جستجو در مقالات منتشر شده


9 نتیجه برای عزیزپور

فرهاد عزیزپور، وحید ریاحی، علی مؤذنی،
دوره 1، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده

مخاطرات محیطی یکی از موانع اصلی تحقق توسعه‌ی پایدار در سکونتگاه‌های انسانی (به‌ویژه روستاها) است. امروزه، با رویکرد جدیدی که به مقوله‌ی مدیریت بحران می‌شود استفاده‌ از همه‌ی دستاوردهای مدیریتی، سازماندهی و برنامه‌ریزی، قبل از وقوع بحران، امری الزامی و عقلانی است. در این باره، در مواجه‌شدن با بحران‌های احتمالی، یکی از ارکان اصلی در نظر‌گرفتن پایگاه‌های مدیریت بحران است که همه‌ی اقدامات پیشگیری، آمادگی و مقابله، از جمله امداد رسانی، اسکان موقتِ حادثه‌دیدگان، در آن مهیا شود تا پیامدها را درباره‌ی بحران احتمالی به حداقل ممکن برساند. از این رو، دهستان کهریزک به علت واقع‌شدن بر روی کمربند گسل کهریزک، وجود صنایع خطرآفرین در منطقه و عواملی جز آن برای این پژوهش انتخاب شد. در زمینه‌ی اجرای پژوهش، در مرحله نخست، معیارهای نهایی مکان‌یابی پایگاه‌های مدیریت بحران، با نظرسنجی‌کردن از متخصصین امر و بومی‌سازی آن‌ها با شرایط محدوده، انتخاب شدند. در ادامه، پس از گردآوری داده‌ها با استفاده از روش‌های کتابخانه‌ای و میدانی، از تلفیق دو مدل منطق فازی و مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP و پس از ارزیابی میدانی مکان استقرار بهینه پایگاه مدیریت بحران (گزینه‌ی شماره 3) انتخاب شد. در این پژوهش، نتایج زیر حاصل شد: - معیارهای مکان‌یابی پایگاه مدیریت بحران روستایی، صرفاً، ماهیتی محیطی (طبیعی و مصنوع) ندارد، بلکه معیارهای اجتماعی ـ اقتصادی نیز دارای اهمیت‌اند؛ -  معیارهای مؤثر بر مکان‌یابی پایگاه مدیریت بحران روستایی متأثر از الزام‌های منطقه‌ای و محلی یکسان نیستند. از این رو، بومی‌سازیِ معیارها ضرورتی است که، در مکان‌یابی، باید به آن توجه شود؛ -  ضوابط مبتنی بر معیارهای مکان‌یابی بر اساس اهداف، نوع خدمات و شرایط مکانی در سطوح گوناگون فضایی (ناحیه‌ای، محلی، شهری و روستایی) متفاوت است و نمی‌توان ضابطه‌ای را برای همه‌ی سطوح در‌نظر گرفت؛ -  مکان‌یابی، صرفاً، مبتنی بر تعیین مکان در چارچوبِ روی‌هم اندازی لایه‌های اطلاعاتی با کمک مدل‌ها نیست، بلکه انتخاب گزینه‌ی نهایی باید پس از بازدید و ارزیابی میدانی صورت بگیرد.


فرهاد عزیزپور، محمدسعید حمیدی، جمشید چابک،
دوره 2، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده

