شیعه و ماتریدیه همسویی بسیار دارد.
شکرالله پورالخاص، روح الله شریفی، شهلا شریفی،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
منطقالطیر، شرح عشق انسان به خودشناسی و لقای پروردگار، مهمترین اثر عرفانی عطار در قالب تمثیل پرندگان است. مقدمه کتاب هرچند مختصر و مجزا از متن عرفانی است، بهدلیل تداخل عرفان و تاریخ، اهمیت زیادی دارد. مورخ با حضور در زمان گذشته، جزءنگری، تحلیل حوادث و نقد شخصیت افراد تاریخی به کشف حقیقت علاقهمند و عارف ابنالوقتی گریزان از سیاست و قضاوت است. باوجوداین، تاریخ میتواند، بهترین مؤید عرفان باشد، بهشرط آنکه عارف به تاریخ روایی پشت نکند و در تحلیل تاریخ، از تعصب و حبّوبغض برکنار بماند. در ابداع نمادهای عرفانی، بیاعتنایی به حقایق تاریخ و زیرپا گذاشتن حدود عرفان قضاوت عارف را بیاعتبار و او را گرفتار بحران استدلال میکند. عطار در مقدمه منطقالطیر با ورود در حقایق تاریخی و جریانهای سیاسی جامعه اسلامی بعد از رحلت رسولاکرم(ص) و قضاوت افراد حقیقی بدون هیچ سند معتبر و استدلال قابلقبولی از اصول عرفانی عدول میکند. هدف مقاله حاضر اثبات این ادّعا در مقدمه منطقالطیر است.
قدمعلی سرامی، محمدحسن مقیسه،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف این پژوهش، نشاندادن توجه و گرایش عمیق قلبی و علمی اقبال لاهوری، شاعر بزرگ پاکستانی، به فرهنگ و تمدن ایران و زبان فارسی است.
تحقیق با تحلیل یک بیت شعر از غزلی معروف که اقبال درباره ایرانیان سروده آغاز میشود و با شواهد فراوان از آثار منثور و منظوم اقبال، نشان داده میشود که او با فرهنگ ایران و حتی با برخی از نشانههای جزئی آن بهخوبی آشنا بوده است. آنگاه پنج موضوع که عبارتاند از دین، فلسفه و کلام و عرفان، عقل و عشق، تلفیق و زبان فارسی که از مهمترین مؤلفههای فرهنگ ایرانی هستند تحلیل میشوند و همین موضوعها با آثار اقبال لاهوری سنجیده میشوند تا نشان داده شود که مؤلفههای فرهنگی و آداب و سنن ایرانیان در همه کتابها و نوشتههای علمی و ادبی و فلسفی و حتی دیدگاه اجتماعی او به میزان بسیار زیادی تأثیرگذار بوده است.
یافته پژوهش این است که اقبال بهرغم آنکه با چهار فرهنگ ایرانی، اسلامی، هندی و اروپایی و چند زبان زنده دنیا مانند انگلیسی، اردو، عربی و آلمانی آشنا بوده، بیشترین و عمیقترین تأثیرها را از فرهنگ و تمدن ایران و شعرا و دانشمندان و عرفا و فلاسفه ایرانی و اندیشههای ایشان و نیز از زبان و ادبیات فارسی پذیرفته است؛ بهگونهای که علاوه بر دارابودن دیوان شعری مستقل به زبان فارسی، آشکارا نیز بیان کرده است که زبان فارسی را برای بیان خواستههای قلبیاش مناسبتر از زبان مادریاش میداند.
