[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
9 نتیجه برای نماد

مریم مشرف،
سال 12، شماره 45 - ( 8-1383 )
چکیده

چکیده: آینه از نمادهای ریشه‌دار در ادبیات جهان است. در زبان سقراط، هنر آینه‌ای است که جهان عینی را منعکس می‌کند. در طول تاریخ نیز آینه در زبان هنر این خاصیت را داشته است، در مقاله حاضر حضور نمادین آینه از دیرزمان تا شعر مولانا بررسی می‌شود. بخشی از سخن نیز درباره چنگ، آن ساز معروف است و از نقش همپایه آینه و چنگ هم در جای خود و در پایان مقاله سخن گفته شده است.


سید مرتضی هاشمی، اشرف خسروی،
سال 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده

نقد روان‌شناختی از شاخه‌های پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخه‌های متعددی دارد. یکی از آن‌ها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را می‌توان از دیدگاه روان‌کاوانه یونگ به‌خوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشه‌ها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آن‌ها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبل‌ها و نمادها علاقه‌مند بوده آن‌ها را تفسیر و تحلیل می‌کردند. هسه نیز مانند یونگ درون‌گرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبه‌های اجتماعی کم‌رنگ است. هسه و یونگ علاقه‌مند به عرفان شرق از جمله عرفان هندی‌اند. هند حلقه زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندی‌ها در جهان سمبل‌ها زندگی می‌کنند، بر سمبل‌ها تأثیر می‌گذارند و از آن‌ها تأثیر می‌گیرند، اگرچه علاقه‌ای به تفسیر آن‌ها ندارند. سمبل‌ها از موضوعات مورد علاقه یونگ و هسه‌اند و فراوانی آن‌ها در آثار هسه زمینه مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم می‌کند. تفحص در سمبل‌ها که به آن‌ها نماد و رمز نیز گفته می‌شود و نقد کهن‌الگویی آثار ادبی، به‌ویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانه‌اند، شیوه‌ای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایه‌های روساختی و بیرونی است. این تحلیل‌ها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان می‌کند. در این مقاله سعی می‌شود با دیدگاهی روان‌کاوانه به نقد کهن‌الگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی ‌است که به‌گونه‌ای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد‌ هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته می‌شود.


سید علی‌اصغر میرباقری فرد، حسین آقاحسینی، محمدرضا نصر اصفهانی، مریم حقی،
سال 20، شماره 72 - ( 3-1391 )
چکیده

داستان­های قرآن همواره دستمایه شاعران ادب فارسی در خلق مضامین و تصاویر ناب و زیبا بوده است. یکی از این داستان­ها قصه آدم و حوا و هبوط آن‌ها از بهشت به دلیل خوردن میوه ممنوعه است. در شعر گذشته فارسی این میوه به تبعیت از اکثر تفاسیر اسلامی همواره گندم قلمداد شده است، در حالی­که شاعران معاصر گاه به پیروی از روایات اسلامی این میوه را گندم دانسته­اند و گاه مطابق با تفاسیر تورات، آن را سیب یا درخت معرفت نیک و بد نامیده­اند و گاه نیز تلفیقی از روایات اسلامی و یهودی را به کار برده­اند. برخی از شاعران معاصر نیز تفسیری نمادین از این داستان ارائه کرده­اند. هدف این پژوهش بررسی کیفیت بازتاب این داستان در شعر معاصر فارسی است. در این مقاله نخست به پیشینه داستان شجره ممنوعه در قرآن، تورات و تفاسیر آن‌ها اشاره کرده­ایم و سپس به بررسی و تحلیل این موضوع در شعر بیست تن از شاعران برجسته معاصر (از نیما به بعد) و مقایسه آن‌ها با روایات قرآن و تورات پرداخته­ایم. بررسی­ها نشان می­دهد شاعران سنت­گرای معاصر اغلب به روایات اسلامی توجه داشته­اند، درحالی­که شاعران نوگرا غالباً به روایات تورات اشاره کرده‌اند.


