مهمترین مسئله در تعریف و تعدیل مخاطرات محیطی بررسی مبانی فلسفی آن است. بدین جهت، در این مقاله، ابتدا، مخاطرات محیطی تعریف و روند تکوین و تحول آن شرح داده شد. سپس، به بحث دربارهی فلسفههای مؤثر پرداخته شد. در این زمینه، از دیدگاه دین اسلام هم بهره گرفته شد. سرانجام، نقش علم جغرافیا در تعریف، تحلیل و چارهسازی مخاطرات محیطی مطرح گردید. واژهی خطر همیشه در رابطهی انسان با شرایط محیطی تعریف شده است. در ابتدا، زمانی که زندگی انسان بسیار ساده و بیولوژیک بود، خطر در حد بیماریهای واگیر و کشنده تعریف میشد. اما بعدها، در پی توسعهی جمعیت و انتظارات انسان و بهرهبرداری فزاینده او از طبیعت، خطر اتفاقهای ناشی از رفتار انسان با محیط تعریف شد و به آن حادثهای گفته شد که به انسان یا مایملکاو صدمه بزند. در زمینهی ریشهی فلسفی مخاطرات محیطی، اولین فلسفه، که هنوز هم آثار آن ادامه دارد، فلسفه انسان محور است. طبق این فلسفه انسان حاکم طبیعت است و باید برای توسعه و زندگی خود از آن بهرهبرداری کند. بعد از جنگ جهانی دوم و مسلط شدن انسان به تکنولوژی، این بهرهبرداری بسیار گسترده شد و بحرانهای امروزی را ایجاد کرد. در مقابل، فلسفهی اکوسیستممحور بهرهبرداری انسان را از محیط محدود کرده و اجازه بیشتر از نیاز اولیه را نمیدهد. در این فلسفه محیط مقدس بوده و ارزش ذاتی دارد. از نظر دین اسلام هم عامل اصلی مخاطرات محیطی اسراف و رفتار نامطلوب انسان با محیط است. اما، از منظر جغرافیا مخاطرات محیطی بر اثر بهم خوردن نظم محیط طبیعی ایجاد میشود. در هر کجا که پراکندگی جمعیت با پراکندگی منابع محیطی هماهنگ نباشد مخاطرات رخ خواهد داد. در نتیجه، فلسفهی ایجاد مخاطرات محیطی فلسفهای مکانمحور است. محور اصلی این فلسفه نظم محیطی است که در پراکندگی پدیدهها و ویژگیها نمایان است. به هم زدن این نظم سبب بیعدالتی فضایی در توزیع منابع میشود. اخلاق محیطی از منظر جغرافیا برهم نزدن این نظم و رعایت عدالت فضایی است. روش جغرافیا برای چارهجویی و جلوگیری از مخاطرات محیطی هم برنامهریزی فضایی (آمایش سرزمین) است.
براساس دادههای بادسنج فوق صوتی سال 2007، بیشتر زمانها تندی باد بینm/s 5/0 تا 2 و دامنه چرخه سالانه آن کوچک است که شرایط حاد آلودگی هوا را در تهران فراهم میکند. همچنین CO و PM10 تغییرات فصلی از خود نشان میدهند که به شرایط هواشناختی و منابع آلایندهها وابسته است. بررسی چرخه سالانه CO و PM10 نشان میدهد که غلظت CO در روزهای پاییز تا زمستان افزایش دارند. غلظت PM10 در روزهای زمستان تا بهار مقادیر پایینی دارد. افزایش غلظت آلایندهها در زمستان عمدتا ناشی از کمبود سامانههای همدیدی فعال و وارونگی دمایی سطحی، بر اساس پارامتر پایداری N2، که در پاییز و زمستان نسبت به بهار و تابستان بیشتر است.) است. در چرخه سالانه براساس میانگینهای شبانهروزی، ضریب همبستگی CO و PM10، 4/0 و در زمستان، 7/0 است که نشانگر ارتباط قوی منابع این دو در این فصل است. در بهار، خودروها، گرد و غبار ناشی از سطح و یا از منابع دورتر، منشا PM10 هستند، اما در پاییز، منابع عمدتاً خودروها و وسایل گرمایشی هستند. دو بیشینه در نمودار تغییرات CO در ابتدای صبح و شب رخ داده است که تقریباً با کمینههای تندی باد همزمان و وابسته به تغییرات فصلی نیز هستند. طی شب، شارشهای کوهدشت (سرد) و نشست هوا ناشی از سامانههای پرفشار سبب ایجاد وارونگی دما بر روی منطقه میشوند که افزایش غلظت آلایندهها را در پی دارد.نمودارهای سهبعدی مؤلفههای افقی سرعت باد، دمای هوا و آلایندهها نشان میدهند که مؤلفه نصفالنهاری باد، نقش برجستهتری در انتقال CO که مستقل از دما است، به عهده دارد که با توجه به وضعیت توپوگرافی منطقه، میتواند نشانگر محلی بودن منابع آن باشد. در حالی که هردو مؤلفه سرعت باد در انتقال PM10 نقش دارند. همچنین بیشینههای PM10 در فصل سرد با باد کم همزمان و در فصل گرم مستقل از تندی باد هستند.
