|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
6 نتیجه برای ساختارگرایی
مسعود فروزنده، جلد 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده
ورقه و گلشاه، داستانی زیبا، دلانگیز و جذاب است که عیوقی آن را به نظم درآورده. تجزیه و تحلیل اجزا و عناصر سازنده متن یک داستان، زمینه شناخت بیشتر آن را فراهم میآورد و نقاط قوت و ضعف آن را باز مینمایاند. بنابراین در مقاله حاضر طرح این داستان، به عنوان یکی از اجزای اصلی تشکیلدهنده آن، از دیدگاه ساختارگرایی بررسی شده است. در این داستان ورقهًْ، قهرمان اصلی، در پی دستیابی به هدفی خاص، یعنی ازدواج با گلشاه است. در راه رسیدن به هدف با مقاومت نیروهای مخالف روبهرو میشود و در نتیجه وضع متعادل زندگی او و قبیلهاش به هم میریزد. ولی قهرمان با کمک نیروهای یاریگرش موفق میشود بر حریفان غلبه کند، به هدف برسد و وضع متعادل و سامانیافتهای را که محصول حوادث داستان است، به زندگی خود و قبیلهاش بازگرداند. حوادثی که در داستان رخ میدهد باعث شکل گرفتن چهار سلسله (پیرفت) در طرح آن میشود. در این مقاله چنان که ذکر شد، طرح این داستان و اجزای تشکیلدهنده آن از دیدگاه چند تن از ساختگرایان بررسی و تحلیل شده است.
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی، جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
امروزه کمتر نقدی را می¬توان یافت که از کارکردهای ساختاری بی¬بهره باشد. پیشرفت¬های نقد ادبی معاصر، منجر به ایجاد مکتب ساختگرایی با الهام از نظریات زبان¬شناسانه "فردینان دوسوسور" گردید. تحلیل ساختاری به ویژه بر آثار روایی یکی از شگفت¬ترین دستاوردهای نقد ادبی معاصر است. در حوزه داستان¬ها و قصه¬های اساطیری و حماسی، بهترین شیوه تحلیل و طبقه¬بندی ساختاری را در آثار ولادیمیر پراپ روسی می¬توان یافت. روش او طبقه¬بندی قصه¬ها و تحلیل رمزگانی هر طبقه است. ولادیمیر پراپ مانند بسیاری از روایت¬شناسان دهه¬های اخیر، برای تجزیه و تحلیل روایتها از تحلیل زبانشناسی ساختارگرا استفاده کرد. پراپ با بررسی مجموعه¬ای از صد حکایت با ترکیب¬بندی مشابه، ساختار یک "شاه حکایت" را بیرون کشید. وی پس از تجزیه و تحلیل یکصد قصه از مجموعه قصه¬های روسی به سیویک خویشکاری دست پیدا کرد. وی معتقد بود این الگو را می¬توان در مورد سایر قصههای عامیانه و حتی رمان¬ها به کار برد. روش پراپ بعدها توسط محققان دیگر مورد استفاده قرار گرفت و گاهی نقدهایی بر آن وارد شد. نظام پراپ به رغم کاستیهایش، نقطه شروعی برای نظریه¬پردازان بعدی شده است و نظریه¬پردازان بعد از او از روش کار پراپ بسیار تأثیر پذیرفتند. نوشته حاضر با الهام گرفتن از شیوه و الگوی پراپ، سعی در طبقه¬بندی داستان «بیژن و منیژه» از داستان¬های شاهنامه فردوسی و تحلیل آن دارد، هدف این مقاله اثبات الگوی پراپ در این داستان است.
مهوش واحددوست، علی دلائی میلان، جلد 19، شماره 71 - ( 9-1390 )
چکیده
شاهنامه میراث عظیم ادبی ایران است که در آن با بهرهگیری از عناصر مختلف اسطورهای، تاریخی، داستانی، غنایی و... کلیتی منسجم و منحصربهفرد شکل گرفته که آن را از حماسههای ملتهای دیگر متمایز و جدا ساخته است. بهرهگیری مناسب از همه این عناصر آن را حتی به میل و خواسته مخاطبان امروزی خود هم بسیار نزدیک کرده است. در شاهنامه کنش و واکنش قهرمانان و پهلوانان به شکل بسیار جذابی به تصویر کشیده شده است. این قهرمانان در سراسر زندگی پرماجرای خود با آزمونهای زیادی روبهرو میشوند که از آنها میتوان به «خان» تعبیر کرد. گاهی این خانها گسترش یافته و با اضافهشدن ویژگیهای دیگری به آنها، به حالت داستانی کامل درآمدهاند که از آنها با نام «هفتخان» یاد میشود؛ در اینجاست که پای اسطوره به دامن قصه میلغزد و اسطوره و قصه یکی میشود. قصد ما در این مقاله بررسی نکات کلیدی و مشترک آزمونها، خانها، هفتخانها و هفتخانگونههای قهرمانان در شاهنامه (که شمار آنها متفاوت است) و سایر حماسهها براساس روش تطبیق ساختاری است.
