[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
32 نتیجه برای داستان

مسعود فروزنده،
سال 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده

ورقه و گلشاه، داستانی زیبا، دل‌انگیز و جذاب است که عیوقی آن را به نظم درآورده. تجزیه و تحلیل اجزا و عناصر سازنده متن یک داستان، زمینه شناخت بیشتر آن را فراهم می‌آورد و نقاط قوت و ضعف آن را باز می‌نمایاند. بنابراین در مقاله حاضر طرح این داستان، به عنوان یکی از اجزای اصلی تشکیل‌دهنده آن، از دیدگاه ساختارگرایی بررسی شده است. در این داستان ورقه‏‏‎ًْ، قهرمان اصلی، در پی دستیابی به هدفی خاص، یعنی ازدواج با گلشاه است. در راه رسیدن به هدف با مقاومت نیروهای مخالف روبه‌رو می‌شود و در نتیجه وضع متعادل زندگی او و قبیله‌اش به هم می‌ریزد. ولی قهرمان با کمک نیروهای یاری‌گرش موفق می‌شود بر حریفان غلبه کند، به هدف برسد و وضع متعادل و سامان‌یافته‌ای را که محصول حوادث داستان است، به زندگی خود و قبیله‌اش بازگرداند. حوادثی که در داستان رخ می‌دهد باعث شکل گرفتن چهار سلسله (پی‌رفت) در طرح آن می‌شود. در این مقاله چنان که ذکر شد، طرح این داستان و اجزای تشکیل‌دهنده آن از دیدگاه چند تن از ساخت‌گرایان بررسی و تحلیل شده است.


غلامعلی فلاح،
سال 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده

در نوشتار حاضر، گفت‌وگو ـ که از مهم‌ترین شگردها در حوزه ادبیات داستانی سنتی و مدرن اعم از منظوم و منثور به‌ شمار می‌رود ـ در یکی از شاهکارهای متون کلاسیک؛ یعنی شاهنامه فردوسی مورد کنکاش قرار گرفته است. از این رو، ابتدا اصطلاح گفت‌وگو از منظر داستان، تعریف و جایگاه و کارکردهای آن تبیین شده و در ادامه، نخست گفت‌وگوهای متکثر و متنوع شاهنامه استخراج شده و سپس از زوایای مختلف، از جمله مستقیم و غیرمستقیم بودن گفت‌وگوها و نیز با عنایت به دو سویه گفت‌وگو که یک سویه آن پهلوانان هستند دسته‌بندی گردیده است. آن‌گاه برای تبیین جایگاه این شگرد داستانی در شاهنامه، نمونه‌های برتر گفت‌وگو که عمدتاً ویژه بخش پهلوانی هستند، تحلیل و بررسی شده است و در پایان، در باب موضوع گفت‌وگوها که با توجه به موقعیت و محل آن فرق می‌کند نیز بحث شده است و چنین نتیجه گرفته شده که تجلی‌گاه این شگرد داستانی در بخش پهلوانی است و موضوع غالب این گفت‌وگوها نیز عمدتاً مفاخره و اظهار برتری است.


محبوبه حیدری،
سال 16، شماره 62 - ( 8-1387 )
چکیده

خواب پدیده‌ای ذهنی است که برای صوفیه به عنوان وسیله‌ای جهت ارتباط با جهان معنا، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. خواب در متون صوفیه شیوه‌ای است منحصر به فرد برای بیان و معرفی بسیاری از مضامین و اندیشه‌های کلیدی تصوف. خواب‌ها از نظر عرفا دارای بار دینی و معنایی ویژه‌ای هستند. خواب دیدن و دیده شدن در خواب، در ادبیات صوفیه یک سنّت و قاعده است. اما خواب‌‌ها برای نمود و آشکار شدن در ادبیات صوفیانه از فرم روایی و داستانی استفاده می‌کنند. خواب‌های نقل‌شده در متون صوفیه، همگی دارای بن‌مایه‌های داستانی هستند. آن‌چه که شخص در خواب می‌بیند، هنگامی که برای دیگری نقل می‌شود، عناصر روایی را به خدمت خود می‌گیرد. این مقاله نگاهی اجمالی دارد به ویژگی‌های روایت خواب و نقش دو عنصر اساسی راوی و مخاطب در شکل‌گیری فرم داستانی خواب.