سیل بزرگ‌ترین و مهم‌ترین بحران اقلیمی است که همه‌ساله خسارات فراوانی به جامعه انسانی و محیط‌زیست او وارد می‌سازد.  مهار کامل مخاطرات و از آن جمله سیل، امکان‌پذیر نیست. بلکه، تنها می‌توان با مدیریت مناسب آن‌ها، خسارت را به حداقل رساند. مدیریت مخاطرات طبیعی (سیل)،  با تکیه بر رویکرد اجتماع‌محور (مشارکتی)، بر این باور است که بایستی جمعیت محلی آسیب‌دیده به‌عنوان افرادی که توانایی عمل و مشارکت دارند مدنظر قرار گیرند نه افرادی که نیازمند کمک دولت هستند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی میزان تمایل به مشارکت و عوامل تأثیر­گذار بر گرایش و رفتار روستاییان حوزه آبخیز رودخانه بشار در شهرستان کهکیلویه و بویراحمد برای بهره­گیری از روش­های نوین مدیریتی سیلاب است. روش­شناسی پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و بر اساس ماهیت و شیوه­ی تحلیل، توصیفی ـ تحلیلی است. روش گردآوری داده­ها و اطلاعات با توجه به ماهیت مطالعه، به دو صورت کتابخانه‌ای- اسنادی و میدانی بوده است.  همچنین در این پژوهش، به منظور برآورد میزان مشارکت مالی جامعه در معرض مخاطره سیل،  از رویکرد تجربی انتخابی مبتنی بر سود و فایده، بر اساس کارت­های ارزشیابی استفاده شده است. متغیرهای اصلی پژوهش شامل؛ کاهش اثرات مستقیم سیلاب؛ کاهش اثرات غیرمستقیم سیلاب و  حفاظت از محیط‌زیست رودخانه (به عنوان متغیرهای مستقل) و میزان تمایل به مشارکت مالی (به عنوان متغیر وابسته) هستند. جامعه آماری پژوهش، 754 خانوار ساکن در حوزه آبخیز رودخانه بشار است که از این  تعداد، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 111 خانوار برآورد شد. اطلاعات جمع­آوری شده بعد از بررسی اولیه کدگذاری شد و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS پردازش شدند. به منظور تحلیل یافته­ها، با توجه به اهداف تدوین شده،  از آزمون­ آماری T تک نمونه‌ای و مدل زوجی لوجیت استفاده شده است. نتایج نشان داد که خانوار­های روستایی  بر اساس تجربه­های شخصی، نسبت به خطرات سیل و احتمال وقوع آن در آینده آگاهی دارند و بر این اساس مایلند بخشی از هزینه کاهش خطر سیلاب را به عنوان عمل مشارکت­گرایانه برای بهره­گیری از شیوه­های نوین مدیریت سیلاب بپذیرند. همچنین مشخص شد که گرایش جامعه مورد بررسی برای مشارکت در کاهش مخاطره سیل، ارتباط تنگاتنگی با عوامل اقتصادی و اجتماعی، به‌خصوص وضعیت درآمد، سن جامعه و سطح سواد دارد و تصمیم ­گیری و رفتار آن­ها را به شدت تحت تأثیر قرار می­دهد، به طوری که می­توان گفت، رفتار جامعه تابعی از عوامل اقتصاد و اجتماعی است.


عادل سلیمانی، حسن افراخته، فرهاد عزیزپور، اصغر طهماسبی،
دوره 3، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده

شناسایی سطح کلی ظرفیت سازگاری سکونتگاه های روستای نسبت به خشکسالی، به منظور مدیریت اثربخش روستاها از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، چرا که با شناسایی و رتبه بندی توان سازگاری دهستان ها، اتخاذ استراتژی های مدیریتی متناسب جهت کاهش آسیب های ناشی از خشکسالی میسر می گردد. در این راستا، هدف کلی پژوهش حاضر اولویت بندی سطح ظرفیت سازگاری نسبت خشکسالی در بین چهار دهستان بخش مرکزی شهرستان روانسر در استان کرمانشاه است. به این منظور در تحقیق کمّی حاضر، پنج شاخص موثر و مهم سنجش ظرفیت سازگاری نسبت به خشکسالی یعنی میزان دانش سازگاری، به کارگیری استراتژی های سازگاری، وجود منابع و نهاده های لازم برای سازگاری، دسترسی به منابع و نهاده های لازم برای سازگاری و میزان مشاوره دریافتی در رابطه با روش های سازگاری، براساس بررسی ادبیات تحقیق، انتخاب گردید. سپس با استفاده از آزمون T تک نمونه ای یک طرفه، میزان تاثیرگذاری هر یک از شاخص های فوق الذکر بر ظرفیت سازگاری روستاییان از دیدگاه دهیاران بخش مرکزی شهرستان روانسر (N=48) که  به روش سرشماری انتخاب شدند، بررسی و تایید گردید، در مرحله ی بعد برای تعیین وزن شاخص‌های مذکور،‌ با استفاده از تکنیک گلوله برفی و روش نمونه‌گیری هدفمند، 10 نفر از  خبره‌گان و کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان روانسر انتخاب و از نظرات آنان بهره گرفته شد. نتایج پژوهش با استفاده از تکنیک TOPSIS براساس شاخص های مذکور، نشان داد که مناطق روستایی دهستان های حسن آباد و زالواب در شهرستان روانسر استان‌ کرمانشاه بیشترین ظرفیت سازگاری را نسبت به خشکسالی داشتند، در حالی که دهستان های بدر و دولت آباد به ترتیب ظرفیت سازگاری کمتری را نسبت به خشکسالی دارا بودند. یافته های این پژوهش می تواند توصیه هایی برای برنامه ریزان روستایی جهت مدیریت موثر بحران خشکسالی به منظور کاهش آسیب پذیری و ارتقای تاب آوری روستاییان داشته باشد.


