4 نتیجه برای ثریا
حسین نگارش، صمد فتوحی، رضا ثریا،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
دریاچههای فصلی یا پلایاها به دلیل قرار گرفتن در مناطقی با توپوگرافی پست در نواحی خشک و بیابانی با سیستم بادهای قوی و نیـز وجـود ذرات دانه ریز و جدا از هم، منشأ مهمی برای رسوبات بادی و طوفانهای گرد و غبار به شمار میآیند. رسوبات و نهشتههای بادی در سیستان باعث گردیده تا زندگی هزاران نفر از مردم این مناطق و به خصوص دانش آموزان به خطر بیفتد. حجم رسوبات بادی دراین شهرستان در ده سال اخیر چند برابر شده است، هدف این پژوهش شناسایی عوامل موثر در اختلاف حجم رسوبات بادی جمع شده در مدارس روستاهای شهرستان نیمروز میباشد . روش تحقیق در این پژوهش کاملا میدانی و به صورت مشاهده مستقیم میباشد که در کنار آن از منابع کتابخانهای نیز استفاده شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد، عامل، نوع خاک و توپوگرافی تأثیر زیادی در اختلاف حجم رسوبات جمع شده در مدارس مورد مطالعه ندارد. از بین رفتن پوشش جنگلی منطقه بش دلبر، خشک شدن دریاچه هامون و رها شدن زمین های کشاورزی و عدم پوشش گیاهی مهمترین عوامل در افزایش یا کاهش حجم رسوبات بادی هستند.
ثریا یعقوبی، کامران کریمی، مرزبان فرامرزی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است. این معضل مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان برمیگردد. هدف از این پژوهش مقایسه بیابان زایی و خشکسالی دشت عباس و دشت دهلران به ترتیب با مساحت 34104 و54252 هکتار می باشد.در این مطالعه با استفاده از مدل ایرانی IMDPA شدت بیابانزایی دشت عباس و دشت دهلران در دوره زمانی 88-1384و 93-1389 مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور معیار اقلیم به عنوان موثرترین معیار ارزیابی بیابانزایی در نظر گرفته شد. برای معیار اقلیم سه شاخص بارش سالانه، شاخص خشکسالی SPI و استمرا خشکسالی در نظر گرفته شد. بعد از آماده سازی دادهها با استفاده از جدول امتیازدهی مدل IMDPA هریک از شاخص ها بصورت لایه های اطلاعاتی وارد نرم افزار Arc GIS 9.3 شد. در نهایت با استفاده از میانگین هندسی نقشه های تهیه شده دو دوره زمانی با هم ادغام شده و با قرار دادن لایه های امتیاز دهی شده سه شاخص مذکور نقشه نهایی مدل IMDPA از اقلیم دشت عباس و دشت دهلران تهیه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص SPI به عنوان موثرترین شاخص،در دشت عباس در دو دوره به ترتیب با میانگین وزنی 04/3 و 5/3 در طبقه شدید با زیر کلاس 2 و 3 قرار دارد. در مقابل در دشت دهلران نیز شاخص SPI در دوره اول و دوم با میانگین وزنی 93/1 و 25/2 در طبقات متوسط زیر کلاس 1 و 2 و 3 و شدید زیر کلاس 1 قرار گرفته است. می توان نتیجه گرفت که شدت بیابان زایی در دشت عباس در مقایسه با دشت دهلران از نظر اقلیم در شرایط نامطلوبیقرار دارد. بطوری که وقوع بیابانزایی با شدت بیشتر در دهههای آتی دور از انتظار نخواهد بود
ثریا ابراهیمی، عبدالرضا رحمانی فضلی، فرهاد عزیزپور،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
کاهش سطح آب دریاچه ارومیه، یکی از بحران¬های محیطی است که ظرفیت سازگاری و انطباق روستاییان پیرامون آن را تحت تأثیر قرار داده است. بطوریکه هزینه¬های زیادی را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست¬محیطی متوجه ساکنان روستایی پیرامون خود کرده است. لذا، هدف از این تحقیق تحلیل عوامل موثر بر افزایش ظرفیت سازگاری در مواجهه با خشکیدن دریاچه¬ارومیه در سکونتگاههای روستایی در شهرستان میاندوآب است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ شیوه اجرا از نوع مطالعه کیو است. مشارکت