تقی پورنامداریان، مریم سیدان،
سال 17، شماره 64 - ( 3-1388 )
چکیده

رئالیسم جادویی سبک نسبتاً نوینی است که هر چند بیشتر تداعی‌گر نام آمریکای جنوبی و به‌ویژه گابریل گارسیا مارکز است، اما خاصّ ملل جهان سوم است. در داستان‌های این سبک، واقعیت و خیال در هم گره می‌خورند، اما به گونه‌ای که واقعیت بر خیال سیطره دارد، نه خیال بر واقعیت. از میان داستان‌نویسان فارسی، غلامحسین ساعدی در برخی از آثار خویش به این سبک گرایش دارد. این داستان‌های ساعدی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: داستان‌هایی که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده‌اند و داستان‌هایی که تنها رگه‌هایی از رئالیسم جادویی را می‌توان در آن‌ها یافت. در این نوشته، به بررسی هر دو دسته و هم‌چنین علل گرایش ساعدی به این سبک خواهیم پرداخت.


روح‌الله هادی، تهمینه عطایی،
سال 17، شماره 64 - ( 3-1388 )
چکیده

رئالیسم سوسیالیستی، در قلمرو هنر و ادبیات، نوعی زیبایی‌شناسی سیاسی است که قایل به وحدت مکانیکی اصول ایدئولوژیک و استتیک است. مباحث نظری این مکتب ادبی که پس از انقلاب اکتبر 1917م. در روسیه رخ داد برگرفته از آراء کارل مارکس، فردریش انگلس و ولادیمیر ایچ لنین است و رمان مادر ماکسیم گورکی بهترین الگوی هنری این جریان محسوب می‌شود. اصول اساسی رئالیسم سوسیالیستی در ماه اوت ـ سپتامبر 1934م. در مسکو تصویب شد و با تأکید بر انعکاس واقع‌گرایی در جریان تولید محصولات هنری، سه اصل بنیادین: جهت‌گیری حزبی، نگرش ایدئولوژیک و مردم‌گرایی را در پی داشت. اگرچه این کنگره، کنگره‌ای ادبی بود، اصول آن به سایر هنرها نظیر نقاشی، موسیقی، سینما و... تعمیم داده شد. رئالیسم سوسیالیستی بیشتر به ایجاد تحولاتی در محتوای آثار ادبی پرداخت و بر این اساس مفاهیم و مضامینی نظیر مبارزه با سرمایه‌داری، خوش‌بینی تاریخی، جنگ، انقلاب، تاریخ‌گرایی آگاهانه، کارگر، رهبران انقلاب و ارتش سرخ به ادبیات و هنر راه یافت.


جان‌الله کریمی‌مطهر، سکینه شهریاری،
سال 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده

