رحیم رمضانی نژاد، مهریه پناهی، سید جلیل میریوسفی، سید محمد نیازی،
دوره 2، شماره 3 - ( 6-1391 )
چکیده
هدف تحقیق حاضر مقایسه اولویت نیازهای آموزشی دانشآموزان دختر در درس تربیت بدنی و ورزش در سه دوره تحصیلی بود. 385 متخصص و 1370 معلم تربیت بدنی زن، 1509 دانشآموز دختر و1385 نفر ازمادران دانشآموزان ساکن شهرهای مرکزی 25 استان کشور در تحقیق شرکت کردند. از پرسشنامه محققساختهای با ضریب ثبات درونی(71/0=r) برای اولویتبندی 12 نیاز جسمانی، 10 نیاز مهارتی، 15 نیاز شناختی و 15 نیاز عاطفی استفاده شد. متخصصان و معلمان به روش انتخابی و والدین و دانشآموزان به روش تصادفی جزء نمونه آماری قرار گرفتند.دادههای تحقیق با بهرهگیری از آزمون رتبهای کروسکال والیس در سطح (05/0P&le) تجزیه و تحلیل شدند و نتایج نشان داد که از دیدگاه آزمودنیهای تحقیق، بین میانگین رتبه نیازهای آموزشی هر دوره تحصیلی تفاوت معنیداری وجود دارد (05/0 P&le). به طور کلی، در میان نیازهای جسمانی، نیاز به وضعیت بدنی هنجار، انواع حرکات، تمرینات و بازیهای ساده برای هر سه دوره تحصیلی در اولویت بالاتر و نیاز به تمرینات آمـادگی جسمانی (بجز دوره متوسطه) در اولـویت پایینتـر قرار داشت. هر گروه از آزمودنیهای تحقیق، اولویتهای متغیر و متنوعی برای مهارتهای ورزشی در دورههای تحصیلی در نظر گرفته بودند. در مورد اولویت نیازهای شناختی و عاطفی- اجتماعی توافق نظر بیشتری وجود داشت و آشنایی با مبانی علوم زیستی تربیت بدنی، حفظ لذت، سرگرمی و وضعیت ظاهری مناسب در اولویت بالاتر بودند.
آقای حسین براخاص، دکتر جبار سیف پناهی شعبانی، آقای محمد جواد ضیاء،
دوره 13، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
هدف از این پژوهش ارائه مدلی بر ارتقای جایگاه برند در صنعت باشگاهداری ورزشی کشور بود. روش تحقیق از نوع کیفی با رویکرد اکتشافی نظام مند (تحلیل مضمون) انتخاب شد. مشارکت کنندگان شامل دو بخش منابع انسانی (مدیران و مربیان باشگاهها، صاحب نظران بازاریابی ورزشی) و منابع اطلاعاتی (علمی، کتابخانهای و رسانهای مرتبط و معتبر) بود. مشارکت کنندگان به تعداد قابل کفایت، بهصورت هدف مند و بر مبنای رسیدن به اشباع نظری انجام شد (27 نفر و 39 سند). ابزار پژوهش شامل مصاحبههای اکتشافی نیمه ساختارمند به همراه مطالعه کتابخانهای نظاممند بود. روایی ابزار براساس شایستگی علمی نمونه، روایی ابزار براساس اعتبار حقوقی و علمی نمونه، نظر خبرگان و توافق بین مصححان ارزیابی و تائید گردید. جهت تحلیل یافتهها از روش کدگذاری مفهومی چندمرحلهای (باز، گزینشی و موضوعی) با رویکرد تحلیل سیستمی استفاده شد. چارچوب مفهومی نهایی شامل 121 مؤلفه، 26 بُعد، 9 منظر و 3 سطح شناسایی شده بود. سطوح و منظرها به ترتیب اثرگذاری- اثرپذیری بین متغیرهای زیر مجموعه آنها شامل سطح زمینهای (منظرهای ساختاری، مدیریتی و ظرفیتی باشگاهداری)، سطح راهبردی (منظرهای بازاریابی، توان برند، برندسازی و نوآوری) و سطح کارکردی (منظرهای کارکردها و ارزشهای برند) بوود. براساس یافته های پژوهش میتوان گفت ارتقای برند در باشگاه داری فرایندی نظام مند است که در آن سیستم بازاریابی بایستی مبتنی بر شناخت زمینه ها و اتخاذ راهبردهای متناسب با آنها به ارزش های هدفگذاری شده دست یابد. از این به باشگاهها پیشنهاد میشود که برای ارتقای برند تنها به برخی اقدامات موردی با اثر کوتاه مدت اکتفا ننمایند بلکه پروژه برندسازی خود را براساس چارچوب علمی مانند الگوی ارائه شده این پژوهش تعریف کنند.