مخاطرات طبیعی به منزلهی پدیدههای تکرارپذیر در غیاب سیستمهای کاهشی میتواند تبدیل به فاجعه شود و اثرها و پیامدهای مخربی در پی داشته باشد. برای کاهش اثر بلایای طبیعی رویکرد تابآوری مبنایی برای کاهش اثرهای منفی در نظر گرفته شده است. دو حوضه گردشگری سردآبرود کلاردشت و چشمه کیله تنکابن دارای ظرفیتهای بسیاری برای توسعه فعالیتهای گردشگری است که در معرض هجوم سیل قرار دارد و به این دلیل جامعه نمونه پژوهش انتخاب شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مولفهی زیرساختی در راستای ارتقای تابآوری ساکنان در برابر بلایای طبیعی است. روش شناسی تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر پیمایش میدانی است. اطلاعات مورد نیاز تحقیق با استفاده از دو شیوهی کتابخانهای(مقالات علمی منتشر شده معتبر و مرتبط با موضوع) و میدانی(تهیه و تکمیل پرسشنامه) به دست آمده است. طراحی متغیرهای تحقیق بر اساس مطالعهی مبانی نظری و بررسی تجارب علمی سایر کشورها در ارتباط با تابآوری و بلایای طبیعی بوده است. متغیر مستقل تحقیق زیر ساختها است که شامل شبکههای ارتباطی، جانمایی مراکز خدماتی و درمانی میشود. متغیر وابسته تحقیق نیز شامل دو بعد اصلی: تابآوری فردی و گروهی است. بر اساس هدف تحقیق و ماهیت دادهها از آزمونهای آماری برای تحلیل اطلاعات جمعآوری شده استفاده شد. نتایج بیانگر آن است که دو معیار زیرساختها در زمینهی سیلاب و تابآوری با اطمینان 99% با یکدیگر همبستگی مستقیم دارند و رابطه بین آنها دو متقابل است، یعنی بهبود زیرساختها در محدوده با احتمال 99% موجب بالا رفتن تابآوری ساکنین در برابر بلایای طبیعی (سیلاب) درون آن میشود. همچنین، نتایج نشان میدهد که تفاوت معناداری بین دو حوضه، به لحاظ مؤلفههای زیرساختی و تابآوری در برابر بلایای طبیعی (سیلاب)، وجود ندارد.
آب زیرزمینی بخش زیرسطحی و حیاتی چرخه هیدرولوژیکی را تشکیل میدهد که تحت تأثیر فرآیندهای هیدرولوژیکی، بومشناسی و بیوژئوشیمیایی قرار میگیرد. مدیریت مناسب و کارآمد منابع آب زیرزمینی پیشنیاز تعیین تغییرات کیفی و کمی آن است. منابع آب زیرزمینی اغلب با درگیریهایی همچون مخاطرات طبیعی و فعالیتهای انسانی روبهروست. در چند سال اخیر، برداشت بیرویه آب زیرزمینی از آبخوان ارومیه باعث پایین آمدن کیفیت آب زیرزمینی و، همچنین، هجوم آب شور به آبخوان ارومیه شده است. به دلیل اثرات زیستمحیطی جبرانناپذیر و وخیم شدن شرایط آبخوان، مطالعه خطرهای طبیعی و آسیبپذیری آب زیرزمینی بسیار ضروری است. در این پژوهش، با استفاده بررسیهای هیدروشیمیایی، سیستم اطلاعات جغرافیایی و تصمیمگیری چند معیار وزندار، نقشه آسیبپذیری، برای تعیین روند کاهش کیفیت آب زیرزمینی به علت نفوذ آب شور و برداشت بیرویه آب زیرزمینی، طراحی شده است. شش لایه مؤثر بر ارزیابی مخاطرات طبیعی شامل کل املاح محلول، دبی چاه پمپاژ، ضخامت آبخوان، افت آب زیرزمینی، هدایت هیدرولیکی آبخوان و فاصله از ساحل یکپارچه شده و وزن و رتبههای مختلف برای آنها معین شد. نتایج پژوهش نشان داد: مخاطرات طبیعی در شرق و شمال شرق آبخوان به علت نفوذ آب شور دریاچه ارومیه و برداشت بیرویه آب زیرزمینی بسیار بالا است.
قشربندی اجتماعی بیان ساختارمند نابرابریهای اجتماعی است. «فضا و از جمله فضاهای شهری» تجلی جامعه است و در زمرهی تولیدات اجتماعی قرار دارد. از این رو، شناخت و تحلیل قشربندی اجتماعی و الگویابی توزیع مکانی قشرهای گوناگون اجتماعی، علاوه بر اینکه موجب بازنمایی دسترسی نابرابر به منابع کمیاب و ارزشمند قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی در گستره و محلههای شهری میشود، چهارچوب مناسبی نیز برای شناخت، تحلیل و زمینهیابی اجتماعی شکلگیری بافتهای مسئلهدار فضاهای آسیبپذیر و محیطهای مخاطرهخیز در شهرها فراهم میکند. در این باره، تحقیق حاضر بر مبنای روشهای توصیفی ـ تحلیلی و بهرهگیری از قابلیتهای سیستم اطلاعات جغرافیایی، قشربندی اجتماعی تهران و تحولات آن را بهویژه در فاصله دو دهه از 1365 تا 1385، بررسی کرده است. مقاله حاضر از بعد ارائه چهارچوب نظامند «مدل تعیین ساختار و ترکیب قشرهای اجتماعی» با استفاده از دادههای «ماتریس گروههای عمدهی شغلی و وضعیت شغلی سرشماریهای رسمی نفوس و مسکن»، به ویژه در شهر تهران، حائز اهمیت است. نظام قشربندی اجتماعی تهران ریشه در تحولات اقتصادی ـ اجتماعی کشور در صد ساله اخیر دارد. طی سده اخیر، این شهر به «مرکز ثقل جمعیت و کار و فعالیت» و بزرگترین کانون سکونت قشرهای اجتماعی فرادست و مرفه و نیز قشرهای کارگری و فرودست جامعه و، نیز، مهمترین کانون «نابرابریهای اجتماعی ـ فضایی» و «تضاد ثروت و فقر» در کشور تبدیل شده است. به علاوه، لایهبندی اجتماعی شهر تهران تمایزهای توپوگرافی، میکرو اقلیمی و اکولوژیکی را به خدمت گرفته است. در نتیجه، قشرهای اجتماعی فرادست و متوسط اغلب در پهنهی شمالی سکونت گزیدهاند که، اغلب، از کیفیت محیطی مطلوبی برخوردار است. این در حالی است که قشرهای کارگری و فرودست، با توان مالی کمتر برای انتخاب محل سکونت، در مناطق مرکزی و جنوبی ساکن شدهاند که، اغلب، کیفیت محیطی نامطلوبی دارد و احتمال مخاطرات ناشی از آسیبپذیری کالبدی و اجتماعی در آنها بیشتر است. بنابراین، میتوان تمرکز جریان تولید بافتهای پرمخاطره فرسوده شهری در مناطق مرکزی و جنوبی تهران را در رابطهی مستقیم با سکونتگزینی قشرهای اجتماعی کم درآمد، بهویژه قشرهای اجتماعی کارگری و فرودست در این مناطق، دانست.
