1- دانشگاه تبریز ، n.begloo53@yahoo.com
2- دانشگاه تبریز
چکیده: (4879 مشاهده)
چکیده مبسوط
بیان مسئله: سرما و یخبندان از مهمترین پارامترهای اقلیمی در زمینه اقلیم کشاورزی میباشد که آسیبهای ناشی از آنها، امکان تولید بسیاری از محصولات کشاورزی و باغی را در مناطق آسیبپذیر کاهش میدهد. سرما و یخبندان، یکی از مخاطرات اقلیمی است که همه ساله باعث ایجاد خسارت در فعالیتهای مختلف میگردد. مهمترین بخشی که آسیب جدی و بیشترین خسارت را از یخبندان میبیند، بخش کشاورزی است. سرما و یخبندانهای شدید برای بسیاری از گیاهان زراعی و باغی نتایج زیانبار و نابود کنندهای را در پی دارد، بهطوری که در برخی سالها میلیاردها ریال خسارت به باغداران، زارعین و در نهایت منافع ملی کشور وارد میشود. با توجه به اینکه منطقه شمال غرب ایران هر ساله خسارات مالی زیادی را در اثر رخداد مخاطرات جوی بخصوص سرما و یخبندان متحمل میشود. شناسایی و پهنهبندی فضایی مناطق دارای پتانسیل بالای مخاطره سرما و یخبندان و پیشبینی زمان وقوع آنها، میتواند اطلاعات مناسب و با ارزشی را در جهت پیشگیری و کاهش خسارات فراهم آورد که در این پژوهش با استفاده مدل جهانی HadCM3 تحت دو سناریوی A2 و B1 و مدل ریزمقیاس گردانی LARS-WG به این امر پرداخته میشود.
روش تحقیق: بررسی زمان وقوع و پیشبینی تغییرات آنها در آینده از اهمیت زیادی برخوردار است. بدین منظور مدلهای گردش عمومی جو (GCM) طراحی شدهاند که میتوانند پارامترهای اقلیمی را در آینده شبیهسازی کنند. لذا در این پژوهش دادههای خروجی مدل گردش عمومی HadCM3 تحت دو سناریوی انتشار A2 و B1 توسط مدل آماری LARS-WG در 21 ایستگاه سینوپتیک واقع در شمال غرب ایران ریز گردانی شد و نتایج حاصل از آن در دوره پایه (2010-1980) و دهه 2020 (2030-2011) برای دو متغیر اقلیمی دمای کمینه و دمای بیشینه مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس تاریخ وقوع اولین و آخرین یخبندان و سرمای پاییزه و بهاره استخراج و تاریخ وقوع آنها در آینده محاسبه شد.
نتابج و بحث: بررسی میانگین ماهانه دمای حداقل ایستگاههای مورد مطالعه در دهه 2020 و دوره پایه نشان میدهد که میزان دما بر اساس هر دو سناریوی مورد بررسی و در همه ماهها و در بیشتر ایستگاههای مطالعاتی نسبت به دوره پایه افزایش یافته است. بیشترین تغییرات دمای کمینه در منطقه مورد مطالعه بر اساس متوسط سناریوهای مورد بررسی در این دهه مربوط به ایستگاههای ابهر، اردبیل، خوی و ارومیه به میزان 8/0 درجه سلسیوس میباشد؛ در واقع دماهای کمینهای که در این ایستگاهها در دوره پایه اتفاق افتاده است در دوره آینده مشاهده نشده و روند گرمایشی از خود نشان داده است که میزان آن در دوره آتی در سطح منطقه مورد مطالعه در دهه 2020 بین 4/0 تا 8/0 نسبت به دوره پایه خواهد بود. نتایج حاصل نشان از افزایش در میانگین ماهانه حداقل و حداکثر دمای روزانه در دوره آتی تا حدود 8/0 درجه سلسیوس دارد. نتایج حاصل از بررسی اولین و آخرین یخبندان در دهه 2020 نشان میدهد که در سطح منطقه مورد مطالعه اولین یخبندان زودرس پاییزه بین 2 تا 9 روز دیرتر اتفاق میافتد که کمترین تغییرات در تاریخ شروع یخبندانها نیز مربوط به دو ایستگاه قزوین و مشکینشهر هر کدام با 2 روز تغییر نسبت به دوره پایه میباشد. آخرین یخبندان دیررس بهاره نیز بین 3 تا 10 روز زودتر در سطح منطقه به پایان میرسد که با این وصف طول دوره یخبندانها در تمامی ایستگاههای مورد مطالعه کاهش خواهد که یافت که بیشترین کاهش مربوط به ایستگاه خوی با 16 روز و سپس ایستگاههای ارومیه و اردبیل هر دو با 14 روز و کمترین کاهش مربوط به ایستگاه مشکینشهر به 6 روز میباشد. بر اساس نتایج حاصل تغییرات در تاریخ شروع یخبندانهای زودرس کمتر از تغییرات نسبت به یخبندانهای دیررس میباشد. بر این اساس بررسی وضعیت یخبندانها و سرماها نیز در بیشتر ایستگاههای مورد بررسی نشان میدهد که اولین سرما و یخبندانهای پاییزه در دوره آتی دیرتر از قبل آغاز شده و سرما و یخبندانهای بهاره نیز زودتر به پایان میرسند. کمترین تغییرات مربوط به جنوب شرق منطقه مورد مطالعه و مناطق مشکینشهر و سراب و بیشترین تغییرات طول دوره یخبندان مربوط به مناطق خوی، ارومیه، تبریز و اهر میباشد با توجه به نتایج حاصل بیشتر مناطق مورد مطالعه بهطور متوسط بین 10 تا 12 روز کاهش در طول دوره یخبندان را نسبت به دوره پایه تجربه خواهند کرد.
نتیجه گیری: نتایج حاصل نشان از افزایش در میانگین ماهانه حداقل و حداکثر دمای روزانه در دوره آتی تا حدود 8/0 درجه سلسیوس دارد. بر این اساس بررسی وضعیت یخبندانها و سرماها نیز در بیشتر ایستگاههای مورد بررسی نشان میدهد که اولین سرما و یخبندانهای پاییزه در دوره آتی دیرتر از قبل آغاز شده و سرما و یخبندانهای بهاره نیز زودتر به پایان میرسند. همچنین طول دوره سرما و یخبندان نیز کاهش مییابد، که این میتواند بیانگر پیامد تغییر اقلیم در ایستگاههای مطالعاتی است. نتایج حاصل از این پژوهش با مطالعات گرازیک و کودویلیچ (2015) در لهستان، مدالا و همکاران (2016) در تگزاس، حسینی و احمدی (1395) در سقز، آقا شریعتمداری و همکاران (1395) در غرب ایران، سبحانی و همکاران (1396) در اردبیل و خلیلی و همکاران (1396) در ایران مطابقت دارد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1396/8/13 | پذیرش: 1397/5/16 | انتشار: 1397/12/21