|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
3 نتیجه برای ساسانیان
محمدجعفر یاحقی، فرامرز آدینه کلات، جلد 16، شماره 60 - ( 4-1387 )
چکیده
در این مقاله به ریشه یابی زمینه های جامعه شناختی شکست و فروپاشی دولت دیرینهسال و نیرومند ساسانی در برابر سپاه کم شمار و بی جنگ افزار مسلمانان از دریچه شاهنامه پرداخته شده است. پاره ای از عوامل مانند: جنگ قدرت در دربار ساسانیان مورد اشاره تاریخ نگاران نیز قرار گرفته است. اما باز نگاه فردوسی در این موارد هم از تازگی هایی تهی نیست و برخی دیگر از عوامل، دیدگاه شخصی شاعر است، از جمله فرمانروایی زنان. علت های دیگری نیز یافتنی است که تنها از فحوای سخن فردوسی برمی آید، مانند نبودِ هویت فراگیر ملی. با آنکه گزینش سرآغازی برای این پژوهش دشوار می نماید، اما به دلایلی که در متن خواهد آمد، پادشاهی خسروپرویز نقطه عزیمت پژوهش قرار گرفته است.
رضا غفوری، جلد 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده
یکی از رویدادهای مهم دوره ساسانیان جنگهای پیروز با هپتالیان است که با وجود تلاشهایی که ایرانیان در این پیکارها از خود نشان دادند سرانجام شکست سختی از هپتالیان خوردند و ناچار پیامدهای زیادی را متحمل شدند. پیروز که پادشاهی خودکامه بود برای جبران نخستین شکست خویش، بار دیگر به نبرد هپتالیان رفت اما نهتنها کاری از پیش نبرد، بلکه جان خود را نیز از دست داد. پس از این شکستها هپتالیان مدتهای طولانی در امور سیاسی ایران دخالت کردند تا اینکه سرانجام در دوره پادشاهی انوشیروان از میان رفتند. بااینحال خاطرات تلخ این شکستها هرگز از ذهن ایرانیان پاک نشد. بنابراین چندی بعد، ایرانیان برای حفظ آبرو برخی واقعیتها را تغییر دادند و داستانهایی از خود ساختند که برپایه یکی از مهمترین آنها، پهلوانی به نام سوفرا به جنگ هپتالیان رفت و سرانجام آنان را بهسختی شکست داد و آنچه را از ایرانیان نزد هپتالیان به غنیمت مانده بود بازگردانید. به احتمال زیاد این روایتهای ساختگی در بیشتر خداینامههای دوران ساسانیان وجود داشته و ازآنجا به تاریخهای دوران اسلامی نیز راه یافته است.
در این مقاله نخست به بررسی روایات شاهنامه درباره جنگهای پیروز و سوفرا با هپتالیان و دیگر روایتهای تاریخی میپردازیم؛ سپس اساسیترین تحریفاتی را که در دوره ساسانیان وارد خداینامهها شده است نشان میدهیم.
حسین محمدی، جلد 27، شماره 86 - ( 4-1398 )
چکیده
چکیده
دو تمدن کهن ایران و هند، بهدلیل روابط دیرینه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، شناختی نسبی از هویت یکدیگر داشتهاند که در طول زمان صیقل خورده، تکمیل و گاهی نمادین شده است. بیگمان، برای شناخت تاریخ ایران و هند عصر باستان و چگونگی روابط این دو ملت، ناگزیر از دریافتن تصویر تاریخی هند در فرهنگ ایران هستیم. بررسی اسطوره، حماسه و شعر، ما را در رسیدن به واقعیتهای تاریخی یاری میرساند. شاهنامه این قابلیت را دارد که بیانکننده تاریخ و فرهنگ ایران و هند باشد.
در این پژوهش برآنیم تا با روش توصیفیـتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که اصولاً فردوسی در شاهنامه تا چه حد از منابع تاریخی و متون پهلوی تبعیت کرده است. نوشتار نشان میدهد که فردوسی از منابعی که در دست داشته تبعیت کرده و در قسمتهای مربوط به عصر ساسانیان با کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران و خداینامک اختلاف مهمی ندارد.
|
|
|
|
|
|