[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
10 نتیجه برای تصویر

محمدرضا شفیعی‌کدکنی،
سال 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده

ایده اصلی این مقاله نشان‌دادن سیر تحول تصویرهای شعری از سادگی به سوی اغراق است. نگارنده با استناد به منابع کهن، تصرف ذهن جامعه در شعر معروف سعدی "بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران" را به بحث گذاشته و روند تحول یک تصویر شعری را در گذر تاریخ نشان می‌دهد. نخستین تجربه ذهن جامعه ایرانی در مورد "فریاد از جدایی" در ضرب‌المثلی بسیار کهن (شاید از عهد ساسانی) در تصویر دریدن کرباس تجسم یافته است. این تصویر در متون ادبی و شعری قرن چهارم ثبت شده است. سال‌ها بعد شاعران مفهوم فریاد از جدایی را با تصویر شکستن چوب بیان کرده‌اند. نوبت به سعدی که می‌رسد‌، تصویر اغراق‌آمیز شده و با ناله سنگ تجسم می‌یابد.


محمد بهنام‌فر، محمدعلی محمدی،
سال 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده

خاقانی یکی از بزرگ‌ترین چکامه‌سرایان ادب پارسی در قرن ششم است. یکی از بارزترین ویژگی‌های سبکی این عصرـ که بیشتر در بین شاعران آذربایجان دیده می‌شود ـ استفاده گسترده از انواع علوم و فنون روزگارـ از جمله نجوم ـ می‌باشد. خاقانی که علم نجوم را تمام و کمال فرا گرفته بود، با پشتوانه استعداد سرشار، معلومات گسترده، ذهن وقاد و طبع روانش، با استادی و مهارت بی‌نظیر خود از مجموع اصطلاحات، احکام و ظرافت‌های این علم در تصویرگری استفاده کرده است. تلفیق باورها و اصطلاحات نجومی با اعتقادات دینی و اساطیری همراه با رعایت انواع تناسب‌های لفظی و معنایی و ترفندهای زیباسازی کلام، گاهی آن‌چنان هنری و شگفت‌انگیز است که خواننده را مات و مبهوت می‌کند و در برابر هنرنمایی و سحر قلم او تسلیم می‌سازد. این مقاله کوشیده است تا بر پایه دقت در ژرف‌ساخت هنری و زیباشناختی شعر خاقانی پاره‌ای از تصاویر شعری او را که ملهم از اصطلاحات و احکام نجومی است، بررسی و تحلیل نماید و میزان، چگونگی و شگردهای استفاده شاعر بزرگ شروان از این باورها و اصطلاحات را در تصویرسازی نشان دهد.


سید جمال‌الدین مرتضوی، سجاد نجفی بهزادی،
سال 19، شماره 70 - ( 1-1390 )
چکیده

تصرف ذهن شاعر در مفاهیم و امور عادی زندگی و ارتباط آن با طبیعت حاصل بینش و آگاهی او­ از پدیده­های طبیعی و جهان بیرون است. مجموعه تصاویر حاصل از انواع صورخیال (استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه) در دیوان هر ­شاعری بیانگر لحظه­هایی­ است که با درون و جهان درونی او سروکار دارد؛ در واقع، انعکاس روح، شخصیت و ویژگی­های درونی اوست. هدف این پژوهش بررسی عناصر خیال (استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه) و بسامد هرکدام در شعر امین‌پور و منزوی و دست‌یافتن به نتایجی حاصل از اندیشه، عواطف، احساسات و نگرش آن‌ها به جهان و زندگی است. تصاویر مشترک این دو شاعر یا تصویر مرکزی اشعار آن‌ها مربوط به عشق و مسائل پیرامون آن است، هرچند بازتاب اجتماع و مسائل اجتماعی نیز کم‌وبیش در اشعارشان به چشم می­خورد. تصاویر شعری دو شاعر، زنده، پویا و دیداری است. در شعر هرکدام از آن‌ها تقلیدی اندک و ناچیز مشاهده می­شود، ولی حوزه تصاویر و صورخیال خویش را به تصاویر شعر سنتی منحصر نکرده­اند، بلکه نوآوری­هایی در شعر هر کدام مشاهده می­شود. تشبیهات، بیشتر فشرده و حاصل امور حسی ـ انتزاعی است.


