91 نتیجه برای Co
حامد عباسی، سیامک شرفی، زهره مریانجی،
دوره 4، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
انسان از ابتدای حیات خود دائما با تهدید های ژئومورفیک مواجه بوده و این مخاطرات، خسارات جانی و مالی را در زیستگاههای انسانی و به ویژه در شهر ها برای جوامع انسانی به دنبال داشته است. امروزه شهرها در نقاط مختلف دنیا به دلایل متعدد در معرض آسیب ناشی از مخاطرات ژئومورفیک قرار دارند، که شهرهای استان لرستان واقع در رشته کوههای زاگرس نیز از این قضیه مستثنی نیستند. هدف از این تحقیق پهنه بندی و شناسایی پهنه های پرخطر ژئومورفیک در مناطق شهری استان لرستان با استفاده از روش توصیفی- تحلیل و تجربی می باشد. در روش توصیفی داده ها و اطلاعات مورد نیاز از منابع و سازمانهای مختلف تهیه شد. در روش تحلیلی عوامل موثر در پهنه بندی مخاطرات ژئومورفیک زلزله، سیل، زمین لغزش و روانگرایی و تلفیق آنها جهت تهیه نقشه مخاطرات ژئومورفیک با استفاده از تحلیل های مکانی GIS و مدل های AHP و منطق فازی انجام گرفت. ابتدا پارامترهای موثر در رخداد هر یک از مخاطرات شناسایی و پس از استانداردسازی پارامترها با استفاده از توابع کاهشی و افزایشی منطق فازی و وزن دهی به پارامترها با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی، پهنه های پرخطر در شهرها شناسایی شد. نتایج نشان داد که اکثر شهرهای استان لرستان به دلیل عبور رودخانه های اصلی از محدوده شهرها، در معرض خطر سیلاب قرار دارند. هم چنین مشخص شد که شهرهای واقع در غرب استان در معرض خطر سیلاب و شهرهای شرق استان در معرض خطر زلزله و رخدادهای ژئومورفیک ناشی از زلزله مانند زمین لغزش و روانگرایی قرار دارند.
سعید حمزه، زهرا فراهانی، شهریار مهدوی، امید چترآبگون، مهدی غلام نیا،
دوره 4، شماره 3 - ( 6-1396 )
چکیده
با توجه به روند تغییرات اقلیم و کاهش بارندگی در دهه اخیر، خشکسالی به یک مشکل بزرگ در جهان و بالاخص در مناطق خشک و نیمه خشک از قبیل ایران تبدیل شده است. از این رو پایش و مدیریت آن امری مهم میباشد. در مقابل روشهای سنتی که مبتنی بر مشاهدات ایستگاههای هواشناسی هستند و بیشتر به بررسی خشکسالی هواشناسی میپردازند، استفاده از تکنیک سنجش از دور و تصاویر ماهواره ای به عنوان یک ابزار مفید جهت پایش مکانی و زمانی خشکسالی کشاورزی مورد توجه محققین واقع شده است. اما استفاده از این تکنیک و نتایج حاصل از آن همچنان نیاز به ارزیابی و واسنجی برای مناطق مختلف دارد. هدف از این مطالعه بررسی الگوهای مکانی و زمانی خشکسالی با استفاده از دادههای ماهواره ای سنجنده مادیس بین سالهای 2013-2000 میباشد. بدین منظور شاخصهای خشکسالی بر مبنای دادههای ماهوارهای شامل: شاخص اختلاف نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI)، شاخص وضعیت پوشش گیاهی (VCI)، شاخص وضعیت دما (TCI)، شاخص خشکی (TDVI) و شاخص رطوبت خاک (SWI) از روی تصاویر مادیس برای دوره زمانی مورد نظر و در مقیاسهای زمانی فصلی، شش ماهه و سالانه استخراج گردید و نتایج حاصل از این شاخص ها با مقادیر شاخص بارش استاندارد (SPI) مقایسه گردید. نتایج نشان می دهد که محدوده مطالعاتی به طور کلی از پوشش گیاهی متوسط تا کم برخوردار است. برمبنای محاسبههای انجام شده شرایط اقلیمی محدوده با نتایج حاصل از شاخص گیاهی VCI در مقیاس فصلی، تطابق بیشتری دارد. در نتیجه شاخص VCI به عنوان بهترین شاخص جهت پایش خشکسالی کشاورزی استان مرکزی انتخاب گردید. همچنین نتایج به دست آمده از به کار گیری شاخص گیاهی VCI، نشان دهنده وضعیت خشکسالی در سال های 2000 و 2008 و وضعیت ترسالی در سال های 2009 و 2010 نسبت به دوره مطالعاتی در منطقه می باشد.
مرضیه تابع، ابوالفضل رنجبر فردوئی، سید حجت موسوی، محمد خسروشاهی،
دوره 4، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
مدیریت صحیح اکوسیستمهای طبیعی بدون آگاهی از وضعیت سلامت اجزاء آن امکانپذیر نیست. پوشش گیاهی به عنوان اصلیترین جزء اکوسیستم نقش مهمی در سلامت آن ایفا میکند. یکی از ویژگیهای تعیین کننده سلامت پوشش گیاهی قابلیت بازگشتپذیری آن در مواجهه با آشفتگیهای محیطی است. این پژوهش در شمال شرق استان خراسان جنوبی با هدف کمّیسازی قابلیت بازگشتپذیری پوشش گیاهی به نمایندگی از سلامت اکوسیستم در پاسخ به تغییرات بلند مدت بارش انجام شد. ابتدا استانداردسازی بارش سالانه در طول بازه زمانی سی ساله با روش SPI انجام شد. سپس تغییرات میانگین شاخص TNDVI حاصل از تصاویر ماهوارهای لندست بررسی و بازگشتپذیری با محاسبه چهار عامل موثر (دامنه تغییرات، انعطافپذیری، استهلاک و ترمیم) آزمون گردید. طبق نتایج، دامنه این تغییرات در دوره بررسی، 04/6 درصد بوده و پوشش گیاهی مقادیر متفاوتی از استهلاک را در سالهای مختلف داشته است. مشخصترین نمونه بازگشتپذیری پوشش گیاهی، بین سالهای 1986 تا 1996 اتفاق افتاده که میزان انعطافپذیری 7/0 و استهلاک صفر بوده است. پوشش گیاهی در این دوره پس از رفع آثار خشکسالی (1986)، نه تنها به میزان پوشش گیاهی سال مرجع با ترسالی شدید (1986) بازگشته بلکه به میزان 25/0 درصد نیز افزایش داشته است. این افزایش تحت عنوان شاخص ترمیم (Hysteresis) برای اولین بار در مبحث سلامت اکوسیستم به صورت کمّی در مطالعه حاضر ارائه گردیده است. مجموعه محاسبات کمّی نشان میدهد علیرغم حاکمّیت کاهش میزان بارش سالانه و رخدادهای خشکسالی، پوشش گیاهی توانسته است قابلیت بازگشتپذیری خود را حفظ نماید که بیانگر وجود سلامت پوشش گیاهی در اکوسیستم مورد بررسی است.