در این مقاله یکی از انواع ادبی یعنی فانتاستیک، که اخیراً در ادبیات معاصر روسیه رواج چشم¬گیری پیدا کرده است، مورد بررسی قرار می¬گیرد. داستان مورد بحث ما پدر من آنتی بیوتیک است، از آثار برجسته این نوع ادبی است که بر اساس شرایط بحرانی و حوادث ناهنجار دنیای کنونی و تأثیر آن بر زندگی انسان¬ها، نگاشته شده است. در ادامه با معرفی سرگئی واسیلیویچ لوکیانینکو از نویسندگان پیش‌رو فانتاست در ادبیات نوین روسیه، به بررسی آثار وی و انگیزه¬های روی¬آوری نویسنده به این سبک ادبی می¬پردازیم. لوکیانینکو نویسنده¬ای که با مهارت شگفت¬انگیزی زندگی را در گذشته، حال و آینده به ¬کمک علم و تخیل ترسیم می¬کند، داستان مورد بحث را در سال 1992 به رشته تحریر درآورد. از نظر او برای انسان امروزی دشوار است که به شیوه نوین زندگی، شمار کثیر اطلاعات، ازدیاد برخوردها و روش جدید معاشرت¬ها عادت کند. او معتقد است روان انسان که آمادگی چنین حمله¬ای را نداشته است، گاهی اوقات ترجیح می¬دهد دنیای واقعی را فدا کند و در دنیای ساخته ذهن خود غرق شود. نویسنده در این داستان تلاش دارد نشان دهد که قربانیان اصلی ناهنجاری‌ها و جنگ¬طلبی¬های بزرگ‌ترها در دنیای کنونی، یعنی دنیای به اصطلاح متمدن، کودکان¬اند. در این مقاله هم‌چنین سعی شده است، با بررسی داستان پدر من آنتی¬بیوتیک است به‌عنوان یکی از آثار فانتاستیک عصر حاضر روسیه، تا حدودی زمینه برای آشنایی بیشتر خوانندگان ایرانی با ادبیات معاصر روسیه، مخصوصاً نوع ادبی فانتاستیک فراهم گردد.


احمد رضی، اله‌یار افراخته،
سال 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده

ایجاد ارتباط از اهداف اصلی زبان است. ارتباط زبانی معمولاً با سایر شیوه‌های ارتباطی مانند رفتارهای حرکتی همراه می‌شود که به آن ارتباط غیرکلامی یا برون‌زبانی می‌گویند. رفتارهای غیرزبانی افراد سبک ارتباطی و ویژگی‌های شخصیتی آنان را نشان می‌دهد، از این رو داستان‌پردازان و تاریخ‌نگاران تلاش می‌کنند تا کمیت و کیفیت ارتباطات غیرکلامی شخصیت‌ها را در روایت خود بازتاب دهند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و نگاهی میان‌رشته‌ای، به بازخوانی ماجرای بردارکردن حسنک وزیر از تاریخ بیهقی بپردازد و نشان دهد که چگونه بیهقی با دقت در رفتارهای برون‌زبانی و روایت آن‌ها، موفق به مجسم‌سازی، عینیت‌بخشی و تصویر‌‌‌‌گری رویدادهای دوران غزنویان شده و بر ظرفیت نمایشی متن تاریخی افزوده است. این تحقیق نشان می‌دهد که بیهقی ارتباطات غیرکلامی را بیشتر برای کامل‌کردن پیام ارتباطات کلامی به‌کار گرفته است، اما آن‌ها در بسیاری از موارد جایگزین رفتار کلامی می‌شوند یا رفتارهای کلامی را کنترل می‌‌‌کنند.


ابراهیم محمدی، جلیل‌اله فاروقی هندوالان، سمیه صادقی،
سال 19، شماره 70 - ( 1-1390 )
چکیده

رمان و داستان مدرن نقش شگرفی در بازخوانی روایت­های اسطوره­ای و بازپردازی آن‌ها در ادبیات روایی امروزی ایفا می­کند. یکی از دلایل مهم توجه ویژه و کاملاً متفاوت این­گونه داستان­ها و رمان­ها به بن­مایه­های اسطوره­ای ضرورتی است که نویسندگان معاصر بنابر دگرگونی اوضاع اجتماعی و دگرگونی­های اساسی اندیشه و نگرش انسان احساس کرده­اند: بی­انسجامی جهان آشفته معاصر که همه گفتمان‌هایش سرشار از تناقض­، بی­انسجامی­ و قاعده­گریزی­ ا­ست، انسان امروزی را شیفته روایت‌های نامنسجم، غیرخطی گسسته­نما و سرشار از بی­نظمی­های زمانی‌ـ ‌که پیشینه‌ای غنی در روایت­های اسطوره­ای داردـ کرده است. شهریار مندنی­پور یکی از نویسندگان برجسته ادبیات معاصر فارسی است که می­توان آثارش را از حیث ساختار و پردازش برخی از عناصر داستان به‌ویژه عنصر زمان به روایت­های اسطوره­ای همانند دانست. این پژوهش نشان می­دهد که زمان در برخی از داستان­های کوتاه او، همانند زمان در روایات اسطوره­ای 1. کیفی و ذهنی است نه عینی و کمی؛ 2. اعتبار خود را از رویداد یا حادثه روایت‌شده می­گیرد؛ 3. دورانی و چرخه­ای است نه خطی و مستقیم. البته اثبات این همانندی­ها لزوماً به معنای تأثیر­پذیری آگاهانه مندنی‌پور از روایات اسطوره­ای نیست.  