سوسن جبری،
سال 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

در کتاب­های بلاغت برای شناخت کنایه پنج معیار ارائه شده ­است. موضوع این پژوهش بررسی ­درستی و کارآیی معیارهای چهارم و پنجم است که در شناخت و تعریف کنایه ابهام و آشفتگی آفریده­اند و موجب ناسازگاری تعاریف کنایه با ماهیت کنایات شده­اند. درباره درستی و کارآیی معیار چهارم باید گفت کنایه در واژه و ترکیب شکل نمی­گیرد؛ زیرا دربردارنده تصویر مرکبی است که به‌‌ضرورت در گزاره کنایی شکل می­گیرد و از معنای اولیه دارای مصداقی بیرونی یا مصداقی خیالی برخوردار می­شود و سپس زمینه تداعی لازم معنا را فراهم می­کند؛ درنتیجه، ازآنجاکه کنایه در جمله شکل می­گیرد، باید آن را گزاره کنایی گفت.

درباره درستی و کارآیی معیار پنجم باید گفت معنای حقیقی همه گزاره­های کنایی، بنابر ماهیت شیوه­های تصویرسازی زبانی، همیشه در واقعیت بیرونی تحقق‌یافتنی نیستند و همیشه مصداق بیرونی و عینی ندارند. بنابراین معنای اولیه کنایه گاه مصداق بیرونی و گاه مصداق خیالی دارد. درهرحال، این معنای اولیه، فراخواننده مدلول­های معنایی هم‌نشین خود است و گذر به ملازم معنا را ممکن می­کند.­ بنابراین برمبنای ماهیت معنای اولیه، گزاره­های کنایی را می­توان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول، گزاره­های کنایی تصویری که معنای اولیه و لازم معنایشان قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی را دارد و لازم معنایشان بر معنایی دارای مصداق عینی دلالت می­کند؛ گروه دوم، گزاره­های کنایی خیالی که معنای اولیه­شان مصداق خیالی دارد و لازم معنایشان بر مفهومی انتزاعی دلالت می­کند؛ گروه سوم، گزاره­های کنایی شعری که دارای صورخیال مجاز، تشبیه و استعاره هستند و معنای اولیه­شان پس‌از کشف مجازها و استعارات ممکن است قابلیت تحقق در واقعیت بیرونی یا تحقق در خیال را داشته باشد و لازم معنایشان نیز ممکن است بر مصداقی عینی یا مفهومی انتزاعی دلالت کند.


عفت نقابی، حکیمه دبیران، ناهید اخوان کاظمی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

فرآیند روایت داستان و شگردهای روایی آن مخاطب را در جهت درک نحوه وقوع داستان هدایت می‌کند. در این میان، استفاده از تصاویر مکرر در متن داستانی ممکن است دستمایه‌ای خاص در خلق اثر هنری برای گوینده باشد. یکی از درون‌مایه‌های اصلی شاهنامه فردوسی پرداخت مکرر به دنیا و تصاویر برخاسته از آن است. این تصویر از جمله تصاویری است که ذهن راوی شاهنامه را در بخش‌های مختلف داستان‌ها به خود مشغول کرده است و حتی توجه فردوسی به این امر سبب شده تا سرعت روایت کند شود. هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل تصویر دنیا در «داستان سیاوش» با استفاده از مؤلفه‌های پنج‌گانه روایی ژنت است. استفاده از نوع روایی آینده‌نگر، کاربرد بسامد مکرر و کانون روایی این داستان در پرداخت به تصویر دنیا، نشان می‌دهد که تصویری خاص از درون‌مایه‌ای ویژه نیز می‌تواند در ترتیب نقل وقایع و کنش‌های داستانی با به‌هم‌ریختگی توالی زمانی، سرعت ادراک خواننده را کاهش دهد و در نتیجه تمایل مخاطب را به دانستن نحوه وقوع داستان افزون کند.
 
