[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
4 نتیجه برای رستم

غلامعلی فلاح، لیدا آذرنوا،
سال 21، شماره 75 - ( 9-1392 )
چکیده

کانون روایت در تحلیل شگردهایی که داستان‌پرداز در خلق داستان‌های خود از آن‌ها بهره می‌گیرد اهمیت فراوان دارد. زاویه ‌دید، با درنظرگرفتن بسط معنایی خود در روایات مدرن، منظری است ویژه که راوی به یاری آن مؤلفه‌های زمانی‌ـ مکانی، شناختی‌ـ عاطفی و ایدئولوژیکی ِجهان داستانش را شکل می‌دهد و گاه با تغییر و ایجاد تنوع در زاویه‌های دید و عرضه دیدگاه‌های گوناگون، مخاطب را به خوانش متن فرامی‌خواند و درنتیجه تعامل میان راوی، شخصیت و خواننده، داستان روندی پویا می‌یابد. در داستان «رزم رستم و اسفندیار» راوی با بهره‌گیری از کانون‌های گوناگون و متغیر روایی، صحنه‌ها، حوادث، شخصیت‌ها، کنش‌ها، اندیشه‌ها و احساسات درونی و برونی آنان را به زیبایی و هنرمندانه دربرابر دیدگان ما به تصویر می‌کشد و با غیاب و حضور خود در پاره‌های داستان و درهم‌آمیختن دو شیوه نقل و نمایش، مخاطب را به حضور، ارزش‌گذاری و قضاوت فرامی‌خواند. گاه با روایت داستان از دریچه دید شخصیت‌ها، بر القاء مؤثر و صمیمانه داستان می‌افزاید و از کانون بدون راوی یا از زبان شخصیت‌ها به بیان آموزه‌ها و جهان‌نگری ویژه خود می‌پردازد و درنتیجه زمینه برای طرح و تلاقی آرای گونه‌گون فراهم می‌آید و از این منظر روایت با بسیاری از روایات مدرنِ امروزی برابری می‌کند. تحلیل گوشه‌هایی از این داستان می‌تواند نبوغ فردوسی را در خلق این شاهکار جهانی به نمایش بگذارد.
 


خسرو قلیزاده، سحر نوبخت فرد،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

نظریه تکامل شخصیت یونگ با همه اهمیتش، در مقایسه با ادبیات فارسی بسیار نوپا است. با‌این‌حال از زمان ارائه به‌منزله معیار جدید نقد روان‌شناختی در حوزه ادبیات رونق بسیاری یافت. ازطرف دیگر یکی از مهم‌ترین مضامین ادبیات حماسی فارسی داستان هفت‌خان رستم و همچنین اسفندیار است که با وجود شهرت و اهمیتشان تاکنون ازمنظر روان‌شناسی یونگ هدف نقد قرار نگرفته­اند.
هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی نظریه مزبور در نقد روان‌شناختی این دو هفت‌خان به‌مثابه دو روایت گران­سنگ ادب فارسی است. از این منظر، مقاله پیش‌رو تلاش می‌کند تا با توسل به نظریه تکامل شخصیت یونگ بر اهمیت ارتباط موجود میان مضمون هفت‌خان و مکتب روانشناسی یونگ تأکید ورزد. 
این پژوهش به بررسی و تحلیل هریک از ارکان تشکیل‌دهنده نظریه یونگ، یعنی کهن­الگوهای سایه، آنیما، آنیموس، پرسونا و... در هفت‌خان رستم پرداخته و سپس کیفیت وقوع آنها را در هفت‌خان اسفندیار مدنظر قرار می­دهد. برای رسیدن به نتیجه بهتر مفاهیم کلیدی هفت‌خان از دیدگاه روان‌شناسی یونگ رمزگشایی شده است. نتیجه تحقیق مشخص کرد که تمام ارکان نظریه یونگ به‌وضوح، ترتیب و در برخی موارد صورت مکرر در هفت‌خان رستم دیده می­شوند. برخلاف هفت‌خان رستم، این الگو در هفت‌خان اسفندیار از نظم مشخصی برخوردار نیست و در پاره­ای موارد به صورت تلویحی به آن نگریسته شده است. نیز می­توان به فقدان کهن­الگوی «آنیموس» در طرحواره هفت‌خان اسفندیار اشاره کرد.