حمید عبداللهیان، فرنوش فرهمند،
سال 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده

نجدی، داستان‌نویس صاحب‌سبک معاصر، ازجهات بسیار نویسنده قابل‌تأملی است. در داستان‌های او به‌دلیل رویکرد متفاوت به زندگی بشری و عناصر فرهنگ ایرانی نکات قابل‌بحث بسیاری می‌توان یافت. این مقاله سعی کرده است از دیدگاه نقد جدید شالوده‌شکنی به بررسی دو داستان از نجدی بپردازد. این دو داستان عبارت‌اند از: روز اسب‌ریزی و شب سهراب‌کشان. نقد شالوده‌شکنانه براساس نظریه دریدا شکل گرفت. ابتدا در فلسفه و بعد در نقدادبی به‌کار رفت. پایه نقد شالوده‌شکنانه بر یافتن تقابل‌های دوتایی و بحث برسر آن‌ها برای یافتن موارد تناقض و درنهایت رد پیش‌فرض‌های پذیرفته‌شده است. نتیجه این جستجوها معمولاً تردید در مبانی فرهنگی و باورهای پذیرفته‌شده‌ای است که پیشاپیش بدیهی دانسته می‌شود. تقابل‌ها در داستان‌های نجدی معمولاً برپایه تضاد بین انسان و حیوان؛ انسان و طبیعت؛ و انسان و تمدن است. در داستان روز اسب‌ریزی تقابل بین انسان/حیوان و آزادی/اسارت در درون‌مایه اصلی تناقض‌هایی ایجاد کرده است که از متن استخراج می‌شود. در داستان شب سهراب‌کشان تضاد بین دنیای خشن مردسالار و دنیای معصومانه کودکانه (تجربه/ناپختگی یا نقص/کمال) باعث ایجاد تضاد و تناقض می‌شود و در درون‌مایه داستان تردید ایجاد می‌کند.


سید علی‌اصغر میرباقری فرد، حسین آقاحسینی، محمدرضا نصر اصفهانی، مریم حقی،
سال 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده

داستان­های قرآن همواره دستمایه شاعران ادب فارسی در خلق مضامین و تصاویر ناب و زیبا بوده است. یکی از این داستان­ها قصه آدم و حوا و هبوط آن‌ها از بهشت به دلیل خوردن میوه ممنوعه است. در شعر گذشته فارسی این میوه به تبعیت از اکثر تفاسیر اسلامی همواره گندم قلمداد شده است، در حالی­که شاعران معاصر گاه به پیروی از روایات اسلامی این میوه را گندم دانسته­اند و گاه مطابق با تفاسیر تورات، آن را سیب یا درخت معرفت نیک و بد نامیده­اند و گاه نیز تلفیقی از روایات اسلامی و یهودی را به کار برده­اند. برخی از شاعران معاصر نیز تفسیری نمادین از این داستان ارائه کرده­اند. هدف این پژوهش بررسی کیفیت بازتاب این داستان در شعر معاصر فارسی است. در این مقاله نخست به پیشینه داستان شجره ممنوعه در قرآن، تورات و تفاسیر آن‌ها اشاره کرده­ایم و سپس به بررسی و تحلیل این موضوع در شعر بیست تن از شاعران برجسته معاصر (از نیما به بعد) و مقایسه آن‌ها با روایات قرآن و تورات پرداخته­ایم. بررسی­ها نشان می­دهد شاعران سنت­گرای معاصر اغلب به روایات اسلامی توجه داشته­اند، درحالی­که شاعران نوگرا غالباً به روایات تورات اشاره کرده‌اند.


