7 نتیجه برای احمدآبادی
علی احمدآبادی، عبداله سیف، سمیه خسروی، امان اله فتح نیا،
دوره 2، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
بیابانزایی و تخریب زمینهای مستعد کشاورزی در برخی مناطق خشک و نیمهخشک به صورت مخاطرهی طبیعی اکوسیستمهای طبیعی و زندگی انسانی را به مخاطره انداخته است. بنابراین، ارزیابی و شناخت مناطق مستعد بیابانزایی ضروری بهنظر میرسد. در ایران، بهخصوص مناطق جنوبی به علت شرایط آبوهوایی خشک و نیمهخشک جزو مناطق مستعد بیابانزایی محسوب میگردد. این پژوهش با هدف ارزیابی و تحلیل میزان آسیبپذیری بیابانزایی در حوضهی آبریز مند در سواحل شمالی خلیج فارس انجام شده است. حوضهی آبریز رودخانهی مند در محدودهی استان بوشهر و جنوب استان فارس قرار دارد. به علت حساسیت و شکنندگی محیط طبیعی در این بخش به شناسایی مناطق مستعد تخریب خاک و بیابانزایی با استفاده از معیارهای جنس زمین، میزان فرسایش (پتانسیل فرسایش آبی)، میزان بارش، شیب، سطوح ارتفاعی، کاربری زمین اقدام شده است. همچنین، سنجش از دور را برای حجم پوشش گیاهی با کمک شاخص NDVI استفاده کردیم. تلفیق معیارها و سرانجام ارزیابی به کمک رهیافت ویکور توسعهیافته (E-VIKOR) انجام شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد بیش از نیمی از سطح حوضهی مند در طبقهی با خطر بیابانزایی متوسط قرار دارد و در صورت تداوم روند فعلی تخریب خاک همهی این پهنهها مستعد تبدیلشدن به بیابان را دارند. زوال اکوسیستمهای طبیعی و کاهش کیفیت حیات انسانی از پیامدهای چنین روندی خواهد بود.
معصومه غلامی، عزت اله قنواتی، علی احمدآبادی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
دشتهای سیلابی و مناطق مجاور رودخانهها به دلیل شرایط خاص خود همواره در معرض خطرات ناشی از وقوع سیلابها قرار دارند. در حوضه رودخانه کن از بسیاری از اراضی مسکونی و زراعی در فاصله بسیار کمی از بستر رودخانه قرار دارند. با توجه به اینکه پاییندست حوضه با رشد سریع ساخت و ساز مواجه است، فعالیتهای انسانی و تغییر کاربری اراضی در این منطقه، سیکل هیدرولوژیکی و تولید رواناب را به شدت متاثر ساخته است. در این تحقیق ، سطوح سیل گیر در دوره بازگشت های 2 تا20 ساله در بازهای به طول20 کیلومتر از بستر رودخانه کن با استفاده از مدل HEC-RAS و الحاقیه HEC-geoRAS تعیین گردیده است. به این منظور از نقشههای رقومی 1:25000 و DEM 10 متری، آمار دبی ایستگاه سولقان، ویژگیهای مورفولوژی بستر و مقاطع عرضی استفاده شده است. در نهایت داده ها به نرم افزارHEC-RAS وارد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. پس از تعیین حدود سیلگیری در دوره بازگشتهای گوناگون در هر مقطع عرضی، نتایج به محیط Arc GIS وارد و از این طریق خروجی نقشههای پهنهبندی سیلاب به دست آمده است. نقشه زمینشناسی و مشاهدات میدانی نشان داده است که عامل اصلی تفاوت عرض دره در محدوده مورد مطالعه مربوط به جنس سنگها میباشد. نتایج حاصل از خروجی مدل هیدرودینامیکی نشان میدهد که در بالادست رودخانه افزایش دبی به شکل افزایش ارتفاع سطح آب بوده و گسترش عرضی کمتری در سطوح سیلابگیر به چشم میخورد. اما در بخشهای میانی و کم شیب پایین دست رودخانه به علت کاهش ارتفاع سطح آب، رودخانه دارای گسترش جانبی بیشتری بوده و پهنههای سیلگیر در این بخشها نسبت به بالادست رودخانه دارای وسعت بیشتری میباشند. همچنین به ازای دوره بازگشتهای طولانیتر میزان دبی و ارتفاع سطح آب افزایش یافته و پهنه سیلابی نیز از وسعت بیشتری برخوردار بوده است.