بارش سنگین برای هر روز به بارشی است که فراتر از بارشهای معمول در یک محل و برای همان روز باشد. برای این مقدار بارشها دو آستانهی مطلق و نسبی معرفی شده است. در تحقیق حاضر، بارش سنگین با استفاده از نمایهی نسبی و بر اساس فراسنج صدکها تعریف شده است. میانگین الگوهای گردشی تراز دریا و تراز 500 هکتوپاسکال توأم با بارشهای مذکور بررسی شد. بدین ترتیب، دو گروه داده: یکی، زمینی و دیگری، جوی برای تحقیق حاضر استفاده شده است. داده های زمینی شامل: اندازهگیری بارش در ایستگاههای همدید، اقلیمشناسی و بارانسنجی سازمان هواشناسی کشور و ایستگاههای بارانسنجی وزارت نیرو برای دورهی آماری 1967-2007 است. روش کریجینگ روش بهینهی میانیابی و نیز اندازهی شبکهی میانیابی، برای تهیهی نقشه 14975 مورد استفاده شد. اندازه شبکه میان یابی با ابعاد حدود 3333 کیلومتر (تقریباً 116 یاخته) اختیار شد. بنابراین، دادههای شبکهای بارش شمال غرب به ابعاد 116 14975 با آرایش گاه جای1 مرتب شد. دادههای جوی شامل فشار تراز دریا و ارتفاع تراز 500 هکتوپاسکال از پایگاه دادههای جوی مرکز پیشیابی اقلیم NCEP/NCARوابسته به سازمان ملیجو و اقیانوسشناسی ایالات متحده برداشت شد. گسترههای 10-20 الی 60-70 درصد تحت پوشش بارش سنگین بررسی شد. نقشهی میانگین و گرانیگاه بارش برای تمامی این حالات برآورد گردید. بررسی این وضعیتها گواهی بر تصادفی بودن توزیع مکانی بارشهای سنگین است. متوسط الگوهای فشار تراز دریا حضور پرفشار سیبری با زبانهی شرقی ـ غربی و نیز ناهنجاری مثبت را در محدودهی ظهور آن نشان می دهد. کشیدگی زبانهی پرفشار سیبری به سمت اروپا، موجب ظهور ناهنجاری کمابیش قوی و مثبت در این ناحیه شده است. ظهور یک کمفشار در ناحیه دریای سرخ و کشیدگی زبانه آن به مدیترانه شرقی، شامات و شمال عربستان و نیز امتداد آن تا شمال غربی و بعضاً سرتاسر غرب ایران ضمن این که موجب تکوین یک ناحیه با ناهنجاری منفی فشار شده است، در مجاورت پرفشار و ناهنجاری مثبت اروپایی موجب شکلگیری شیو شدید فشار شده است. در تراز 500 هکتوپاسکال، شمال غرب ایران در جلو محور فرود (ناوه) حاکم بر روی مدیترانهی شرقی قرار دارد. با افزایش پهنهی زیر پوشش بارش سنگین، عمق فرود افزایش یافته و محور آن از حالت نسبتاً عمود به سمت حالت افقی و اریب میل می کند. حضور این ناوه موجب شکلگیری ناهنجاری منفی در ناحیه تحت تأثیر بوده است. در تمامی حالات، بلافاصله در غرب و شرق ناوه مورد بحث یک پشته قرار گرفته است. حضور پشتهی غربی ضمن ریزش هوای سرد به داخل ناوه، شرایط برخورد هوای سرد شمال اروپا و هوای گرمترِ مدیترانه شرقی و شکلگیری جبههها را میسر ساخته است. با جابه جایی شرق سوی پشتهی شرقی، پهنهی زیر پوششِ بارشِ سنگین، زیاد می شود.