کنندگان پژوهش 22 نفر از مدیران محلی (کارشناس فرمانداری، رئیس یا کارکنان ادارات دولتی مرتبط، بخشداری، دهیاری¬ها و شوراهای اسلامی) و نیز کارشناسان و خبرگان محلی بودند که به استفاده از روش نمونه¬گیری هدفمند (گلوله برفی) انتخاب شدند. گزارهای¬های کیو نیز با استفاده از منابع دست اول (نظرات کارشناسان، مدیران¬محلی، مشاهدات میدانی و ...) و منابع مدون (کتاب¬ها، مقالات، نشریات و ...) با روش کتابخانه ای و میدانی تدوین شدند. همچنین برای سنجش نگرش مشارکت کنندگان از کارت¬های کیو استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده¬های ماتریس¬های روش کیو (Q)، از تحلیل¬عاملی اکتشافی بر مبنای فرد (روش استنفسون) استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد، عوامل موثر بر افزایش ظرفیت سازگاری نسبت به خشکیدن دریاچه ارومیه در روستاهای نمونه مبتنی بر نگرش خبرگان در چهار گروه افزایش سرمایه-های اقتصادی و استفاده از منابع طبیعی با مقدار ویژه 40/5 و با درصد واریانس 55/24، افزایش سرمایه¬های اجتماعی و جذب سرمایه¬گذاری با مقدار ویژه 07/5 و درصد واریانس 05/23، توسعه امکانات زیرساختی و ارتقای مهارت روستاییان با مقدار ویژه آن 79/4 و درصد واریانس 80/21 و تنوع¬بخشی اقتصادی و بهبود مدیریت روستایی با مقدار ویژه 23/2 و درصد واریانس 15/10 قرار می¬گیرند. در میان این گروه¬ها، افزایش سرمایه¬های اقتصادی و استفاده از منابع طبیعی مهمترین عامل موثر بر افزایش ظرفیت سازگاری روستاهای مورد مطالعه در برابر خشکیدن دریاچه ارومیه است.
حسن جمس، سامان ملکی، ابوذر نصیری، ثریا دریکوند،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
به¬منظور ارزیابی تأثیر ریزگردهای بیابانی بر عملکرد کمی و کیفی میوه پرتقال، رقم تامسون، آزمایشی مزرعه¬ای در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی در چهار تیمار و سه تکرار در سال 1399-1398 در دزفول اجرا گردید. تیمارها شامل 1) گردوخاک جاده¬ای و ریزگرد بیابانی، 2) ریزگردهای بیابانی، 3) شستشو پس از وقوع ریزگرد و 4) شاهد به¬دور از ریزگرد بودند. خصوصیات شیمیایی و عملکردی درختان پس از اعمال تیمارها اندازه¬گیری شد که شامل کلروفیل¬های a و b، محتوای آب نسبی برگ، تعداد میوه، قطر و وزن میوه، مواد جامد محلول میوه و عملکرد نهایی درخت بودند. نتایج نشان داد که در تیمارهای گردوخاک جاده¬ای و تیمار ریزگرد بیابانی کلروفیل a به ¬ترتیب 21 و 11 درصد نسبت به شاهد کاهش یافت. همچنین کلروفیل b نیز به ¬همین مقدار نسبت به شاهد کاهش یافت. قطر میوه نیز در تیمار ریزگرد بیابانی نسبت به شاهد 20 درصد کاهش یافت. تعداد میوه در درخت نیز در تیمارهای گردوخاک و ریزگرد بیابانی نسبت به شاهد 22 و 20 درصد کاهش یافت. در عملکرد محصول هر درخت نیز در تیمارهای گردوخاک جاده¬ای همراه با ریزگرد بیابانی و تیمار دوم که فقط ریزگرد بیابانی بود، نسبت به شاهد به¬ترتیب 22 و 17 درصد کاهش یافت. مقایسه میانگین توکی نشان داد که اختلاف همه¬ی خصوصیات کمی و کیفی بین تیمارها معنی¬دار بود و ریزگردها بر عملکرد درختان پرتقال تامسون اثر منفی و کاهشی می¬گذارد؛ اما شستشوی درختان پس از وقوع ریزگردها باعث حذف اثرات ریزگرد بر عملکرد درختان شده و حتی نسبت به شاهد نیز افزایش یافت؛ به¬طوری¬که شستشو باعث شد تا عملکرد محصول پرتقال نسبت به تیمارهای اول و دوم گردوخاک جاده¬ای و ریزگرد و همچنین شاهد به¬ترتیب 40، 35 و 12 درصد افزایش یابد. می¬توان نتیجه گرفت که اگرچه ریزگردهای بیابانی و گردوخاک جاده¬ای موجب کاهش عملکرد میوه پرتقال تامسون می-شود، اما شستشوی آن باعث جبران خسارت شده و ازلحاظ اقتصادی نیز مقرون به¬صرفه خواهد بود.