ذوالفقار علامی، سیما رحیمی،
سال 23، شماره 78 - ( 3-1394 )
چکیده

داستان رستم و سهراب یکی از زیباترین داستان‌های تراژیک شاهنامه فردوسی است که تاکنون با رویکردهای گوناگون هدف پژوهش قرار گرفته است. شخصیت سهراب در این داستان به‌منزله قهرمان جست‌وجوگر/ قربانی، محور کنش‌های داستانی است. جست‌وجوی بی‌فرجام او برای یافتن پدر که با الگوی رشد برای دستیابی به خویشتن/ فردیت در اندیشه یونگ قابل تطبیق است از ظرفیت فراوانی برای بررسی و تحلیل‌ روان‌شناختی برخوردار است. در این مقاله نویسندگان با رویکردی تحلیلی به بررسی الگوی جست‌وجوی فردیت، برپایه نظریه فرآیند فردیت یونگ و چگونگی تطبیق این الگو با این داستان می‌پردازند و همچنین با تحلیل کنش‌های شخصیت‌ سهراب و دیگر شخصیت‌های داستان برمبنای کهن‌الگوهای نقاب، سایه، آنیما، پیر خردمند و خویشتن، چگونگی پیمودن فرآیند فردیت در سهراب و علت‌ها و عوامل به‌انجام‌نرسیدن این فرآیند در آنها را به‌منزله مسائل اصلی پژوهش تحت بررسی قرار می‌دهند. یافته‌ها نشان می‌دهد که داستان سهراب و سفر او به ایران در جست‌وجوی رستم، قابلیت تطبیق با کهن‌الگوی فرآیند فردیت یونگ را دارد. بررسی چگونگی این تطبیق نشان می‌دهد که سهراب در این مسیر با کهن‌الگوهای نقاب، سایه، آنیما، پیرخردمند و خویشتن روبه‌رو می‌شود، اما به دلیل غلبه نقاب، سایه‌ و آنیمای منفی و عدم درک و دریافت پیام‌های آنیمای مثبت و پیر خردمند قادر به انجام فرآیند فردیت و دستیابی به پدر/ خویشتن/ تمامیت نیست.


غلامعلی فلاح، فردوس آقاگل زاده، حمید عبداللهیان، زینب زرهانی،
سال 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده

نقش و کارکرد ایدئولوژیک زبان در شاهنامه یکی از مباحثی است که تاکنون کمتر با رویکردی نظریه‌محور به آن توجه‌ شده است. این پژوهش در پی بررسی این مسئله است که فردوسی در شاهنامه چگونه از زبان در جهت القای ایدئولوژی برتری ایرانیان بهره برده است و با استفاده از چه سازوکارهای کلامی‌ای، توانسته این مسئله را گفتمان‌سازی کند. برای نیل به این هدف، در پژوهش حاضر از چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر رهیافت تئون ون‌دایک (2005 و 2000) استفاده شده است. نبرد "رستم و چنگش" در داستان "رستم و خاقان چین" پیکره تحقیق حاضر است. نتیجه پژوهش نشان می‌دهد که فردوسی با استفاده از راهبردهای ایدئولوژیکی کلامی نظیر قطب‌بندی، بازنمایی مثبت گروه خودی، بازنمایی منفی گروه دیگری، واژگان‌گرایی، توصیف کنشگران و تعمیم‌بخشی، توانسته ایدئولوژی برتری ایرانیان را گفتمان‌سازی کند.

صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 33 queries by YEKTAWEB 4642