48 نتیجه برای Spatial
حمیده روشنی، رئوف مصطفی زاده، اباذر اسمعلی عوری، محسن ذبیحی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
تأثیر تغییر الگوهای زمانی و مکانی بارش بر خطر سیلاب/خشکسالی و منابع آب قابل دسترس بهعنوان مسالهای غیرقابل انکار در مدیریت منابع آب مطرح است. شاخصهای تمرکز بارش و فصلی بودن بارش از جمله از شاخصهای تبیین پراکندگی بارندگی در یک منطقه است که میتواند منجر شناسایی الگوی توزیع بارش و مدیریت پیش از وقوع خطرات طبیعی گردد. بدین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی وضیعت توزیعی زمانی و مکانی و روند تغییرات شاخصهای تمرکز و فصلی بودن بارش در 41 ایستگاه بارانسنجی استان گلستان با طول دوره آماری 38 ساله در مقیاسهای زمانی سالانه، فصلی، دوره خشک و دوره مرطوب برنامهریزی شده است. براساس نتایج، میانگین شاخص تمرکز بارش در منطقه مطالعاتی گلستان در مقیاسهای سالانه، بهار، تابستان، پاییز، زمستان، دوره خشک و دوره مرطوب بهترتیب برابر 15/13، 96/11، 15/13، 72/10، 96/9، 72/14 و 72/10 محاسبه شد. همچنین، ایستگاه چات با مقدار 79/0 (توزیع فصلی با یک فصل خشک و یک فصل مرطوب) و ایستگاه شصتکلاته با مقدار 47/0 (توزیع عمدتاً فصلی با یک فصل خشک کوتاه) بهترتیب بیشینه و کمینه مقدار شاخص فصلی بودن در استان گلستان را بهخود اختصاص میدهند. علاوه بر این، 27 و 14 ایستگاه بهترتیب دارای روند تغییرات افزایشی (معنیدار و غیرمعنیدار) و کاهشی (معنیدار و غیرمعنیدار) برای شاخصهای PCI و SI هستند. عدم پیروی بارش در استان گلستان از الگوی زمانی و مکانی واحد از دیگر دستاوردهای پژوهش حاضر است. یافتههای مطالعه حاضر میتواند بهعنوان یک راهنما در برنامهریزیها و سیاستگزاریهای مرتبط با منابع آب در منطقه مطالعاتی پژوهش مورد استفاده قرار گیرد.
زهرا کیخا، جواد بذرافشان، سیروس قنبری، عالمه کیخا،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
بلایای اتفاق افتاده در دهه های اخیر، بیانگر این است که جوامع و افراد در معرض مخاطرات، به صورت فزاینده ای آسیب پذیر شده اند، لذا تاب آوری اجتماعی ظرفیت تبدیل و تحول، تطبیق و سازگاری و توان مقابله با تنش و بحران های اجتماعی می باشد. هدف پژوهش حاضر تحلیل فضایی میزان برخورداری جامعه محلی از شاخص های اجتماعی مؤثر در تاب آوری در برابر مخاطرات محیطی در ناحیه سیستان بود. روش تحقیق به لحاظ ماهیت کاربردی و از حیث روش؛ توصیفی-تحلیلی با رویکرد کمی-پیمایشی مبتنی بر روش مدل سازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل سرپرستان خانوار در 373روستا بود که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 189 نفر به روش تصادفی طبقهای متناسب با حجم جامعه به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده های پژوهش از ابزار پرسشنامه استفاده گردید که روایی ابزارها به روش تحلیل عاملی تاییدی و پایایی ابزارها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی و تایید گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نیز در سطح آمار استنباطی از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد تکنیک حداقل مربعات جزئی و نرم افزار SMART PLS 3 استفاده گردید.یافته های پژوهش حاکی از آن است که براساس آماره های T و P ضریب مسیر ارتباط شاخص های اجتماعی با تاب آوری اجتماعی معنادار می باشد به گونه ای که مقدار T این مسیر برابر با 28/11 از مقدار بحرانی 58/2 بزرگتر بوده و مقدار P نیز کوچکتر از 05/0 می باشد. همچنین برای تحلیل فضایی عوامل اجتماعی مؤثر بر تاب آوری روستاهای موردمطالعه ازمدل WASPAS استفاده شد که حاکی از آن بود که روستاهای شهرستان زهک، بیشترین میزان Qiو روستاهای شهرستان هامون دارای کمترین میزان Qi می باشند. بنابراین می توان نتیجه گرفت بین شاخصهای اجتماعی با تاب آوری روستاییان ارتباط معناداری وجود دارد و همچنین حجم اثر شاخص اجتماعی در حد زیاد می باشد و با توجه به اینکه روستاهایی که دارای Qi بیشتری هستند تاب آوری اجتماعی بیشتری دارند لذا می توان گفت روستاهای منطقه زهک از شاخص های تاب آوری اجتماعی بالاتری برخوردار می باشند.
سعید فتحی، علی محمد خورشیددوست،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
امروزه با توجه به رشد روزافزون جمعیت، جابهجایی آن و قرار گرفتن تعداد بیشتری از جمعیت در معرض انواع بلایا، ضرورت شناسایی مخاطرات بالقوه محیطی و تعیین پهنههای مخاطرهآمیز در مناطق مختلف بیشازپیش احساس میشود. با شناخت و ارزیابی مخاطرات هر منطقه قبل از وقوع آنها میتوان بهطور قابلتوجهی از میزان خسارتها کاسته و به توسعه پایدار منطقهای دستیافت. بر همین اساس در پژوهش حاضر به تحلیل مخاطرات بالقوه محیطی در بخش سیلوانا شهرستان ارومیه با تأکید بر سه مخاطره سیلاب، زمینلغزش و زمینلرزه پرداختهشده است. منطقه مذکور به دلیل شرایط خاص جغرافیایی همچون موقعیت، تنوع ساختارهای توپوگرافی و اکولوژیکی، جمعیت متراکم و بهطورکلی وجود عوامل زمینهساز مخاطرات محیطی از استعداد بالایی برای وقوع مخاطرات محیطی برخوردار میباشد. جهت انجام تجزیهوتحلیلهای موردنظر از روش تحلیل شبکه (ANP) و روشهای فازی استفاده شده است و بدینمنظور با بررسی عوامل مختلفی همچون توپوگرافی، اقلیم، زمینشناسی، هیدرولوژی، انسانی، تاریخی 12 عنصر شامل بارش، شیب، جهت شیب، لیتولوژی، نوع خاک، فاصله از گسل، تراکم آبراهه، سطح آبهای زیرزمینی، کاربری اراضی، فاصله از جاده، تراکم لغزشها و لرزهخیزی بهعنوان معیارهای موردمطالعه تعیینشده است. نتایج تحلیل شبکه حاکی از این است که که عناصر شیب، بارش، لیتولوژی و فاصله از گسل بهترتیب دارای بیشترین اهمیت بودهاند. تلفیق معیارها نیز نشان میدهد که قسمتهای عمدهای در شمال غرب، غرب و جنوب منطقه در نواحی بسیار مخاطرهآمیز واقعشدهاند و 59 درصد از مجموع وسعت منطقه جزو مناطق پرخطر محسوب میشود. مطابق تحلیل خطرپذیری جمعیتی، 61 درصد از کل جمعیت منطقه در معرض حداقل یک مخاطره، 7 درصد در معرض دو مخاطره و 8 درصد جمعیت نیز در معرض سه مخاطره واقعشدهاند و این به معنای خطرپذیری محیطی زیاد بخش سیلوانا است.