خانم وجیهه قلی زاده، دکتر امیر صفاری، دکتر علی احمدآبادی، دکتر امیر کرم،
دوره 8، شماره 4 - ( 11-1399 )
چکیده
در حال حاضر آبخوان دشت مشهد به علت شرایط خاص خود و وجود واحدهای صنعتی و فعالیتهای کشاورزی، شهرها و شهرکهای متعدد از مناطق بحرانی و آسیبپذیر می باشد و هدف از این پژوهش، ارزیابی آسیبپذیری آبخوان دشت مشهد به جهت پایش کیفی و مدیریت منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از آلودگیهای آتی آن هست. دادهها و لایههای اطلاعاتی موردنیاز جهت استفاده در مدلهای DRASTIC و SI از شرکت آب منطقهای خراسان رضوی تهیه گردید. در مدل DRASTIC از هفت و در مدل SI از پنج پارامتر هیدروژئولوژیکی استفادهشد و پس از وزن دهی و رتبهبندی و تلفیق لایهها در محیط نرمافزار ArcGIS، نقشه آسیبپذیری آبخوان دشت مشهد با تقسیمبندی به محدودههای با آسیبپذیری خیلی کم تا زیاد به دست آمد. نتایج حاصله از مدل DRASTIC نشان میدهد که محدوده مطالعاتی در چهار پهنه با آسیبپذیری خیلی کم (85/21%)، کم (09/32%)، متوسط تا کم (05/31%) و متوسط تا زیاد (59/14%) قرار میگیرد. همچنین براساس نتایج مدل SI محدوده مطالعاتی در پنج پهنه با آسیبپذیری خیلی کم (4/0%)، کم (63/24%)، متوسط تا کم (98/23%)، متوسط تا زیاد (71/18%) و زیاد (25/32%) قرار دارند. با مقایسه نتایج مدلها بهطورکلی میزان آسیبپذیری آبخوان از سمت جنوب شرق به شمال غرب افزایش مییابد. همچنین برای صحت سنجی نقشههای آسیبپذیری با شاخص کیفی TDS مقایسه گردید نتایج نشان داد هر دو مدل دقت بالایی در پهنهبندی آسیبپذیری آبخوان دشت مشهد دارند.
مسعود رجائی، عزت اله قنواتی، علی احمدآبادی، امیر صفاری،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
تغییرات کاربری اراضی و پوششگیاهی بهطور مستقیم منجر به تغییر رژیم هیدرولوژیکی میشود. در واقع توسعه شهری و کاهش اراضی جنگلی و مرتعی در، سیلخیزی را باعث شده است و از طرف دیگر افزایش باغات و کاربریهای مشابه در مصرف و نفوذ بیشتر آب و کاهش دبی حوضه مطالعاتی نقش مؤثری دارد. هدف از پژوهش حاضر تحلیل تغییر رفتار واحدهای پاسخ هیدرولوژیکی در ارتباط با پتانسیل تولید رواناب حوضه چشمه کیله در بازه زمانی 29 ساله (2018-1991) است. در این تحقیق، واحدهای پاسخ هیدرولوژیک(HRU) بعنوان واحد کاری برای تعیین پتانسیل تولید رواناب حوضه آبریز چشمه کیله شناسایی و استخراج شده است. به منظور پایش تغییرات تراکم و میزان پوششگیاهی با استفاد ه از تصاویر ماهوارهای منطقه مطالعاتی در سالهای 1991 و 2018 از شاخص تفاضل گیاهی نرمالشده استفاده شد؛ سپس با تلفیق لایه گروههای هیدرولوژیک و کاربری اراضی، برای هر یک از واحدهای پاسخ هیدرولوژیک میزان شماره منحنی مشخص شد. با توجه به مقادیر شماره منحنی بهدستآمده برای هر واحد پاسخ هیدرولوژیک، مقدار توان نگهداشت رطوبت خاک استخراج شد. در نهایت، با محاسبه مقادیر متوسط ماهیانه، میزان رواناب حاصل از بارندگی برای سالهای 1991 و 2018 برآورد شد. نتیجه تحقیق گویای کاهش میزان و تراکم پوششگیاهی، افزایش مقدار شماره منحنی، کاهش میزان نفوذپذیری خاک و همچنین افزایش ارتفاع رواناب تولیدی در طول بازه زمانی 29 ساله (2018-1991) در حوضه چشمه کیله (بهویژه قسمتهای شمال حوضه) است؛ به عبارتی توسعه شهری، تغییر کاربری اراضی و تضعیف پوششگیاهی باعث تشدید سیلخیزی حوضه شده است.