فروغ صهبا، محمدرضا عمران‌پور، راضیه آزاد،
سال 21، شماره 74 - ( 3-1392 )
چکیده

این پژوهش داستان کوتاه فارسی را از دیدگاه نظریه روایت‌شناسی تزوتان تودوروف مطالعه کرده است. فرضیه جستار حاضر مبنی بر امکان وجود انواع گوناگونی از روابط میان پی‌رفت‌هاست. تصور می‌شود هر نوع رابطه‌ای که میان پی‌رفت‌ها برقرار شود کارکرد یا کارکردهایی داشته باشد. جهت بررسی این دو فرضیه هفت مجموعه داستان کوتاه فارسی از نویسندگان برجسته برگزیده شد. این مجموعه‌ها از یکی‌بود و یکی‌نبود جمالزاده به‌عنوان سرآغاز این ژانر در ادبیات فارسی تا غریبه‌ها اثر احمد محمود دوره‌ای پنجاه‌ساله را در برمی‌گیرد و جمعاً شامل شصت‌وسه داستان کوتاه است. در بخش اصلی مقاله مجموعه داستان‌های گزینش‌شده به‌شیوه استنتاجی تحلیل و بررسی شد. درنهایت، با به‌اثبات‌رسیدن فرضیه‌ها این نتیجه به‌دست آمد که میان پی‌رفت‌های روایات داستانی انواع گوناگونی از روابط مانند رابطه تقابلی، رابطه خاطره‌ای، رابطه پرسش و پاسخی و... وجود دارد که هریک کارکردهایی نظیر پیش‌آگاهی، برجسته‌سازی مضمون داستان، شرکت‌دادن نمایشی خواننده در خلق داستان، ایجاد حالت تعلیق و... دارد.  


غلامعلی فلاح، لیدا آذرنوا،
سال 21، شماره 75 - ( 9-1392 )
چکیده

کانون روایت در تحلیل شگردهایی که داستان‌پرداز در خلق داستان‌های خود از آن‌ها بهره می‌گیرد اهمیت فراوان دارد. زاویه ‌دید، با درنظرگرفتن بسط معنایی خود در روایات مدرن، منظری است ویژه که راوی به یاری آن مؤلفه‌های زمانی‌ـ مکانی، شناختی‌ـ عاطفی و ایدئولوژیکی ِجهان داستانش را شکل می‌دهد و گاه با تغییر و ایجاد تنوع در زاویه‌های دید و عرضه دیدگاه‌های گوناگون، مخاطب را به خوانش متن فرامی‌خواند و درنتیجه تعامل میان راوی، شخصیت و خواننده، داستان روندی پویا می‌یابد. در داستان «رزم رستم و اسفندیار» راوی با بهره‌گیری از کانون‌های گوناگون و متغیر روایی، صحنه‌ها، حوادث، شخصیت‌ها، کنش‌ها، اندیشه‌ها و احساسات درونی و برونی آنان را به زیبایی و هنرمندانه دربرابر دیدگان ما به تصویر می‌کشد و با غیاب و حضور خود در پاره‌های داستان و درهم‌آمیختن دو شیوه نقل و نمایش، مخاطب را به حضور، ارزش‌گذاری و قضاوت فرامی‌خواند. گاه با روایت داستان از دریچه دید شخصیت‌ها، بر القاء مؤثر و صمیمانه داستان می‌افزاید و از کانون بدون راوی یا از زبان شخصیت‌ها به بیان آموزه‌ها و جهان‌نگری ویژه خود می‌پردازد و درنتیجه زمینه برای طرح و تلاقی آرای گونه‌گون فراهم می‌آید و از این منظر روایت با بسیاری از روایات مدرنِ امروزی برابری می‌کند. تحلیل گوشه‌هایی از این داستان می‌تواند نبوغ فردوسی را در خلق این شاهکار جهانی به نمایش بگذارد.
 