سید محمود حسینی صدیق، مسعود جلالی، تیمور جعفری،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
تغییرات در تابش موج بلند خروجی زمین به عنوان یک شاخص حیاتی سینوپتیکی دگرگونی و مخاطرات آب و هوایی است که برای شناسایی کمربند خشک گرمسیری، چرخش سلول هادلی، نوسانات اقیانوسی-جو، ابرهای ضخیم و همرفتی، پیش بینی زلزله و گردوغبار در نظر گرفته می شود؛ هدف از این مطالعه بررسی تغییرات فصلی تابش موج بلند خروجی ایران میباشد. بدین منظور دادههای تابش موج بلند خروجی زمین طی دوره آماری 1396-1354 از پایگاه داده ncep/ncar استخراج و مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد تابش موج بلند خروجی ایران به نسبت افزایش هر سال، به مقدار W/m2 16/0+ افزایش و همچنین، با افزایش عرض جغرافیایی به مقدار W/m2 37/0- کاهش مییابد. روند تغییرات فصلی بیانگر این است که 100درصد مساحت کشور در فصل زمستان از روند افزایشی معنی داری و در فصل پاییز عدم معنی داری برخوردار بوده است. فصل تابستان 24/21 درصد و در بهار 35/18 درصد از روند کاهشی عدم معنی داری برخوردار است که در جنوب شرق شامل استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان، فارس و هرمزگان است و همچنین 76/78 درصد فصل تابستان و 65/81 درصد فصل بهار از روند افزایشی عدم معنی داری برخوردار می باشد. بررسی شاخص فضایی آماره Gi لکههای داغ تابش موج بلند خروجی ایران در فصلهای بهار، پاییز و زمستان در جنوب و جنوب شرق کشور شامل استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، جنوب فارس، بوشهر و در فصل تابستان در مرکز ایران شامل دشتهای لوت، کویر و صحرای پست نمکزار و ماسهزار طبس و همچنین در غرب ایران در استانهای کرمانشاه، خوزستان و ایلام با مرکزیت موسیان مشاهده شده است.مناطق لکه های سرد در همه فصول به صورت کمربندی از شمال شرق به سوی شمال غرب و همچنین در زاگرس شمالی مشاهده شده است که کمینه آن با میانگین W/m2220- 213 به مرکزیت خوی، ماکو، چالدران، جلفا و مرند است.
محمدجواد براتی، منوچهر فرج زاده اصل، رضا برنا،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
محدودیت هایی مانند پوشش زمانی کم و کوچک مقیاس بودن تصویر برداری مادون قرمز حرارتی در اقلیم شناسی شهری به عنوان یک چالش علمی عصر حاضر می باشد. برای رفع این مشکل، مدل های ادغام زمانی و مکانی تصاویر مانند SADFAT در سنجش از دور مورد توجه قرار گرفته است. در تحقیق حاضر قابلیت استفاده از مدل SADFAT برای بکارگیری ویژگیهای مکانی تصاویر سنجنده OLIو زمانی سنجنده MODIS، به منظور برآوردLST های مناطق شهری، ارزیابی شده است. داده های ورودی به مدل شامل رادیانس حرارتی تصاویر مودیس و لندست و باند قرمز و مادون قرمز نزدیک لندست جهت پیش بینی دمای سطح روزهای متوالی سال 2017 میلادی محدوده شهر تهران می باشد. الگوریتم با بکارگیری دو جفت تصویر مودیس و لندست در زمان مشابه و مجموعه هایی از تصاویر مودیس در زمان پیش بینی و تعیین ضریب تبدیل تغییرات رادیانس حرارتی پیکسل ناهمگن مودیس نسبت به پیکسل لندست، LST را در مناطق ناهمگن پیش بینی می کند.
برای ارزیابی نتایج مدل، تمامی پیکسل های تخمین زده شده به صورت نظیر به نظیر با پیکسل های تصویر مبنا در آن محدوده مقایسه شدند. میزان برآیند مقایسه برای روزهای فصل پاییز نشان می دهد که مدل SADFAT در این فصل بطور میانگین با ضریب همبستگی 86/0 و خطای خطای جذر میانگین مربعی 122/0 ، بالاترین دقت و در فصول دیگر با میانگین ضریب همبستگی 76/0 و خطای جذر میانگین مربعی حدود 4/0 ، دقت خوبی را ارائه نموده است . بنابراین با وجود برخی خطاهای سیستماتیک و متغیر موجود در تصاویر و اجرای الگوریتم، عملکرد این مدل برای پیش بینی LST در مقیاس زمانی روزانه و قدرت تفکیک مکانی 30 متر در شهر تهران خوب ارزیابی شد.
