|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای لوفور
سیداحمد پارسا، منصور رحیمی، جلد 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده
زندانسرودههای احمد شاملو ازنظر ساختاری، کارکردی، مضمونی و گفتمانی تفاوتهای معناداری با شکل کلاسیک حبسیه دارد. در پژوهش حاضر، با رویکردی تلفیقی و از راه بهکارگیری ابزار گفتمانی و نشانهشناختی، زندانسرودههای احمد شاملو بررسی شده است. در پژوهش حاضر، بهمنظور تفسیر کارکرد زندان بهمثابه ابزاری تنبیهی، از آرای فوکو درباب مراقبت و تنبیه استفاده شده و در جهت تبیین مناسبات قدرت و پیوندش با فضای انضباطی و مجازات زندان، گریزی به مبحث سلطه و اقتدار زده شده و از آثار جامعهشناسان و فیلسوفانی چون ماکس وبر و توماس هابز بهره گرفته شده است. در تفسیر فضای زندان نیز آرای لوفور در خصوص فضا و منظر بهکار گرفته شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که شاملو اتهامش را نمیپذیرد و مجازات را نامشروع میداند و بهاینوسیله کارکرد تنبیهی و انضباطی زندان را بیاعتبار میکند؛ نیز، فضای زندان در زندانسرودههای شاملو فضایی گفتمانی است که شاعر کوشیده است با گریزهای پیاپی به فضای بیرونی، از ظرفیت دیالکتیکی فضا بهره بگیرد و زندان را از هویت کالبدی و متعین خود بهمثابه مکانی بسته و محصور تهی کند و آن را همچون تجربه زیستی بایستهای در جهت نیل به مقصود بهتصویر بکشد.
انسیه درزینژاد، کوثر درزینژاد، جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
رمان نفرین زمین اثر جلال آلاحمد روایتی از حضور یک معلم در روستایی بدون نام است. رمان در بستر اصلاحات ارضی شکل میگیرد. مقاله حاضر با استفاده از آراء هانری لوفور خوانشی جدید از رمان ارائه میدهد. لوفور ایستایی فضا را به پرسش میکشد و فضا را مفهومی سیّال معرفی میکند. ازاینمنظر، روستا فضایی پویاست که در روند داستان بازتعریف میشود. ورود معلم به روستا، بهمنزله یک غریبه، واسطهای برای بهتصویرکشیدن چندوجهیبودن روستا میشود. دیالکتیک سهوجهی لوفور، که شامل تجربه درکشده، تصورشده، و زیسته معلم از فضاست و در عملِ فضایی، بازنمودهای فضایی، و فضاهای بازنمودی او از روستا نمود مییابد، در این مقاله بررسی شده است. درک فیزیکی معلم از روستا در زیرشاخههای حواس پنجگانه مطالعه میشود و درک حسهای بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و لامسه معلم از فضای روستا بهتفصیل هدف کاوش قرار میگیرد. تطابق یا تناقض تصور ذهنی معلم با زیست اجتماعیاش در روستا بخش بعدی این نوشتار را به خود اختصاص داده است. تجزیه فضای همگن روستا و سلسلهمراتبیشدن آن برای اعمال قدرت طبقه حاکم روستا مقوله دیگری است که در این مقاله به آن توجه شده است. بخش بعدی مقاله معطوف به بررسی حق شهر ساکنان روستا، اهالی و غریبهها در دو زیرمجموعه آن ـحق مشارکت و حق تصرفـ است. معلم، مباشر، و نقاش شورابی غریبههایی هستند که حق شهرشان در روستا حائز اهمیت است. با نگاهی لوفوری به رمان آلاحمد، روستا بستری منفعل با تعریفی ثابت و مانا نیست، بلکه فضایی است چندوجهی که شخصیت دارد و دستخوش تغییر و بازخوانی میشود.
|
|
|
|
|
|