سعید کریمی قره بابا،
سال 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده

نظامی گنجوی از جمله گویندگان پرآوازه‌ای است که حضوری همه‌جانبه در تاریخ فرهنگی ایران دارد و این حضور حتی در دوره معاصر نیز کم‌رنگ نشده است. دراین‌میان، صحنه «آب‌تنی شیرین در چشمه» از منظومه خسرو و شیرین یکی از تصاویر پرجاذبه‌ای است که همواره در کانون توجه شاعران هم‌روزگار ما بوده است. مقاله پیشِ‌رو، به‌روش تحلیل محتوا، می‌کوشد کیفیت و دلایل تأثیرگذاری این تصویر را در شعر معاصر بررسی کند. تأثیرپذیری از این تصویر به دو شیوه انجام گرفته ‌است: در شکل نخست و مهم‌ترِ آن، کل شعر به این تصویر اختصاص یافته است و در نوع دیگر نیز شاعران تنها در بخشی از اشعار خود نیم‌نگاهی به این تصویر انداخته‌اند. در ادامه مقاله، این بحث را پیش کشیده‌ایم که تصویر شیرین در چشمه با مشخصات یک تصویر رمانتیک هم‌خوان است و ازاین‌رو برخی شاعران که در مقطعی از فعالیت حرفه‌ای‌شان تحت تأثیر رمانتیسم بوده‌اند، به این تصویر نظامی اقبالی تام نشان داده‌اند. عصیان، عدول از مرزهای اخلاق، توجه به افسانه‌های محلی، تجلی مثالی و اسطوره‌ای زن/ معشوق، استعاره‌گرایی، پویایی و بالندگی تصویر، بیان آراسته و پرجلوه، زمان و مکانِ محو و رنگ‌باخته و نامشخص، و طبیعت‌گرایی همگی از مشخصات شعر و تصویر رمانتیک به‌شمار می‌آید که اغلبِ آنها در تصویر شیرین در چشمه نیز دیده می‌شود. یکی دیگر از دلایل جذابیت این تصویر را جسمانی‌بودن آن دانسته‌ایم. این تصویر کلاسیک، با جنبه‌های ملایم اغواگرانه‌اش، استعداد آن را داشته است که هم کشش‌های تنانه و زنانه روزگار ما را بازتاب دهد و هم به شعر مدرن هویتی بومی ببخشد.
 
دکتر مریم حق‌شناس، دکتر نعمت‌الله ایران‌زاده،
سال 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده

داستان هبوط روح از تمهیدات بیانی فیلسوفان، عرفا و ادبا در ادوار گذشته بوده است. بررسی قاعده­مند این تمهید ­­بیانی در آثار سهروردی، که غالباً به‌شکل داستان ظهور یافته، رهیافتی است که بر پیوند این تصویر ازیک‌سو با نظریه تذکار فلاسفه و ازدگرسو با اسطوره یاد و فراموشی صحه می­گذارد. نظام فکری و هستی­شناختی متفاوت سهروردی «تصویر هبوط» را به رمزی معنی­واره مبدل کرده است که از رهگذر آن، حال‌وهوای فراموشی به‌منزله گشودگی برتر انسان به‌نمایش درآمده است. موتیف هبوط که در اکثر داستان­ها در هیئت پرنده ممثل شده است سرگذشت روحِ سالکی است که از اصل نخستین خویش جدا شده و به عالم جسمانی فرو افتاده است. شخصیت­های داستان­های رمزی سهروردی پس از هبوط به فراموشی گرفتار می­آیند و این مرحله، مقدماتی را فراهم می­کند که به‌واسطه آن روحِ سالک به محدودیت­ها و امکاناتش پی می­برد و بسیاری از باورهای یقینی­اش به اعتباراتی سست بدل می­شود. فراموشی و هبوط در داستان­های مذکور مقدماتی را فراهم می­کنند تا سالک در موقعیت­های مرزی قرار ­گیرد؛ موقعیتی که واقع‌شدن در آن اسباب شناخت و تعالی یا جهش را فراهم می­کند. این جستار، با روش توصیفی و تحلیلی و با بررسی داستان­های عقل سرخ، رساله­الطیر، لغت موران و قصه غربت غربی، نشان داده است که فراموشی، نوعی پیش­آگاهی یا پیش­فهمی است که در تجربه موقعیت‌های مرزی نقشی محوری برعهده دارد.