مریم سیدان،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

نقد روان‌شناختی برپایه دیدگاه‌های روان‌شناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده‌ شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمی‌شود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریه‌های روان‌شناختی و استفاده مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضه معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روان‌شناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریه‌های روان‌شناختی رایج در زمینه بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانه‌های آن بیان شده است. سپس درباره انواع آن، علت‌های ابتلا به این بیماری و راه‌های درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد به‌تفکیک در داستان بررسی شده‌اند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخش‌هایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصه‌درمانی، مناسب تلقی کرده است.


حمیدرضا توکلی،
سال 23، شماره 79 - ( 11-1394 )
چکیده

ناامیدی از بخشایش خداوندی از بنیانیترین ویژگی­‌های شخصیت ابلیس است که از دیرباز بر آن انگشت گذاشته‌­اند. در مثنوی و غزلیات شمس ابلیس همان شخصیت رانده، لعین و ناامید است، اما مولانا در لحظه­‌هایی ویژه سرور مهجوران را در چشم­انداز امید جای می‌دهد و داستان آفرینش را از زاویه‌­ای دیگر می‌­نگرد. این چشم­انداز با سنت دفاع از ابلیس در فرهنگ عرفانی ما پیوند می‌­گیرد؛ سنتی که خود خلاف­آمد رویکرد سنت عرفانی به ابلیس است؛ سنتی محدود و مهجور اما چشمگیر و تأمل‌­برانگیز. اشاره به امیدواری ابلیس هرچند پیش‌از مولانا نمونه‌­های پراکنده و انگشت­‌شماری دارد، شیوه بیان و نگاه مولانا در این زمینه یگانه است؛ نگاهی که پرورده نظام جهان­‌شناختی اوست. نکته درخور دقت آنکه حتی در میراث عارفانی که از ابلیس دفاع کرده­‌اند تکیه و تأکیدی هم­سنگ مولانا دراین‌باره نیست و ابلیس بیشتر در سیمای عاشقی تراژیک نمایان می‌­شود.


علیرضا محمدی کله‌سر،
سال 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده

چندمعنایی در داستان­های تمثیلی، افزون‌بر بافت معنایی و فهم مخاطب به‌منزله ویژگی‌های بیرونی حاکم بر تفسیر، با ویژگی­های ساختاری این متون نیز رابطه دارد. هدف مقاله حاضر بررسی نقش ویژگی­های ساختاری و روایی داستان تمثیلی در ایجاد تفاسیر متعدد از این متون است. ازآنجاکه تفسیر متن تمثیلی همواره بر یک خط داستانی و براساس کنش‌های داستانی انجام می­گیرد، بررسی چندمعنایی نیز به تعداد خطوط داستانی در داستان­های تمثیلی وابسته است. بنابراین، چندمعنایی تمثیل را می­توان نتیجه دو فرایند روی دو محور متفاوت دانست: محور هم‌نشینی و محور جانشینی. در نخستین فرایند، تفاسیر گوناگون با خطوط متعدد داستانی متناظرند. این خطوط داستانی نیز خود نتیجه تعدد پی‌رفت­ها و شخصیت­های تمثیل هستند. در دومین فرایند نیز فقط یک خط داستانی و با توجه به بافت‌های معنایی متعدد می­تواند تفاسیر گوناگون از تمثیلی واحد را ارائه دهد. این تقسیم‌بندی نتایجی نیز در زمینه چندمعنایی نمادهای ادبی می­تواند درپی داشته باشد. 