مجمد سلیمانی مهرنجانی، علی موحد، احمد زنگانه، زینب احمدی،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده
دکتر طاهر پریزادی، دکتر حبیب اله فصیحی، آقای فرهاد آگاه،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
مصرف مستقیم سوخت و انرژی توسط خانوارها در تولید و انتشار CO2، سهم عمده ای دارد. به همین دلیل شناخت عوامل مرتبط با مصارف خانوار در راستای برنامه ریزی و اعمال مدیریت بر انتشار کربن بسیار اهمیت داشته و در این مقاله به این موضوع پرداخته شده است. محدوده مطالعاتی، شهر اردبیل و جامعه آماری خانوارهای ساکن این شهر بوده اند. میزان مصرف گاز شهری، برق و سوخت خودرو ملاک تعیین میزان انرژی مصرفی مستقیم خانوار بوده که داده های دو مورد نخست از روی قبوض مربوط بهدست آمده و دیگری به همراه سایر داده ها با پرسش از سرپرستان خانوارهای نمونه حاصل شدهاند. تعداد نمونه بر مبنای مدل کوکران 383 خانوار تعیین شده و توزیع نمونه به صورت تصادفی خوشه ای بوده است. همچنین از ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده های پیمایشی استفاده شده است. ابتدا میزان مصرف انرژی هر خانوار نمونه بر حسب واحد مگاژول محاسبه و سپس با توجه به آن، میزان تولید CO2 هر خانوار از روی رقم انرژی، تعیین گردید. آنگاه با استفاده از قابلیت های سیستم اطلاعات جغرافیایی و ابزار درونیابی کریجینگ، نقشه های توزیع فضایی تولید شده و به کمک نرمافزار TerrSet Geospatial Monitoring and Modeling System نقشههای رابطه فضایی ترسیم گردیدند. یافتههای تحقیق نشان دادندکه پهنه های با بالاترین مصرف انرژی و تولید CO2 به صورت پراکنده در جنوب و جنوب غربی شهر و پهنه های با کمترین مقدار، در شمال، شمال شرق و مرکز شهر قرار دارند. فراوانی خانوارهای با مصرف زیادتر انرژی و تولید بیشتر CO2 در مناطق دو و یک شهرداری و فراوانی خانوارهای با کمترین مقدار، در مناطق سه و چهار بیشتربوده است. به لحاظ رقم میانگین، مناطق دو و سه، رقمی بالاتر از رقم میانگین کل شهر و مناطق یک و پنج، رقمی کمتر از آن داشته اند. 80 درصد از تولید کربن خانوارها، از منشاء مصرف خانگی مستقیم سوخت، 15 درصد از منشاء وسیله نقلیه و 5 درصد از محل مصرف برق بوده است. رابطه فضایی کل 11 متغیر مورد بررسی با تولید کربن در سطح شهر رقم 67/0 را به دست داده اما رابطه تک تک متغیرها با تولید CO2 از 49/0 برای تعداد اعضای خانواده دارنده گواهینامه رانندگی تا 17/0 برای تحصیلات سرپرست خانوار، متفاوت بوده است. پهنه های با بیشترین رابطه فضایی (8/0 و بیشتر)به صورت نواری شمالی – جنوبی در حاشیه شرقی شهر و پهنه های با کمترین رقم، (2/0 و کمتر) در شمال شرقی شهر قرار داشته اند.
حسین عساکره، سیدابوالفضل مسعودیان، فاطمه ترکارانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1400 )
چکیده
یکی از انواع رفتارهای ظاهراً آشفتۀ بارش، وردایی ماهبهماه بارش در مقیاس دههای است که نمایهای از ساختار اقلیم بارشی بشمار میآید. در پژوهش حاضر توزیع ماهبهماه بارش ایرانزمین و تغییرات دههای آن با بکارگیری نمایۀ ضریب تغییرات برای دورۀ آماری 1394-1349 و با بهرهگیری از دادههای شبکهای اسفزاری نسخۀ سوم بررسی شد. روابط این متغیر با متغیرهای مکانی - توپوگرافیک با استفاده از دادههای مدل رقومی ارتفاع و براساس شگردهای رگرسیونی برای چهار دورۀ دهساله (1364-1355، 1374-1365، 1384-1375 و 1394-1385) بررسی شد و نیز برای دستیابی به الگوی فضایی از شگرد تحلیل خوشهای استفاده شد. یافتههای پژوهش حاضر تنوع تباین ماهانۀ بارش در کشور را تایید نمود، امّا برخلاف انتظار روند بلند مدت تغییرپذیری ماهبهماه بارش عموماً در کشور فاقد معنی آماری است. همچنین طی دهههای مختلف تغییرات قابل توجهی بین نواحی با کمینه، بیشینه و در نتیجه دامنۀ تغییرات مکانی و نیز میانگین پهنهای ضریب تغییرات ماهبهماه بارش مشاهده نشد. با این وجود، نواحی توأم با بارش نسبتاً یکنواخت کشور برای چهاردهۀ متوالی رفتار تناوبی داشتهاند. همچنین گسترۀ پهنههای توأم با مقادیر مختلف تغییرپذیری نیز تغییر مییافتهاست. اگرچه در هر دهه و نیز در کل دوره این گسترهها با عوامل مکانی - توپوگرافیک در ارتباط معنیداری بودهاست، اما این رابطه نسبتاً کم بوده است. تحلیل فضایی مبتنی بر تحلیل خوشهای، 5 ناحیۀ تغییرپذیری ماهبهماه بارش بهدست داد. این نواحی از عرض جغرافیایی حدود 32 درجه به سمت شمال، به طور تقریبی از مدارات تبعیت میکنند؛ ولی در نیمۀ جنوبی کشور عموماً با نصفالنهارات ارتباط بیشتری بهنمایش میگذارند.
فاطمه ارسلانی، بهلول علیجانی، صابره ارسلانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 11-1399 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر محاسبهی سطح آلودگی و ریسک سلامت عناصر سنگین (Cd,Cr,Cu,Ni,Pb) موجود در غبار ریزشی شهر تهران و تحلیل فضایی آن است. بدینمنظور غبار ریزشی با استفاده از تلهرسوبگیر MDCOدر 28 ایستگاه شهر تهران در دوره آماری (31/3/97- 01/01/97) جمعآوری شد. جهت شناسایی و تعیین غلظت عناصر سنگین موجود در غبار ریزشی از آنالیز XRF، تحلیل فضایی آن از روش درونیابی کریجینگ و تعیین سطح آلودگی و محاسبه ریسک سلامت از شاخص آلودگی، شاخص جامع آلودگی و خطر سرطانزایی و غیرسرطانزایی استفاده شد. براساس محاسبات انجام شده مقادیر شاخص آلودگی و شاخص جامع آلودگی به ترتیب Pb>Cd>Cu>Cr>Ni است. بر اساس این شاخص آلودگی تهران در بیشتر مناطق زیاد و در مناطق حاشیهی شرقی شدید است. مقادیر شاخص خطر (HI) کل مسیرهای جذب در کودکان به ترتیب کروم> سرب> نیکل> مس> کادمیوم و در بزرگسالان به ترتیب کروم> سرب> کادمیوم> مس> نیکل میباشد. خطر سرطانزایی(CR) در کودکان و بزرگسالان به ترتیب کروم> کادمیوم> سرب>نیکل میباشد. در هر دو گروه سنی کروم دارای بیشترین خطر سرطانزایی (بیشتر از6-10×1) و نیکل کمترین خطر را دارد. کودکان بیشتر از بزرگسالان در معرض خطر قرار دارند. ارزیابی ریسک سلامت(HQ, HI, CR) نشان داد که آلودگی عناصر سنگین مورد مطالعه زیر آستانه قابل قبول برای خطرات سرطانزا و غیرسرطانزا است. بنابراین از نظر سرطانزایی خطری ندارد.