فاطمه عمادالدین، دکتر علی احمدآبادی، سید مروت افتخاری، معصومه اسدی گندمانی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
امروزه نرخ فرونشست زمین در بسیاری مناطق از جمله سکونتگاههای شهری و روستایی به دلیل برداشت بیرویه و کاهش سطح آبهای زیرزمینی، افزایش یافته است. فرونشست زمین اثرات منفی بر اجزای اکوسیستم محیطی از جمله آبخوانها و لایههای خاک و همچنین بر زیرساختهای انسان ساخت دارد. بنابراین ارزیابی و تحلیل فضایی آسیب پذیری در وجوه محیطی، سکونتگاههای انسانی و زیرساختها در اثر فرونشست زمین بخصوص در مناطق کلانشهری مستعد ضروری است. در پژوهش حاضر دشت جنوب غربی شهر تهران به عنوان عرصه مطالعاتی انتخاب شده و پراکندگی مکانی آسیب پذیری محیطی و همچنین انسانی شامل زیرساختها، تاسیسات شهری و سکونتگاههای اقماری و پر جمعیت شهر تهران، مدلسازی و تحلیل گردید. بدین منظور ابتدا با تکنیک تداخلسنجی راداری نرخ فرونشست زمین برآورد و همچنین تغییرات عمق آب زیرزمینی در یک بازه 12 ساله استخراج گردیده و میزان همبستگی فضایی فرونشست با تغییرات عمق آب زیرزمینی تحلیل شده است. به منظور مدلسازی آسیب پذیری در قالب روش تحلیل شبکه مربعی از نقشه معیارهای عمق و سطح تراز آب زیرزمینی، شبکه رودخانه ،پهنه سیلابی، خطوط مترو، شبکه حمل و نقل جادهای، حاصلخیزی خاک و تراکم جمعیت در مناطق شهری با مدل همپوشانی مکانیSAW استفاده شده است. میانگین فرونشست به صورت پراکنده در چهار پهنه اصلی در سراسر دشت برابر با 9/9 سانتیمتر در 12 سال برآورد شد. نتایج تحلیل همبستگی فضایی فرونشست زمین و تغییرات تراز آب زیرزمینی در دشت جنوب غربی تهران مقدار R برابر با 61/0 را نشان میدهد به عبارتی گویای این واقعیت است که بخش عمده الگوی فرونشست در دشت تهران از تغییرات عمق آب زیرزمینی پیروی می کند. نتایج پراکندگی مکانی آسیب پذیری، گویای وجود پهنه های دارای آسیب پذیری خیلی زیاد در مرکز و شمال دشت است. علت آسیب پذیری بالای این پهنه ها وجود سکونتگاههای شهری با تراکم جمعیت بالا، وجود پهنه های سیلابی، تراکم بالا راههای اصلی ارتباطی، مسیر رودخانه و وسعت زیاد خاکهای حاصلخیز در این شبکه ها است. از طرف دیگر در مناطق جنوبی دشت تهران، پهنه هایی با آسیب پذیری کم و خیلی کم پراکنده دیده می شود. که علت آن خاک نامناسب، دور بودن از پهنه های سیلابی، عدم وجود سکونتگاههای شهری تراکم زیاد و تراکم کم راههای ارتباطی اصلی است. به نظر میرسد نتایج پژوهش بخصوص در بخش پراکندگی مکانی آسیب پذیری ناشی از فرونشست، بتواند در تصمیم گیریهای توسعه شهری و منطقه ای لحاظ گردد تا توسعه با هزینه کمتر محیطی و انسانی بخصوص در آینده همراه شود.