در دورهی سرد سال، ریزش برف سنگین باعث بروز مشکلات و خسارات زیادی میشود. وسعت خسارات ناشی از ریزش برفهای بسیار سنگین در بخشهای مختلف پیامدهای دارد، از جمله تخریب ساختمانها و تاسیسات، اختلال در بخشهایی نظیر حمل و نقل و توزیع سوخت و انرژی در فعالیتهای بخش صنعتی و کشاورزی. همچنین، وقوع پدیدهی یخبندان در چنین شرایطی باعث تشدید خسارات میشود. در دورهی سرد سال، لزوم شناخت و آگاهی از مکانیسم تشکیل چنین پدیدهای، که ریشه در الگوهای گردش جوی در مقیاس سینوپتیکی دارد، میتواند نقش موثری در مدیریت خطر و بحران داشته باشد. هدف اصلی این مطالعه شناسایی الگوهای گردش جوی مربوط به روزهای همراه با ریزش برف سنگین در حوضههای غرب ایران است. در این مطالعه، روزهایی را که حداقل 15 سانتیمتر برف طی 24 ساعت داشتند و ریزش برف در سطح فراگیری گزارش شده بود به منزلهی روز با ریزش برف سنگین انتخاب شد. سپس، برای شناسایی و طبقهبندی الگوهای گردشی مربوط به روزهای فوق، دادههای روزانه مربوط به تراز 500 هکتوپاسکال و فشار تراز دریای روزها مذکور از مرکز دادههای NCEPتهیه شد. برای طبقهبندی الگوهای روزهای همراه با برف سنگین از روش تحلیل مولفههای اصلی و خوشهبندی استفاده شد. سرانجام، الگوهای گردش اصلی ریزش برف سنگین در منطقهی مطالعه شناسایی شد. الگوهای به دست آمده میتواند در امر پیشبینی روزهای همراه با برف سنگین کارایی داشته باشد.
در حال حاضر، تکنولوژی به آن درجه از تکامل نرسیده است که از بروز سیلابهای زیانبار جلوگیری و در عوامل و عناصر جوی تغییری ایجاد کند. بنابراین، هرگونه راه حل اصولی و چارهساز را باید در روی زمین و خصوصاً در عرصهی حوضههای آبخیز جستجو کرد. در این باره اولین اقدامی که برای کاهش خطر سیل مطرح میشود مهار سیل در سرمنشأ آن، یعنی زیر حوضههای آبخیز، است. به این جهت شناسایی مناطق سیلخیز در داخل حوضه دارای اهمیت فراوانی است. از این رو، باید مناطقی که پتانسیل بالایی در تولید سیل دارند شناسایی شوند تا امکان بهینهسازی عملیات اجرایی در سطوح کوچک و خطرساز فراهم شود و از هزینههای اضافی طرحهای کنترل سیل جلوگیری گردد. هدف از این تحقیق نیز ارائهی روشی است تا با استفاده از آن بتوان ضمن در نظر گرفتن آثار متقابل عوامل مؤثر بر سیلخیزی مناطق خطرساز و سیلخیز را در داخل حوضه تعیین کرد. محدوهی مطالعه این تحقیق بازهای از رودخانهی مرغک در حوضهی تالاب انزلیِ استان گیلان بین دو ایستگاه هیدرومتری امامزاده شفیع و کتمجان به طول سی کیلومتر است. در این پژوهش، هدف معرفی یکی از روشهای پهنهبندی سیل با استفاده از تلفیق نرمافزارهایARCVIEW وHEC-RAS و الحاقیه HEC-GEORAS-431 است تا ضمن تعیین حریم سیل در قسمتی از رودخانهی مرغک جدیدترین، باصرفهترین و کوتاهترین روش پهنهبندی سیل از نظر اقتصادی و زمانی معرفی و مزایا و تواناییهای آن بررسی شود. از این رو، مقاطعی از بازهی رودخانه که بیشترین عرض و گسترهی سیل را با دورهی بازگشت 25 ساله دارد مشخص شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که این مقاطع در پاییندست رودخانه حد فاصل جادهی اصلی فومن به پونل تا بازهی انتهایی رودخانه (ورودی به تالاب انزلی) در هشت کیلومتر پایانی از مجموع حدود سی کیلومتر بازهی رودخانه قراردارد.
دریای عمان به واسطه وجود منطقهی فرورانش در نزدیکی ساحل ایران در صورت وقوع زلزلهای با بزرگی بالا در بستر دریا، سونامی، خسارات شدیدی به تأسیسات ساحلی و مسکونی وارد خواهد آورد. در سونامی ششم دی ماه 1383، با وجودی که بین کانون زمینلرزه اقیانوس هند و شهرهای ساحلی ایران در کنار دریای عمان فاصلهی زیادی وجود داشت، موجهای سونامی در شهر چابهار خسارتهای اندکی بر جای گذاشت. این به آن معنا است که اگر کانون زمینلرزه به ساحل ایران نزدیکتر باشد، شهرهای ساحلی ایران نیز با خطر جدی روبهرو میشوند. با توجه به اینکه ایران در کمربند زلزلهخیز جهان قرار دارد، وقوع سونامی در دریای عمان امری دور از ذهن نخواهد بود. از این رو، ضرورت مطالعهی جامع دربارهی سونامی در دریای عمان احساس میشود. در این مقاله سعی شده است که علاوه بر مطالعهی زمینشناسی مکران به بررسی تاریخچهی وقوع سونامی در سواحل دریای عمان پرداخته شد. علاوه بر این، با استفاده از دادههای حاصل شده درGIS و مدلسازی در نرمافزار ComMIT وقوع سونامی در سواحل دریای عمان مدلسازی و بر روی تصاویر ماهوارهای نشان داده شد. شهر جاسک به دلیل موقعیت راهبردی خود در دریای عمان و تمرکز تأسیسات نظامی و بندری و برنامهریزیهای بلندمدتی که برای توسعهی این بندر در دست اجرا است اهمیت بسیار فراوانی در دریای عمان دارد. از این رو، مدلسازی وقوع سونامی با دقت بسیار در این منطقه اجرا شد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که میزان تأثیرپذیری این منطقه از سونامی، با توجه به بزرگی زلزله به وقوع پیوسته و موقعیت جغرافیایی سواحل این شهر، گوناگون است و در شدیدترین زلزله بخش مهمی از تأسیسات ساحلی آسیب جدی خواهد دید
