3 نتیجه برای اختلال هماهنگی رشدی
دکتر شهناز شهربانیان، آقای ایوب هاشمی،
دوره 8، شماره 16 - ( 9-1397 )
چکیده
علیرغم دارا بودن سطح هوشی متوسط و بالاتر در کودکان با اختلال هماهنگی رشدی، نارسایی حرکتی تأثیر بسزایی بر عملکردهای تحصیلی و اجتماعی آنان میگذارد. این احتمال وجود دارد که غنی نمودن تجارب حرکتی، توانایی کودک را در درک و شناخت هدف های حیطه شناختی، عاطفی و روانی حرکتی افزایش دهد. لذا هدف از انجام پژوهش حاضر تاثیر تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل و زمان عکس العمل کودکان با اختلال هماهنگی رشدی بود. این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود. از بین کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران، 20 نفر به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. برای گردآوری اطلاعات زمان واکنش، تعادل ایستا و تعادل پویا به ترتیب از آزمون های عملکرد پیوسته، اصلاح شده لک لک و تعادل وای استفاده شد. بعد از پیش آزمون، گروه تجربی به مدت 8 هفته ، هر هفته 3جلسه و هر جلسه 45 دقیقه تمرینات ثبات مرکزی را انجام دادند. از آزمون تحلیل کوواریانس برای تحلیل نتایج استفاده شد. نتایج نشان داد که گروه تجربی پیشرفت معناداری را در هر سه متغیر زمان واکنش، تعادل ایستا و پویا کسب کرده است (05/0≥P)؛ در حالی که در گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0≤P). یافته های پژوهش حاضر نشان داد که برای ارتقاء سطح مهارت های حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی، برنامههای فعالیت بدنی ویژه ای که شامل تمرینات ثبات مرکزی جهت بهبود تعادل و زمان واکنش باشد در کنار دیگر برنامه های آموزشی می تواند مفید واقع شود.
پروفسور محمد تقی اقدسی، بهزاد محمدی اورنگی، دکتر رسول یاعلی،
دوره 100، شماره 100 - ( 8-1399 )
چکیده
آموزش فراگیر به جایگیری افراد اختلالی در کنار همسالان عادی اشاره دارد. مطالعات اخیر این روش را زمانی مؤثر میدانند که با دستکاری و سازگاری محیط همراه باشد. این مطالعه اثر روش آموزش فراگیر در یک کلاس فوقبرنامه تربیتبدنی برای ارتقا عزتنفس و تبحر حرکتی در یک کودک با اختلال هماهنگی رشدی را بررسی میکند. پژوهش حاضر یک مطالعه موردی است که شامل یک پسر چاق مبتلابه اختلال هماهنگی رشدی (سن = 8 سال، قد = 127 سانتیمتر و وزن = 33 کیلوگرم) است که با 14 کودک سالم در طی یک دوره 9 هفتهای در فعالیتهای تربیتبدنی شرکت کردهاند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه عزتنفس کوپر اسمیت، پرسشنامه اختلال هماهنگی رشد و آزمون برونینکس اوزرتسکی -2 و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. نتایج مصاحبههای نیمه ساختاریافته نشان داد که استقلال، باور، لذت، روابط خانوادگی، روابط تحصیلی و روابط اجتماعی در شرکتکننده بهبودیافته است. همچنین نتایج کمی پرسشنامه کوپر اسمیت نشان داد که عزتنفس عمومی (10 نمره)، خانوادگی (5 نمره)، اجتماعی (4 نمره) و تحصیلی (6 نمره) افزایشیافته است. همچنین تبحر حرکتی (9 نمره) افزایش و شاخص توده بدنی (24/1) کاهشیافته است. نتایج بر اهمیت استفاده از آموزش غیرخطی در تربیتبدنی با دستکاری محیط و تکلیف بدون دستورالعمل مستقیم و بازخورد در محیط فراگیر تأکید دارد.
مریم ناصری، مرضیه بلالی، زهرا انتظاری،
دوره 100، شماره 100 - ( 8-1399 )
چکیده
هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی آموزش خطی و غیرخطی بر عملکرد مهارتهای حرکتی جابجایی و انگیزش حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان با اختلال هماهنگی رشدی ارومیه بود. نمونه آماری شامل 30 پسر (سن=37/19 ±35/9) بودند که به روش در دسترس از مدارس ارومیه انتخاب شدند. برای تشخیص اختلال هماهنگی رشدی آزمون MABC-2، برای ارزیابی مهارت حرکتی آزمون 3 TGMD- و برای ارزیابی انگیزش حرکتی پرسشنامه انگیزش حرکتی استفاده گردید. برای اجرای این مطالعه شرکت کندگان برای مدت هشت هفته هر هفته دو جلسه 50 دقیقهای مداخلات مهارت حرکتی را در دو روش خطی (15 نفر) و غیرخطی (دستکاری تکلیف)، دستکاری تکلیف (15 نفر) تمرین کردند. قبل و پس از مداخلات متغیرها اندازهگیری شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش غیرخطی در مقایسه با آموزش خطی هم در مهارت جابجایی (p=0.04) و هم برای انگیزش حرکتی (p=0.000) بهطور معناداری بیشتر از گروه خطی پیشرفت داشتند. با توجه به این نتایج روشهای غیرخطی با در نظر گرفتن ویژگیهای فردی هر کودک برای کمک به کودکان با اختلالات حرکتی کمککننده است. در نظر گرفتن ویژگیهای منحصربهفرد هر کودک کمک میکند تا هم مهارتهای حرکتی ارتقا یابد و هم انگیزه کافی برای ادامه فعالیت وجود داشته باشد. لذا استفاده از روشهای غیرخطی برای کودکان با اختلال هماهنگی رشدی پیشنهاد میشود.