10 نتیجه برای فرهنگ
وحید سبزیان پور،
جلد 17، شماره 64 - ( 3-1388 )
چکیده
بسیاری از صاحبنظران چون علامه قزوینی، فروزانفر، خزائلی و... دستمایه اندیشههای سعدی را در آثار شاعران عرب جستجو کردهاند. حسینعلی محفوظ در تحقیق مفصلی مدعی است که سعدی بنمایههای فکر و اندیشه خود را از مضامین شاعران عرب بهویژه متنبی گرفته است. در این گیرودار مدافعان سعدی با طرح مسایلی چون توارد، طبعآزمایی، و برشمردن انگیزههای انسانی و عالی و نیز معانی ارجمند و... در آثار سعدی، به دفاع از شیخ شیراز پرداختهاند. شیوه این مقاله از لونی دیگر است، زیرا با ورق زدن تاریخ به زمانی عقبتر از عهد عباسی، در جستجوی مضامین فکری گلستان سعدی در فرهنگ باستانی ایران هستیم. در این تحقیق با ارائه بیش از 40 شاهد که در پژوهشهای در دسترس و موجود به آنها اشاره نشده، به منزله مشتی از خروار، نشان میدهیم که اندیشمندان ما به جای ذرهبین انداختن در متون عربی و جستجوی سرچشمههای مضامین سعدی، اگر دست را سایهبان چشم کنند بسیاری از این حکمتها را در فرهنگ ایران باستان خواهند یافت.
اکبر شامیان ساروکلایی، زهرا دلپذیر،
جلد 18، شماره 69 - ( 9-1389 )
چکیده
در ایران باستان موبدان همواره یکی از مقامات برجسته جامعه بهشمار میآمدند و در دربار شاهان نفوذی فوقالعاده داشتند. این امر بهخوبی در مشهورترین حماسه ملی ایران نمود یافته است و به حدی اهمیت دارد که با بررسی نقش و جایگاه موبدان در شاهنامه چگونگی ارتباط دین و حکومت در ایران باستان مشخص میشود. خویشکاری موبدان در شاهنامه منحصر به اجرای مناسک دینی نیست. آنها هم در اداره کشور اختیارات گستردهای دارند، هم از نظر علمی سرآمد زمان خویشاند، هم تعلیم و تربیت را به عهده دارند و هم راوی داستانهای کهن هستند. نظارت بر امور اقتصادی و پرچمداری در جنگها نیز از دیگر کارکردهای موبدان بهشمار میرود. شایان یادآوری است واژه موبد در شاهنامه همیشه به معنای عالم دینی نیست، بلکه توسّع معنایی یافته و بر دانا و خردمند نیز اطلاق شده است. نگارندگان میکوشند کنشها و سلسلهمراتب موبدان را بر اساس متن شاهنامه و با استفاده از برخی متون پهلوی و تواریخ عهد اسلامی بازنمایند.
نسرین کریمپور،
جلد 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده
آثار ادبی محمل بسیاری از ضابطهها، ارزشها، هنجارها، باورها، ساختارها و ابعاد وجودی، فرهنگی و اجتماعی زمان خویش هستند. بسیاری از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی سدههای گذشته در بطن آثار ادبی بازمانده از آن دوران قابل شناسایی و پیگیریاند. رویکرد انتقادی در تحلیل گفتمان متون ادبی، شناخت دقیقتری از تظاهرات گوناگون فرهنگی و اجتماعی، شئون زندگی و نظامهای فکری مردم جامعه صاحب این آثار بهدست میدهد.
مقوله اقتصاد ازجمله ساختارهای اجتماعی و فرهنگیای است که در پژوهشهای ادبی کمتر در کانون توجه قرار گرفته است. بررسی گفتمان اقتصادی در متون ادبی میتواند دیگر گفتمانهای اجتماعی، فرهنگی و اندیشگانی حاکم بر بستر زمانی خلق این آثار را نیز آشکار سازد. ازاینرو، این مقاله با انتخاب اشعار خاقانی شروانی، به تحلیل انتقادی گفتمان اقتصادی اشعار این شاعر باریکاندیش میپردازد. هدف آن است تا با کمک این رویکرد، تأثیر نوع اندیشه اقتصادی آن روزگار و فرهنگ ناشی از آن در ساخت زبانی، صوری و محتوایی اشعار شاعر بررسی، و چرایی حاکمیت فرهنگ اقتصادی خاص آن دوران نیز تحلیل و تبیین شود.
