[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
آمار نشریه::
::
شناسنامه نشریه
..
پایگاه‌های نمایه‌کننده

  AWT IMAGE   AWT IMAGE 
 AWT IMAGE   AWT IMAGE 
   

   

..
پایگاه‌های اجتماعی
     
ACADEMIA
 
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد عملكرد دوفصلنامه زبان و ادبيات فارسي چيست؟
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
   
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
5 نتیجه برای واژه

فریده وجدانی،
سال 22، شماره 77 - ( 9-1393 )
چکیده

بازگوکردن یا خواندنِ داستان، قصه، روایت و غیره در مجالس سابقه‏ای بس کهن در تاریخ فرهنگی ایران زمین دارد. قِسمی از این سنت در روزگار فردوسی نیز رواج داشته و به‌صورت شاهنامه‏خوانی ظهور می‏یافته ‏است. حکیم توس با علم به این موضوع و امیدی که به خوانش نامورنامه خویش ‏داشته است، در به‏کارگیری برخی واژگان که بر مفهوم "صدا" دلالت دارند بسیار هنرمندانه رفتار کرده و از این طریق اسباب فزونی اشتیاق شنوندگانِ شاهنامه را فراهم آورده است.
پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی‌ـ تحلیلی نشان می‏دهد که فردوسی برای القای مفهوم "صدا" واژگانی را برگزیده است که یا دامنه معنایی بسیار فراخی داشته‏اند،  یا خود درصدد گسترده‏سازی دامنه معنایی ‏آنها برآمده‏ است و بدین‌ترتیب هنگام به‏کارگیری این واژگان، ضمن آنکه تمام حواس شنونده را به یافتن منبع تولید "صدا" یا همان مصداق معطوف کرده است، تعلیق و انتظاری خُرد و کوتاه پدید آورده است که وقتی قرینِ آشنایی‏زدایی می‌شود، بر زیبایی و جذابیت سروده او می‌افزاید.
نویسنده با اذعان به اینکه شیوه واژه‏گزینی فردوسی که در این مقاله محل بحث قرار گرفته ‏است یگانه‌شیوه‏ای نیست که به انتظارآفرینی و گوش‏سپاری به شاهنامه‏خوانی می‏انجامد و سراینده نامورنامه ایرانیان برای انتظارآفرینی در این مجموعه عظیم شگردها دارد، بر آن است تا به بازنمایی جزئی از توانایی و خلاقیت فردوسی بپردازد که طی قرن‏های متمادی در گیرایی کلام شاهنامه‏خوانان نیز تأثیرگذار بوده است، ولی تاکنون هدف توجه و بررسی قرار نگرفته است.


محمدرضا عزیزی،
سال 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده


 در مقاله حاضر، مشخصه­های صَرف اسم عربی مانع برداشت­های گوناگون از متون ادبی دانسته شده است. ساختمان اسم عربی از ویژگی­هایی ذاتی چون تذکیر و تأنیث، جامد و مشتق، وزن، تثنیه، انواع جمع، ضمایر دقیق، موصول، اسم­های اشاره و... برخوردار است که تعیّن و تداعی دقیق معانی در ذهن مخاطب را به‌همراه دارد. هرچند دقت صَرف عربی در نثر علمی‌ و فلسفی امتیاز به‌شمار می‌­رود و دانشمندان می‌­توانند مقصود خود را به‌کمک آن به‌روشنی بیان کنند، در متون ادبی، نقص به‌نظر می‌­رسد و از چندپهلویی و لطف هنری اثر می‌­کاهد. مسکوت‌بودن برخی از این ویژگی­ها در صرف اسم­های فارسی، به ابهام و ادبیت شعر کمک می‌­کند. در دیوان حافظ هفت غزل ملمع وجود دارد که امکان چنین مقایسه­ای را فراهم می‌­آورد. وجود مصراع­هایی به زبان فارسی و عربی در یک غزل حافظ به‌خوبی تفاوت امکانات صرفی در زبان فارسی و عربی را نشان می‌­دهد. فقدان چنین مشخصه­هایی یا وجود آن به‌صورت‌کلی در واژه فارسی طیف بیشتری از مخاطبان را با خود همراه می‌سازد و دامنه برداشت­های گوناگون را وسعت می‌دهد.
 
محمدحسین بیات، فریبا جباری،
سال 29، شماره 90 - ( 4-1400 )
چکیده

آموزش مباحث توحیدی و تلاش برای تفهیم مفاهیم غامض معرفتی، همواره دغدغه اندیشمندان بوده است. علیرغم وجود بن مایه های مشترک در تعالیم توحیدی، دستیابی به مفاهیم و معانی غنی برای همگان میسر نیست و چه بسا در ادراک آن تناقض های بسیاری درگیرد. حدیقه ‏الحقیقه و مثنوی از جمله متون تعلیمی هستند که از صور خیال فراوانی به سان تشبیه، استعاره، مجاز، تشخیص و کنایه در بیان مفاهیم توحیدی بهره برده اند. در این نوشتار سبک تعلیمی سنایی و مولانا در آموزش مفاهیم توحیدی و نحوه برخورداری این دو عارف از صورخیال، مورد بررسی قرار گرفته است. زبان توحیدی مثنوی و حدیقه الحقیقه گرچه زبانی تقریبا یکدست و واحد است، اما سنایی در طرح کلیات و در سطح عالی به بیان توحید پرداخته و مولانا بیشتر وارد جزییات مفاهیم توحیدی شده است. تصویرهای حدیقه‏الحقیقه بیشتردر محور افقی طراحی شده، اما در مثنوی مولانا، در محور عمودی نیز تصاویر بسیاری یافت می شوند. مولانا در مواردی از تصاویر ایجاد شده از نمادهای سنایی بهره برده و در بسیاری از موارد با نمادهایی کاملا ابتکاری به آموزش مفاهیم توحیدی پرداخته است. برخورداری از شکل ترسیمی حروف (سمبولیسم الفبایی) و تشبیه به حروف در هر دو اثر مشترک است. 