محدثه بهزادی، علی خزاعی فرید، مسعود خوش سلیقه،
سال 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده

بازنمایی گفتار از مهم­ترین ابزارهای نویسندگان در تألیف متون روایی و به‌خصوص داستان به‌شمار می­رود. نقل­ قول مستقیم و غیرمستقیم، که دو شیوه بازنمایی گفتار هستند، نام‌های آشنایی در زبان فارسی محسوب می­شوند، اما درباب بازنمایی گفتار در زبان فارسی کمتر بحث شده است. مقاله حاضر به بررسی و مقایسه شیوه­های گوناگون بازنمایی گفتار در داستان­های فارسی قبل از نهضت ترجمه در دوره قاجار و داستان­های تألیف‌شده بعد از این نهضت می­پردازد و ویژگی­های بسامدی، کارکردی و زبان‌شناختی هرکدام از مقوله­های بازنمایی گفتار را ارزیابی می‌کند. برای این کار از الگوی بازنمایی گفتار سمینو و شرت (2004) بهره گرفته شده است که برپایه الگوی لیچ و شرت (1990) استوار است. داده­های این تحقیق از هفت داستان فارسی مربوط به قبل از نهضت ترجمه و هفت داستان مربوط به بعد از این نهضت با حجم برابر انتخاب شده است. در پایان، این نتیجه حاصل شد که گفتار مستقیم (آزاد) بیشترین کاربرد را در داستان­های قبل و بعد از دوره ترجمه به خود اختصاص داده است که دلیل آن نیز ماهیت این مقوله در دادن حالت نمایشی به گفتار و زنده و ملموس­تر جلوه‌دادن آن است. کاربرد زیاد گفتار مستقیم (آزاد) در داستان­های جدید با توجه به اهمیت‌یافتن فردیتِ شخصیت­های داستانی در رمان­های مدرن نیز توجیه­پذیر است. همچنین، در طول زمان از تعداد گفتار مستقیم (آزاد) و روایت کنش گفتار به‌منزله شیوه‌های بازنمایی گفتار کاسته شده و بر تعداد گفتار غیرمستقیم و خصوصاً غیرمستقیم آزاد افزوده شده است. 


رقیه وهابی دریاکناری، مریم حسینی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل شگردهای بازنویسی و بازخوانی در آثار ادبی بهرام بیضایی است. او نویسنده‌ای قاعده‌گریز و ساختارشکن است که در سطوح مختلف، ساختار ذهنی و زبانی خواننده و پیش‌فرض‌های متعارف و مقبول او را در هم‌می‌ریزد. نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و برخوانی‌هایی که در این‌مقاله بررسی می‌شوند، عبارت‌اند از: اژدهاک، آرش، آهو، سلندر، طلحک و دیگران، پرده نئی، سیاوش‌خوانی، شب هزارویکم، و مجلس قربانی سنمار. دراین‌پژوهش، نخست، به‌شیوه توصیفی‌ـ‌تحلیلی، شگردهای ادبی بیضایی معرفی می‌شوند، سپس، این‌شگردها در نمونه‌های انتخابی هدف بررسی و تحلیل قرار می‌گیرند. شگردهایی که بیضایی در بازخوانی و بازنویسی آثار کهن از آنها استفاده می‌کند عبارت‌اند از: 1. «بازآفرینی» اثر کهن که در دو سطح کلی‌ـ«تغییر در چهارچوب کلی اثر» و «تغییر در خویش‌کاری‌های شخصیت‌ها»ـ صورت می‌گیرد. 2. «بازنویسی» اثر کهن که به چند شیوه انجام می‌پذیرد؛ ازجمله «افزودن گفت‌وگو میان شخصیت‌ها»، «برقراری روابط علی و معلولی» و «تغییر در شیوه روایت‌گری».
محمدرضا حاج بابایی، نرگس صالحی،
سال 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده

جریان داستان مدرنیستی از مهم‌ترین جریان‌های داستان‌نویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسنده‌ای ساختارشکن و تجربه‌گراست. زبان داستان‌های نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستان‌های نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کرده‌است و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیده‌است؛ تاجایی‌که می‌توان او را بنیان­گذار داستان‌نویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران به‌شمار آورد.
از مهم‌ترین عواملی که موجب می‎شود داستان‌های نجدی مدرن به‌شمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهره‌گیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیت‌هاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخ‌پوست در آستارا»، نشان داده‌ایم که این داستان، مدرن به‌شمار می‎آید و نجدی توانسته از ویژگی‌های داستان مدرن به‌خوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده می‌شود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی ا‎ست. بیژن نجدی با بهره‌گیری از تکنیک‌های داستان مدرن، به‌زیبایی هرچه تمام‌تر، درپی بیان اندیشه‌ها و مبانی فکری خویش بوده‌است.
ذوالفقار علامی، مائده اسدالهی،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