نتیجه این پژوهش نشان میدهد که بر ساختار اقتصادی دوران خاقانی، گفتمان لزوم شکاف طبقاتی و تجملگرایی حاکم بوده و این دو مقوله بهکمک گفتمان قدرت ناشی از ثروت، در فرهنگ اقتصادی زمان، طبیعی و نهادینه شدهاند.
قدمعلی سرامی، محمدحسن مقیسه،
جلد 25، شماره 82 - ( 6-1396 )
چکیده
هدف این پژوهش، نشاندادن توجه و گرایش عمیق قلبی و علمی اقبال لاهوری، شاعر بزرگ پاکستانی، به فرهنگ و تمدن ایران و زبان فارسی است.
تحقیق با تحلیل یک بیت شعر از غزلی معروف که اقبال درباره ایرانیان سروده آغاز میشود و با شواهد فراوان از آثار منثور و منظوم اقبال، نشان داده میشود که او با فرهنگ ایران و حتی با برخی از نشانههای جزئی آن بهخوبی آشنا بوده است. آنگاه پنج موضوع که عبارتاند از دین، فلسفه و کلام و عرفان، عقل و عشق، تلفیق و زبان فارسی که از مهمترین مؤلفههای فرهنگ ایرانی هستند تحلیل میشوند و همین موضوعها با آثار اقبال لاهوری سنجیده میشوند تا نشان داده شود که مؤلفههای فرهنگی و آداب و سنن ایرانیان در همه کتابها و نوشتههای علمی و ادبی و فلسفی و حتی دیدگاه اجتماعی او به میزان بسیار زیادی تأثیرگذار بوده است.
یافته پژوهش این است که اقبال بهرغم آنکه با چهار فرهنگ ایرانی، اسلامی، هندی و اروپایی و چند زبان زنده دنیا مانند انگلیسی، اردو، عربی و آلمانی آشنا بوده، بیشترین و عمیقترین تأثیرها را از فرهنگ و تمدن ایران و شعرا و دانشمندان و عرفا و فلاسفه ایرانی و اندیشههای ایشان و نیز از زبان و ادبیات فارسی پذیرفته است؛ بهگونهای که علاوه بر دارابودن دیوان شعری مستقل به زبان فارسی، آشکارا نیز بیان کرده است که زبان فارسی را برای بیان خواستههای قلبیاش مناسبتر از زبان مادریاش میداند.
سیدعلی قاسم زاده، محمدشفیع صفاری، حسین علینقی،
جلد 26، شماره 84 - ( 6-1397 )
چکیده
ارتباطات غیرکلامی را میتوان جزء نشانههای تصویری بهشمار آورد که امروزه برای روانشناسان و جامعهشناسان، بهدلیل اهمیت آنها در انتقال معنا و تنظیم روابط بینافردی، جایگاهی ویژه دارد. یکی از مهمترین زیرشاخههای این مبحث «زبان بدن» نامیده میشود که درمیان همه جوامع بشری از دیرباز تاکنون وجود داشته است. این نشانههای غیرکلامی ـکه برخی قدمتی چندهزارساله دارندـ در فرهنگها و سنن اجتماعی اقوام گوناگون، با وجوه مشترک و گاه اختلافی، کاربرد و کارکرد فرهنگی و بلاغی دارند. روشن است هرچه بستر ادبی چنین بازنگری و رویکردی کهنتر و البته جامعتر باشد، ارزش تحلیلهای آن در بازشناسی فرهنگی و اجتماعی و حتی زیباییشناسی متون بیشتر است. بیگمان، شاهنامه فردوسی ـکه نماینده فرهنگ و تفکر ایرانی در عصر پیشاتاریخی تا ادوار تاریخی مقارن با ظهور اسلام استـ میتواند بهترین ظرف بازنمایی کنشهای ارتباطی برونزبانی در تاریخ فرهنگی کهن ایران باشد. چنانکه بهسبب ماهیت پیشنمونی شخصیتهای شاهنامه، بسیاری از نشانههای غیرکلامی آنها را نیز میتوان کهنالگوی بسیاری از کنشهای رفتاری یا زبان بدن ایرانی در ساحت و هنگامه زندگی حماسی، یعنی شکلگیری هویت ملی و اجتماعی ایرانیان، محسوب کرد. در این جستار با واکاوی مفاهیم «زبان بدن» در کنشهای غیرزبانی شخصیتهای برجسته شاهنامه تلاش شده است این مفاهیم پوشیده و پیچیده فرهنگی رمزگشایی شود. از نتایج تحقیق برمیآید که بازنمایی زبان بدن شخصیتهای شاهنامه نه از روی اتفاق که کاملاً آگاهانه بهقصد جلب توجه مخاطب و بازاندیشی او در الگوهای رفتار فردی و اجتماعی اقوام ایرانی و غیرایرانی بهقصد بازشناسی هویت فرهنگی ایرانیان، بیشتر از رهگذر کنایهسازی و نمادپردازی صورت گرفته است.
