[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
24 نتیجه برای غلام

مریم دزفولیان راد، غلامعلی فلاح، فرزاد بالو،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی  مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداخته‌اند. ادبیات نیز به‌منزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگری‌پژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوه‌بر  شناخت جایگاه دیگربودگی در جهان‌بینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیت‌های مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهان‌بینی عرفانی بررسی می‌شود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشه‌های عرفانی حاصل شود. بدین‌منظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری ـ فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بین‌سوژه‌ای، با ذکر نمونه‌هایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه می‌شود.  ازمنظری کلی، به جهت  وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهان‌بینی عرفانی و تعریف «دیگری» به‌منزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمی‌توان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و به‌تصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی می‌توان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا «‌دیگری نامتناهی» و به‌واسطه گفت‌وگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیت‌های داستان‌هایی از مثنوی بازنمایی می‌شود.
 
غلامعلی فلاح، راضیه فولادی سپهر، زهرا سعادتی نیا،
جلد 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

یکی از نظریه­های مدرن نقد ­ادبی، که برپایۀ دانش روان‌شناختی استوار است، نقد کهن­الگویی است. این نظریه بر آرای کارل گوستاو یونگ بنا­ شده و به کیفیت جذب کهن­الگوها در ذهن شاعر یا نویسنده می­پردازد. برپایۀ مطالعات، سفر قهرمانی در زندگی هر فرد برای رسیدن به کمال فردی میسر است. داستان فریدون به‌دلیل روند پرفراز و نشیب زندگی او و شاخصه­های مهمی که در جریان حوادث در هر برهه از زندگی بر فردیت او تأثیر مستقیم نهاده، حائز اهمیت است. هدف این مقاله بررسی داستان فریدون از منظر نقد کهن­الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول پیرسون و هیوکی­مار در زمینۀ کهن­الگوی دوازده­گانه بیداری قهرمان­ درون است. نویسنده تلاش می­کند به‌شیوۀ توصیفی‌ـتحلیلی تجلی کهن­الگوهای بارز در داستان فریدون را نشان ­دهد.
 
آرمان فاتح دولت آبادی، غلامعلی فلاح، حمید عبداللهیان،
جلد 30، شماره 92 - ( 3-1401 )
چکیده

شاهنامه فردوسی پر از داستان‌هایی است که در اساطیر ریشه دارند. شخصیت‌های داستان‌ها را می‌توان از چشم‌اندازهای گوناگون تحلیل کرد. کیخسرو از شخصیت‌های برجسته در داستان‌های اساطیری است. در پژوهش حاضر، با تکیه بر مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی و بهره‌گیری از روش تحلیل محتوا و با تأکید بر رویکرد انسان‌شناختی مارسل موس و نظریات الیاده درباره جادودرمانگران، شخصیت کیخسرو و کنش‌های جادوانه او تحلیل شده است. یافته‌های پژوهش نشان داد که کیخسروِ تورانی‌ـ‌ایرانی بالقوه جادوگر است و ویژگی‌های شخصیتی و کنش‌هایی دارد که در جادوگران یافت می‌شود. کیخسرو چون شاه‌ـ‌کاهنی مسلط بر عناصر چهارگانه و رازآموخته در جادوگری، با روش‌های نامرسوم جادویی افراسیاب را شکست می‌دهد و جنگ بزرگ را به پایان می‌رساند.

 
آقای غلامرضا پیروز، خانم حورا عادل، آقای غریب‌رضا غلامحسین‌زاده، خانم فتانه محمودی،
جلد 32، شماره 97 - ( پاييز و زمستان 1403 )
چکیده

شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آن‌ها مورد ‌توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هر دو حوزۀ شعر و نقاشی طبع‌آزمایی کرده و آثاری از خود به جا نهاده است؛ از همین ‌رو پژوهش حاضر با گزینشی هدف‌مند از مجموعه نقاشی درختان و هشت کتاب سپهری و با تمرکز بر انگارۀ درختان در هر دو رسانه، به مطالعۀ تطبیقی و بینارشته‌ای این آثار بر مبنای نظریۀ آیکونولوژی پانوفسکی می‌پردازد؛ تا با افق دید گسترده‌‌تری به تحلیل و تبیین جنبه‌های مختلف ساختاری و معناشناختی آیکون‌های مشترک جهت کشف ویژگی‌ها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگارۀ درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل می‌کند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشه‌داری و بی‌ریشه‌گی، با‌بری و بی‌بری، باز بودن و بسته‌بودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک می‌شود. نتیجۀ این پژوهش نشان می‌دهد، سپهری در ترسیم تصویر درخت و فضای آن زیر تأثیر پارادایم جریان نقاشی مدرن ایران قرار دارد که اساساً در آن فضا انقباضی و بدون گستره، تیره و یأس‌آلود است و از همین‌رو درخت‌ها در نقاشی او بیشتر در جهت گسست عمل می‌کنند در جهت انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت می‌کنند و می‌تواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد؛ اما تصویر درخت در اشعار او دنباله‌رو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سر‌زندگی) به دور از نشانه‌های رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و به‌گونه‌ای تبیین‌کننده جهان آرمانی شاعر است.
 

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4666