در سالهای اخیر، برخی سکونتگاههای روستایی کشور تحولاتی را از نظر کالبدی ـ فضایی تجربه کرده و به شهر تبدیل شده است. روند تبدیل روستا به شهر، به تبعیت از رویکردهای نظری در باب توسعهی فضایی یا بنابر ملاحظات سیاسی و جریان انتخابات، روندی در حال افزایش بوده است. این تحولات چشمانداز ناموزونی را به سکونتگاهها تحمیل کرده است و منشأ ظهور بحران و مخاطرات محیطزیستی، اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی بوده است. سؤال اساسی تحقیق این است که تحول «ماکلوان» بر اساس برنامهریزی روستایی و بنابر ملاحظات سیاسی و تبدیل آن به شهر از سال 1392 به چه پیامدهای محیطی منجر شده است؟ ناحیهی تحقیق ماکلوان در شهرستان فومن استان گیلان است. دادههای مورد نیاز با اسناد کتابخانهای، عکسهای ماهوارهای، بازدید محلی و تکمیل پرسشنامه جمع آوری شده است. دادههای مزبور با بررسی توزیع فراوانیها و رویکرد مکانی- فضایی تجزیه و تحلیل شده است. نتیجهی تحقیق نشان میدهد که روند توسعهی جاری ماکلوان شرایطی به وجود آورده که وقوع و بروز مخاطرات محیطی، از جمله اتلاف خاک زراعی، تخریب جنگل، تشدید آلایندگی منابع آب، تضعیف بنیانهای تولید سنتی، حذف معماری بومی همساز با اقلیم و آشفتگی کالبدی، را تقویت کرده است. از این رو، توسعهی فضایی متوازن به تبعیت از رویکرد قطب رشد و ملاحظات سیاسی میسر نبوده و مستلزم استفاده از شیوههای جدید برنامهریزی توسعهی فضایی است.
در حاشیه دریاهای گرم، بر اثر افزایش دما و رطوبت نسبی پدیدهی اقلیمی شرجی رخ میدهد که سبب سلب آسایش و بروز مشکلاتی در زندگی روزمرهی انسان میشود. در این مطالعه، طبقهبندی روزهای شرجی در نیمهی جنوبی ایران بررسی شد و پهنهبندی ویژگیهای آماری روزهای شرجی با استفاده از سامانهی اطلاعات جغرافیایی صورت گرفت. برای دستیابی به این اهداف، دادههای ساعتی و روزانه فشار جزئی بخار آب برای یک دوره ی 15 ساله (2009 - 1995) مربوط به 13 ایستگاه منتخب از سازمان هواشناسی کشور اخذ گردید. سپس، روزهای شرجی براساس آستانهی فشار جزئی بخار آب 8/18 هکتوپاسکال استخراج و در قالب هشت طبقهی جداگانه تقسیم شد و پهنهبندی ویژگیهای آماری روزهای شرجی با روش میانیابی کریجینگ صورت گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین روزهای شرجی در مقیاس ماهانه در دو ماه ژوئن و ژولای و کمترین آن در ماه ژانویه اتفاق میافتد. در مقیاس فصلی، نیز بیشترین تعداد روزهای شرجی متعلق به فصل تابستان و کمترین آن مربوط به فصل زمستان است. از لحاظ مکانی نیز جنوب شرق ایران در مقایسه با جنوب غرب بیشترین تعداد روزهای شرجی را دارد. طبقهبندی روزهای شرجی نیز نشان داد که ایستگاه چابهار با بیشترین تعداد روزهای شرجی طبقهی هشت (کل 24 ساعت شبانهروز دارای شرایط شرجی) حادترین ایستگاه در بین ایستگاههای مورد مطالعه بوده و ایستگاههایی همچون کرمان، زاهدان و شیراز با داشتن کمترین روز شرجی طبقهی هشت بهترین شرایط را دارا بوده اند.
وقوع تخلفات ساختمانی یکی از مهمترین آسیبهای توسعهی فضایی-کالبدی کلانشهر تهران در دو دههی اخیر بوده است. این پژوهش در پاسخ به این سؤال اساسی صورت گرفت که وضعیت و زمینههای وقوع تخلفات ساختمانی و تغییرات فضایی-کالبدی در مناطق کلانشهر تهران در دهههای 1370 و 1380 چه بوده است؟ این پژوهش از نوع شناختی است که به روش کیفی و تفسیری انجام شده است. هدف پژوهش شناخت، توصیف و تفسیر وضعیت و زمینههای وقوع تخلفات ساختمانی و تغییرات فضایی-کالبدی در مناطق کلانشهر تهران است. جامعهی آماری این پژوهش، کل ساخت و سازها در محدودهی مناطق بیست و دوگانه کلانشهر تهران است. دادهها و اطلاعات مورد نیاز این پژوهش به روش مطالعات کتابخانهای و اسنادی جمعآوری شده است. برای توصیف و تفسیر دادهها و اطلاعات این پژوهش از آمار توصیفی و برای نمایش یافتههای آن از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شده است. بر اساس یافتههای این پژوهش، تخلفات ساختمانی بسیاری در دهههای 1370 و 1380 در کلانشهر تهران بهوقوع پیوسته است، به طوری که به ازای هر پروانه ساختمانی صادره در این کلانشهر در سالهای 1376 تا 1387، حدود 5/3 مورد تخلف ساختمانی در دبیرخانهی کمیسیونهای مادهی صد قانون شهرداری به ثبت رسیده است. بیشترین حجم (مساحت) این تخلفات در این دوره در مناطق یک تا پنج کلانشهر تهران رخ داده است که ارزش و تراکم مازاد ساختمانی بیشتر دارد. کسب درآمد و فروش تراکم مازاد ساختمانی مهمترین زمینههای ارتکاب این تخلفات در این کلانشهر است. مغایرت گسترش سطح و سرانه بنای مسکونی و کاربریهای تجاری و نظامی و تعداد جمعیت با طرح جامع از مهمترین تغییرات فضایی-کالبدی در مناطق کلانشهر تهران در این دوره است.