یوسف قویدل رحیمی، اسماعیل عباسی، منوچهر فرج زاده،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
حدوث وقایع فرین اقلیمی ازجمله توفانهای حارهای سالانه مخاطرات جبرانناپذیری را در مناطق تحت سیطره خود بر جای میگذارند. شناخت این وقایع و علم به زمان رخداد آنها میتواند در مدیریت حوادث غیرمترقبه ناشی از آنها راهگشا باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر واکاوی شرایط همدیدی جو همزمان با رخداد چرخند حارهای مورخ 05 تا 08 ژوئن 1948 که سواحل جنوبی ایران را تحت تاثیر قرار داده است، میباشد. دادههای مورد استفاده جهت تحلیل دینامیک و ترمودینامیک چرخند حارهای مورد بررسی شامل فشار تراز دریا، ارتفاع ژئوپتانسیل، مؤلفههای مداری و نصفالنهاری باد، میزان انرژی پتانسیل در دسترس همرفت، سرعت قائم، دمای سطح دریا، نم ویژه و پوشش ابر میباشد که از پایگاه ECMWF با قدرت تفکیک مکانی یک درجه اخذ گردید. نتایج نشان داد که اندرکنش بین زبانههای پرفشار جنب حاره بر روی عربستان، تبت و ایران و چرخند حارهای زمینه فعالیت و جابهجایی چرخند حارهای را فراهم نموده است. به نظر میرسد عمدهترین عامل شکلگیری این چرخند ایجاد همگرایی در تراز دریا توسط جریانات قائم بالاسو و واگرایی ایجاد شده در هسته رودباد تراز پایین جو باشد؛ بطوری که بیشینه سرعت باد در رودباد مذکور به 22 متر بر ثانیه رسیده است. در تمامی روزهای فعالیت چرخند سرعت رودباد تراز پایین جو نسبت به رودباد تراز 500 میلی بار بیشتر میباشد که خود نشان از شکلگیری و توسعه این چرخند حارهای از ترازهای زیرین جو به ارتفاعات بالاتر می باشد.
امیر صفاری، عباسعلی نوری، جلال کرمی،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
هاجر پاکباز، محمود خسروی، تقی طاوسی، پیمان محمودی،
دوره 5، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
در این مطالعه هدف آن است که در یک مطالعه جامع الگوهای فضایی تنشهای گرمایی ایران در یک مقیاس منطقهای با استفاده از شاخص عدم آسایش (DI) مورد بررسی قرار گیرد. لذا در راستای رسیدن به این هدف، دادههای روزانه میانگین دما و رطوبت نسبی برای یک دوره آماری 30 ساله (2016-1987) برای 74 ایستگاه همدید از سازمان هواشناسی ایران اخذ شد. سپس دادههای روزانه دما و رطوبت نسبی با استفاده از معادله شاخص عدم آسایش (DI) به مقادیر روزانه شاخص عدم آسایش (DI) تبدیل شدند. در نهایت در یک مقیاس سالانه، فراوانی روزهای همراه با تنش گرمایی برای هر ایستگاه به طور جداگانه شمارش و نقشههای توزیع فضایی آنها تهیه شدند. نتایج این تحقیق نشان داد که توزیع فضایی مجموع تمامی طبقات مختلف شاخص عدم آسایش (DI) از الگوهای اقلیمی شناخته شده در ایران پیروی میکنند به طوریکه نواحی مرتفع و کوهستانی غرب و شمال غرب ایران به دلیل پایین بودن ظرفیت رطوبتی هوا و همچنین پایین بودن میانگین دمای روزانه دارای کمترین روزهای همراه با تنش گرمایی بودهاند.، با توجه به عرض جغرافیایی پایین و نزدیکی به منابع رطوبتی، ایستگاههای جنوبی ایران به خصوص ایستگاههایی که در نوار ساحلی خلیج فارس و دریای عمان قرار گرفتهاند دارای بیشترین فراوانی روزهای همراه با تنش گرمایی بودهاند. علاوه بر این، مشخص شد که به ازای هر 100 متر ارتفاع از سطح دریا 9 روز از مجموع فراوانی روزهای همراه با تنش گرمایی در ایران کم میشود. این روند کاهشی به گونهای است که از ارتفاع 2300 متری به بالاتر تنش گرمایی مشخصی در ایران مشاهده نمیشود.