مهدی حیدری، علیرضا حاجیاننژاد،
جلد 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده
جهاد از عرصههایی است که صوفیان نخستین در آن حضور پررنگی داشتهاند. بهسبب گسترش فتوحات اسلامی و جنگهای متعدد با کفار در قرنهای نخستین هجری، بسیاری از صوفیان با سکونت در رباطهای مرزی در جنگ برضد کفار مشارکت میکردند که دراینمیان نامهای حسن بصری، سفیان ثوری، ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، حاتم اصم، عبدالـلهبنمبارک، محمدبنکرام و پیروان فرقه کرامیه درخورتوجه است. اگرچه گاهی حضور در این خانقاههای مرزی با تنپروری همراه میشد و نیات صوفیان را به انگیزههای منفعتطلبانه آلوده میکرد، بسیاری از این مجاهدان با روزیخوردن از دسترنج خود میزیستند و در این جنگها نیز بهشهادت رسیدهاند. از آغاز تدوین کتاب درمیان متصوفه، صوفیان بسیاری به مسئله جهاد پرداختهاند و در آثار خود بحثی مشبع دراینباره مطرح کردهاند که میتوان از کُلاباذی، تِرمذی، نِفّری، سَرّاج، مکّی، خرگوشی و سُلَمی یاد کرد. در این مقاله با استفاده از روش کتابخانهای و رجوع به منابع اصلی و نزدیک به سرچشمههای عرفان، کیفیت مشارکت صوفیان در جهاد و مسئله جهاد در کتابهای متصوفه بررسی شده است.
محبوبه مباشری، مسروره مختاری،
جلد 26، شماره 85 - ( 11-1397 )
چکیده
نثرهای عرفانی، ازنظر شمول، حوزههای متفاوتی را، چه ازنظر موضوع و محتوا و چه ازنظر سبک، ساختار، زبان و اسلوب بیان، دربرمیگیرند و نمیتوان همه آنها را در یک مجموعه و ذیل یک نوع ادبی (ژانر) معرفی کرد. اطلاق عنوان کلی «نثرهای عرفانی» به این آثار ما را از هویت واقعی آنها دور میکند. بسیاری از نثرهای عرفانی، درعین تعلقداشتن به حوزه عرفان، ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگر متون عرفانی متمایز میسازد. در جستار حاضر، با بهرهگیری از روش توصیفیـتحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای، با تکیه بر موضوع کلیدی «عشق»، آثار عرفانی، اعم از کتاب و رساله (رسائل عشقی منثور) مطالعه شده و ضمن پرداختن به ویژگیهای مشترک آنها، منطبق با ویژگیها و معیارهایی که بهدست آمده است، آثار یادشده زیرمجموعه یک نوع ادبی دیگر (ژانر)، بهمثابه «نثرهای عرفانی غنایی» معرفی شده است. هدف جستار حاضر، تقسیم عرفان به عرفان عابدانه و عاشقانه نیست، بلکه مقصود این است که آثار عرفانی با توجه شیوه بیان، ساختار، زبان، صور خیال و موضوع ـبهگونهای که نمایانکننده هویت واقعی آن آثار باشدـ مطالعه شود. حاصل مطالعه نشان داد که سه مؤلفه اساسی 1. نثربودن و مباحث مرتبط با آن (تلفیق سنت مکتوب و سنت گفتار و تأویلپذیری) 2. عرفانیبودن و مصادیق آن (معرفتشناسی و هستیشناسی، بیقاعدگی، عشق، حسن و جمال و تأثیرپذیری از آثار متقدم) 3. عاشقانه و غناییبودن و اسباب شاعرانگی (موسیقی، صور خیال و استفاده از منطق شعر) ویژگیهای اساسی و مشترکِ این نوع ادبی است.
علیرضا مظفری، بهمن نزهت، محمد احسانی،
جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
ازآنجاکه روح انسان تعالیطلب است، پیوسته درصدد کشف نادانستهها برمیآید؛ بنابراین، ابزارهایی را جستوجو میکند تا به زندگی بهتر دست یابد و در پی ایجاد شهر آرمانی یا مدینه فاضله، ناکجاآباد، جهان مطلوب و... است.
صوفیه بهنسبت دیگر اقشار جامعه با واقعیتهای اجتماعی و بومی خود مأنوستر بودند و جامعه را پر از کاستی میدیدند و بر آن بودند که با شناخت جامعه موجود و درک کاستیها و نارساییهای آن، انسان را به جهان مطلوب رهنمون شوند.
تلقی عارفانی چون سنایی، عطار و مولوی از آرمانشهر، با برداشت فلاسفه و متشرعان از آن تفاوتهای بنیادین دارد. در پی این مهم، همواره اندیشمندان، شاعران و نویسندگان ویژگیهایی را برای آرمانشهر برشمردهاند که اگرچه اشتراکهایی با هم دارند، در برخی مختصات متفاوتاند.