راشین مبشری، حسین حسن‌پور آلاشتی، فاطمه جمالی،
سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

هر شاخه از هرمنوتیک همچون برشی از واقعیت است. هرمنوتیک تلفیقی ما را با بخش بزرگ‌تری از واقعیت مواجه می‌کند. ازآنجاکه تصویر نسبت به متن حجم بیشتری از اطلاعات را در خود جای می‌دهد، در هرمنوتیک تلفیقی با استفاده از ظرفیت‌های تصویر، می‌توان عناصر مربوط به تحلیل مؤلف، متن و مخاطب را در فضایی تعاملی با هم ادغام کرد و در قالب یک تصویر به‌نمایش گذاشت. در مقاله حاضر، براساس رویکرد هرمنوتیک تلفیقی، که ابتدا به بررسی عناصر متن و احوال مؤلف می‌پردازد و سپس با استفاده از تحلیل‌های روان‌شناختی به‌دنبال مصداق خارجی عناصر متن در زندگی و احوال مؤلف است، شعر «بی‌دل» مهدی اخوان‌ثالث بررسی شد. در این بررسی مشخص شد که تصاویر عمق برپایه تصاویر اثباتی از طریق قابلیت تجسم (تجسم آزادی در کبوتر) به‌کار گرفته ‌شده است. تصویر عمق به‌معنای استفاده از وجوه ثانویه کلمات و تصویر اثباتی به مفهوم تلاش مؤلف برای بیان نظر خود و همراه‌‌کردن مخاطب است. به‌لحاظ ساختار تصویرپردازی، «کبوتر»، «خون»، «برج»، و «گمشده»، به‌‌منزله تصویر مرکزی در کانون قرار دارد که با استفاده از توصیف و نیز با بهره‌گیری از نمادپردازی، تصاویر شعری با استخدام معنای ثانویه کلمات خلق ‌شده‌اند. این تصاویر، با توجه به وزن مضارع مسدس اخرب مکفوف، لحنی تغزلی دارد. همچنین، این شعر به‌لحاظ کارکرد، سیاسی و اجتماعی است و همچون یک بیانیه انتقادی، ناامیدی جامعه واپس‌زده در اثر کودتا را به‌تصویر کشیده است. این شعر از تصویر سینمایی بهره می‌گیرد؛ چراکه دارای روایت داستانی و غنای تصویری به‌جهت بهره‌گیری از معنای ثانویه کلمات است. درواقع، شاعر با استفاده از نمادپردازی و معنای ثانویه کلمات، سعی دارد مخاطب را با نیت خود، که موضع‌گیری درباب یک واقعه تاریخی، سیاسی، و اجتماعی است، همراه کند.