خاطره اژدری معموره، امیر گندمکار، کیوان کبیری،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده
دمای سطح دریا یکی از مؤثرترین پارامترهای فیزیکی است که سلامت گروه های آبسنگ های مرجانی را تحت تأثیر قرار می دهد. پدیده سفید شدگی مرجان ها ((bleaching به دلیل افزایش در مقادیر دما و تغییرات افزایشی در دمای سطح دریا SST در سالهای اخیر بطور گسترده در خلیج فارس اتفاق افتاده و باعث مرگ و میر بسیاری در جوامع مرجانی شده است. اطلاعات دمای سطح دریا نشان دهنده یک ارتباط تنگاتنگ و قطعی بین مقادیر sst و سفیدشدن آبسنگ های مرجانی می باشد.هدف از این پژوهش تعیین یک آستانه دمایی است که میتواند به عنوان یک اخطار و هشدار برای پیش بینی وقوع این پدیده باشد. داده های مربوط به مقادیر دمای هفتگی سطح دریا (SST) با تفکیک مکانی (°1*°1 ) که دراین مطالعه استفاده شده است از سازمان ملی اقیانوسی جوی NOAA و برای یک دوره آماری 35 ساله (2015-1980) استخراج شده است وسپس شاخص درجه گرمای هفتگی ( DHW) نیز برای همان دوره آماری بدست آمده که به کمک آن و همچنین وقایع سفیدشدگی ثبت شده ، اقدام به تعیین آستانه ای برای درجه گرمای هفتگی شد.که به کمک آن بتوان پدیده "سفیدشدگی" را پیش بینی کرد. برای ارزیابی نتایج و بررسی دقت و صحت روش شناسی بکار رفته از تکنیک مهارت پیرس (PSS) در قالب اعداد نشان داده شد.این روش به ما این امکان را میدهد تا کیفیت پیش بینی های بعدی یا پس بینی های قبلی خود را در قالب اعداد نشان دهد.طبق نتایج بدست آمده آستانه دمای هفتگی (DHW) برای منطقه مورد مطالعه 7.13 مشخص شد. که به عنوان هشدار برای پیش بینی سفیدشدن مرجانهای منطقه مورد مطالعه میباشد. مقدار PSS(تکنیک مهارت پیرس) هم 0.72 حاصل شد.که حاکی از مقاومت مرجان های جنوب خلیج فارس در برابر بی نظمی های دمای سطح دریا SST در مقایسه با نواحی شمالی خلیج فارس میباشد.
ناصر جعفربگلو، علی محمد خورشید دوست، مجید رضایی بنفشه، داشم رستم زاده،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
چکیده مبسوط
بیان مسئله: سرما و یخبندان از مهمترین پارامترهای اقلیمی در زمینه اقلیم کشاورزی میباشد که آسیبهای ناشی از آنها، امکان تولید بسیاری از محصولات کشاورزی و باغی را در مناطق آسیبپذیر کاهش میدهد. سرما و یخبندان، یکی از مخاطرات اقلیمی است که همه ساله باعث ایجاد خسارت در فعالیتهای مختلف میگردد. مهمترین بخشی که آسیب جدی و بیشترین خسارت را از یخبندان میبیند، بخش کشاورزی است. سرما و یخبندانهای شدید برای بسیاری از گیاهان زراعی و باغی نتایج زیانبار و نابود کنندهای را در پی دارد، بهطوری که در برخی سالها میلیاردها ریال خسارت به باغداران، زارعین و در نهایت منافع ملی کشور وارد میشود. با توجه به اینکه منطقه شمال غرب ایران هر ساله خسارات مالی زیادی را در اثر رخداد مخاطرات جوی بخصوص سرما و یخبندان متحمل میشود. شناسایی و پهنهبندی فضایی مناطق دارای پتانسیل بالای مخاطره سرما و یخبندان و پیشبینی زمان وقوع آنها، میتواند اطلاعات مناسب و با ارزشی را در جهت پیشگیری و کاهش خسارات فراهم آورد که در این پژوهش با استفاده مدل جهانی HadCM3 تحت دو سناریوی A2 و B1 و مدل ریزمقیاس گردانی LARS-WG به این امر پرداخته میشود.
روش تحقیق: بررسی زمان وقوع و پیشبینی تغییرات آنها در آینده از اهمیت زیادی برخوردار است. بدین منظور مدلهای گردش عمومی جو (GCM) طراحی شدهاند که میتوانند پارامترهای اقلیمی را در آینده شبیهسازی کنند. لذا در این پژوهش دادههای خروجی مدل گردش عمومی HadCM3 تحت دو سناریوی انتشار A2 و B1 توسط مدل آماری LARS-WG در 21 ایستگاه سینوپتیک واقع در شمال غرب ایران ریز گردانی شد و نتایج حاصل از آن در دوره پایه (2010-1980) و دهه 2020 (2030-2011) برای دو متغیر اقلیمی دمای کمینه و دمای بیشینه مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس تاریخ وقوع اولین و آخرین یخبندان و سرمای پاییزه و بهاره استخراج و تاریخ وقوع آنها در آینده محاسبه شد.