حسین اکبری، حبیب جدیدالاسلامی قلعه نو، مصطفی سالاری،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
فرهنگ عامه بخش مهمی از منظومه فکری شاعران است و شناختن مؤلفههای آن در سرعتبخشیدن به فرآیند تشریح ذهنیات شاعران اثر برجستهای دارد. محمدحسین کبریایی، ابنحسام خوسفی و نزاری قهستانی از شاعران برجسته منطقه قهستان (جنوب استان خراسان) هستند که با تکیه بر عناصر فرهنگ عامه، موضوعات مختلف معرفتشناختی، غنایی و اخلاقی را در اشعار خود بازتاب دادهاند. در این مقاله، با تکیه بر روش توصیفیـتحلیلی، زمینههای کاربست فرهنگ عامه در چهار بخش کلی «باورها»، «آداب و رسوم (با تکیه بر مشاغل)»، «کنایه و تمثیل» و «واژگان محلی» در شعر کبریایی بررسی شده است. همچنین، در اشعار نزاری و ابنحسام ذیل چندین مؤلفه از این موضوع سخن بهمیان آمده است. بهنظر میرسد شاعران قهستان، با بهکارگیری این عناصر، در فرآیند طرح و شرح مقولات تعلیمی و عرفانی، و محسوس جلوهدادن اغراض خود موفق عمل کردهاند. ازآنجاکه بخش اعظم مخاطبان این شاعران مردم عامی بودهاند، بهکاربردن عناصر فرهنگ عامه در منظورشناسی سخنشان و برقراری ارتباط استوار گروه هدف با اشعارشان مؤثر بوده است. کبریایی با استفاده از این شگرد سطح کیفی سخن خود را آگاهانه تنزل داده است تا ارتباطی سهوجهی میان او، متن تولیدی و گروه هدف بهوجود آید. نزاری و ابنحسام نیز غالباً مسائل غنایی را منعکس کردهاند.
عفت نقابی، مهناز اکبری،
جلد 28، شماره 88 - ( 4-1399 )
چکیده
نشانهشناسی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی نشانهها در جهت درک معانی نهفته در متن میپردازد. این رویکرد که از زبانشناسی، جامعهشناسی، نقد ادبی و... بهره میگیرد، روشی کارآمد برای تجزیه و تحلیل است. تحلیل نشانهشناختی سفرنامهها فرصتی برای خوانشی تازه و فهم بهتر از آنها فراهم میکند. بهعلاوه، میتواند نقش سفرنامهها را در ترسیم و بازنمایی اوضاع اجتماعی و فرهنگی جوامع روشن کند. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی نشانههای اجتماعی سفرنامه حاج سیاح، که طولانیترین سفرنامه یک فرد عادی ازلحاظ بعد زمانی و مکانی در عصر ناصری است، با استفاده از نشانهشناسی پیر گیرو، زوایای پنهانی از هویت، فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی سرزمینهای سیاحتشده روشن شود. این پژوهش، که با روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است، به مقایسه و گاه نشاندادن تقابل فرهنگ ایرانی ـ اسلامی با فرهنگ اروپایی و تقابل انسانها با خود و نیز با محیط زندگی میپردازد. یافتهها نشان میدهد که مسائل و اعتقادات دینی، بهمثابه یکی از نشانههای هویت، مهمترین دغدغه نویسنده است که هم در داخل و هم در خارج از ایران با دیدی نقادانه بدان پرداخته است. توجه بیش از حد او به مکانهای مقدس همچون مساجد، معابد و کلیساها حاکی از هویت دینی او در جایگاه طلبهای جوان است.
