|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای وجه
علی محمدی آسیابادی، جلد 14، شماره 53 - ( 6-1385 )
چکیده
شخصیتبخشی یکی از مهمترین صورتهای خیال است که به شکلهای مختلف در شعر میآید و معمولاً با صنایعی همچون ایهام یا استخدام و حسن تعلیل همراه است. شخصیتبخشی به مثابه نوعی تشبیه یا استعاره دارای دو رکن است؛ یکی شخص و دیگری شیء. هرگاه ویژگی یا فعلی انسانی را به شیء نسبت دهیم یا به بیان دیگر در شیء فرافکنیم، حاصل کار شخصیتبخشی خواهد بود. این نوع تصویرپردازی یکی از مهمترین وجوه زیبایی در شعر حافظ است. حافظ به شکلهای مختلف به اشیاء شخصیت انسانی بخشیده و در این کار توفیق کمنظیری داشته است. مهمترین ابزارهای حافظ در شخصیتبخشی به اشیاء، تشبیه، استعاره و ایهامی است که در وجه شبه یا جامع استعاره یا استعاره تخییلیهای که لازمه استعاره مکنیه است وجود دارد.
محمد خسروی شکیب، جلد 17، شماره 66 - ( 12-1388 )
چکیده
«وجه غالب» کلید بوطیقای صورتگرایی است. این عنصر جزء تمرکزدهنده به یک اثر هنری است؛ این جزء بر اجزاء و عناصر دیگر فرمان میراند، آنها را تعیین میکند، متحولشان میکند و در نهایت این عنصر حاکم است که یکپارچگی و انسجام ساختار را تضمین میکند. «وجه غالب» عنصری زبانی و اغلب مکرّر است که در هیئت یک سمبل، یک شُعار یا اصطلاح، پارهای مکرر و یا مصراعی مکرر و... در سطح ساختار شعر ظاهر میشود. «وجه غالب» هرچه که باشد با هدف «ایجاد مرکزیت معنایی»، «اسکلتبندی ساختار»، «واسازی ساختار»، «مدخلآفرینی متعدد برای شعر»، «تقویت موســیقی زبان»، «مکث و وقف توصیفی»، «عقــلانیّت شعر»، «وحدت لحن»، «فضاسازی» و... طراحی و ابداع شده است. این مقاله به دنبال کشف و تشریح عملی و علمی کیفیّت وجه غالب در زبان و ساختار شعر معاصر است.
احسان چنگیزی، جلد 24، شماره 81 - ( 12-1395 )
چکیده
در متون منظوم و منثور فارسی دری، افعالی با ساختار ماده مضارع همراه با نویسه "ی/ ـی" برای بیان مفاهیم وجهی امر و دستور یا دعا و درخواست بهکار رفته است. محققان، بدون توجه به تحولات تاریخی زبان فارسی دری، معتقدند که این ساخت مضارع التزامی دومشخص مفرد برای بیان امر بوده و "باید" از آغاز آن حذف شده است و "ی/ ـی" پایانی این افعال شناسه دومشخص مفرد است. در این مقاله با بررسی پیشینه تاریخی این ساخت و اشاره به وجههای مختلف و ذکر شواهد متعدد از زبانهای دوره باستان و فارسی میانه زردشتی، این نتیجه حاصل شده است که "ی/ ـی" در این ساخت بازمانده تکواژ تمناییساز است و ساختار ماده مضارع همراه با "ی/ ـی" وجه تمنایی است که بر مفهوم امر یا دعا دلالت داشته است.
فهیمه تسلی بخش، احسان چنگیزی، جلد 28، شماره 89 - ( 9-1399 )
چکیده
در فارسی امروز، صورتهای مختلف فعل «گفتن» به ابزاری دستوری برای دلالت بر مفاهیم وجهی بدل شدهاند. برخی از این صورتها مانند «گو»، «گویی»، «گفتی»، «گوییا»، و «گویا»، در تحولات تاریخی زبان فارسی بهعنوان قید بهکار رفتهاند و از آن میان، «گویی» و «گویا» هنوز رایجاند. در فارسی امروز، برخی صورتهای فعل «گفتن»، مانند «بگو»، «نگو»، «بگویی» و مانند آن، در برخی بافتها، کارکرد وجهی برعهده دارند. در این مقاله، به ویژگیهای معنایی فعل «گفتن» از دورۀ باستان تا امروز پرداخته شده و سپس، روند تحولات برخی صورتهای زبانی مشتق از آن، که طی فرآیند دستوریشدگی به قید بدل شدهاند، بررسی شده است. «گویی» در تشبیه و تمثیل، برای دلالت بر فرضی و غیرواقعیبودن گزاره و «گویا» برای بیان شک و تردید در متون ادب فارسی بهکار رفتهاند و امروز نیز رایجاند. گذشتهازاین، برخی صورتها و صیغههای این فعل در مرحلۀ میانی دستوریشدگی قرار دارند. این صورتها بازنمایی مفاهیم وجهی استنباط، حدس، گمان، فرض، و تصور را برعهده دارند و برخی از آنها بهتدریج مقولۀ فعل را از دست میدهند و در جایگاه قید برای بازنمایی مفاهیم وجهی بهکار میروند.
انسیه درزینژاد، کوثر درزینژاد، جلد 31، شماره 94 - ( 3-1402 )
چکیده
رمان نفرین زمین اثر جلال آلاحمد روایتی از حضور یک معلم در روستایی بدون نام است. رمان در بستر اصلاحات ارضی شکل میگیرد. مقاله حاضر با استفاده از آراء هانری لوفور خوانشی جدید از رمان ارائه میدهد. لوفور ایستایی فضا را به پرسش میکشد و فضا را مفهومی سیّال معرفی میکند. ازاینمنظر، روستا فضایی پویاست که در روند داستان بازتعریف میشود. ورود معلم به روستا، بهمنزله یک غریبه، واسطهای برای بهتصویرکشیدن چندوجهیبودن روستا میشود. دیالکتیک سهوجهی لوفور، که شامل تجربه درکشده، تصورشده، و زیسته معلم از فضاست و در عملِ فضایی، بازنمودهای فضایی، و فضاهای بازنمودی او از روستا نمود مییابد، در این مقاله بررسی شده است. درک فیزیکی معلم از روستا در زیرشاخههای حواس پنجگانه مطالعه میشود و درک حسهای بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و لامسه معلم از فضای روستا بهتفصیل هدف کاوش قرار میگیرد. تطابق یا تناقض تصور ذهنی معلم با زیست اجتماعیاش در روستا بخش بعدی این نوشتار را به خود اختصاص داده است. تجزیه فضای همگن روستا و سلسلهمراتبیشدن آن برای اعمال قدرت طبقه حاکم روستا مقوله دیگری است که در این مقاله به آن توجه شده است. بخش بعدی مقاله معطوف به بررسی حق شهر ساکنان روستا، اهالی و غریبهها در دو زیرمجموعه آن ـحق مشارکت و حق تصرفـ است. معلم، مباشر، و نقاش شورابی غریبههایی هستند که حق شهرشان در روستا حائز اهمیت است. با نگاهی لوفوری به رمان آلاحمد، روستا بستری منفعل با تعریفی ثابت و مانا نیست، بلکه فضایی است چندوجهی که شخصیت دارد و دستخوش تغییر و بازخوانی میشود.
|
|
|
|
|
|