فرسایش بادی در مناطقی با بارندگی کمتر از 150 میلی متر اهمیت ویژه ای دارد. فرسایش بادی به عنوان یکی از عوامل مهم بیابان زایی، همواره مورد توجه قرار گرفته است .در این تحقیق بعد از جمع آوری اطلاعات و مطالعات پایه در منطقه و تهیه نقشههای لازم از قبیل توپوگرافی، زمینشناسی، ژئومرفولوژی، قابلیت اراضی، پوشش گیاهی و آگاهی از مطالعات هواشناسی و جهت بادهای غالب در منطقه به بازدید صحرایی پرداخته و فرمهای بیابانی و پرسشنامه مردمی در منطقه تکمیل شد و سپس واحدهای کاری به روش احمدی- اختصاصی تهیه، سپس مقدارفرسایش بادی براساس مدل تجربی اریفردرهریک از واحدهای کاری تعیین شد. همچنین نقشه حساسیت اراضی به فرسایش بادی با استفاده از اریفر تهیه شد و پتانسیل رسوبدهی نیز با استفاده از رابطه بین درجه رسوبدهی وتولیدرسوب به دست آمد. نتایج نشان داد کلاس فرسایشی I (فرسایش خیلی کم) با مساحتی در حدود 21/11287 هکتار بیشترین مساحت وکلاس فرسایشی IV (فرسایش زیاد) با مساحت45/6682 هکتار در رتبه دوم از نظر مساحت می باشد. دربین رخساره های ژئومرفولوژی رخساره های مسیل (5-3-2) و اراضی زراعی (2-3-2) دارای بیشترین مقادیررسوبدهی می باشند. وجود توپوگرافی مسطح و اراضی با شیب کم در بخشهای شرقی وشمالی حوزه که مستقیماً تحت تاثیر بادهای غالب منطقه می باشند، باعث شده تا باد از قدرت تخریبی بالاتری برخوردار باشد. یکی از راهکارهای مناسب به منظور مقابله با فرسایش بادی در حوزه میاندشت احداث بادشکن در اطراف مزارع داخل و خارج منطقه با توجه به گسترش اراضی کشاورزی در اطراف منطقه مورد مطالعه و در مسیر بادهای غالب محدوده در بخشهای شرق، شمال شرق می باشد.
برای بررسی تابش فرابنفش و تحلیل زمانی آن در سطح کشور، ایستگاه اصفهان، به لحاظ داشتن اتمسفری همگن، به منزلهی مدلی برای کل کشور انتخاب شد. برای تحلیل زمانی دادهها نیز، دورهی آماری از سالهای 1380 تا1390 تهیه گردید. بررسی دادهها به صورت چهار واحد زمانی متفاوت روزانه، ماهانه، فصلی و سالانه با استفاده از روشهای آماری و آزمون من کندال انجام گرفت. نتیجهی بررسیها در ایستگاه اصفهان، نشان داد که بیشترین شاخص تابش فرابنفش به مقدار 5/11 است که معمولاً در اواسط تابستان روی داده و کمترین آن به مقدار 5/0 در اواسط زمستان اتفاق افتاده است. همچنین، نتایج حاصل از برازش خط روند تغییرات فصلی برای دههی اخیر، نشان داد که مقدار تابش در بهار روندی افزایشی داشته و برای دیگر فصلها این روند کاهشی بوده است. از طرفی نیز، بیشترین تابش آفتاب بین ساعتهای 10 صبح تا 16 بعد از ظهر بوده و در بیشتر اوقات سال، شاخص از 3 بالاتر بوده است. در نتیجهی این امر، مردم باید اقدامات پیشگیرانه را رعایت کنند تا از صدمات ناشی از آن در امان بمانند.
چکیده
پژوهش دربارهی سوانح بزرگ طبیعی و سوانح ناشی از فناوریها به موضوعی مهم در جغرافیا و کاربرد آن تبدیل شده است. امکان تحلیل پیچیدگی مسئله در رویکرد سیستمی و در نگاه جامعگرای به جغرافیای نظری و کاربردی و جامع بودن جغرافیای طبیعی و انسانی محقق است. با توجه به اینکه نوسانات سطح آب دریای خزر از جمله در منطقهی ساحلی بابلسر حتی در مقیاس دههای بسیار سریع اتفاق میافتد، رعایت عنصر ایمنی در سایهی مدیریت یکپارچه ساحلی با تعیین حریم دریا در این سواحل امکانپذیر خواهد بود که جغرافیا و، بهویژه، ژئومورفولوژی یکی از ارکان اصلی در این نوع از مدیریت سواحل است. تعیین حریم نوسانات تراز آب دریا، که باعث تغییرات مورفولوژیکی در سطح زمین و وارد آمدن خساراتی به تأسیسات انسانی میشود، ضرورت اجرای این پژوهش را در قالب بررسی نقش شاخصهای ژئومورفولوژیکی در ساخت و ساز منطقه ساحلی شهرستان بابلسر بهخوبی روشن میسازد. در این پژوهش، از شاخص آسیبپذیری سواحل (CVI) به منزلهی شاخص ژئومورفیک تأثیرگذار در ساخت و ساز منطقهی ساحلی بابلسر استفاده شد. ابتدا با استفاده از دادههای توپوگرافی (مدل رقومی ارتفاع ده متری) و با توجه به نوسانات تراز آب دریای خزر، محدودهی حایل عمودی اولیه و ثانویه در اراضی شهرستان تعیین شد. محدودهی حایل عمودی اولیه شامل اراضی است که در ارتفاع پایینتر از 7/24- متر قرار دارند و محدودهی حایل عمودی ثانویه اراضی را با ارتفاع بین 7/24- تا 5/23- متر شامل میشود. در ادامهی همین بحث و در داخل اراضی محدودهی حایل عمودی اولیه و ثانویه، شاخص آسیبپذیری ساحل بر مبنای پنج پارامتر ارتفاع، شیب، لندفرم ژئومورفولوژی، کاربری اراضی و فاصله از جاده در دو زیرشاخص با منشأ طبیعی و با منشأ انسانی اجرا گردید. با توجه به شاخص آسیبپذیری ساحل بر مبنای متغیرهای طبیعی (NCVI)، انسانی (HCVI) و شاخص آسیبپذیری نهایی (TCVI)، بخشهای وسیعی از سواحل شهرستان بابلسر (بهویژه در محدودههای شهری بابلسر و فریدونکنار) در طبقات با درجههای آسیبپذیری بالا و بسیار بالا قرار میگیرند.