غلامرضا سالمیان، سید محمد آرتا، دنیا حیدری،
سال 20، شماره 73 - ( 7-1391 )
چکیده

استفاده از بیان غیرمستقیم و نمادپردازی در ادبیات فارسی پیشینه­ای دیرینه دارد. شاعران کلاسیک برای بیان مفاهیم عرفانی و صوفیانه از نماد استفاده فراوانی کرده­اند. در دوران معاصر از آنجا که دید شاعران آفاقی­تر از شعرای سنتی است و اندیشه­های سیاسی و اجتماعی در ذهن آنان بر اندیشه­های فردی ودید انفسی غلبه دارد، کاربرد نمادها نیز دگرگون می­شود و نماد در شعر معاصر برای بیان اندیشه­های سیاسی و اجتماعی به‌کار می­رود. نمادپردازی سیاسی‌ـ اجتماعی پدیده­ای جدید است که آغازگر آن نیماست، اما این فن در دوره­های بعد توسط پیروان مکتب نیما، به‌ویژه احمد شاملو، تداوم می­یابد. شاملو به صراحت‌ در کلام علاقه­ای نشان نمی­داد؛ از این رو، به منظور گسترش عمق و عرصه معنا در اشعارش از نماد بهره فراوانی برده است و نمادپردازی از ویژگی­های اساسی شعر اوست. شاملو در نظام نمادپردازی متفکرانه و آگاهانه خویش تلاش کرده است تا نمادهای تکراری ادبیات کلاسیک را متحول کند و در معناهای نو به‌کار گیرد. پژوهش تطبیقی حاضر می­کوشد تفاوت دلالت معنایی نمادهای شعر کلاسیک و نمادهای به‌کاررفته در اشعار احمد شاملو را واکاوی کند و شیوه­های ظهور آن‌ها را باز نماید.


ذوالفقار علامی مهماندوستی، نسرین شکیبی ممتاز،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

درفش شاهان و پهوانان در شاهنامه و دیگر متون حماسی از جهت نشان‌مندی‌های نمادین و دلالت­های آیینی بسیار ارزشمندند. نشانه­های نمادین بر پیکره درفش­ها و ویژگی­های آنها در تحلیل مختصات فردی­، اجتماعی و نیز ویژگی‌های درونی و روانی خداوندگاران آنها، با توجه به مطالعات توتمیسم، اهمیت می­یابد. این بینش نمادگرایانه به انگاره­ها، از عمق نگاه فردوسی به‌مثابه پردازنده حماسه ملی، در آفرینش قهرمانان یا بازآفرینی‌شان و جایگاه و کارکرد ابزار وابسته به آنان همچون سلاح، درفش، اسب و سراپرده، درجهت تبیین آرمان‌های حماسه خبر می­دهد. در شاهنامه، هم‌خوانی این رمزگان­ها و فرهنگ ورای آنها از قدرتی نشانه­شناختی و کهن­الگویی بهره می­برد و بر مرکزیت و محوریت صفت یا صفاتی در دارندگان آنها دلالت دارد. ازاین‌رو، هر نقش و انگاره‌ای همچون نقش­های طبیعی اجرام سماوی مانند خورشید و ماه و نیز نمادهای حیوانی اعم از نقش اژدها، شیر، گرگ، ببر، عقاب و توجه به برجستگی برخی رنگ­ها همچون سیاه و بنفش در این درفش­ها، شبکه درهم­تنیده­ای از مؤلفه­های قوم‌شناختی را رقم می­زنند که واکاوی آنها ظرافت­های روان­شناسیک هرکدام از شخصیت­ها را با توجه به جایگاه حماسی­شان آشکار می­کند. برای دست­یابی به این منظور توجه به فرهنگ­های مختلف نمادها و نقش هریک از نشان­واره‌ها در فضای حماسه، با توجه به چرخش­های معنایی آنان در طول زمان اهمیت تازه­ای پیدا می­کند. گفتنی است که شیوه تحقیق در این مطالعه تحلیلی‌ـ­­توصیفی است.