داستان تراژیک سیاوش یکی از داستان‌های بسیار مهم و درخور توجه شاهنامه فردوسی است. در مقالۀ حاضر، این داستان ازمنظر تحلیل انتقادی گفتمان برپایۀ الگوی کنشگران اجتماعی ون‌لیوون بررسی شده است تا مشخص شود کارگزاران اجتماعی در آن چگونه به‌تصویر کشیده ­شده­اند و فردوسی با توجه به کارکرد منحصربه‌فرد شاهنامه چگونه گفتمان‌ها را با مؤلفه­های زبانی تولید ­و بازنمایی کرده است؟ برای نیل به این هدف، ابیات گفتمان­مدار مشخص، دسته­بندی و تحلیل شده­اند. یافته­‌ها نشان می‌دهد فردوسی در این داستان از مؤلفه­های پوشیده و صریح تقریباً یکسان استفاده کرده است. ازاین‌رو، پوشیده‌سازی راویان و ناقلان نیز تقریباً به‌اندازه شخصیت‌پردازی و صحنه­آرایی در این داستان اهمیت دارد. افزون‌براین، اگرچه داستان سیاوش روایتی باستانی است، بار عاطفی، ایدئولوژیک و جهان­بینی فردوسی را نیز به‌همراه دارد و نشان‌دهنده آرمان‌خواهی و هویت‌طلبی اقوام ایرانی و رمز پایداری ایران و نبرد همیشگی میان خیر و شر و ایران و انیران است که درنهایت به پیروزی خیر بر شر، و ایران بر انیران می­انجامد و مرگ مظلومانه سیاوش نیز کین­خواهی ایرانیان را به‌دنبال می‌آورد و تولد و باروری پسرش کیخسرو هم پیروزی بر افراسیاب را رقم می‌زند.


علیرضا محمدی کله‌سر،
سال 25، شماره 83 - ( 12-1396 )
چکیده

یکی از مهم­ترین موضوع‌ها در زمینه سبک­شناسی روایت در متون کهن، چگونگی خوانش و تفسیر داستان­های تمثیلی است. ارتباط این موضوع با روایت­شناسی هنگامی روشن می‌شود که با صرف‌نظرکردن از محتوا و پیام تفسیرها، به ارتباط آن با خطوط داستانی توجه کنیم. مقاله حاضر درپی دست­یابی به مهم­ترین شیوه­هایی است که مولوی براساس آنها به تفسیر حکایت­های مثنوی پرداخته است. می­توان گفت ارائه تفسیرها بر محور هم‌نشینی مهم­ترین ویژگی تمایزبخش مثنوی از متون مشابه است. مولوی برای ارائه این تفاسیر، حکایت را به­صورت خطوط داستانی مجزا درنظر می­گیرد و متناظر با هر خط داستانی تفسیری ارائه می­دهد. تعدد این خطوط داستانی می­تواند نتیجه تنوع شخصیت­ها یا پی‌رفت­های دریافت‌شده از متن باشد. در این فرایند، ارزش خطوط اصلی و فرعی با یکدیگر برابرند؛ بنابراین، در اغلب موارد، تفسیر ابتدایی (انگیزه بیان) یک حکایت چندان با تفاسیر میانی، پایانی یا حتی تفسیر منطبق با خط اصلی داستان هم‌خوان نیست. توجه به خطوط داستانی در شکل­گیری تفاسیر، هم در تحلیل نوعی ویژه از چندمعنایی تمثیل در مثنوی مفید است و هم می­تواند فراهم­آورنده تبیینی روایت­شناختی از تداعی معانی در مثنوی باشد.
 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 49 queries by YEKTAWEB 4645