در این جستار سعی شده است با روش توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر بررسی مهمترین آثار ادبی قرنهای ششم و هفتم هجری، سیر تحول مفهوم آرمانشهر در آثار بزرگان شعر عرفانی فارسی بررسی شود تا ازیکسو ویژگیهای هر یک از آرمانشهرها مشخص شود و از جانبی دیگر، تفاوت و تمایز هر یک از آنها ـ با توجه به ویژگیهای سیاسیـ اجتماعی آن دوران نمایانده شود.
اکرم برازنده، امیربانو کریمی،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
قوتالقلوب فی معامله المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، اثر ابوطالب مکی، متن سازمانی و متمکنی است که در تثبیت و تخلید گفتمان تصوف بسیار مؤثر بوده است؛ زیرا جریان فربه تصوف در اواخر سده دوم در بستر دین مفصلبندی شد و از میان گفتمانهای معارضی چون فقاهت و کلام و فلسفه گذشت. این جریان در دورهای تکوین یافته که عقلگرایی افراطی، جدالهای فقهی، مناقشات فلسفی و نزاعهای سیاسی و اجتماعی بر کل جامعه اسلامی سایه افکنده بود. ایدهپردازان تصوف، با بررسی و شناخت خلأها و دالهای تهی، رهیافتهای حاکم بر جامعه را ـبه مدد منطق تفاوت گفتمانیِ گزارههای غایب و مهجورـ برجسته کردند و با استمداد از شیوه تأویل، گزارههای گفتمانی خود را پربار ساختند و کمکم توانستند گفتمان تصوف را منسجم کنند و غالب این اهتمام، بهصورت عینی، تا حدودی در کتاب قوتالقلوب، که آن را ملتقای دو گفتمان دانشمندی و بینشمندی میدانیم، تبلور یافته است. برای تحصیل این مهم، از روش و الگوی تحلیل گفتمانی جفتگفتمانساز لاکلاو و موفه بهره جستیم و نشان دادیم که ابوطالب مکی چگونه توانسته گزارههای غایب، مهجور و تهیشده فقه را با استفاده از شیوه تأویل ترمیم کند.
ملکمحمد فرخزاد، مژگان زارع کهن،
جلد 27، شماره 87 - ( 10-1398 )
چکیده
ادبیات قلمروهای وسیعی را دربرمیگیرد که شامل موضوعات گوناگونی است؛ با دانشهای متعددی در ارتباط است و روشهای مختلفی را نیز برای بررسی و مطالعه آن میتوان بهکار گرفت. بهعبارت دیگر، بسیاری از مسائل ادبی «چندتباری» هستند و در علوم مختلف ریشه دواندهاند؛ از جمله روانشناسی. مفهوم هوشمعنوی، با موضوعاتی از معانی یا ارزشها در پیوند است که به موجب آن جایگاه هوش در زندگی ما در بافت و زمینهای غنیتر از معانی قرار میگیرد. هرچند اصطلاح هوشمعنوی از دستاوردهای حوزه عرفان نیست و در روانشناسی محل بحث و بررسی است، اما این بهمعنای متروکماندن موضوع در آثار عرفانی ما نیست. اگر منصفانه بنگریم، مباحث مربوط به هوشمعنوی و معادلهای آن بهصورت بسیار وسیع و پربار در ادب عرفانی ما بیان شده است. شاخصه معنویت و مذهب بهویژه هوشمعنوی در عرصه شعر عرفانی در ادبیات فارسی و شعر مولانا از اهمیت ویژهای برخوردار است. مقاله حاضر که به روش توصیفیـتحلیلی و بر مبنای دادههای کتابخانهای صورت گرفته است، نشان میدهد که ایمان، صلح، نوعدوستی و کاربرد صحیح آن در زندگی و سازگاری با ناملایمات دنیای واقعی از شاخصههای اصلی هوشمعنوی در مثنوی مولاناست.
مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداختهاند. ادبیات نیز بهمنزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگریپژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوهبر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهانبینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیتهای مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهانبینی عرفانی بررسی میشود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشههای عرفانی حاصل شود. بدینمنظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بینسوژهای، با ذکر نمونههایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه میشود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهانبینی عرفانی و تعریف «دیگری» بهمنزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمیتوان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و بهتصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی میتوان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «دیگری نامتناهی» و بهواسطه گفتوگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیتهای داستانهایی از مثنوی بازنمایی میشود.
حسین حسن رضائی،
جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
برخی کلمات و ترکیبات در دیوان حافظ هست که توجه دقیق به آنها ما را به دنیای شعر و اندیشه او نزدیک میکند. از جملۀ این کلمات و ترکیبات «جام» و مترادفهای آن است. بسامد کلمه جام و مترادفهای آن در دیوان حافظ از تعلقِ خاطر زیاد او به جام نشان دارد. در این مقاله، برای بررسی جام در دیوان حافظ، درباره اهمیت جام در ادبیات فارسی و دیوان حافظ، نظر شارحان متقدم و معاصر درباره معنا و کارکرد جام در حافظ بیان شده است. متن مقاله به دو قسمت تقسیم میشود: در قسمت اول، جام در سنت شعری قبل از حافظ بررسی شده است. قبل از حافظ، غالباً سه نوع جام یا شراب داریم: زمینی، عرفانی و خیامانه. در قسمت دوم، ذیل عنوانهایی، به هنرنماییهای حافظ با جام پرداخته شده است: 1. تکرار و برجستهکردن جام و تبدیل آن به بنمایه نمادین، 2. تقابلسازی با جام و بهکاربردن آن همچون ابزاری برای مبارزۀ سیاسی و اجتماعی، 3. اختلاط معانی و کارکردهای گوناگون و متضاد جام با یکدیگر، 4. ساخت بیانِ متناقضنما با جام و خلق ابیات شاهکار. مقاله حاضر، با روش توصیفی و تحلیلی، در پایان نتیجه میگیرد که حافظ آگاهانه با تکرار جام آن را برجسته و نمادین ساخته و با اختلاط معانی ایرانی و اسلامی جام، منشوری ساخته که هر خوانندهای، به فراخور تجربه و دانش خود، میتواند معانی گوناگونی از آن دریافت کند.
محمدحسین بیات، فریبا جباری،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده
آموزش مباحث توحیدی و تلاش برای تفهیم مفاهیم غامض معرفتی، همواره دغدغه اندیشمندان بوده است. علیرغم وجود بن مایه های مشترک در تعالیم توحیدی، دستیابی به مفاهیم و معانی غنی برای همگان میسر نیست و چه بسا در ادراک آن تناقض های بسیاری درگیرد. حدیقه الحقیقه و مثنوی از جمله متون تعلیمی هستند که از صور خیال فراوانی به سان تشبیه، استعاره، مجاز، تشخیص و کنایه در بیان مفاهیم توحیدی بهره برده اند. در این نوشتار سبک تعلیمی سنایی و مولانا در آموزش مفاهیم توحیدی و نحوه برخورداری این دو عارف از صورخیال، مورد بررسی قرار گرفته است. زبان توحیدی مثنوی و حدیقه الحقیقه گرچه زبانی تقریبا یکدست و واحد است، اما سنایی در طرح کلیات و در سطح عالی به بیان توحید پرداخته و مولانا بیشتر وارد جزییات مفاهیم توحیدی شده است. تصویرهای حدیقهالحقیقه بیشتردر محور افقی طراحی شده، اما در مثنوی مولانا، در محور عمودی نیز تصاویر بسیاری یافت می شوند. مولانا در مواردی از تصاویر ایجاد شده از نمادهای سنایی بهره برده و در بسیاری از موارد با نمادهایی کاملا ابتکاری به آموزش مفاهیم توحیدی پرداخته است. برخورداری از شکل ترسیمی حروف (سمبولیسم الفبایی) و تشبیه به حروف در هر دو اثر مشترک است.