 
 
 
 
 
 
 
 
 

راحله گندمکار، بنفشه مسگری،
سال 29، شماره 91 - ( 9-1400 )
چکیده

در پژوهش حاضر، با هدف ارائه تحلیلی پیکره‌بنیاد درباب ارتباط میان تعبیر معنایی نام‌آواهای زبان فارسی و ویژگی ساخت‌واژی آنها، تمام نام‌آواهای ثبت‌شده در فرهنگ نام‌آواها در زبان فارسی (۱۳۷۵)، که برابر 2570 مدخل بوده است، بررسی شده و با تحلیل ساخت‌واژی و معنایی آنها، نام‌آواهای دوگان‌ساخت فارسی، شامل تکرار کامل ناافزوده، تکرار کامل افزوده میانی، تکرار کامل افزوده پایانی، تکرار کامل پژواکی، و تکرار کامل پژواکی افزوده، تحت بررسی قرار گرفته است. نتایج تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد، فرآیند تکرار ساخت‌واژی پژواکی برای «تأکید و برجسته‌سازی» معنی نام‌آواها به‌کار می‌رود؛ مفهوم «تداوم پیوسته» ازطریق تکرار کامل ناافزوده شکل می‌گیرد؛ نام‌آواهای دربردارنده معنی «تداوم ناپیوسته»، افزون‌بر بهره‌مندی از ساختار دوگانی، دارای همخوان‌های انسدادی در فاصله بین دو تکرار صورت نام‌‌آوا هستند؛ معنی «تداوم به‌همراه سایش و کشیده‌شدن»، با استفاده از شیوه تکرار کامل افزوده میانی «و» یا «ا» صورت‌بندی می‌شود؛ و ویژگی معنایی «خفیف و جزئی»بودن نام‌آواها با تکرار کامل ساخت‌واژه و انتخاب همخوان‌هایی با شیوه تولید سایشی یا انسایشی صورت می‌پذیرد؛ صورت ساخت‌واژی تکرار پژواکی افزوده میانی «و» نیز برای افاده معنی «تعدد و کثرت» استفاده می‌شود؛ و درنهایت، تأکید بر «شدت صدا یا عمل» ازطریق شکل ساخت‌واژی مشتق پسوندی صورت می‌گیرد و به گروه تکرار ساخت‌واژی تعلق ندارد. 

دکتر محمد خسروی شکیب،
سال 32، شماره 96 - ( 2-1403 )
چکیده

ضرب­ المثل­ ها ابزاری فرهنگی هستند که بخاطر فشردگی زبان و الگوی آوایی و ادبی ویژه، می­ توانند مقاومت فکری مخاطبان را تقلیل و نوعی خاص از معنا و مفهوم را بر آنها تحمیل کنند. نشانه­ شناسی فرهنگی ضرب­ المثل­ های فارسی، نشان می­ دهد که تبعیض جنسیتی و تقلیل جایگاه زنان، می­ تواند ریشه در استانداردها و هنجارهای فرهنگی داشته باشد. در بسیاری از ضرب­ المثل­ ها، زنان «دیگری و حاشیه» و مردان «خود و مرکز» تلقی می­ شوند. این مقاله با روش تحلیلی، توصیفی و کیفی، تعدادی از ضرب­ المثل­ های جنسیتی را با تاکید بر نشانه­ شناسی فرهنگی مورد انتقاد قرار می­ دهد تا ضمن آسیب­ شناسی، نشان دهد که تقابل دوگانۀ «مرد» و «زن» چگونه مولفه­ هایی چون «مردسالاری»، «ازدواج»، «تولیدمثل»، «زیبایی ظاهری»، «اقتصاد مردانه»، «قدرت ذهنی»، «رهبری و مدیریت» و ... را تحت تاثیر قرار داده است و موجب شده تا زن در «حاشیه» و مرد در «مرکز» متن فرهنگ، قرار گیرد. تحلیل نشانه­ شناختی فرهنگی ضرب­ المثل­ ها، نشان­ دهندۀ این حقیقت است که «زن» بودن، محصول ایدئولوژی مردسالار است؛ تفکری که آگاهانه و یا ناآگاهانه به دنبال آن است تا زن «دیگری» باشد. این تفکر با مراقبت و کنترل پنهان، زنان را از متن اصلی اجتماع کنار و در نهایت به دنبال «انکار نمادین» آنها­ست.   

صفحه 1 از 1     

دوفصلنامه  زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی Half-Yearly Persian Language and Literature
Persian site map - English site map - Created in 0.09 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4657