خدیجه کریمی، وحید ریاحی، فرهاد عزیزپور، علی اکبر تقی لو،
دوره 4، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده

سکونتگاههای روستایی به مثابه نظام های مکانی فضایی در معرض پویایی ودگرگونی مداوم قرار دارند.آشکار است که در این تحولات، مجموعه عوامل و نیروهای متفاوت ومتنوعی نقش آفرین هستند اما بیشتر این عوامل به نوعی متاثر ازنظام مدیریتی است که در فضاهای روستایی نقش آفرینی می کند. این نظام، با توجه به الگوهای مختلف، دارای اثر گذاری متفاوتی بر نظام های فضایی است. براین اساس، تحقیق حاضر به دنبال بررسی دگرگونی فضایی سکونتگاههای روستایی شهرستان ارومیه مبتنی بر نقش مدیریت بحران است. قلمرو جغرافیایی مورد مطالعه، شهرستان ارومیه است که در غرب دریاچه ارومیه قرار دارد. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و بر اساس روش، توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری مورد مطالعه، 70 نفر از خبرگان دستگاههای مرتبط با مدیریت بحران شهرستان ارومیه می باشند که با روش تعیین حجم نمونه با جامعه نا معلوم با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. برای جمع‌آوری داده‌ها واطلاعات از روش کتابخانه‌ای و میدانی، از فن پرسشگری و ابزار پرسشنامه استفاده شده است. در تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون های کلموگروف اسمیرنوف، دوربین واتسون، رگرسیون، تحلیل مسیر و همبستگی پیرسون در  نرم افزار SPSS بهره گیری شده است. مبتنی بر یافته های پژوهش، این نتیجه حاصل شده است که روستاهای تحت تاثیر اقدام نظام مدیریت بحران در مواجهه با مخاطره خشکیدن دریاچه ارومیه با دگرگونی های نامناسبی در ابعاد زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی، کالبدی روبرو شدند. این دگرگونی‍‍ها، متاثراز سازوکار نظامی است که در آن بعلت دولتی بودن، تمرکز گرایی و بخشی نگری؛ پاسخگویی، مشروعیت، نقش پذیری کارآمد، عدالت محوری وجهت گیری برنامه ای در آن تضعیف شده است. در این میان، ضعف مشروعیت و ضعف در نقش پذیری کارآمد از اهمیت بالاتری برخوردار هستند. با تعمق در ماهیت عوامل و روابط مستقیم و غیر مستقیم آنها این نکته کلیدی مشخص شده است که نقش پذیری ضعیف روستاییان و نگاه ابزاری به مشارکت آنها در مدیریت بحران، عامل کلیدی بروز تحولات فضایی نامناسب در روستاهای مورد مطالعه است.

اصغر عزیزی، حسن افراخته، فرهاد عزیز پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده

تغییر پوشش اراضی به عنوان عاملی پایه در تغییرات زیست محیطی عمل کرده و به یک خطر جهانی تبدیل شده است. در این پژوهش تغییرات پوشش اراضی در نواحی گردشگری روستایی به وسیله شبکه عصبی، زنجیره مارکوف در نرم افزارهای ArcGIS، ENVI ،  Terrsetبا بهره گیری از تصاویر سنجنده های TM و OLI ماهواره لندست در یک بازه 30 ساله برای سه دوره 1985، 2000 و 2015 مورد بررسی قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان می دهد که تغییرات پوشش اراضی در فاصله زمانی سال‌های 1985 تا 2015 در پنج کلاس فضاهای مسکونی، سبز و باغی مسکونی، فضاهای بایر و کوهستانی و  ارتباطی طبقه بندی شدند. در این بررسی مساحت پوشش اراضی کوهستانی و بایر(25/13 درصد) کاهش یافته و در مقابل، بر پوشش اراضی سبز و باغی مسکونی(221/6 درصد)، مسکونی (258/5 درصد)، تجاری (264/1 درصد) و  ارتباطی (529/0 درصد) افزوده شده است. همچنین یافته های حاصل از پیش بینی با استفاده از زنجیره مارکوف CA نشان داد که با ادامه روند فعلی و بارگذاری بیش از حد بر زمین، در افق 2030 از پوشش سبز (زراعی؛ باغی و مرتع، باغی و مسکونی) و پوشش بایر و کوهستانی کاسته شده و به پوشش های مسکونی ویلایی و تجاری افزوده خواهد شد. مبتنی بر یافته های پژوهش این نتیجه حاصل شد که تغییرات پوشش اراضی نواحی گردشگری روستایی در راستای دستیابی به سود بیشتر به کاربری های ناسازگار  تبدیل شده است. این تغییر پوشش اراضی علاوه بر اثرات اقتصادی، اجتماعی، منجر به شکل گیری مخاطره زیست محیطی در دهستان برغان شده است.
 
فرهاد عزیزپور، وحید ریاحی، سمیه عزیزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

در پی وقوع بحران بیماری کرونا در نقاط مختلف جهان، پراکنش فضایی این بیماری در ایران ناهمگن بوده است. هم‌زمان با رشد روزافزون اطلاعات پیرامون بیماری‌ها و مرگ‌ومیر، روش‌های متناسب برای تحلیل این نوع داده‌ها نیز رو به گسترش است. یکی از این روش‌ها، تحلیل فضایی بیماری است. هدف از بررسی الگوی پراکنش فضایی بیماری نه فقط شناخت صرف آن، بلکه شناخت و واکاوی عوامل مؤثر بر پراکنش فضایی بیماری در سطح منطقه مورد مطالعه یعنی شهرستان دماوند به عنوان موضوع اصلی بررسی است. در این پژوهش با ماهیت توصیفی-تحلیلی که در آن برای جمع‌آوری اطلاعات از روش‌های اسنادی-میدانی استفاده شده است، ابتدا اطلاعات مورد نیاز مانند آمار تعداد مبتلایان به کرونا از ابتدای فروردین‌ماه 1399 تا پایان تیرماه 1399 با مراجعه به مرکز بهداشتی-درمانی شهرستان دماوند جمع‌آوری شد. سپس با روش‌های لکه‌های داغ، منحنی بیضوی انحراف استاندارد، آزمون همبستگی پیرسون و خودهمبستگی فضایی موران در محیط نرم‌افزار GIS الگوی پراکنش فضایی بیماری و عوامل مؤثر بر شیوع آن نشان داده شد. نتایج حاصله از تحلیل لکه‌های داغ نشان داد، بیش‌ترین لکه‌های داغ در سمت غرب و شمال غربی شهرستان قرار دارند و روستاهای قرار گرفته در این لکه‌ها با برخورداری کم از مراکز بهداشتی-درمانی تقریباً دارای تراکم جمعیتی بالایی هستند که در مجاورت یکدیگر و نزدیک به شهرها و در مسیر و جاده اصلی قرار دارند. بیش‌ترین لکه‌های سرد نیز در نواحی شرق و جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. نتایج آزمون همبستگی پیرسون و شاخص موران گویای همبستگی معنادار بین عوامل شش‌گانه مؤثر در شیوع کرونا شامل ضعف در ارائه خدمات بهداشتی-درمانی (0/23)، بالا بودن سطح تعاملات بین سکونتگاهی (0/21)، کوتاه بودن فاصله جغرافیایی بین سکونتگاه‌ها (0/20)، ساده‌سازی ریسک خطر ابتلا به کرونا (0/19)، ضعف توجه جامعه محلی به اصول مواجهه بهداشتی با مخاطره کرونا (0/17) و ضعف در اطلاع‌رسانی رسمی از مخاطره کرونا (0/16) با الگوی پراکنش خوشه‌ای است. در این پژوهش شناخت الگوی فضایی پراکنش بیماری کرونا و تحلیل فضایی علل آن می‌تواند به مدیریت کارای این بیماری کمک نماید.