امید اشک ریز، فاطمه فلاحتی، امیر حسین گرکانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 11-1399 )
چکیده
رشد سکونتگاه ها و افزایش فعالیتهای انسانی در دشت های سیلابی به ویژه حاشیه رودخانه ها و مکانهای مستعد سیل، میزان خسارت ناشی از این مخاطره را افزایش داده است. از این رو تعیین گستره سیلاب در راستای برنامه ریزی های کاهش خطر، آمادگی و پاسخ و بازیابی و بازتوانی پس از این مخاطره از اهمیت بسزایی برخوردار است. در مطالعه حاضر از الگوریتم های متداول یادگیری ماشین و طبقه بندی تصاویر سنتینل2 جهت تولید نقشه های پوشش اراضی، آشکارسازی پهنه های سیلابی و تعیین مساحت اراضی تحت خسارت سیلاب فرودین1398 شهرستان آق قلا استفاده شد. همچنین به منظور بررسی و افزایش دقت الگوریتم ها، سه شاخص طیفی نرمال شده پوشش گیاهی(NDVI)، پهنه های آبی(MNDWI) و اراضی ساخته شده (NDBI) با تصاویر مورد استفاده ترکیب شدند. پارامترهای مختلف تنظیم هر یک از الگوریتم ها به منظور تعیین تأثیر آنها بر دقت طبقه بندی و جلوگیری از کسب نتایج خوشبینانه ناشی از همبستگی مکانی میان نمونه های آموزشی و آزمایشی، با روش اعتبارسنجی متقابل مکانی ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که ترکیب شاخص های طیفی منجر به افزایش دقت کلی الگوریتم ها شده و به منظور تولید نقشه های پوشش اراضی، الگوریتم جنگل تصادفی با دقت 83.08 درصد بدلیل استفاده از روش یادگیری جمعی از دقت و تعمیم پذیری بالاتری نسبت به سایر الگوریتم های ماشین بردار پشتیبان و شبکه عصبی با دقت به ترتیب 79.11 و75.44 درصد برخوردار است. پس از مشخص شدن دقیق ترین الگوریتم، نقشه پهنه های سیلابی با استفاده از الگوریتم جنگل تصادفی در دو کلاس اراضی آبی و غیر آبی تولید گردید و دقت کلی الگوریتم در بهینه ترین پارامترها و با ترکیب شاخص طیفی(MNDWI) 93.40 درصد بدست آمد. سپس با همپوشانی نقشه های پوشش اراضی و پهنه های سیلابی، سطح اراضی ساخته شده و اراضی زراعی و فضاهای سبز تحت خسارت سیلاب به ترتیب 4.2008 و 41.0772 کیلومتر مربع برآورد گردید.
دکتر حسن لشکری، دکتر زینب محمدی،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1401 )
چکیده
طوفان گرد و خاک همواره به عنوان یک پدیده جوی مخاطرهآمیز و محدود کننده برای همه گونه فعالیتهای انسانی و محیط طبیعی و انسانی میباشد. همهساله در مناطق مختلف جهان خسارتهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی فراوان و غیر قابل جبرانی ببار میآورد. بطور طبیعی این پدیده اقلیمی در اقلیمهای خشک و نیمه خشک ظهور و بروز بیشتری از اقلیمهای مرطوب دارد. بیابانهای گسترده و فاقد پوشش گیاهی مناسب، استفاده نامطلوب از زمین و تغییرات کاربریهای ناسازگار با اقلیم منطقه، پایین بودن سطح فناوری در این کشورها برای مقابله یا سازگاری با پدیده طوفانهای گرد و خاک و بسیاری از علل و عوامل دیگر این پدیده را به یک مخاطره تبدیل نموده است. طوفانها پدیدههای جوی تشدید شدهای هستندکه گاه با بارشهای شدید و گاه با گرد وخاک همراه میباشند. طوفانهای گرد و خاک و بخصوص طوفانهای با دید افقی کمتر از ۲۰۰ متر همواره خسارت بار و مخل آسایش ساکنین بوده است. در سالهای اخیر فراوانی این پدیده در مناطق غرب و جنوب غرب ایران بخصوص در دوره سرد سال روند افزایشی نشان میدهد. برای بررسی این پدیده، با استفاده از دادههای روزانه، دید افقی کمتر از ۲۰۰ متر منطقه غرب و جنوب غرب ایران در یک دوره آماری ۳۳ساله (۱۹۸۷ تا ۲۰۱۹) استخراج شده است. و با توجه به متفاوت بودن دو منطقه مورد نظر پراکنش ماهانه، و سالانه و فصلی طوفانهای گرد و خاک در این منطقه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که تباین اساسی بین دو منطقه مطالعاتی در پراکنش مکانی طوفانهای گرد و خاک در دو فصل پاییز و زمستان است. در این دو فصل بالاترین فراوانی طوفانهای گرد و خاک در منطقه غرب در ایستگاههای شرقی منطقه بخصوص در ایستگاههایی مانند همدان، کنگاور، قروه و بیجار است و کمترین تعداد طوفانهای گرد و خاک در غرب منطقه رخ داده است. در صورتی که در منطقه جنوب غرب بالاترین تعداد طوفانهای گرد و خاک از ایستگاههای غربی استان خوزستان گزارش شده است. ایستگاههای همانند دزفول و بستان بالاترین فراوانی طوفانهای گرد و خاک را ثبت کرده اند. به نظر میرسد طوفانهای دوره سرد منطقه غرب ایران از مبادی دورترتولید شده و در لایههای میانی جو بر روی منطقه غربی منطقه همانند همدان و کنگاور منتقل شده است. در صورتی که طوفانهای گرد و خاک منطقه جنوب غرب در شرایط همدیدی متفاوت و از مبادی نزدیکتر و در لایه زیرین وردسپهر وارد منطقه شده است.