گروههای گوناگون جامعه میتوانند نقش بسیار مهمی در مدیریت بحران ایفا کنند. کشورهایی آسیبپذیریِ کمتری خواهند داشت که قشرهای مختلف مردم به صورت مستقیم در فعالیتهای کاهش خطر شرکت کنند و هر کدام توانمندیهای خود را برای درک و پاسخ به سوانح متفاوت به عرضه گذارند. بنابراین، با توجه به نقش مشارکت زنان در فرایند مدیریت بحران، شناسایی مؤلفهها و تحلیل بر این امر میتواند زمینهساز حضور مؤثر آنان گردد. شناخت این مؤلفهها میتواند زمینهساز تبدیل گروه از قشری آسیبپذیر به قشری توانمند، فعال و مؤثر باشد. از این رو، تحقیق به شیوهی پیمایشی با تکمیل پرسشنامه به استخراج این عوامل پرداخته است. برای تکمیل دادهها از روش نمونهگیری تناسبی استفاده شد و دادهها با روش تحلیل عاملی بررسی گردید. با استفاده از این روش دادهها و متغیرها مورد نظر خلاصه شد و مؤثرترین عوامل در این مشارکت تعیین گردید. این عوامل شامل دانش مدیریت بحران، عوامل فرهنگی و جنستی، تقدیرگرایی، احساس قدرت و اعتماد به نفس بود که نتایج در این چهار بعد با استفاده از تحلیل عاملی بررسی شد. در بخش دانش مدیریت بحران مقدار KMO معادل 74/0 بود و مجموع متغیرهای این بخش در چهار عامل 42/67 درصد از تغییرپذیری (واریانس) متغیرها را تبیین کردند. مقدار KMO در بخش احساس قدرت و اعتماد به نفس 72/0 بود و متغیرهای این بخش نیز با چهار عامل 27/65 درصد از تغییرپذیری متغیرها را تبیین کردند. مقدار KMO تقدیرگرایی معادل 599/0 بود و این بخش با چهار عامل توانست 56/59 درصد از تغییرپذیری متغیرها را تبیین کند. سرانجام، مقدار KMO هنجارهای فرهنگی- اجتماعی معادل 71/0 است و 52/70 درصد از تغییرپذیری متغیرها از طریق پنج عامل در این بخش تبیین شده است.
زمینلغزش نوعی حرکت دامنهای است که نهتنها ساختارهای انسانی مثل جادهها، خطوط راهآهن و مناطق مسکونی را تحت تأثیر خود قرار میدهد، بلکه تلفات جانی را هم در پی دارد. در این پژوهش، دادههای لغزشی و شیب در حوضههای کوهستانی کلانشهر تهران به منظور تهیهی نقشهی پهنهبندی خطر زمینلغزش و بررسی آسیبپذیری مناطق توسعهیافته در پهنههای پرخطر تحلیل شده است. این پهنهبندی با استفاده از تلفیق مدلهای تصمیمگیری چند معیاره در سیستم اطلاعات جغرافیایی و استفاده از 8 عامل کمی و کیفی به منزلهی عوامل مؤثر در وقوع حرکات لغزشی منطقه انجام شد. وزندهی به معیارهای مورد نظر از دو روش مدل نسبت فراوانی و مدل تحلیل سلسلهمراتبی صورت گرفت. بعد از این مرحله، فازیسازی معیارهای مؤثر در وقوع زمینلغزشهای منطقهی مطالعه، نقشههای پهنهبندی خطر زمینلغزش با عملگرهای جمع فازی، ضرب فازی و گامای فازی با لانداهای 8/0 و 9/0 تهیه گردید. با انطباق نقشهی نهایی پهنهبندی خطر زمینلغزش حاصل از مدل فوق و نقشهی مناطق شهری در حوضههای کوهستانی، مناطق شهرسازی شده به پهنههای با خطر بسیار زیاد تا پهنههای با خطر بسیار کم تفکیک شد. نتایج حاصله از تحلیل دادههای لغزشی نشان داد که برخی از محدودههای کوهستانی کلان شهر تهران مستعد حرکات لغزشی با خطر متوسط به بالا هستند. مهمترین راهکار برای کاهش خسارتهای ناشی از وقوع زمینلغزش(به جز پایدارسازی مناطق ناپایدار) دوری جستن از این مناطق است.