نتابج و بحث: بررسی میانگین ماهانه دمای حداقل ایستگاههای مورد مطالعه در دهه 2020 و دوره پایه نشان میدهد که میزان دما بر اساس هر دو سناریوی مورد بررسی و در همه ماهها و در بیشتر ایستگاههای مطالعاتی نسبت به دوره پایه افزایش یافته است. بیشترین تغییرات دمای کمینه در منطقه مورد مطالعه بر اساس متوسط سناریوهای مورد بررسی در این دهه مربوط به ایستگاههای ابهر، اردبیل، خوی و ارومیه به میزان 8/0 درجه سلسیوس میباشد؛ در واقع دماهای کمینهای که در این ایستگاهها در دوره پایه اتفاق افتاده است در دوره آینده مشاهده نشده و روند گرمایشی از خود نشان داده است که میزان آن در دوره آتی در سطح منطقه مورد مطالعه در دهه 2020 بین 4/0 تا 8/0 نسبت به دوره پایه خواهد بود. نتایج حاصل نشان از افزایش در میانگین ماهانه حداقل و حداکثر دمای روزانه در دوره آتی تا حدود 8/0 درجه سلسیوس دارد. نتایج حاصل از بررسی اولین و آخرین یخبندان در دهه 2020 نشان میدهد که در سطح منطقه مورد مطالعه اولین یخبندان زودرس پاییزه بین 2 تا 9 روز دیرتر اتفاق میافتد که کمترین تغییرات در تاریخ شروع یخبندانها نیز مربوط به دو ایستگاه قزوین و مشکینشهر هر کدام با 2 روز تغییر نسبت به دوره پایه میباشد. آخرین یخبندان دیررس بهاره نیز بین 3 تا 10 روز زودتر در سطح منطقه به پایان میرسد که با این وصف طول دوره یخبندانها در تمامی ایستگاههای مورد مطالعه کاهش خواهد که یافت که بیشترین کاهش مربوط به ایستگاه خوی با 16 روز و سپس ایستگاههای ارومیه و اردبیل هر دو با 14 روز و کمترین کاهش مربوط به ایستگاه مشکینشهر به 6 روز میباشد. بر اساس نتایج حاصل تغییرات در تاریخ شروع یخبندانهای زودرس کمتر از تغییرات نسبت به یخبندانهای دیررس میباشد. بر این اساس بررسی وضعیت یخبندانها و سرماها نیز در بیشتر ایستگاههای مورد بررسی نشان میدهد که اولین سرما و یخبندانهای پاییزه در دوره آتی دیرتر از قبل آغاز شده و سرما و یخبندانهای بهاره نیز زودتر به پایان میرسند. کمترین تغییرات مربوط به جنوب شرق منطقه مورد مطالعه و مناطق مشکینشهر و سراب و بیشترین تغییرات طول دوره یخبندان مربوط به مناطق خوی، ارومیه، تبریز و اهر میباشد با توجه به نتایج حاصل بیشتر مناطق مورد مطالعه بهطور متوسط بین 10 تا 12 روز کاهش در طول دوره یخبندان را نسبت به دوره پایه تجربه خواهند کرد.
نتیجه گیری: نتایج حاصل نشان از افزایش در میانگین ماهانه حداقل و حداکثر دمای روزانه در دوره آتی تا حدود 8/0 درجه سلسیوس دارد. بر این اساس بررسی وضعیت یخبندانها و سرماها نیز در بیشتر ایستگاههای مورد بررسی نشان میدهد که اولین سرما و یخبندانهای پاییزه در دوره آتی دیرتر از قبل آغاز شده و سرما و یخبندانهای بهاره نیز زودتر به پایان میرسند. همچنین طول دوره سرما و یخبندان نیز کاهش مییابد، که این میتواند بیانگر پیامد تغییر اقلیم در ایستگاههای مطالعاتی است. نتایج حاصل از این پژوهش با مطالعات گرازیک و کودویلیچ (2015) در لهستان، مدالا و همکاران (2016) در تگزاس، حسینی و احمدی (1395) در سقز، آقا شریعتمداری و همکاران (1395) در غرب ایران، سبحانی و همکاران (1396) در اردبیل و خلیلی و همکاران (1396) در ایران مطابقت دارد.
اصغر عزیزی، حسن افراخته، فرهاد عزیز پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
تغییر پوشش اراضی به عنوان عاملی پایه در تغییرات زیست محیطی عمل کرده و به یک خطر جهانی تبدیل شده است. در این پژوهش تغییرات پوشش اراضی در نواحی گردشگری روستایی به وسیله شبکه عصبی، زنجیره مارکوف در نرم افزارهای ArcGIS، ENVI ، Terrsetبا بهره گیری از تصاویر سنجنده های TM و OLI ماهواره لندست در یک بازه 30 ساله برای سه دوره 1985، 2000 و 2015 مورد بررسی قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان می دهد که تغییرات پوشش اراضی در فاصله زمانی سالهای 1985 تا 2015 در پنج کلاس فضاهای مسکونی، سبز و باغی مسکونی، فضاهای بایر و کوهستانی و ارتباطی طبقه بندی شدند. در این بررسی مساحت پوشش اراضی کوهستانی و بایر(25/13 درصد) کاهش یافته و در مقابل، بر پوشش اراضی سبز و باغی مسکونی(221/6 درصد)، مسکونی (258/5 درصد)، تجاری (264/1 درصد) و ارتباطی (529/0 درصد) افزوده شده است. همچنین یافته های حاصل از پیش بینی با استفاده از زنجیره مارکوف – CA نشان داد که با ادامه روند فعلی و بارگذاری بیش از حد بر زمین، در افق 2030 از پوشش سبز (زراعی؛ باغی و مرتع، باغی و مسکونی) و پوشش بایر و کوهستانی کاسته شده و به پوشش های مسکونی ویلایی و تجاری افزوده خواهد شد. مبتنی بر یافته های پژوهش این نتیجه حاصل شد که تغییرات پوشش اراضی نواحی گردشگری روستایی در راستای دستیابی به سود بیشتر به کاربری های ناسازگار تبدیل شده است. این تغییر پوشش اراضی علاوه بر اثرات اقتصادی، اجتماعی، منجر به شکل گیری مخاطره زیست محیطی در دهستان برغان شده است.
فردین صابری لویه، بهلول علیجانی، شهریار خالدی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
افزایش سطح دریا یکی از قوی ترین شاخص تغییرات آب و هوایی است. پیش بینی دقیق سطح دریای خزر برای آینده غیر ممکن است، اما مدل های کامپیوتری می توانند پیش بینی احتمالی تغییرات آینده را ارائه دهند. این مشکل با استفاده از یک سیستم مدل یکپارچه به نام SIMCLIM با دقت مکانی 1/0 درجه در1/0 درجه در خوشبینانه ترین حالت یعنی RCP 4.5 و بدبینانه ترین حالت یعنی RCP 8.5 در محدوه 90 درصد ( صدک 5 تا 95 ) مورد بررسی قرار گرفته است. رویداد های فرین ناشی از تغییرات آب و هوایی در پیش بینی تراز سطح دریا اهمیت زیادی دارند. در منطقه مورد مطالعه، در آینده فراوانی و شدت رویدادهای فرین دما و بارش افزایش خواهند یافت. نمایه های فرین، نشان دهنده تغییر مقادیر فرین دما و بارش نسبت به دوره پایه 2010-1981 است. ضریب تغیرات بارش و دما برای کل حوضه خزر مثبت است و در ناحیه جنوبی الگوی نامنظمی بر آستانه های بارش حاکم است. پیش بینی های انجام شده نشان می دهد، سطح دریا به آرامی تا سال 2100 افزایش می یابد. منحنی های تغییرات سالانه با دوره پایه 2015-1995 سطح آب دریای خزر راست آزمایی گردید که نشان می دهند در دو دهه گذشته فرکانس نفوذ آب به خشکی از یک افزایش آهسته و یکنواخت به یک رخداد تشدید شونده عبور کرده است. اگر افزایش حداکثر پیش بینی شده رخ دهد، خط ساحلی آسیب پذیرترین جابجایی را تجربه خواهد کرد.