خسرو قلیزاده، سحر نوبخت فرد،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

نظریه تکامل شخصیت یونگ با همه اهمیتش، در مقایسه با ادبیات فارسی بسیار نوپا است. با‌این‌حال از زمان ارائه به‌منزله معیار جدید نقد روان‌شناختی در حوزه ادبیات رونق بسیاری یافت. ازطرف دیگر یکی از مهم‌ترین مضامین ادبیات حماسی فارسی داستان هفت‌خان رستم و همچنین اسفندیار است که با وجود شهرت و اهمیتشان تاکنون ازمنظر روان‌شناسی یونگ هدف نقد قرار نگرفته­اند.
هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی نظریه مزبور در نقد روان‌شناختی این دو هفت‌خان به‌مثابه دو روایت گران­سنگ ادب فارسی است. از این منظر، مقاله پیش‌رو تلاش می‌کند تا با توسل به نظریه تکامل شخصیت یونگ بر اهمیت ارتباط موجود میان مضمون هفت‌خان و مکتب روانشناسی یونگ تأکید ورزد. 
این پژوهش به بررسی و تحلیل هریک از ارکان تشکیل‌دهنده نظریه یونگ، یعنی کهن­الگوهای سایه، آنیما، آنیموس، پرسونا و... در هفت‌خان رستم پرداخته و سپس کیفیت وقوع آنها را در هفت‌خان اسفندیار مدنظر قرار می­دهد. برای رسیدن به نتیجه بهتر مفاهیم کلیدی هفت‌خان از دیدگاه روان‌شناسی یونگ رمزگشایی شده است. نتیجه تحقیق مشخص کرد که تمام ارکان نظریه یونگ به‌وضوح، ترتیب و در برخی موارد صورت مکرر در هفت‌خان رستم دیده می­شوند. برخلاف هفت‌خان رستم، این الگو در هفت‌خان اسفندیار از نظم مشخصی برخوردار نیست و در پاره­ای موارد به صورت تلویحی به آن نگریسته شده است. نیز می­توان به فقدان کهن­الگوی «آنیموس» در طرحواره هفت‌خان اسفندیار اشاره کرد.


تیمور مالمیر، فاطمه قادری،
سال 24، شماره 80 - ( 6-1395 )
چکیده

رمان ملکان عذاب آخرین رمان چاپ‌شده ابوتراب خسروی است. اهمیتی که خسروی برای کلمه و کتابت قائل است و سبک پسامدرنی که به‌کمک کلمه ایجاد می‌کند در این داستان نیز همچنان تداوم یافته است؛ اما تلاش نویسنده برای ایجاد فضا و شگرد تازه، سبب پیچیدگی داستان شده است. برای دریافت اسباب این پیچیدگی و فهم و تحلیل متن، با استفاده از عناصر غیرروایی، دلالت ضمنی نشانه‌ها و تقابل دوگانه‌ای که در کنش دلالت وجود دارد، به تحلیل ژرف‌ساخت داستان و تبیین پیوند آن با شگرد نویسنده پرداخته‌ایم. ژرف‌ساخت اصلی داستان مبارزه با زمان است. شیوه روایت داستان به‌صورت چندمحور با ژرف‌ساخت آن تطابق دارد. نویسنده، با توجه به اهمیت و پیوندی که میان کلمه و آفرینش وجود دارد، به ایجاد پیوندی میان نوشتن و آفرینش و اهمیت کتابت در خلق و ایجاد روی آورده است و به ترسیم ساختار مدور شخصیت‌های داستان پرداخته است. تجسدیافتن شخصیت‌های داستان به‌صورت کلمه و عناصر کتابت، موجب حیات‌یافتن راوی درقالب شمایل‌های جدید یعنی همین شخصیت‌هایی می‌شود که درقالب کلمه متجلی شده‌اند. شیوه جدید نویسنده برای مبارزه با زمان، شیوه "استحاله در متن" است؛ شخصیت‌های داستان درقالب شمایل‌های راوی در متن حلول می‌یابند و در قرائت متن به حیات خود تداوم می‌بخشند. عناصر نمادین داستان نیز با ساختار مدور شخصیت‌ها پیوند دارند و درجهت گسترش ژرف‌ساخت داستان، در چارچوب استحاله در متن، صورت‌بندی شده‌اند. 