نسرین نیک اندیش،
دوره 9، شماره 3 - ( 9-1401 )
چکیده
واکاوی آماری و تحلیل فضایی بارشهای فرین بعنوان یکی از مؤلفههای ابزار مدیریت برای پیشگیری یا کنترل خطرات ناشی از این پدیده مورد توجه قرار میگیرد. هدف این پژوهش، بررسی آماری و تحلیل فضایی بارشهای فرین در دشت کاشان است. بارشهای فرین ایستگاه همدید کاشان به صورت نقطهای در مقطع زمانی 1971-2022 میلادی و سال آبی 1351-1350 تا 1401- 1400 در مجموع 18618 روز تحلیل آماری شد. سپس شش مورد بارش فرین فراگیر انتخاب و با دادههای بارش 13 ایستگاه همدید و 11 ایستگاه باران سنجی با روشهای زمینآمار و تحلیل فضایی مورد واکاوی قرار گرفت. با استفاده از مدلهای واریوگرام و روش کریجینگ، نقشههای پهنهبندی بارش فرین دشت کاشان تهیه گردید. نتایج نشان داد فراوانی وقوع بارشهای سنگین و ابرسنگین در فصل زمستان و بارشهای بسیار سنگین در فصل بهار بیش از سایر فصول است. همبستگی بسیار بالای بارش سالانه با مجموع و فراوانی بارشهای فرین نشان میدهد حجم بارش سالانه بیش از آنکه از توزیع بارش در طول سال تأثیر پذیرد از تمرکز بارش در مقاطع کوتاه چند روزه متأثر میشود. از این رو مشخص شد بارش های فرین در بارش کل و رواناب سطحی و در نتیجه بیلان آب منطقه نقش مهمی را ایفا می کند. نقشههای پهنهبندی نشان داد بارش 20 فروردین 1399، که تمرکز آن بر نوار غربی و ارتفاعات حوضه است سبب فرسایش ارتفاعات و ایجاد سیلاب در پایکوهها و نواحی کم ارتفاع دشت میگردد. همچنین بارشهایی مانند بارش 17 اسفند 1397 که بیشترین تمرکز آن در نواحی مرکزی است، برای ایجاد آبگرفتگی توان بالایی دارند .
دکتر علیرضا محمدی، دکتر لطف اله ملکی، قاسم فتحی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
مدل های تحلیل فضایی به ارائه الگو و راهکار واحدی برای حل مسائل مختلف حوزه مطالعه ای می پردازد، یکی از کاربردهای این مدل ها در سنجش مخاطرات شهری است. در سال های اخیر با وقوع بحران های مختلف در جوامع شهری، سیستم مدیریت شهری و طرحهای توسعه ای در پی دسترسی به الگوهای پیشگیری و مقابله با این بحران ها هستند، هدف این پژوهش مرور ادبیات پیرامون کاربرد مدل های تحلیل فضائی در سنجش مخاطرات شهری به شیوه فراتحلیل است، بنابراین این پژوهش با بررسی و جمع بندی مقالات خارجی انجام یافته(جامعه آماری پژوهش) در رابطه با این موضوع در پی شناسائی، تجزیه و تحلیل و جمعبندی راهکارهای پیشینه های مورد بررسی است. بحث جامعه آماری با چهار سنجه استاندارد تحلیل فضائی، شامل: توصیف و شناسائی پراکندگی مخاطرات، استدلال پراکندگی مخاطرات، درونیابی و برنامهریزی فضائی صورت میگیرد. جامعه آماری پژوهش، تحقیقات و مقالات نمایه شده در پایگاه های علمی Sciencdirect، Willey، Web of Science در بازه سال 2021-2000 است که از بین 99 مقاله، 78 مقاله به شیوه غربالگری مطابق اهداف و شاخص های پژوهش انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفته اند. تحلیل به دو صورت آمار توصیفی در نرم افزار SPSS و آمار استنباطی در نرم افزار جامع فراتحلیل CMA2 صورت گرفت. برای پاسخگویی به سوالات پژوهش که بدنبال چگونگی کاربرد هر یک از این چهار مولفه در پژوهش های گذشته است، محقق برای هر مولفه به سنجش اندازه اثر(شاخص اندازه اثر r)، سوءگیری انتشار تحقیقات(آمارههای QوI2)، ناهمگونی تحقیقات(آزمون رگرسیون ایگر، تعداد ناکامل بی خطر و اصلاح و برازش دووال توئیدی) و متغیرهای تعدیل کننده در تحقیقات بررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که درمجموع در مولفه توصیفات پراکندگی مخاطرات، اغلب تحقیقات در مدل های بکار برده شده خود نتوانسته اند توصیف عمومی ملموس و مناسبی را ارائه دهند، اما در مولفه های استدلال پراکندگی، درونیابی و برنامهریزی فضایی مخاطرات شهری بنا به نمره میانگین اندازه اثر، مدل های کاربردی بکار برده شده در تحقیقات به طور نسبی توانسته اند با مدل کاربردی تحلیل فضایی در تحقیقشان توجیه مناسب و نتایج ملموسی ارائه بدهند.