ُسیدموسی حسینی، سمانه ریاهی، عبدالکریم ویسی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
در طول نیم قرن گذشته، وضعیت هیدرولوژیکی رودخانهی دربند به دلیل افزایش جمعیت و توسعهی شهری تهران، تحت تأثیر قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از عکسهای هوایی سالهای 1345 ، 1358 و تصاویر〖ETM〗^+ و IKONOS سال1390، میزان تغییرات پوشش و کاربری اراضی در دو حوضه آبریز بالادست ایستگاه هیدرومتری پس قلعه (به عنوان حوضه مرجع) و بالادست ایستگاه تجریش برای سه دورهی زمانی شناسایی شده و با به کارگیری نقشههای مذکور، با روشSCS-CN به تخمین کمی تغییرات نگهداشت سطحی آب و حجم رواناب اقدام و از آمارهی منکندال به عنوان روشی برای بررسی روند دادههای دادههای کمی و کیفی آب رودخانه استفاده شده است. در طول این سه دوره شمارهی منحنی و ضریب رواناب بالادست ایستگاه تجریش از سال 1345 تا 1390 افزایش یافته و ضریب نگهداشت سطحی و تلفات اولیه در مقایسه با حوضه مرجع کاهش یافته است. این تغییرات منجر به برهمخوردن رابطه بین بارش-شماره منحنی (CN-P) و بارش-تلفات اولیه (P-λ) و افزایش غلظت پارامترهای شیمایی آب در حوضه تجریش شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از مدلهای هیدرولوژیک مرسوم به منظور مدلسازی و پیشبینی وضعیت هیدرولوژیک حوضههایی که دستخوش تغییرات شدید کاربری و توسعه شهری میباشند، میتواند همراه با خطاهای زیادی باشد
سیدعلی بدری، حسین کریم زاده، سیما سعدی، نسرین کاظمی،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
خسارات گسترده مخاطرات به محیط و کالبد سکونتگاههای انسانی موجب شده است که مفهوم تابآوری در کاهش آثار سوانح، به حوزهای مهم در عرصه مدیریت بحران تبدیل شود. با توجه به این اهمیت، هدف پژوهش حاضر تحلیل تابآوری سکونتگاههای روستایی در برابر زلزله در شهرستان مریوان میباشد. جامعه آماری این پژوهش، شامل روستاهای ۶ دهستان خاوومیرآباد، زریوار، سرکل، سرشیو، کوماسی و گلچیدر است که خانوارهای نمونه از بین روستاهای این دهستانها و به روش تصادفی طبقهبندی شده و ۱۸ روستا به عنوان نمونه انتخاب شدند.برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و تعداد ۳۱۰ پرسشنامه به صورت تصادفی تکمیل شدند. اعتبار پرسشنامهها با آزمون آلفای کرونبـاخ، 79% به دست آمد. تحلیل آماری دادهها با آزمونهای t تک نمونه، کروسکال والیس و تحلیل واریانس انجام شد. علاوه بر این، از روش دیمتل برای تعیین جهت رابطه میان معیارها، با استفاده از ۶ نفر از کارشناسان و از روش تحلیل شبکهای نیز برای وزندهی به معیارها استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان میدهند که میتوان روستاهای مورد مطالعه دارای را بافتی با تابآوری پایین به حساب آورد که مهمترین علت آن وضعیت نامناسب عوامل درونی سکونتگاههای روستایی میباشد از جمله کیفیت پایین ساختوساز و اسکلت نامناسب بناها. .با توجه به نتایج تحلیل واریانس بیشترین تابآوری در دهستان زریوار با میانگین ۲.۹۹ و کمترین تابآوری مربوط به دهستان خاوومیرآباد با میانگین ۱.۸۷ میباشد. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که تابآوری سکونتگاههای روستایی در سطح دهستانهای شهرستان مریوان در سطح بسیار پایینی است.
علی حسن زاده، هوشمند عطایی، نادر پروین، امیر گندمکار،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1398 )
چکیده
در اثر سرمای دیررس بهاره خسارتهای زیادی به محصولات کشاورزی وارد میشود.از آنجاییکه دماهای پایین اثرات مخربی بر روی تولیدات کشاورزی دارند، بررسی آنها برای پیشبینی و جلوگیری از خسارات احتمالی بسیار ضروری است. اغلب تغییرات دمای جو به علت عبور سیستمهای هوا بسیار ناگهانی است و گیاهان نمیتوانند خود را با این نوسانهای شدید سازگار کنند و در نتیجه آسیب میبینند. هدف از این تحقیق، تحلیلآماری – همدید یخبندانهای بهاره استان کرمانشاه، شناسایی الگوهای همدید 500 هکتوپاسکال، وقوع یخبندانهای دیررس بهاره طی دوره آماری1990تا 2015 به منظور تعیین زمانهای رخداد پدیده یخبندان، دمای حداقل روزانه 7 ایستگاه کرمانشاه، همدان و ایلام است. پس از تجزیه و تحلیل دادههای ارتفاع سطح 500 هکتو پاسکال روزهای یخبندان بهاره استان کرمانشاه با استفاده از تکنیک تحلیل مولفههای اصلی و روش خوشه بندی سلسله مراتبی وارد، 10 الگوی همدید حاکم بر سرماهای دیررس بهاره منطقه مورد مطالعه شناسایی و تعیین گردید. این الگوهای فشار براساس مکان استقرار آنها نامگذاری شدند. الگوی اصلی سینوپتیکی حاکم در یخبندانهای مورد بررسی، شکلگیری کمفشارها و ناوههایحاصل از آنها نقش مهمی در یخبندانهای بهاره منطقه داشته، سردچالها، فرود و فراز موج کوتاه حاکم که حرکات نزولی و صعودی این سامانههای همدید باعث هدایت توده هوای سرد و نسبتاً خشک عرضهای جغرافیایی بالا از سمت شمال و شمال غربی ایران به سمت منطقه شده و افت محیطی دما و یخبندان را سبب شده است.
