جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای حمیدی

فرهاد عزیزپور، محمدسعید حمیدی، جمشید چابک،
دوره 2، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده

سیل بزرگ‌ترین و مهم‌ترین بحران اقلیمی است که همه‌ساله خسارات فراوانی به جامعه انسانی و محیط‌زیست او وارد می‌سازد.  مهار کامل مخاطرات و از آن جمله سیل، امکان‌پذیر نیست. بلکه، تنها می‌توان با مدیریت مناسب آن‌ها، خسارت را به حداقل رساند. مدیریت مخاطرات طبیعی (سیل)،  با تکیه بر رویکرد اجتماع‌محور (مشارکتی)، بر این باور است که بایستی جمعیت محلی آسیب‌دیده به‌عنوان افرادی که توانایی عمل و مشارکت دارند مدنظر قرار گیرند نه افرادی که نیازمند کمک دولت هستند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی میزان تمایل به مشارکت و عوامل تأثیر­گذار بر گرایش و رفتار روستاییان حوزه آبخیز رودخانه بشار در شهرستان کهکیلویه و بویراحمد برای بهره­گیری از روش­های نوین مدیریتی سیلاب است. روش­شناسی پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و بر اساس ماهیت و شیوه­ی تحلیل، توصیفی ـ تحلیلی است. روش گردآوری داده­ها و اطلاعات با توجه به ماهیت مطالعه، به دو صورت کتابخانه‌ای- اسنادی و میدانی بوده است.  همچنین در این پژوهش، به منظور برآورد میزان مشارکت مالی جامعه در معرض مخاطره سیل،  از رویکرد تجربی انتخابی مبتنی بر سود و فایده، بر اساس کارت­های ارزشیابی استفاده شده است. متغیرهای اصلی پژوهش شامل؛ کاهش اثرات مستقیم سیلاب؛ کاهش اثرات غیرمستقیم سیلاب و  حفاظت از محیط‌زیست رودخانه (به عنوان متغیرهای مستقل) و میزان تمایل به مشارکت مالی (به عنوان متغیر وابسته) هستند. جامعه آماری پژوهش، 754 خانوار ساکن در حوزه آبخیز رودخانه بشار است که از این  تعداد، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 111 خانوار برآورد شد. اطلاعات جمع­آوری شده بعد از بررسی اولیه کدگذاری شد و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS پردازش شدند. به منظور تحلیل یافته­ها، با توجه به اهداف تدوین شده،  از آزمون­ آماری T تک نمونه‌ای و مدل زوجی لوجیت استفاده شده است. نتایج نشان داد که خانوار­های روستایی  بر اساس تجربه­های شخصی، نسبت به خطرات سیل و احتمال وقوع آن در آینده آگاهی دارند و بر این اساس مایلند بخشی از هزینه کاهش خطر سیلاب را به عنوان عمل مشارکت­گرایانه برای بهره­گیری از شیوه­های نوین مدیریت سیلاب بپذیرند. همچنین مشخص شد که گرایش جامعه مورد بررسی برای مشارکت در کاهش مخاطره سیل، ارتباط تنگاتنگی با عوامل اقتصادی و اجتماعی، به‌خصوص وضعیت درآمد، سن جامعه و سطح سواد دارد و تصمیم ­گیری و رفتار آن­ها را به شدت تحت تأثیر قرار می­دهد، به طوری که می­توان گفت، رفتار جامعه تابعی از عوامل اقتصاد و اجتماعی است.


تقی طاوسی، محسن حمیدیان پور، راشد دهانی،
دوره 4، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده

هدف این پژوهش شناسایی تغییرات زمانی و پراکندگی فضایی رخداد توفان­های تندری گستره استان سیستان و بلوچستان، در مقیاس ساعتی، ماهانه، فصلی و سالانه، در دوره آماری سی ساله (2016 -1987) می­ باشد. بدین منظور از داده­های ساعتی هوای حاضر (ww) 7 ایستگاه همدید استان سیستان و بلوچستان استفاده گردید. جهت بررسی تغییرات زمانی این رویداد از روش ناپارامتریک من­کندال و شیب سن استفاده شد. ضمن اینکه ارتباط این پدیده با انسو و همچنین پراکندگی مکانی آن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی‌ها نشان می­دهد که در مقیاس ساعتی بیشترین توفان­های تندری در ساعات 12 و 15 بعد از ظهر رخ داده است و به ندرت در شب رخ می­ دهند.به لحاظ ماهانه بیشترین بسامد توفان­های تندری متعلق به ماه مارس و می باشد. در بین فصول، فصل بهار با 756 (5/17%) رخداد بیشترین  و پاییز (5/17%) و تابستان (17%) کمترین فراوانی را دارند و همچنین در دوره­ی آماری مورد مطالعه سال 1997 با 195 و سال 1985 با 12 رخداد به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را داشته است.بررسی روند تغییرات توفان­های تندری در ایستگاه های منتخب نشان می­دهد که توفان­های تندری در تمامی ایستگاه­ها به جز ایستگاه سراوان روند افزایشی دارند. این روند کاهشی در سطح 95% معنی­دار است. از دیگر نتایج این پژوهش این است که حدود 72 درصد توفان­های تندری در فاز گرم انسو (النینو) رخ می­دهد و نوسانات سالانه این پدیده مرتبط به تغییر الگوهای جوی در طی النینو می­باشد.به لحاظ آرایش مکانی بیشترین توفان­های تندری در تمامی فصول در شرق استان با مرکزیت ایستگاه­های ایرانشهر و سراوان رخ می­دهد.  این آرایش فضایی در مقیاس فصلی بدین صورت است که بیشترین توفان­های تندری تابستانه و پاییزه با منشاء حاره­ای از مرکزیت شهر ایرانشهر برخوردار است ولی در طی فصول زمستان و بهاره با منشاء برون­حاره­ای با مرکزیت شهر سراوان می­باشد

محمد سعید حمیدی، عباس علی پور، احسان علی پوری،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده

موقعیت جغرافیایی استان یزد در ایجاد تنوع فضایی و اقلیمی و فراهم نمودن بستری مناسب برای شکل­گیری انواع جاذبه های طبیعی  و فرهنگی تأثیر زیادی داشته است. با این وجود این مناطق نیازمند توجه بیشتری در زمینه توانسنجی توسعه توریسم در راستای پایداری  اجتماعی می­باشد. این پژوهش با هدف تحلیل فضایی ظرفیت توریسم مناطق کویری ونقش آن در پایداری اجتماعی، صورت پذیرفته و با توجه به ماهیت آن، از نوع کاربردی بوده و روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده­های از روش اسنادی و میدانی استفاده شده­است. روش تحلیل داده­ها به صورت کمی (آزمون آماری T تک نمونه­ای، پیرسون و روش­های AHP و بردا) بوده است. یافته­ها نشان می­دهند که، براساس نظرات متخصصان، شاخص­های مؤثر در شناسایی ظرفیت­های توریسم به ترتیب فاصله از راهها، فاصله از جاذبه های تاریخی، فاصله از مراکز سکونتگاهی، فاصله از جاذبه های طبیعی، نوع و قابلیت خاک، فاصله از منابع آب، ارتفاع، جهت شیب، شیب، کاربری اراضی و میزان بارش می­باشند. نتایج نشان می­دهد که  24 درصد از مساحت کل منطقه، دارای ظرفیت نسبتاٌ مناسب و مناسب هستند و بیشتر در قسمت­های مرکزی، شرق و شمال شرقی استان قرار دارند. مهمترین معیارهایی که باعث شده­اند این نواحی به عنوان نواحی بهینه انتخاب شوند تراکم المان­های طبیعی- اکولوژیکی همچون وجود بیابان­ها و کویرهای متنوع، ژئوتوپ­ها، سیرک­های یخچالی،  و المان­های تاریخی- فرهنگی همچون آب انبارهای سنتی، بازارها، زیارتگاه وآتشکده­ها و ... می­باشد. همچنین29 درصد از مساحت ، دارای توان متوسط بوده که بیشتر در شرق و شمال شرقی استان واقع شده است. و در نهایت پهنه­هایی که دارای توان  نامناسب و نسبتاٌ نامناسب هستند در قسمت­های شرق استان کسترش یافته که  47 درصد از کل مساحت پهنه را در برگرفته­اند.  نتایج حاصل از سنجش وضعیت پایداری اجتماعی نواحی کویر و بیابان بر اساس شاخص­های (پراکنش جمعیت، زیرساخت­های حمل و نقل، وضعیت مهاجرت و میزان محرومیت نشان می­دهد که شهرستان یزد بالاترین رتبه را دارا بوده و شهرستانهای اردکان، بافق، مهریز، تفت میبد و ابرکوه پایداری متوسط و در نهایت به ترتیب شهرستانهای خاتم، صدوق و  بهاباد جزء شهرستانهای ناپایدار و کمتر توسعه­یافته استان یزد می­باشند. نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می‌دهد که بین توسعه توریسم و پایداری اجتماعی در نواحی مختلف استان یزد، رابطه معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. این بدان معنی است که مناطقی که با روند کاهش جمعیتی، مهاجرفرستی و سطح پایین پایداری اجتماعی مواجه بوده­اند دارای قابلیت­های گردشگری پایین­تری نسبت به سایر شهرستان­های استان یزد هستند.
 