مریم سیدان،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
در عهد عتیق و قرآن کریم، آدم، نخستین نمونه انسانی آفریده خدا، ابتدا در بهشت زندگی میکرد، اما بهدلایلی از بهشت به زمین فرستاده شد. ماجرای بیرونرفتنِ آدم از بهشت در متون کهن فارسی بازتاب وسیعی داشته و برداشتها و تفسیرهای متعدد و متفاوتی از آن شده است. در مقاله حاضر، علت بیرونرفتنِ آدم از بهشت در تعدادی از مشهورترین متون تفسیری و عرفانی و دیوانهای شاعران برجسته فارسی تا قرن هشتم بررسی شده است. بهاینمنظور، دلایل خروج آدم از بهشت از منابع مختلف استخراج و براساس شباهتها و تفاوتها دستهبندی، مقایسه و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد در متون قدیم فارسی، اعم از متون تفسیری و عرفانی و دیوانهای شاعران، هبوط آدم یا نتیجه خشم خدا بر آدم بهدلیل نافرمانی او از فرمان خداست، یا از پیش تقدیر شده و آدم مسخر اراده الهی است؛ یا به اختیار آدم و با آگاهی او صورت گرفته است. درهرحال، برای بیرونرفتن آدم از بهشت هدف یا هدفهایی تصور شده است.
عبدالرحمن دیوسالار، احمد غنیپور ملکشاه، مرتضی محسنی،
جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
اخلاق عرفانی مجموعهای از الگوهای معرفتشناختی است که نتایج و کارکرد آن، تجلی صفات خداوند در عارف است و غایت آن، کاملساختن و رساندن انسان است از فروترین حد وجودی خود به بالاترین مرتبه کمال، که با طی طریق و سیر در منازل معنوی و بر محور پیراستگی از رذایل و آراستگی به فضایل، از راه ریاضت و مجاهدت، بهدست میآید. توجه به این مفهوم غنی و پُربار معنوی در مثنوی هفتاورنگ جامی بسیار خودنمایی میکند. هدف این مقاله، پس از ارائه تعریف اخلاق عرفانی، استخراج و بیان شمّهای از مضامین اخلاق عرفانی در مثنوی هفتاورنگ است که در سه حوزه اخلاق عرفانی، یعنی «ارتباط انسان با خدا»، «ارتباط انسان با خود» و «ارتباط انسان با انسانهای دیگر» و نیز در پنج ساحتِ «عقیدتیـمعرفتی»، «احساسی و عاطفی»، «ارادی»، «کردار» و «گفتار»، بهروش توصیفیـتحلیلی طرح شدهاند. با مطالعه این مثنوی مشاهده میشود که جامی سعی دارد مخاطبانش را بهسوی اخلاق عرفانی با محوریت بندگی خدا سوق دهد. ازاینرو، مضامین بهکاررفته در این مثنوی بیشتر حول حوزه ارتباط انسان با خدا میگردد.
عاطفه امیریفر، سیدعلی قاسمزاده،
جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
تجربه عرفانی نوعی تجربه شهودی و غیبی و کاملاً خارج از دسترس عارفـسوژه است؛ ازهمینرو، عارف توانش ادراک کامل آن را ندارد و در تکرار کیفیت آن نیز ناتوان است. علت این ناتوانی صرفاً ویژگی بیانناپذیری و کیفیت فراعقلی تجربه شهودی نیست، بلکه علت آن، نظام معنایی حاکم بر رویداد شهودی و سپس روایت آن از زبان عارفـسوژه است. نظام معنایی حاکم بر رخداد شهودی مبتنی بر تصادف است و بدون برنامه و پیشفرض، سوژه را با محیط و موقعیتی پرتنش روبهرو میکند. نظام معنایی تصادف یکی از چهار نظام معنایی لاندوفسکی است که با کیفیت تجربه عرفانی و شهودی و نیز با روایت این تجربه از زبان کلامی و غیرکلامی عارفـسوژه همخوانی دارد. مطابق نظام معنایی تصادف، عارف-سوژه در سیر پیوستار زندگی ناگهان با تجربهای ناشناخته و فراحسی برخورد میکند که با قواعد برنامهمدار زندگی عادی تفاوتهای اساسی دارد و او را در دو بعد فشارهای و گستردهای تحت تأثیر قرار میدهد. او نهتنها در مرحله رویارویی با تجربه شهودی دچار حیرت میشود، بلکه در بیان گزارش کیفیت آن نیز قواعد زبانی را نارسا مییابد. در نتیجه این فرآیند تصادفی و تنشی، سوژه با زبان کلامی و غیرکلامی خود فرم تازهای از زبان و معنا تولید میکند.