دکتر اسد آبشیرینی، دکتر قدرت اله ضرونی، آقای رضا براتی،
سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

شعر «آخر شاهنامه» یکی از شعرهای درخشان مهدی اخوان‌ثالث است که تحت‌تأثیر کودتای 28 مرداد سال 32 رنگ یأس و اضطراب به خود گرفته است. زمینه‌ها و عوامل فردی و اجتماعی بسیاری در شکل‌گیری این دو مقوله به‌هم‌پیوسته عاطفی تأثیرگذارند، اما در شعر اخوان، شاید تأثیرگذارتر از مرگ نزدیکان، شکست نهضت ملی برخاسته از وقایعِ مربوط به نفت بود که یأس و اضطراب را در ذهن و روانِ شاعرِ شکست‌خورده معاصر نمایان کرد. شعر «آخر شاهنامه»، به‌جهت جنبه روایی، برخورداری از زبان کهن خراسانی، هنجارگریزی نحوی و ساختار منسجم آن، قابلیت بررسی با رویکردهای ادبی جدید و به‌ویژه نقد ساختارگرایانه را دارد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه و ساختار تصاویر یأس‌آلود و اضطراب‌آور و نیز تقابل آنها با تصاویر شاد و امیدبخش در شعر «آخر شاهنامه» است؛ زیرا بررسی ساختار تصویر در این شعر، ما را در فهم دشواری­های شعر اخوان یاری می­رساند. روش این پژوهش تحلیلی‌ـ‌انتقادی است و در آن با استفاده از رویکرد نقد ساختاری تلاش شده است تصاویر اضطراب‌آور و یأس‌آلود این شعر در دو محور افقی و عمودی بررسی شود تا از این طریق علل انسجام آن با استفاده از دستاوردهای نقد ادبی واکاوی شود. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد که اخوان در این شعر بیش از شصت‌وپنج تصویر یأس‌آلود و اضطراب‌آور را با استفاده از ابزارهای تصویرآفرینی، همچون کنایه، استعاره، تشبیه، نماد، متناقض‌نما و...، در دو محور هم‌نشینی و جانشینی به‌کار گرفته است تا از این طریق فضای پر از یأس و اضطرابِ دهه چهل را ترسیم کند.

 

دکتر مصطفی میردار رضایی، دکتر فرزاد بالو،
سال 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده

میرزا محمدعلی اصفهانی متخلّص به «سروش» و ملقب به «شمس­الشعراء» از بزرگ‌ترین شعرای مکتب بازگشت و عهد ناصری است. یکی از رموز شهرت و تعالی جایگاه این شاعر نزد ادبا، مهارتش در تقلید ماهرانه­ از شاعران پیشین است. برمبنای مطالعات، سروش بیشترین گرایش را به شعر فرخی سیستانی دارد. پژوهش حاضر که به‌شیوه کمّی‌ـ‌آماری و با رویکرد سبک­­شناختی نوشته شده ­است، با بررسی ساختمان تصویرهای شعری دیوان سروش اصفهانی می­کوشد با ارائه آماری دقیق و روشن از مقدار بهره­گیری شاعر از هنرسازه‌های بلاغی، سوای تعیین سطح و کیفیت ساختمان تصویرهای سروش به‌لحاظ سادگی یا پیچیدگی­شان، به قیاس هندسه تصویرهای شعری او با سازه تصویرهای شاعران سبک­های پیش از او خاصه بررسی مدعای شباهت شعرش به فرخی بپردازد. طبق داده­های این پژوهش، ساختمان تصاویر غزل­های سروش پیچیده­ترین، و سازه تصویرهای مثنوی‌های او ساده­ترین هندسه را دارند. ساختمان تصویری قصیده­های سروش به‌طرز شگفت­آوری با هندسه تصویرهای فرخی همسانی دارد؛ گویی به‌لحاظ ساختمان تصاویر، با وجود فاصله تاریخی، هر دو هندسه متعلق به یک شاعر است و این یعنی تکرار موبه­موی یک تجربه تاریخی در آفرینش تصویرهای شعری. همین اتفاق در ساحت دیگری نیز رخ داده­ است: هندسه تصویرهای غزلیات سروش دقیقاً با هندسه تصویرهای غزلیات سعدی هم­تراز است.


صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 39 queries by YEKTAWEB 4645