خانم سوسن حیدری، دکتر مصطفی کریمی، دکتر قاسم عزیزی، دکتر علی اکبر شمسی پور،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
شناخت الگوهای مکانی رخداد خشکسالی نقش مهمی در پایش، پیشآگاهی و پیشبینی، مقابله، کاهش آسیبپذیری و افزایش سازگاری با این مخاطره دارد. هدف پژوهش شناسایی پراکنش مکانی و تحلیل الگوهای مکانی سالانه، فصلی و ماهانه شدتهای خشکسالی ایران است. با این هدف، استخراج شدتهای خشکسالی از دادههای بارش ماهانه بازکاوی شده (ERA5) مرکز پیشبینی میان مدت اروپا (ECMWF) در بازه زمانی 2021-1979 و شاخص ZSI انجام شد. برای دستیابی به هدف تحقیق و تبیین الگوی مکانی حاکم بر فراوانی شدتهای خشکسالی (بسیارشدید، شدید، متوسط و ضعیف) از روشهای آمار فضایی مانند خودهمبستگی موران جهانی، شاخص انسیلن محلی موران و لکههای داغ استفاده شد. نتایج شاخص موران جهانی نشان داد که با افزایش شدت، پراکنش مکانی پدیده خشکسالی خوشهای شده است. توزیع مکانی شاخص موران محلی و لکههای داغ نیز این امر را تأیید میکنند. تضاد بسیار واضح در خوشههای محلی رخداد بالا (پایین) و همچنین لکههای داغ (سرد) خشکسالیهای شدید (بسیار شدید) سالانه در جنوب، جنوبشرق و شرق دیده شد. در فصل پاییز خشکسالیهای ضعیف تا بسیارشدید، جهتگیری جنوبشرقی- شمالغربی دارند. اما در فصل بهار و زمستان الگوی مکانی خشکسالی بسیارشدید برعکس خشکسالی شدید و متوسط است. با وجود تغییرپذیری نسبتاً بالای بیشینه خودهمبستگی فضایی مثبت خشکسالیهای شدید و بسیارشدید ماهانه، الگوی مکانی آنها تقریباً مشابه است. تشکیل خوشههای مکانی خشکسالیهای شدید و بسیار شدید در شمالغرب، شمالشرق و بهویژه سواحلخزری، هشدار جدی در مورد مدیریت منابع آب بهخصوص برای فعالیتهای مبتنی بر رخداد بارش، مانند کشاورزی است.
دکتر علی اکبر شمسی پور، دکتر حدیث صادقی، دکتر حسین محمدی، دکتر مصطفی کریمی،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
اقلیم از عوامل تعیینکننده در کمیت و کیفیت تولید محصولات کشاورزی است، این پژوهش ارتباط میان عناصر اقلیمی بارش و دما به عنوان متغیرهای مستقل با عملکرد برنج 40 شهرستان و گندم30 شهرستان به عنوان متغیرهای وابسته در سواحل جنوبی دریای خزر در طول دوره آماری 1379-1395 واکاوی شد. با استفاده از آزمون خودهمبستگی موران و رگرسیون وزندار جغرافیایی تحلیلهای آمار فضایی انجام شد. براساس نتایج حاصل از شاخص موران بهترتیب بهمیزان 434821/0z= برای برنج و719571/0z= برای گندم نشان داد که الگوی توزیع فضایی عملکرد برنج و گندم دارای الگوی خوشهای است. تأثیر مثبت بارش در عملکرد برنج در شرق دریای خزر با دامنه ضرایب رگرسیون020/0 تا 540/0 قابل توجه است؛ همچنین نتایج حاکی از رابطه منفی میان متغیر دما با عملکرد برنج در جنوبشرق و شرق و اثر مثبت آن بر عملکرد برنج در دیگر نواحی بود. تأثیر بارش بر عملکرد گندم در غرب و مرکز منطقه با دامنه ضرایب رگرسیون 481/0- تا 871/0- منفی بدست آمد. همچنین نتایج حاکی از رابطه منفی دما با عملکرد گندم در شرق و جنوبشرقی نوار ساحلی و رابطه مثبت دما با عملکرد گندم در دیگر مناطق بود. در نهایت نتایج حاکی از آن بود که در بخشهای غربی و مرکزی به علت بارش فراوان و تعداد ساعات آفتابی کم افزایش در مقدار دما مطلوبتر از افزایش مقدار بارش است و در نواحی شرقی و جنوبشرق منطقه که میزان بارش آن پایینتر از آستانه مورد نیاز برنج و گندم است افزایش در میزان بارش مطلوبتر است.
خانم لیلا بابایی، خانم ناهیده پرچمی، آقای رئوف مصطفیزاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
در بررسی تغییرات پاسخ هیدرولوژیکی ناشی از تغییر اقلیم میتوان از شاخصهای مستخرج از منحنی تداوم جریان استفاده نمود. هدف از این تحقیق مشخص کردن شاخصهای سیل و جریان کمینه با استفاده از منحنی تداوم جریان در ایستگاههای هیدرومتری استان اردبیل میباشد. در این تحقیق تغییرات زمانی و مکانی شاخصهای Q10،Q50، Q90، Q90/50و شاخصLane در 31 ایستگاه هیدرومتری استان اردبیل طی دوره 1372تا 1393 ارزیابی شد. در این مطالعه 5 ایستگاه (حاجاحمدکندی، ننهکران، شمسآباد، پلسلطانی و بوران) که دارای جریانهای حداقل، متوسط و حداکثر هستند، برای نمایش نتایج گرافیکی انتخاب شدند. ایستگاههای مذکور از نظر دبی و مساحت بررسی شده و منحنی تداوم جریان و منحنی تداوم جریان بیبعد براساس متوسط دبی و مساحت رسم شد. همچنین روند تغییرات زمانی شاخصهای Q10،Q50، Q90،Q90/50 و شاخص Laneبا آزمون ناپارامتری منکندال محاسبه شد. براساس نتایج بهدست آمده شاخص Q10(جریان سیلابی) در ایستگاههای واقع بر روی رودخانه اصلی قرهسو در سطح یک درصد دارای روند کاهشی معنیدار بوده است. شاخص Q50(جریان متوسط) در اکثر ایستگاهها دارای روند کاهشی معنیدار بوده است. علاوه بر این، مقدار شاخصهای Q90 و Q90/50 نیز در اکثر ایستگاهها دارای روند کاهشی معنیدار در سطح p < 0.05)) بودهاند. در خصوص شاخص Laneبهعنوان شاخص مرتبط با سیل، در ایستگاههای اربابکندی و دوستبیگلو که تحت تاثیر احداث سد بودهاند روند کاهشی معنیدار داشتهاند. در نتایج تغییرات مکانی، شاخص (Lane) بیانگر سیلاب اوج است که مقادیر بالای آن در محدوده شرق و مرکز استان بیشتر است. در مجموع مقادیر شاخصهای مرتبط با جریانهای سیلابی در حوزههای بالادست استان روند افزایش داشته و نیز مقادیر مرتبط با جریان متوسط و نیز شاخص مشارکت جریان پایه در اکثر ایستگاهها روند کاهشی معنیدار داشته است.