مسعود روحانی، محمد عنایتی قادیکلایی، جلد 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده
تقابلهای دوگانه از مفاهیم و مؤلفههای اساسی در ساختارگرایی و نظریات زبانشناسی و نشانهشناسی است که در باورهای کهن بشری ریشه دارد. یکی از عملکردهای بنیادین ذهن آدمی خلق تقابلهاست که در ادبیات و هنر نیز دیده میشود. بررسی تقابلهای دوگانه در آثار ادبی باعث درک بهتری از این آثار میشود. این مقاله به بررسی تقابلها در غزلیات عطار نیشابوری پرداخته است. دقت در یکصد غزل برگزیده از عطار نشان داد که شالوده بسیاری از این غزلها تقابل دوگانه است و حتی در بعضی ابیات، دو، سه یا چهار تقابل وجود دارد؛ گویی عنصر تقابل موتور محرک غزل عطار است. با بررسی این غزلها، 843 تقابل دیده شده که 47 درصد (396مورد) از نوع واژگانی، 5/35 درصد (298مورد) معنایی و 5/17 درصد (149مورد) از نوع ادبی است و در هر غزل حدود 4/8 تقابل وجود دارد که این موضوع بسامد فراوان این نوع واژگان را نشان میدهد. مهمترین دلایل توجه عطار به تقابلهای دوگانه چنین است: ضمیر ناخودآگاه شاعر، اهمیتدادن به مسائل اخلاقی و دینی، توجه به مفاهیم عرفانی، تأثیر محیط اجتماعی و توجه شاعر به مسائل زیباییشناختی و موسیقایی. بههرروی، تقابلهای دوگانه یکی از شاخصههای سبکی غزلهای عطار بهشمار میآید که کارکرد معنایی و زیباییشناختی دارد.
مهدی محبتی، عباس مشعوفی، جلد 30، شماره 93 - ( 11-1401 )
چکیده
در سنّت متصوفه، سلوک در وادی طریقت نیازمند پیری است که بایست راهنمای سالک در کشف و ادراک معرفت عرفانی و تجربه حقیقت باشد. بسیاری از کتابهایی که ناظر بر آداب سیروسلوکاند، بر ضرورت حضور پیر طریقت و التزام سالک به پیروی از او تأکید کردهاند. در این راهبری، گفتمانی میان مرید و مراد شکل میگیرد؛ گفتمانی که در آن پیر، با طرح نظم و انضباطی که مرید را موظف و مقید به انجام آن میداند (آداب طریقت)، سعی در هدایت مرید دارد. هدف این مقاله این است که در کنار بازخوانی رابطه مرید و مراد با کاربست نظریه گفتمان قدرت میشل فوکو، جنبههای «انقیاد» و «استحاله سالک» از «فاعل شناسا و آزاد» به «سوژه تابع و مقید» در فرهنگ متصوفه را ارزیابی کند. این مقاله از روش تحلیل گفتمان بهره میگیرد. پیامد این گفتمان اقتدارگرا و وجود «سوژههای مقید» را میتوان در عدم گسترش فرهنگ چندصدایی، عدم پویایی سنّت متصوفه، ولیپرستی، و شکلگیری مجموعه آیینی «آداب زیارت مزار مشایخ» ملاحظه کرد.
دکتر اسد آبشیرینی، دکتر قدرت اله ضرونی، آقای رضا براتی، جلد 31، شماره 95 - ( 8-1402 )
چکیده
شعر «آخر شاهنامه» یکی از شعرهای درخشان مهدی اخوانثالث است که تحتتأثیر کودتای 28 مرداد سال 32 رنگ یأس و اضطراب به خود گرفته است. زمینهها و عوامل فردی و اجتماعی بسیاری در شکلگیری این دو مقوله بههمپیوسته عاطفی تأثیرگذارند، اما در شعر اخوان، شاید تأثیرگذارتر از مرگ نزدیکان، شکست نهضت ملی برخاسته از وقایعِ مربوط به نفت بود که یأس و اضطراب را در ذهن و روانِ شاعرِ شکستخورده معاصر نمایان کرد. شعر «آخر شاهنامه»، بهجهت جنبه روایی، برخورداری از زبان کهن خراسانی، هنجارگریزی نحوی و ساختار منسجم آن، قابلیت بررسی با رویکردهای ادبی جدید و بهویژه نقد ساختارگرایانه را دارد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه و ساختار تصاویر یأسآلود و اضطرابآور و نیز تقابل آنها با تصاویر شاد و امیدبخش در شعر «آخر شاهنامه» است؛ زیرا بررسی ساختار تصویر در این شعر، ما را در فهم دشواریهای شعر اخوان یاری میرساند. روش این پژوهش تحلیلیـانتقادی است و در آن با استفاده از رویکرد نقد ساختاری تلاش شده است تصاویر اضطرابآور و یأسآلود این شعر در دو محور افقی و عمودی بررسی شود تا از این طریق علل انسجام آن با استفاده از دستاوردهای نقد ادبی واکاوی شود. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اخوان در این شعر بیش از شصتوپنج تصویر یأسآلود و اضطرابآور را با استفاده از ابزارهای تصویرآفرینی، همچون کنایه، استعاره، تشبیه، نماد، متناقضنما و...، در دو محور همنشینی و جانشینی بهکار گرفته است تا از این طریق فضای پر از یأس و اضطرابِ دهه چهل را ترسیم کند.
|
|
|
|
|
|