ایران سرزمینی بزرگ و پهناور است که بر روی کمربند زلزلهای آلپ هیمالیا قرار گرفته است. ناحیهی آذربایجان و شهر سراب نیز از مناطق لرزهخیز ایران است. هدف اصلی این مقاله برنامهریزی برای کاهش صدمات ناشی از زلزله در شهر سراب است. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی ـ تحلیلی است. در این زمینه، با توجه به هدف تحقیق نُه معیار شناسایی و ارزیابی شد، بدین صورت که برای هر کدام از شاخصها و یا معیارها یک لایه نقشه با فرمت shp تهیه شد و، سپس، طی فرایند تحلیل سلسلهمراتبی و وزندهی به متغیرها عملیات رویهمگذاری لایهها با استفاده از توابع تحلیلی موجود در نرمافزار Arc gis صورت گرفت. با توجه به یافتههای حاصل از تحقیق میتوان گفت که شهر سراب از نظر آسیبپذیری در مقابل خطر زمینلرزه وضع مطلوبی ندارد، به طوری که همهی نقاط شهر سراب بههنگام بروز زلزله آسیبپذیر است. با وجود این، برخی از محلات آن به دلیل کیفیت نامناسب ساختمانها و آسیبپذیری شبکهی معابر و فشردگی بیش از حد و دسترسینداشتن به فضای باز دارای آسیبپذیری بیشتری هستند.
درپژوهش حاضر، دادههای ماهانهی فراوانی وقوع توفانهای تندری 25 ایستگاه سینوپتیک کشور در طی بازهی زمانی 51 ساله از 1960-2010 با استفاده از روشهای تحلیل خوشهای سلسلهمراتبی وارد شد و روش زمینآمار کریجینگ به منظور طبقهبندی و شناسایی مکانهای اصلی رخداد مخاطرهی توفانهای تندری فصل بهار در ایران تحلیل شد. پس از محاسبه فراوانی وقوع توفانهای تندری فصل بهار و بررسی ویژگیهای آماری مربوط به آن، تابع توزیع احتمالاتی مناسب با دادههای توفانهای تندری برازش داده شدو سپس، با استفاده از تحلیل خوشهای به تقسیمبندی مناطق گوناگون به گروههای همگون و با استفاده از روش کریجینگ به پهنهبندی توفانهای تندری اقدام گردید. پس از بررسی فراسنجهای آمار توصیفی توفانهای تندری بهاره، مشخص شد که توزیع احتمال فراوانی وقوع دادههای توفانهای تندری بهارهی ایران، مانند بیشتر متغیرهای تصادفی گسسته از توزیع احتمال ویبول سه پارامتری تبعیت میکند. براساس نتایج حاصل از تحلیل خوشهای مناطق گوناگون کشور به پنج ناحیه همگن مجزا مشتمل بر نواحی شمالی، میانی، شمال شرقی؛ نواحی مرکزی و شرقی؛ شمال غرب؛ غرب و نیمهی جنوبی با روند مشابه خوشهبندی گردید. پس از انجام پهنهبندی مشخص شد که کانونهای اصلی رخداد این پدیده بیشتر در نواحی شمال غرب و غرب کشور متمرکز شده است.
مخاطرات محیطی یکی از موانع اصلی تحقق توسعهی پایدار در سکونتگاههای انسانی (بهویژه روستاها) است. امروزه، با رویکرد جدیدی که به مقولهی مدیریت بحران میشود استفاده از همهی دستاوردهای مدیریتی، سازماندهی و برنامهریزی، قبل از وقوع بحران، امری الزامی و عقلانی است. در این باره، در مواجهشدن با بحرانهای احتمالی، یکی از ارکان اصلی در نظرگرفتن پایگاههای مدیریت بحران است که همهی اقدامات پیشگیری، آمادگی و مقابله، از جمله امداد رسانی، اسکان موقتِ حادثهدیدگان، در آن مهیا شود تا پیامدها را دربارهی بحران احتمالی به حداقل ممکن برساند. از این رو، دهستان کهریزک به علت واقعشدن بر روی کمربند گسل کهریزک، وجود صنایع خطرآفرین در منطقه و عواملی جز آن برای این پژوهش انتخاب شد. در زمینهی اجرای پژوهش، در مرحله نخست، معیارهای نهایی مکانیابی پایگاههای مدیریت بحران، با نظرسنجیکردن از متخصصین امر و بومیسازی آنها با شرایط محدوده، انتخاب شدند. در ادامه، پس از گردآوری دادهها با استفاده از روشهای کتابخانهای و میدانی، از تلفیق دو مدل منطق فازی و مدل تحلیل سلسله مراتبی AHP و پس از ارزیابی میدانی مکان استقرار بهینه پایگاه مدیریت بحران (گزینهی شماره 3) انتخاب شد. در این پژوهش، نتایج زیر حاصل شد: - معیارهای مکانیابی پایگاه مدیریت بحران روستایی، صرفاً، ماهیتی محیطی (طبیعی و مصنوع) ندارد، بلکه معیارهای اجتماعی ـ اقتصادی نیز دارای اهمیتاند؛ - معیارهای مؤثر بر مکانیابی پایگاه مدیریت بحران روستایی متأثر از الزامهای منطقهای و محلی یکسان نیستند. از این رو، بومیسازیِ معیارها ضرورتی است که، در مکانیابی، باید به آن توجه شود؛ - ضوابط مبتنی بر معیارهای مکانیابی بر اساس اهداف، نوع خدمات و شرایط مکانی در سطوح گوناگون فضایی (ناحیهای، محلی، شهری و روستایی) متفاوت است و نمیتوان ضابطهای را برای همهی سطوح درنظر گرفت؛ - مکانیابی، صرفاً، مبتنی بر تعیین مکان در چارچوبِ رویهم اندازی لایههای اطلاعاتی با کمک مدلها نیست، بلکه انتخاب گزینهی نهایی باید پس از بازدید و ارزیابی میدانی صورت بگیرد.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts
Designed & Developed by : Yektaweb