فاطمه عمادالدین، دکتر علی احمدآبادی، سید مروت افتخاری، معصومه اسدی گندمانی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
امروزه نرخ فرونشست زمین در بسیاری مناطق از جمله سکونتگاههای شهری و روستایی به دلیل برداشت بیرویه و کاهش سطح آبهای زیرزمینی، افزایش یافته است. فرونشست زمین اثرات منفی بر اجزای اکوسیستم محیطی از جمله آبخوانها و لایههای خاک و همچنین بر زیرساختهای انسان ساخت دارد. بنابراین ارزیابی و تحلیل فضایی آسیب پذیری در وجوه محیطی، سکونتگاههای انسانی و زیرساختها در اثر فرونشست زمین بخصوص در مناطق کلانشهری مستعد ضروری است. در پژوهش حاضر دشت جنوب غربی شهر تهران به عنوان عرصه مطالعاتی انتخاب شده و پراکندگی مکانی آسیب پذیری محیطی و همچنین انسانی شامل زیرساختها، تاسیسات شهری و سکونتگاههای اقماری و پر جمعیت شهر تهران، مدلسازی و تحلیل گردید. بدین منظور ابتدا با تکنیک تداخلسنجی راداری نرخ فرونشست زمین برآورد و همچنین تغییرات عمق آب زیرزمینی در یک بازه 12 ساله استخراج گردیده و میزان همبستگی فضایی فرونشست با تغییرات عمق آب زیرزمینی تحلیل شده است. به منظور مدلسازی آسیب پذیری در قالب روش تحلیل شبکه مربعی از نقشه معیارهای عمق و سطح تراز آب زیرزمینی، شبکه رودخانه ،پهنه سیلابی، خطوط مترو، شبکه حمل و نقل جادهای، حاصلخیزی خاک و تراکم جمعیت در مناطق شهری با مدل همپوشانی مکانیSAW استفاده شده است. میانگین فرونشست به صورت پراکنده در چهار پهنه اصلی در سراسر دشت برابر با 9/9 سانتیمتر در 12 سال برآورد شد. نتایج تحلیل همبستگی فضایی فرونشست زمین و تغییرات تراز آب زیرزمینی در دشت جنوب غربی تهران مقدار R برابر با 61/0 را نشان میدهد به عبارتی گویای این واقعیت است که بخش عمده الگوی فرونشست در دشت تهران از تغییرات عمق آب زیرزمینی پیروی می کند. نتایج پراکندگی مکانی آسیب پذیری، گویای وجود پهنه های دارای آسیب پذیری خیلی زیاد در مرکز و شمال دشت است. علت آسیب پذیری بالای این پهنه ها وجود سکونتگاههای شهری با تراکم جمعیت بالا، وجود پهنه های سیلابی، تراکم بالا راههای اصلی ارتباطی، مسیر رودخانه و وسعت زیاد خاکهای حاصلخیز در این شبکه ها است. از طرف دیگر در مناطق جنوبی دشت تهران، پهنه هایی با آسیب پذیری کم و خیلی کم پراکنده دیده می شود. که علت آن خاک نامناسب، دور بودن از پهنه های سیلابی، عدم وجود سکونتگاههای شهری تراکم زیاد و تراکم کم راههای ارتباطی اصلی است. به نظر میرسد نتایج پژوهش بخصوص در بخش پراکندگی مکانی آسیب پذیری ناشی از فرونشست، بتواند در تصمیم گیریهای توسعه شهری و منطقه ای لحاظ گردد تا توسعه با هزینه کمتر محیطی و انسانی بخصوص در آینده همراه شود.
نبی محمدی، بهروز ساری صراف، هاشم رستم زاده،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
امروزه به دلیل گرمایش جهانی، خشکسالی و رخداد دوره های سرد و تنش های گرمایی، بررسی فرین های اقلیمی دارای اهمیت زیادی است. لذا در این پژوهش به پیشنگری بلند مدت تغییرات فرین های دمایی در شمال غرب ایران در دوره پایه (2014-1985) و سه دوره آینده نزدیک(2050-2021)، آینده متوسط(2080-2051) و آینده دور(2100-2081) پرداخته شد. بدین منظور از 2 شاخص حدی دمایی شامل تداوم دوره گرم (WSDI) و تداوم دوره سرد (CSDI) و آزمون روند من کندال (Maan-Kendall) جهت بررسی تغییرات استفاده شد. برای پیشنگری تغییرات نمایه ها در دوره آینده نیز پس از ارزیابی 7 مدل گردش کلی (GCMs) از سری مدلهای گزارش ششم (CMIP6) از دو مدل بهینه تحت سه سناریوی خط سیر مشترک اجتماعی- اقتصادی شامل SSP3-7.0، SSP1-2.6 و SSP5-8.5 بهره گرفته شد. توزیع فضایی روند تغییرات تداوم دوره گرم در دوره پایه نشان داد که هسته بیشینه آن در جنوب و جنوبغربی منطقه قرار دارد و با حرکت به سمت شمال و شمال شرقی از میزان آن کاسته می شود. تغییرات مکانی نمایه تداوم دوره سرد با هسته های بیشینه آن در نواحی غربی و اطراف دریاچه ارومیه و هسته های کمینه در نواحی مرکزی و شمالی منطقه مشخص می شود. بر اساس نتایج، میانگین تداوم دوره گرم و تداوم دوره سرد در دوره پایه به ترتیب برابر با 53/5 و 80/3 روز در سال است که حداکثر و حداقل تداوم دوره گرم با 1/8 و 7/2 روز به ترتیب مربوط به ایستگاههای پیرانشهر و پارس آباد و حداکثر و حداقل تداوم دوره سرد نیز با 7/5 و 32/1 روز مربوط به ایستگاههای زرینه و مریوان است. بررسی روند تغییرات نیز نشان داد که در بیشتر ایستگاهها نمایه WSDI دارای روند افزایشی است که این روند در برخی ایستگاهها معنی دار شده است ولی نمایه CSDI دارای روند کاهشی و درهیچ کدام از ایستگاهها معنی دار نشده است. ارزیابی مدلهای مختلف با شاخصهای خطاسنجی مختلف نیز نشان داد که مدلهای MRI-ESM2-0 و MPI-ESM1-2-L بهترین عملکرد را در شبیهسازی فرین های دمایی در منطقه مورد مطالعه دارند. توزیع روند تغییرات در دوره آینده نیز نشان داد که نمایه WSDI در بیشتر ایستگاهها و بر اساس هر سه سناریو به ویژه سناریوی SSP5-8.5 دارای روند افزایشی خواهد بود ولی روند CSDI در بیشتر ایستگاهها کاهشی و براساس سناریوهای SSP3-7.0 و SSP5-8.5 معنی دار خواهد بود.