جواد دهقانیان، محمد خسرویشکیب، مهناز طبیعتبلند،
جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
اگر بپذیریم فرهنگ نوعی متن است، ناگزیر باید قبول کرد که تاریخ جهانگشا متنی است که نقطه برخورد ایدئولوژیهای مختلفی است که هریک بخشی از هویت و فرهنگ ایرانی را شکل میدهند. در این پژوهش، برخلاف رویکردهای فرمگرا، تاریخ جهانگشا برپایه آندسته از رهیافتهای نقد ادبی بازخوانی شده است که متن را در پیوند دیالکتیکی و تعاملی با زمینههای مادی تولید آن در نظر می¬گیرند. ازاینرو، ابتدا، ایدئولوژی¬های موجود در متن معرفی و تحلیل میشوند و پس از مشخصشدن نقش آنها در شکل¬دهی نظام ایدئولوژیک آن، تضادهای گفتمانی آشکار میگردد و درنهایت به تأثیر این ایدئولوژی¬ها بر متن پرداخته می-شود. عوامل مختلفی همچون بافت تاریخی، نهادهای اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک در شکل¬گیری این متن و صورت زبانی آن مؤثر بودهاند. بهنظر میرسد بیشاز تعقیدهای زبانی و بیانی، این تضادهای گفتمانی و ایدئولوژیک و تناقضهای فرهنگی است که سبب اضطراب، آشفتگی و پیچیدگی متن شده است. واکاوی و بازیابی جریانهای ایدئولوژیک متن نهتنها سبب خوانشهای متفاوت میشود، بلکه به خواننده کمک میکند به قضاوتی تازه و متفاوت از وجوه ادبی و تاریخی و البته فرهنگی متن دست یابد.
حمیدرضا قربانی، محمد خدادادی،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
درخت در شعر فارسی اهمیت ویژهای دارد. عناصر فرهنگی، دینی، اسطورهای، اخلاقی، عرفانی، و سیاسی گزارههایی متأثر از درخت دارند. درخت بعد از آب و خورشید پدیدهای مهم است که عناصر و موقعیتهای ویژۀ ادبی از آن آفریده میشود. با ظهور حوادث مختلف سیاسی در سدۀ اخیر ازیکسو و خلق اندیشهها و سبکهای متعدد هنری، ازسویدیگر، شیوههای خلاقانۀ پیوند پدیدههای طبیعی با عناصر انسانی برجسته شده است. تصویر درخت در شعر نو جلوهای تازه و چندجانبه یافته است. شاعران نوپرداز نقشهای ویژهای به عناصر غیرانسانی میبخشند و از این میانه درخت همزادی انسانگونه است که تحولات جامعه انسانی را در قامت خود نشان میدهد. در پژوهش حاضر، با تحلیل و توصیف شواهد شعری به روش کتابخانهای در اندیشۀ شاعران منتخب، آشکار شد که درخت نمودار ناکامیهای شخصی، عشقورزی، واسطۀ ادراک، شاخص آزادی، معرف زیستبوم، نماد، تصویر مجسم مرگ و نیستی، انعکاس استبداد و نماینده انکار موجودیت انسان در حاکمیت استبداد است.
دکتر محمد خسروی شکیب،
جلد 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده
ضربالمثلها ابزاری فرهنگی هستند که بهدلیل فشردگی زبان و الگوهای آوایی و ادبی ویژه، میتوانند مقاومت فکری مخاطبان را تقلیل دهند و نوعی خاص از معنا و مفهوم را بر آنها تحمیل کنند. نشانهشناسی فرهنگی ضربالمثلهای فارسی نشان میدهد که تبعیض جنسیتی و تقلیل جایگاه زنان ممکن است در هنجارهای فرهنگی ریشه داشته باشد. در بسیاری از ضربالمثلها، زنان «دیگری» و حاشیهنشین و مردان «خود» و مرکزنشین تلقی شدهاند. این مقاله با روش تحلیلی، توصیفی و کیفی، به بررسی انتقادی تعدادی از ضربالمثلهای جنسیتی پرداخته است تا ضمن آسیبشناسی نشان دهد که تقابل دوگانۀ «مرد» و «زن»، چگونه مؤلفههایی چون «مردسالاری»، «ازدواج»، «تولید مثل»، «زیبایی ظاهری»، «اقتصاد مردانه»، «قدرت ذهنی»، «رهبری و مدیریت» را تحت تأثیر قرار داده و زن را در حاشیه و مرد را در مرکز متن فرهنگ نشانده است. تحلیل نشانهشناختی فرهنگی ضربالمثلها نشان میدهد که «زن»بودن محصول ایدئولوژی مردسالار است؛ تفکری که آگاهانه یا ناآگاهانه بهدنبال آن است تا زن «دیگری» باشد. این تفکر با مراقبت و کنترل پنهان، زنان را از متن اصلی اجتماع کنار میگذارد و درنهایت بهدنبال «انکار نمادین» آنها است.