بهزاد رایگانی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
جنگلهای حرا از منابع مهم و میراث با ارزش طبیعی هستند که نقش ارزندهای در حفظ اکوسیستم ساحلی داشته و مکانی ایده آلی برای حمایت از اجزای شبکههای غذایی در دریا محسوب میشوند. با اینحال به دلیل رشد سریع جمعیت، برنامهریزی ضعیف و توسعه اقتصادی ناهماهنگ این جنگلها در معرض تخریب هستند. این مطالعه با هدف بررسی روند کاهش پوشش گیاهی جنگلهای حرا و شناسایی عوامل تخریبکننده این نواحی در منطقه حفاظت شده حرا صورت گرفته است. بدین منظور تصاویر ماهوارهای لندست 8 سنجنده OLI مربوط به سال 2015 و تصاویر سنجنده ETM+ در سال 2001 برای این جنگلها دریافت گردید و چهار روش پایش تغییر بر روی این تصاویر اعمال شد. روشهای پایش تغییر مورداستفاده در این مطالعه شامل روشهای مقایسه پیکسل به پیکسل بهصورت تفاضل، نسبتگیری و رگرسیون و مقایسه پس از طبقهبندی بودهاند. بر همین اساس مناطق دارای تغییرات کاهشی، افزایشی و بدون تغییر مورد بازدید میدانی قرار گرفت و جهت ارزیابی دقت روشهای پایش تغییر، پس از برداشت واقعیات زمینی که از طریق بازدید میدانی و تصاویر ماهوارهای به دست آمد، دقت کل و ضرایب کاپا تعیین شد و مشخص گردید روش مقایسه پس از طبقهبندی با دقت کلی 93% و کاپای بیش از 9/0 بیشترین دقت را در آشکارسازی تغییرات دارد. پس از آن روش تفاضل با آستانه دو برابر انحراف معیار با کاپا 76/0 و دقت کلی 82% بالاترین دقت را نشان داد. همچنین بررسیهای میدانی نشان داد قاچاق سوخت و ریزش ترکیبهای نفتی بخصوص گازوئیل به درون آب و چرای مستقیم شتر از حرا مهمترین عوامل تخریب این جنگلها به شمار میروند. در پایان پس از بررسی میزان تخریب این مناطق بهمنظور احیاء و بازسازی اولویتبندی شدند. نتایج این پژوهش نشان میدهد در صورتیکه از فن سنجش از دور به صورت علمی بهرهبرداری شود، میتوان به راحتی در شناسایی عوامل تهدید جنگلهای حرا و اولویت بندی پروژه های احیائی از آن استفاده نمود.
سحر ندایی طوسی، رزا حسینینژاد،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
تابآوری، بهعنوان انگاشتی برای رویارویی با اختلالات، غافلگیریها و تغییراتغیرمنتظره در سالهای اخیر بهمثابه توانایی مکانها، جوامع و سیستمها در تحملوایستادگی در برابر خطرات بهوجودآمده از تنشهاوفشارها مطرح شدهاست؛ بهنحویکه سیستم بتواند سریعاً به وضعیت پیشاز تنش بازگشته، تهدیدات آتی را پذیرفته و با آنها رویاروییکند. منطقهیمرکزیایران، بنا به منطقهبندی مطالعات طرحکالبدیملیایران مشتمل بر سه استان اصفهان، چهارمحالوبختیاری و یزد، واقع در اقلیم خشکِ بیابانی با بحرانهای متعدد محیطی مواجهاست که وضعیت تابآوریمنطقه را دستخوش اختلال ساخته و در نتیجه طرحوکاربست هدف تابآوریمنطقهای در سیاستگذاریهاوبرنامهریزیها را جهت کاهش آسیبپذیری و مقابله با بحرانهای گوناگون فرامنطقهای آشکار ساختهاست. با وجود آشکارشدن ضرورت طرح مفهوم تابآوری در سطحی فراتر از شهر، همچنان چارچوب مشخصی برای اندازهگیری این وضعیت در سطح منطقه وجودندارد. بر ایناساس پژوهشِپیشِرو، با اعتقاد به فرامنطقهایوچندبعدی بودن موضوع تابآوری بر آناست تا با تعدیلوکاربست مفهوم تابآوری به صورت یکپارچه و چندبعدی در سطح منطقهای چارچوبی مناسب برای سنجش وضعیت تابآوریمنطقهای به شیوهی شاخصترکیبی و از آن طریق برنامهریزی کاهشآسیب و ارتقاء تابآوری ارائهدهد. در این رابطه هدفکلانپژوهش به تدوین چارچوبی بهینه در راستای بررسی، سنجش و رتبهبندی وضعیت تابآوریمنطقهیمرکزیایران اختصاصیافتهاست. نتایج حاصل نشانمیدهد که استان چهارمحالوبختیاری از بالاترین میزان تابآوری برخوردار بوده و پس از آن به ترتیب دو استان اصفهان و یزد قراردارند. در این میان استان یزد پایینترین میزان تابآوری را در بین استانهای منطقهیمرکزی دارد؛ بنابراین، ضروریاست در برنامهریزیها و تخصیص منابع به ارتقاء و بهبود بخشهای دارای اولویت توجه ویژهای شود. رویارویی با دستورکارهای تابآوری مستلزم پذیرش رویکردهای برنامهریزی و تصمیمگیری فرامنطقهای همچون منطقهگراییمحیطزیستی است.