حسین راهی زهی، محمود خسروی، محسن حمیدیان‌پور،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

استان سیستان و بلوچستان به دلیل موقعیت جغرافیایی تحت تأثیر بلایای طبیعی مختلف، ازجمله گردوغبار و غلظت زیاد هواویزه قرار دارد. هدف این پژوهش تحلیل فضایی و زمانی این مخاطره در گستره استان سیستان و بلوچستان می باشد.برای دستیابی به این هدف و واکاوی تغییرات زمانی و فضایی غلظت آیروسل، از محصول عمق نوری هواویزه (AOD) سنجنده مودیس ماهواره آکٌوا و تِرآ (MODAL2_M_AER_OD) با دقت مکانی 10×10 کیلومتر طی دوره آماری 2018-2000 در دوره گرم سال (ژوئن، جولای و اوت) استفاده شد. نتایج نشان داد، بیشینه مقدار غلظت هواویزه متعلق به نواحی همچون زابل، زهک، هیرمند، هامون، ایرانشهر، بمپور، حوضه جازموریان، چابهار و کنارک میباشد. به‌طور متوسط بیشترین تغییرات زمانی غلظت هواویزه مربوط به نواحی جنوبی استان شامل دشتیاری، پُلان و چابهار و کمترین تغییرات آن در نواحی شمالی پیشین، پٌلان، چابهار، کٌنارک و بمپٌور است. روند تغییرات این شاخص بر پایه روش ناپارامتریک من-کندال در دو سطح معنی‌داری ۹۵ و ۹۹ درصد به صورت پیکسل مبنا مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این بخش نشان داد که AOD در ماه‌های ژوئن، جولای و اوت (تابستان) در مناطق جنوبی استان تا حوالی شهرستان زاهدان مانند دلگان، ایرانشهر، بمپور، بزمان، میرجاوه، نوک‌آباد، زاهدان، نصرت‌آباد، زابلی، قصرقند، ایرندگان و دشت سیب و سوران دارای روندی مثبت و افزایشی و مناطق تقریباً شمالی استان همچون کورین، زابل، زهک، سیرکان (بم پشت)، هامون دارای روندی منفی و کاهشی می‌باشند.
 
خانم حلیمه شاهزائی، دکتر محسن حمیدیان پور، دکتر مهسا فرزانه،
دوره 10، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده

شار گرمای محسوس و شار گرمای نهان از جمله متغیرهایی هستند که وابستگی زیادی به دما دارند و از طرفی اکثر متغیرهای هواشناسی وابسته به دما می‌باشند. لذا در این پژوهش قصد داریم با بررسی سیر تغییرات شار گرمایی محسوس و گرمای نهان و نسبت بین این دو به بواکاوی و آشکارسازی تغییرات اقلیمی ایران بپردازیم. بدین منظور از داده‌های باز تحلیلی NCEP/NCAR شامل شار گرمای محسوس و نهان طی دورۀ 1948-2020 در محدوده ایران استفاده شد. از نسبت این دو شار گرمایی، میزان ضریب باون محاسبه شد. برای تحلیل فضایی زمانی مکانی آنها از روش‌های درون‌یابی استفاده شد. ضمن اینکه با بهره‌گیری از روش‌های ناپارامتریک من کندال و شیب‌سن تغییرات فضایی و زمانی نیز بررسی شد. بخش اوّل نتایج نشان داد که به لحاظ مکانی میزان ضریب باون تابعی از عرض جغرافیایی و ناهمواری‌ها می‌باشد. و به لحاظ زمانی کمترین مقدار مربوط به ماه ژانویه و بیشترین مقدار مربوط به ماه ژوئیه است. نتایج بخش دوّم بیانگر این مطلب است که ضریب باون در طول زمان دارای سیر و روندی مثبت است. سیر صعودی آن بیانگر افزایش ضریب خشکی کشور است. به طوری که این وضعیت در روند مثبت و افزایش دما قابل مشاهده است.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts

Designed & Developed by : Yektaweb