فاطمه طوبایی، محمد یوسف نیّری،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
محققان کمتر به جستوجو درباب چگونگی پیدایش و تکوین جریانهای عرفان و تصوف در نقاط گوناگون ایران توجه کردهاند. با تقسیم جریان تصوف به دو مکتب عراق و خراسان و تمرکز محققان بر صوفیان و دیدگاههای صوفیانه این مناطق، دیگر نگرشهای صوفیانه در اقصینقاط ایران در سایه قرار گرفتند. یکی از مناطقی که کمتر بررسی شده، خطهی فارس است. بهنظر میرسد حضور بیش از هشتاد شیخ از مشایخ تصوف در فارس پیش از ظهور ابنخفیف و گسترش تصوف در این منطقه، ضرورت بررسی و جستوجو درباب آغاز و تکوین جریان عرفان و تصوف در این خطه را آشکار میکند. در پژوهش حاضر، نام و نشان چهلوسهتن از مشایخ فارس و شیراز استخراج شده است که پیش از ابنخفیف زیستهاند یا همعصر او محسوب میشوند که در پژوهش حاضر جهانبینی عرفانی این مشایخ تا حد امکان برمبنای اطلاعات اندک باقیمانده تحلیل شده است. از تحلیل و تبیین نگرش عرفانی ایشان مشخص شد که در این دوره چهار جریان اصلی اعلام حضور کردهاند: نخست، جریان زهدورزی و گوشهنشینی (نمودی از شکل اولیهی تصوف)؛ دوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان عراق؛ سوم، جریان صوفیان متمایل به مکتب عرفان خراسان؛ و چهارم، جریان پیشآهنگان مکتب عرفان فارس. تحلیل ارقام بهدستآمده نشان میدهد در فارس غلبه فکریـعرفانی با مشایخ پیشآهنگ مکتب فارس بوده و دیگر جریانها نقشی کمرنگتر ایفا کردهاند.
مریم ظریف، دکتر مهدی نیکمنش،
جلد 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده
چکیده
بیدل، شعر را برای بیان اندیشه هایش به کار میگیرد. در نگاه به پدیدههای طبیعی و توصیف عناصر طبیعت، جریان تند اندیشههایش سریان دارد. از آنجایی که ذهن او انباشته از معنا و مفاهیم عرفانی است، به هرچه مینگرد، رنگ و بوی عرفان میگیرد و بر زبان او جاری میشود. وی هنر را شامل کمال و فضایل اخلاقی دانسته و به کمک آن به بیان قابلیتهای انسان و طبیعت پیرامونش میپردازد. در این پژوهش با نگاهی تحلیلی به جایگاه کوه در مثنوی طور معرفت بیدل نگریستیم. تصویرهایی را که در آن هنرمندانه عنصر طبیعی کوه به مفاهیم و معانی عرفانی ارتباط یافته اند، کشف کرده و به نقد و بررسی شان پرداختیم. روش پژوهش در این جستار به صورت اسنادی و با استفاده از امکانات کتابخانهای و شیوهی تحلیل محتوا و طبقه بندی دادههاست. در این پژوهش از طریق کشف و طبقه بندی تصویرها، به برجسته شدن نماد کوه در طور معرفت بیدل و دریافت معانی عرفانی نهفته درآن پرداخته شده است. انسجام و یکپارچگی درونی متن از طریق تطابق نماد کوه با درونمایه، آشکار شد. مفاهیم نهفته در نمادهای آب، آتش و خاک، در یک مجموعه منسجم، سیر استعلایی عارفانه را از نگاه بیدل، از پایینترین مرتبه به بلندترین جایگاه نشان میدهند. این عناصر با نماد کوه ارتباط مفهومی دارند.