احمد پوراحمد، حسین حاتمی نژاد، کرامت الله زیاری، سعیده علیجانی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده
زیست پذیری شهری بیان کننده چگونگی عملکرد سیستم شهر است، هماهنگی بین زیر سیستم های شهر باعث ارتقاء کیفیت زیست پذیری می شود. کالبد و ساختار فیزیکی شهر بایستی با محیط زیست طبیعی هماهنگ باشد تا جامعه اجتماعی در آن به رفاه اقتصادی و اجتماعی برسند که در نهایت منجر به رضایت و شادی شهروندان می شود. احساس رضایت و رفاه اجتماعی شهروندان در یک شهر طبیعی سالم و پاک اتفاق می افتد. همانطور که زندگی در شوره زار و یا اقلیم بسیار گرم رضایت ساکنین را ایجاد نمی کند، بی توجهی به محیط زیست طبیعی نمی تواند باعث ارتقاء کیفیت زندگی و رفاه شهروندان شود. این تحقیق سعی دارد بر اهمیت شرایط محیط زیست در شهر زیست پذیر بپردازد. در بین مؤلفه های محیط زیست، اقلیم و شرایط آب و هوایی مهمترین و بیشترین نقش را بر ارتقاء کیفیت زیست پذیری ایفا می کنند. بررسی کیفیت زیست پذیری شهری توسط سه رویکرد کالبدی، محیط زیست و ادراکی- اجتماعی صورت گرفته است. در رویکرد کالبدی دو شاخص بسیار مهم ضریب دید آسمان (SVF) و نسبت محصوریت یا ارتفاع به عرض خیابان (H/W) و در رویکرد محیط زیستی شاخص آسایش محیطی دمای معادل فیزیولوژیک (PET) در روزهای 16، 17 و 18 مرداد سال 1397 اندازه گیری و محاسبه شدند. همچنین ارزیابی ادراکی و ذهنی شرایط محیط طبیعی از طریق پرسشنامه های کیفی توسط استفاده کننده گان از دو نوع فضای عمومی ( پارک شهدای خلیج فارس و خیابان های شهری ) صورت گرفت. نتایج نشان دادند که میانگین آسایش حرارتی در فضاهای باز عمومی در سطح شرایط استرس زای شدید قرار دارد. در صورتیکه در خیابان های با ضریب دید آسمان کم و نسبت محصوریت بالا ، کمینه مقدار آسایش حرارتی دیده شد. ارتباط خطی مثبت بین دمای معادل فیزیولوژیکی و احساس حرارتی استفاده کننده گان از فضا بدست آمد. رضایت از مطلوبیت آسایش حرارتی از سوی پرسش شوندگان چه در روز و چه در شب کمترین رای را به خود اختصاص داد. که در فصل تابستان با توجه به زمان اوج استفاده از فضاهای تفریحی نتیجه بسیار خوبی نمی باشد. این تحقیق نشان داد که ملاحظات محیطی در راستای ارتقاء کیفیت زیست پذیری و در نهایت توسعه پایدار در طراحی فضاهای شهری از سوی طراحان ، برنامه ریزان شهری و سازندگان در منطقه تازه ساخت 22 صورت نگرفته است . دانش استفاده از اقلیم و شاخص های آن ضروری است در مطالعات طرح جامع و تفصیلی شهری لحاظ شود.
عباسعلی ولی، سید حجت موسوی، اسماعیل زمانی،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
گردوغبار بهعنوان یکیاز مخاطرات محیطی مناطق خشک و ازجمله ایران مرکزی باعث ایجاد معضلات زیستمحیطی بسیار شدهاست که لزوم مطالعه و مدیریت بحران آن را در مجامع علمی و اجرایی تایید میکند. پژوهش حاضر سعی دارد تأثیرسنجی عناصر اقلیمی دما، بارش، رطوبتنسبی، تبخیروتعرق و همچنین پوشش گیاهی را بر فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد در دوره 5 ساله (2009 تا 2014) ارزیابی کند. لذا پساز تعیین ایستگاههای سینوپتیک، اقدام به استخراج دادههای گردوغبار براساس کد پدیدههای هوای حاضر و مقادیر عناصر اقلیمی نمود و در گام بعد مبادرت به پهنهبندی فضایی آنها ازطریق روشهای زمین آمار کرد. سپس دادههای نمایه EVI از تصاویر MODIS با رعایت اصل تطابق زمانی استخراج گردید. نهایتاً جهت تخمین احتمال وقوع گردوغبار، انواع روشهای رگرسیون ساده و چندگانه برازش داده شد و مناسبترین روابط با ارزش رجحانی بالاتر گزارش گردید. نتایج نشان داد بیشترین رابطه معنیدار بین فراوانی کل گردوغبار با تبخیروتعرق و رطوبتنسبی با ضریب تبیین 973/0 و 614/0 و انحراف برآورد 104/24 و 477/92 در سطح 99 و 95 درصد وجود دارد. همچنین حداکثر رابطه معنیدار گردوغبارهای خارجی با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 968/0 و 621/0 و خطای برآورد 173/0 و 427/75 در سطح 99 و 95 مشاهده شد. گردوغبارهای داخلی با تبخیروتعرق و حداکثر دما با ضریب تبیین 770/0 و 371/0 و خطای برآورد 751/15 و 642/0 در سطح 95 درصد رابطه معنیدار دارد. نتایج رابطهسنجی گردوغبارهای کل، خارج و داخلی با عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی براساس روش اینتر حاکیاز ارتباط معنیدار آنها بهترتیب با ضریب تبیین 994/0، 985/0 و 956/0 و خطای برآورد 13713/18، 55551/24 و 49989/10 در سطح 99 و 95 درصد میباشد که نشاناز عملکرد سیستماتیک عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی در وقوع گردوغبار است.