پرستو دارویی، پرویز ضیائیان فیروزآبادی، فرهاد عزیزپور، وحید ریاحی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
فعالیتهای کشاورزی به عنوان یکی از محورهای اساسی رشد و توسعه و جزئی از فرایند توسعه روستایی، تضمین کننده حیات اقتصادی بسیاری از روستاهای کشور بوده که در سالهای اخیر تحت تاثیر بحران کم آبی و محدودیتهای سایر منابع تولید قرار گرفته و پایداری و حیات سکونتگاههای روستایی را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. در همین راستا ساماندهی الگوی کشت یا تدوین الگوی کشت بهینه یک امر ضروری در جهت نیل به اهداف توسعه پایدار کشاورزی و روستایی ایران به شمار می رود. برای نیل به این هدف باید کشت محصولات کشاورزی متناسب با ظرفیتها و قابلیتهای منابع تولیدی به خصوص منابع آبی و در راستای توازن بخشی به فضا باشد. بنابراین تعیین توزیع فضایی مناسب اراضی برای کشت انواع محصولات، از پایه های اصلی اجرای طرحهای تدوین الگوی کشت بهینه می باشد. بر همین اساس، در این پژوهش با استفاده از روشهای تصمیم گیری چند معیاره، به تهیه نقشه های تناسب محصولات عمده کشاورزی در 10 کیلومتری دو طرف حاشیه رودخانه زاینده رود در ناحیه سنتی لنجانات که درمعرض بحران فزاینده آب قرار گرفته اند، پرداخته شد. بدین ترتیب، ابتدا نیازهای زراعی- بوم شناختی دو محصول عمده ناحیه (گندم و جو) تعیین گردید و برای هر گیاه زراعی، نقشه های معیار با استفاده از نرم افزار ArcGIS طبقه بندی شدند. لایه های رقومی با اختصاص وزن به دست آمده از روش تحلیل سلسله مراتبی و با استفاده از روش وزندهی جمعی ساده رویهم گذاری و تلفیق شدند و در نهایت کار پتانسیل سنجی و پهنه بندی اراضی در چهار طبقه از نامناسب تا خیلی مناسب برای کشت گندم و جو انجام شد. نتایج حاصل از نقشه میزان تناسب اراضی نشان داد که مجموعا 6/90 درصد و 4/91 درصد از اراضی کشاورزی محدوده بهترتیب برای کشت گندم و جو بسیار مناسب و نسبتاً مناسب است. مناطق شمالی و شرقی محدوده، واقع در شهرستان فلاورجان و بخش شمالی شهرستان مبارکه، مناسبترین مناطق برای کشت گندم و جو هستند و هر چه از سمت شمال و شرق به طرف غرب محدوده پیش می رویم، از میزان استعداد مناطق کشت گندم و جو کاسته می شود. بافت نامناسب خاک، عمق کم خاک، شیب بالا و زهکشی پایین از مهمترین عوامل محدودکننده کشت گندم و جو در این مناطق هستند. همچنین، نتایج این مطالعه نشان داد که پهنه بندی مناسب اراضی (با هدف تناسب اراضی با الگو کشت) می تواند با بهینه سازی ساختار فضایی کشت محصولات زراعی، زمینه را برای توازن بخشی فضایی فراهم سازد.
خهبات درفشی،
دوره 11، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
شهر بابلسر در مصب رودخانه بابلرود در کرانه جنوبی دریای مازندران استقرار دارد که سیمای کلی آن شامل دریای مازندران در شمال، رودخانههای بابلرود در مرکز و شازدهرود در شرق، بافت مسکونی بههمراه فضاهای باز و سبز و زمینهای کشاورزی در جنوب شهر میباشد. پژوهش حاضر به رویکردی توصیفی- تحلیلی از نوع میدانی و با استفاده از دادههای مکانی مرتبط با مسأله تحقیق در پی بررسی تأثیر نوسانات تراز آب دریا بر روی تغییرات کاربری اراضی در منطقه ساحلی شهر بابلسر است. بهمنظور استخراج خطوط ساحلی متناظر با پایینترین و بالاترین تراز آب که بهترتیب در سالهای 1356 (5/28- متر) و 1372 (24/25- متر)، و نیز پایینترین سطح طی سه ده اخیر (31/27- متر) که در سال 1398 رخ داده است، تصاویر ماهوارهای و روشهای فیلترگذاری و آستانه هیستوگرام استفاده شد. برای استخراج خط ساحل سال 1356 بهعنوان پایینترین تراز، تصویر ماهواره Landsat سنجنده MSS بهکار گرفته شد. تصویر سنجنده TM ماهواره Landsat برای استخراج خط ساحل تیر ماه 1374 و تصویر ماهواره Sentinel-2 هم برای استخراج خط ساحل آبان 1398 استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد خط ساحل سال 1356 متناظر با پایینترین تراز آب ثبت شده، در موقعیت پسروی نسبت به خط ساحل دوره بعدی قرار دارد. پس از این سال و با بالا آمدن تراز آب دریا، موقعیت خط ساحل به سمت خشکی پیشروی داشته که در سال 1374 به بیشترین حد پیشروی خود رسیده است. بررسی مقدار اراضی ساحلی زیر آب رفته بر اثر بالا آمدن تراز آب دریای مازندران در طول حدود 10 کیلومتر از نوار ساحلی شهر بابلسر حاکی از آن است که 118 هکتار از این اراضی زیر آب رفته است. از سال 1374 به بعد و در نتیجه ساخت موجشکنهای بندر، وضعیت فرسایش و رسوبگذاری در اثر تغییرات تراز آب دریا از وضعیت بکر و طبیعی خارج شده است. اگرچه عدم رعایت حریم دریای مازندران و نیز پهنه اراضی مستحدث با بالا آوردن تراز ارتفاعی زمینهای نوار ساحلی همراه بوده است، اما اگر تراز آب دریا دوباره بالا بیاید، تخریب این تأسیسات مسکونی و تفریحی، به زیر آب رفتن آنها، تهدید محدوده شهری از نظر تخلیه فاضلاب و افزایش سفره آب زیرزمینی که خود پیامدهای خطرناک بهداشتی و عمرانی را در پی دارد، دور از انتظار نخواهد بود. تعداد زیادی از هتلهای نوار ساحلی از جمله هتلها و اماکن اقامتی بابلسر در محدوده حریم دریای مازندران واقع شدهاند.