حسین حسن رضائی،
سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده


 برخی کلمات و ترکیبات در دیوان حافظ هست که توجه دقیق به آنها ما را به دنیای شعر و اندیشه او نزدیک می‌کند. از جملۀ این کلمات و ترکیبات «جام» و مترادف­های آن است. بسامد کلمه جام و مترادف­های آن در دیوان حافظ از تعلقِ خاطر زیاد او به جام نشان دارد. در این مقاله، برای بررسی جام در دیوان حافظ، درباره اهمیت جام در ادبیات فارسی و دیوان حافظ، نظر شارحان متقدم و معاصر درباره معنا و کارکرد جام در حافظ بیان شده است. متن مقاله به دو قسمت تقسیم می­شود: در قسمت اول، جام در سنت شعری قبل از حافظ بررسی شده است. قبل از حافظ، غالباً سه نوع جام یا شراب داریم: زمینی، عرفانی و خیامانه. در قسمت دوم، ذیل عنوان‌هایی، به هنرنمایی­های حافظ با جام پرداخته شده است: 1. تکرار و برجسته‌کردن جام و تبدیل آن به بن‌مایه نمادین، 2. تقابل­سازی با جام و به‌کاربردن آن همچون ابزاری برای مبارزۀ سیاسی و اجتماعی، 3. اختلاط معانی و کارکردهای گوناگون و متضاد جام با یکدیگر، 4. ساخت بیانِ متناقض­نما با جام و خلق ابیات شاهکار. مقاله حاضر، با روش توصیفی و تحلیلی، در پایان نتیجه می­گیرد که حافظ آگاهانه با تکرار جام آن را برجسته و نمادین ساخته و با اختلاط معانی ایرانی و اسلامی جام، منشوری ساخته که هر خواننده­ای، به فراخور تجربه و دانش خود، می­تواند معانی گوناگونی از آن دریافت کند.
 
مریم ظریف، دکتر مهدی نیکمنش،
سال 32، شماره 97 - ( 11-1403 )
چکیده

چکیده
بیدل، شعر را برای بیان اندیشه هایش به کار می‌گیرد. در نگاه به پدیده‌های طبیعی و توصیف عناصر طبیعت، جریان تند اندیشه‌هایش سریان دارد. از آن‌جایی که ذهن او انباشته از معنا و مفاهیم عرفانی است، به هرچه مینگرد، رنگ و بوی عرفان می‌گیرد و بر زبان او جاری می‌شود. وی هنر را شامل کمال و فضایل اخلاقی دانسته و به کمک آن به بیان قابلیت‌های انسان و طبیعت پیرامونش می‌پردازد. در این پژوهش  با نگاهی تحلیلی به جای‌گاه کوه در مثنوی طور معرفت بیدل نگریستیم. تصویرهایی را که در آن هنرمندانه عنصر طبیعی کوه به مفاهیم و معانی عرفانی ارتباط یافته اند، کشف کرده و به نقد و بررسی شان پرداختیم. روش پژوهش در این جستار به صورت اسنادی و با استفاده از امکانات کتاب‌خانه‌ای و شیوه‌ی تحلیل محتوا و طبقه بندی داده‌هاست. در این پژوهش از طریق کشف و طبقه بندی تصویرها، به برجسته شدن نماد کوه در طور معرفت بیدل و دریافت معانی عرفانی نهفته درآن پرداخته شده است. انسجام و یکپارچگی درونی متن از طریق تطابق نماد کوه با درونمایه، آشکار  شد. مفاهیم نهفته در نمادهای آب، آتش و خاک، در یک مجموعه منسجم، سیر استعلایی عارفانه را از نگاه بیدل، از پایین‌ترین مرتبه به بلندترین جایگاه نشان می‌دهند. این عناصر با نماد کوه ارتباط مفهومی دارند.

 

صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 38 queries by YEKTAWEB 4645