خانم معصومه غلامی، دکتر علی احمدآبادی، دکتر عزت اله قنواتی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
فرسایش کناره ای یکی از منابع اصلی تولید رسوب در رودخانه ها است در صورتیکه از حالت طبیعی خارج شود منجر به مخاطره ناپایداری کنارهای می شود و رسوب تولیدی برای سازه های پایین دست از جمله سدها مشکلات زیادی ایجاد می کند. رودخانه جاجرود بعنوان یکی از تامین کننده های مهم آب شرب و کشاورزی در شرق تهران، با توجه به توسعه سکونتگاه های شهری و روستایی، دارای پتانسیل بالای فرسایش کنارهای است. قرارگیری سدهای لتیان و ماملو نیز در پایین دست آن، می تواند چالشهای زیادی در خصوص بهره برداری بهینه از این سازه ها ایجاد نماید. از این رو، در پژوهش حاضر، میزان خطر فرسایش کناری و شناسایی مناطق مستعد فرسایش کناری در رودخانه جاجرود با استفاده از مدل BANCS (شاخص NBS و BEHI) در 11 بازه براساس برداشت های میدانی و دادههای تکمیلی از جمله تصاویر هوایی و پهبادی ارزیابی می شود. مقایسه نتایج و ارزیابی این دو شاخص، نشان داد مدل BEHI نسبت به مدل NBS برای رودخانه جاجرود کارآمدتر است. نتایج حاصل از شاخص BEHI نشان داد که در کناره راست و چپ بازه 3،7،8،9 و کناره چپ بازه 2 فرسایش زیاد و در سایر کناره ها فرسایش کم است. هم چنین، با توجه به مشاهدات میدانی، مشخص شد فرسایش کنارهای از پدیدههای غالب و فعال در بازه های مورد مطالعه رودخانه جاجرود است، که در بازه های مختلف، آثار و پیامدهای گوناگونی چون تغییر الگوی رودخانه و گسترش عرض رودخانه در مسیرهای مستقیم داشته است.
خانم سمانه ریاهی، دکتر امیر صفاری، دکتر سید موسی حسینی، دکتر علی احمدآبادی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
به منظور برنامهریزی، مدیریت و بهرهبرداری از منابع آب و زمین، آگاهی نسبت به تغییرپذیری فضایی منابع همچنین درک رفتار پاسخ حوضه به منظور مدلسازی فرآیندهای فیزیکی نقش اساسی بسیار مهمی دارد. حوضه قمرود به دلیل قرارگیری در مناطق خشک و نیمه خشک و شرایط اقلیمی و ژئومورفولوژی خاص، مستعد سیلابهای ناگهانی میباشد. به دلیل کمبود دادههای هیدرومتری و توپوگرافی با دقت بالا در حوضه، استفاده از مدلهای هیدرولیکی منجر به نتایج دقیقی از ویژگیهای هیدرولیکی سیلاب نمیشود. در چنین شرایطی، روشهای که مبتنی بر ویژگیهای ژئومورفولوژیک حوضه باشد، میتواند کمک کننده باشد. روش مورد استفاده در این مقاله روش اشل متغیر سیل (VFS) میباشد که ویژگیهای هیدرولیکی رودخانه را با مشخصات ژئومورفیک حوضه به منظور برآورد عمق آب در رودخانه ناشی از سیلاب با دوره بازگشتهای مختلف را ترکیب میکند. میزان عمق آب برای دوره بازگشت مختلف دو، پنج، ده، بیست و پنج، پنجاه و صد سال مورد بررسی قرار گرفت در هر دوره بیشترین میزان عمق آب در قسمتهای نزدیک به خروجی و کمترین میزان عمق آب در قسمتهای بالادست رودخانه میباشد. بررسیها نشان میدهد که ارتباط مستقیمی بین میزان عمق آب و مساحت زیرحوضه وجود دارد. نتایج این تحقیق میتواند برای حوضه های فاقد آمار هیدرومتری و توپوگرافی با دقت بالا به منظور برآورد سرعت اوج و عمق سیلاب مورد استفاده قرار گیرد.