رضا برنا، شهلا قاسمی، فریده اسدیان،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
امروزه مطالعه تأثیر وضعیت جوی و اقلیمی بر روی زندگی، سلامتی،آسایش و اعمال و رفتار انسانها در قالب یکی از شاخههای علمی تحت نام (زیستشناسی انسانی) مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. با توجه به تفاوت فراوانی افراد با یکدیگر، احساس هرکسی از یک وضعیت جوی و اقلیمی میتواند متفاوت از دیگری باشد ازاینرو است که نمیتوان هیچ اقلیمی را کاملاً نامطلوب دانست و نه یک اقلیم را برای همه افراد کاملاً مطلوب بهحساب آورد، لذا میتوان گفت که تقریباً کلیه عناصر جوی بر احساس آسایش انسان مؤثر میباشند ولی تأثیر بعضی از آنها کاملاً مشخص و برجسته وتأثیر بعضی دیگر خفیف و گاهی ناپیداست. بیشترین تأثیر را عناصر دما، بارش، رطوبت و تابش خورشید بر احساس آرامش یا عدم آرامش میتوانند داشته باشند. هدف از این مطالعه بررسی و شناسایی ناحیه خطر آسایش اقلیم میباشد. برای این منظور دادههای دما، بارش و رطوبت برای استان خوزستان از پایگاه دادهای اسفزاری استخراج گردیده است.دراین رویه ابتدا براساس توزیع احتمالا شرطی حالات های مختلف دما، بارش و رطوبت برای ناحیه با عدم آسایش اقلیمی طرح شده است در این مطالعه به شناسایی نواحی خطرآسایش اقلیمی استان خوزستان به کمک تحلیلهای چند متغیره (تحلیل خوشهای و تحلیل ممیزی) و الگوی خودهمبستگی فضایی (شاخص فضایی هات اسپات و شاخص فضایی موران) با تاکید بر معماری پرداخته شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که براساس تحلیل چند متغیره (خوشهای و تحلیل ممیزی) و تحلیلهای فضایی (تحلیل هات اسپات و تحلیل موران) ناحیه خطر آسایش اقلیم بیشتر بخشهای غربی استان خوزستان یعنی نواحی مرزی با عراق و همچنین بخشهای از جنوب استان را شامل میشود. از طرفی دیگر تحلیل روند گستره نواحی عدم آسایش اقلیم بیانگر این است که به سمت دورههای اخیر روند افزایش قابل توجهی داشته است. همچنین نتایج نشان داد که توزیع مکانی بارش در همه دورهها در نواحی عدم آسایش اقلیمی از ضریب تغییرات بالای برخوردار بوده است.
محمد خلج،
دوره 6، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
بررسی پتانسیل لرزهای گسلهای تهران به عنوان پایتخت ایران امری ضروری است. گذرگاهها یا مسیرهای تنش (Stress Trajectories) برای این برآورد کارگشا هستند، زیرا تجمع آنها در اطراف یک گسل میتواند نشانه پتانسیل لرزهزایی آن باشد. در این پژوهش، از دادههای خشلغز گسلی برای تحلیل تنش دیرین استفاده شد. بر این پایه، منطقه به شش محدوده پایدار تنشی تفکیک شده و میانگین تنش دیرین در هر یک از این محدودهها به دست آمد. در گام بعد بر پایه میدان تنش میانگین به دست آمده از هر محدوده و چرخش دادههای گسلی بر اساس تئوری آندرسن برای رژیم تنشی فشاری، نقشه گذرگاههای تنش برای میدان تنش میانگین حاکم بر منطقه در طول زمان زمینشناسی رسم شد. آرایش گذرگاههای تنش بیشینه و همگرایی ضعیف آنها در محل تلاقی گسلها، نشانگر تبعیت آنها از رژیم تنش کلی حاکم بر منطقه است و افزایش میزان تنش و پتانسیل لرزهای در محل تلاقی گسلهای بزرگ، بسیار محدود است.
حسن زهره وندی، علی محمد خورشید دوست، بهروز ساری صراف،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
چکیده
تغییرات اقلیمی مهمترین معضل کره زمین در قرن حاضر است بنابراین ارزیابی و پیشبینی این تغییرات در آینده به دلیل اثرات سوء تغییرات اقلیمی بر منابع آبی و محیط طبیعی و همچنین اثرات زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است. لذا در این پژوهش به پیشبینی پارامترهای دمای حداقل، دمای حداکثر، بارش و تابش به عنوان پارامترهای مهم اقلیمی به صورت روزانه تحت سناریوهای A1B، A2 وB1 با کاربست مدل گردش عمومی جو HadCM3 در دو دوره زمانی مختلف (2065-2046 و 2099-2080) و مقایسه آن نسبت به دوره پایه (2005-1961) از طریق مدل ریزمقیاسگردانی آماری LARS-WG در 6 ایستگاههای سینوپتیک منتخب در غرب کشور در سطح سه استان کردستان، کرمانشاه و همدان پرداخته شد. در ارزیابی مدل LARS-WG به بررسی میزان خطای دادههای مشاهداتی و شبیهسازی با استفاده از معیارهای MAE، MSE، RMSE و R2 پرداخته شد و با توجه به نتایج حاصل، مدل برای منطقه مورد مطالعه مناسب ارزیابی گردید. نتایج کلی حاصل از بررسی برای دورههای آینده حاکی از کاهش 7/7 درصدی بارش، افزایش 4/3 درجه سلسیوس دمای حداقل و 3/3 درجه سلسیوس دمای حداکثر به طور متوسط بلندمدت در سطح منطقه مطالعاتی نسبت به دوره پایه میباشد. همچنین بر اساس نتایج حاصل میزان تابش نیز افزایش خواهد یافت که این افزایش بهطور متوسط بلندمدت در سطح منطقه برابر 38/0 میلی ژول بر مترمربع در روز است. نتایج حاصل از این پژوهش میتواند کمک فراوانی به حل چالشهای مدیران و برنامهریزان منابع آب در دورههای آتی نماید.