صدیقه هاشمی، احمد تقدیسی، فرهاد عزیزپور،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده

ارزیابی آسیب پذیری مساکن در برابر مخاطرات از جمله زلزله به عنوان یک فرایند در چرخه تهیه و اجرای طرح های توسعه مسکن، می تواند به کاهش خسارات کالبدی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از وقوع زلزله منجر شود. از این رو این تحقیق به دنبال تبیین آسیب شناسی مسکن روستایی در شهرستان نی ریز است و براساس هدف، کاربردی و براساس روش، ترکیبی (کمی- کیفی) است. تعداد نمونه در بخش کمی 230 خانوار از 18 روستا تعیین شد. در بخش کیفی، با استفاده از روش اشباع نظری با 40 نفر از سرپرستان خانوار (هم مساکن تحت نظارت بنیاد مسکن و هم مساکن بدون نظارت) به پایان (یا اشباع) رسید. برای گردآوری اطلاعات در بخش کمی، از فنون مصاحبه و پرسشگری (با ابزار پرسشنامه) و در بخش کیفی از فن مصاحبه نیمه ساختمند استفاده شده است. برای تحلیل داده­ها و اطلاعات در بخش کمی از آزمون T و در بخش کیفی در چارچوب رویکرد تئوری زمینه ای از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. نتایج یافته های تحقیق نشان داد که آسیب پذیری مسکن روستایی صرفاً ماهیتی فیزیکی و محیطی نداشته، بلکه در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و نهادی- سازمانی نیز آسیب پذیر هستند. عدم استطاعت مالی، ضعف ساختار فیزیکی مسکن، ضعف طراحی، ضعف نظارت و اجرا، محدودیت ساختاری نظام اجتماعی- فرهنگی، کمبود تسهیلات ساختمان، ضعف در سیاست‌های حمایتی و نظارتی دولت و نهادهای عمومی از جمله عوامل و نیروهای دورنی و بیرونی مؤثر بر آسیب پذیری هستند.
 
ثریا ابراهیمی، عبدالرضا رحمانی فضلی، فرهاد عزیزپور،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده

کاهش سطح آب دریاچه ارومیه، یکی از بحران¬های محیطی است که ظرفیت سازگاری و انطباق روستاییان پیرامون آن را تحت تأثیر قرار داده است. بطوریکه هزینه¬های زیادی را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست¬محیطی متوجه ساکنان روستایی پیرامون خود کرده است. لذا، هدف از این تحقیق تحلیل عوامل موثر بر افزایش ظرفیت سازگاری در مواجهه با خشکیدن دریاچه¬ارومیه در سکونتگاههای روستایی در شهرستان میاندوآب است. پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ شیوه اجرا از نوع مطالعه کیو است. مشارکت کنندگان پژوهش 22 نفر از مدیران محلی (کارشناس فرمانداری، رئیس یا کارکنان ادارات دولتی مرتبط، بخشداری، دهیاری¬ها و شوراهای اسلامی) و نیز کارشناسان و خبرگان محلی بودند که به استفاده از روش نمونه¬گیری هدفمند (گلوله برفی) انتخاب شدند. گزارهای¬های کیو نیز با استفاده از منابع دست اول (نظرات کارشناسان، مدیران¬محلی، مشاهدات میدانی و ...) و منابع مدون (کتاب¬ها، مقالات، نشریات و ...) با روش کتابخانه ای و میدانی تدوین شدند. همچنین برای سنجش نگرش مشارکت کنندگان از کارت¬های کیو استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده¬های ماتریس¬های روش کیو (Q)، از تحلیل¬عاملی اکتشافی بر مبنای فرد (روش استنفسون) استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد، عوامل موثر بر افزایش ظرفیت سازگاری نسبت به خشکیدن دریاچه ارومیه در روستاهای نمونه مبتنی بر نگرش خبرگان در چهار گروه افزایش سرمایه-های اقتصادی و استفاده از منابع طبیعی با مقدار ویژه 40/5 و با درصد واریانس 55/24، افزایش سرمایه¬های اجتماعی و جذب سرمایه¬گذاری با مقدار ویژه 07/5 و درصد واریانس 05/23، توسعه امکانات زیرساختی و ارتقای مهارت روستاییان با مقدار ویژه آن 79/4 و درصد واریانس 80/21 و تنوع¬بخشی اقتصادی و بهبود مدیریت روستایی با مقدار ویژه 23/2 و درصد واریانس 15/10 قرار می¬گیرند. در میان این گروه¬ها، افزایش سرمایه¬های اقتصادی و استفاده از منابع طبیعی مهمترین عامل موثر بر افزایش ظرفیت سازگاری روستاهای مورد مطالعه در برابر خشکیدن دریاچه ارومیه است.
پرستو دارویی، پرویز ضیائیان فیروزآبادی، فرهاد عزیزپور، وحید ریاحی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده

فعالیت­های کشاورزی به­ عنوان یکی از محورهای اساسی رشد و توسعه و جزئی از فرایند توسعه روستایی، تضمین­ کننده­ حیات اقتصادی بسیاری از روستاهای کشور بوده که در سال­های اخیر تحت ­تاثیر بحران کم­ آبی و محدودیت­های سایر منابع تولید قرار گرفته و پایداری و حیات سکونتگاه­های روستایی را با چالش­های جدی مواجه ساخته است. در همین راستا ساماندهی الگوی کشت یا تدوین الگوی کشت بهینه یک امر ضروری در جهت نیل به اهداف توسعه پایدار کشاورزی و روستایی ایران به شمار می­ رود. برای نیل به این هدف باید کشت محصولات کشاورزی متناسب با ظرفیت­ها و قابلیت­های منابع تولیدی به­ خصوص منابع آبی و در راستای توازن­ بخشی به فضا باشد. بنابراین تعیین توزیع فضایی مناسب اراضی برای کشت انواع محصولات، از پایه­ های اصلی اجرای طرح­های تدوین الگوی کشت بهینه می ­باشد. بر همین اساس، در این پژوهش با استفاده از روش­های تصمیم­ گیری چند معیاره، به تهیه­ نقشه ­های تناسب محصولات عمده­ کشاورزی در 10 کیلومتری دو طرف حاشیه­ رودخانه زاینده ­رود در ناحیه­ سنتی لنجانات که درمعرض بحران فزاینده آب قرار گرفته ­اند، پرداخته شد. بدین ­ترتیب، ابتدا نیازهای زراعی- بوم­ شناختی دو محصول عمده ناحیه (گندم و جو) تعیین گردید و برای هر گیاه زراعی، نقشه­ های معیار با استفاده از نرم­ افزار ArcGIS طبقه­ بندی شدند. لایه ­های رقومی با اختصاص وزن به ­دست آمده از روش تحلیل سلسله مراتبی و با استفاده از روش وزن­دهی جمعی ساده روی­هم ­گذاری و تلفیق شدند و در نهایت کار پتانسیل­ سنجی و پهنه­ بندی اراضی در چهار طبقه از نا­مناسب تا خیلی­ مناسب برای کشت گندم و جو انجام شد. نتایج حاصل از نقشه­ میزان تناسب اراضی نشان داد که مجموعا 6/90 درصد و 4/91 درصد از اراضی کشاورزی محدوده به­ترتیب برای کشت گندم و جو بسیار مناسب و نسبتاً مناسب است. مناطق شمالی و شرقی محدوده، واقع در شهرستان فلاورجان و بخش شمالی شهرستان مبارکه، مناسب­ترین مناطق برای کشت گندم و جو هستند و هر چه از سمت شمال و شرق به ­طرف غرب محدوده پیش می ­رویم، از میزان استعداد مناطق کشت گندم و جو کاسته می ­شود. بافت نامناسب خاک، عمق کم خاک، شیب بالا و زهکشی پایین از مهم­ترین عوامل محدودکننده کشت گندم و جو در این مناطق هستند. همچنین، نتایج این مطالعه نشان داد که پهنه­ بندی مناسب اراضی (با هدف تناسب اراضی با الگو کشت) می ­تواند با بهینه­ سازی ساختار فضایی کشت محصولات زراعی، زمینه را برای توازن­ بخشی فضایی فراهم سازد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts

Designed & Developed by : Yektaweb