در عصر حاضر اکثر شهرها با مشکلات متعددی مواجه شدهاند. اما محیط زیست بشری بیشتر به چالش کشیده شده است. بسیاری از متخصصان شهری همواره در پی این هستند که راه حلهای کارآمدی برای جلوگیری از آسیب به محیط زیست ارائه دهند. از این رو نظریات، دیدگاهها و مدلهای فراوانی در اینباره مطرح شده که از جمله آنها میتوان به رویکرد زیستپذیری منبعث از مکتب توسعه پایدار اشاره نمود. امروزه رویکرد زیستپذیری بهعنوان یکی از دیدگاههایی که ریشه در نظریه توسعه پایدار دارد مورد توجه واقع شده و علت آن قابلیت رویکرد فوق در تحلیل مسائل زیستی شهرها میباشد. در تحقیق حاضر منطقه 17 به عنوان یکی از مسئلهدارترین مناطق در کلانشهر تهران انتخاب گردید و در پی، سنجش زیستپذیری در سطح محلات منطقه 17 و اهداف فرعی آن عبارتنداز سنجش ابعاد زیستپذیری شامل بُعد زیستمحیطی، بُعد الگوی تاریخی، بُعد سیاستهای مدیریت شهری، بُعد اجتماعی، بُعد خدمات، فعالیتها و امکانات شهری، بُعد اقتصاد شهری در سطح محلات، سنجش میزان اثرگذاری متغیرها، شاخصها و ابعاد زیستپذیری در محدوده مورد مطالعه و شناسایی خوشههای همگن زیستپذیر منطقه می باشد براساس مرور پیشینه و مبانی نظری زیستپذیری، مهمترین ابعاد، شاخصها و گویههای مربوط به آن استخراج شدند و تمامی ابعاد و شاخصهای منتخب، ریشه در پیشینه و مبانی نظری مربوط به زیستپذیری دارند. در تحقیق حاضر ابعاد شش گانه شامل بُعد زیستمحیطی، بُعد الگوی تاریخی، بُعد سیاستهای مدیریت شهری، بُعد اجتماعی، بُعد خدمات، فعالیتها و امکانات شهری، بُعد اقتصاد شهری در قالب 20 شاخص و 94 گویه مورد تحقیق قرار گرفته است . الگوی حاکم بر تحقیق بهلحاظ هدف؛شناختی و به لحاظ ماهیت و روش، ارزیابی- مقایسهای و از نظر قلمرو مکانی مربوط به محلات منطقه 17 تهران، از جهت زمانی، مقطعی و مربوط به سال 1394 میشود. شیوه گردآوری دادهها ترکیبی (اسنادی، پیمایشی) و از نوع دادههای کیفی (پرسشنامهای) است. به طوری که دادههای مورد استفاده در تحقیق از نوع دادههای اولیه هستند که در قالب پرسشنامه محقق ساخته حاصل شدهاند. جامعه آماری تحقیق را ساکنان وشهروندان منطقه 17 تهران تشکیل میدهند که مورد پرسشگری قرار گرفتهاند. اقدامات لازم برای عملیاتی نمودن تحقیق در چندین مرحله صورت گرفته است: 1-تنظیم پرسشنامه (استفاده از طیف پنج مقیاسی لیکرت از خیلی کم تا خیلی زیاد، تأیید روایی صوری پرسشنامه توسط کارشناسان، تأیید پایایی پرسشنامه با استفاده از اجرای آلفای کرونباخ در نرمافزار Spss با نتیجه 8/0) 2- تعیین حجم نمونه و روش نمونهگیری ( تعیین 400 نمونه به وسیله فرمول کوکران، استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای) 3- ورود دادهها به نرمافزار Spss و انجام آزمونهای آماری) تجزیه و تحلیل دادهها بهوسیله نرمافزار Spss و آزمونهای آماری تیتک نمونه، آنووا، فریدمن، یافته ها ی تحقیق نشان دهنده نامطلوب بودن وضعیت زیستپذیری و ابعاد آن در سطح منطقه، تفاوت میان محلات به لحاظ زیستپذیری و تأثیر بیشتر بعد اقتصادی بر وضعیت زیستپذیری منطقه 17 و محلات آن میباشد. 4- نمایش نمود فضایی یافته های تحقیق و تهیه نقشههای مربوط به ابعاد زیستپذیری با استفاده نرمافزار Arc Gis و روش درونیابی kriging در پهنه بندی تراکم زیست پذیری یا ناپذیری محلات. درنهایت براساس یافتهها و بنابر نظر محققین و مشاهدات میدانی صورت گرفته میتوان نتیجه گرفت که علل مسائل و مشکلات موجود در این محدوده را باید در بطن منطقه و محلات، آن هم بهلحاظ شرایطی که بر آنها غلبه یافته جستجو نمود. به عبارت دیگر، ریشه مشکلات و مسائل موجود در محدوده فوق ناشی از شرایط بستر جغرافیایی آن و سایر ویژگیهای خرد دیگر میباشد. منظور از شرایط بستر جغرافیایی، خصوصیات اقلیمی و زمینساختی منطقه و منظور از ویژگیهای خرد، وجود مسائلی با ماهیت اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی، زیرساختی و ... است که درپی نفوذ کاربریهای با فعالیت اقتصادی و به تبع آن هجوم جمعیت شکل گرفتهاند. به عبارت دیگر، بیتوجهی به خصوصیات جغرافیایی این محدوده و هجوم جمعیت برای زیست در آن بدون توجه به ایجاد زمینههای سازگاری با محیط صورت گرفته و محدوده مذکور در حال حاضر فاقد ظرفیت و گنجایش و بهعبارت دیگر، توانایی محیطی لازم برای نگهداشت این جمعیت فزاینده را ندارد. مشکلات مطرح شده تا آن زمان که به دو امر مهم در این منطقه توجه نشود همواره جریان خواهند داشت: 1- بستر محیطی - جغرافیایی 2-میزان ظرفیت منطقه 17 برای اسکان جمعیت و خدماترسانی به آن.
یکی از مشکلات زیست محیطی کشور ما وقوع رخداد توفانهای گردوغبار به ویژه در استانهای غربی و جنوبغرب کشور است. در این مطالعه، به بررسی توفان شدید و فراگیر مرداد ماه 1384 می پردازیم که در آن بخش وسیعی از کشور تحت تأثیر این توفان قرار گرفت. ملاک انتخاب روزهای گرد و غباری شاخص، گزارش گرد و غبار در اکثر ایستگاهها، حداقل دید و حداکثر تداوم میباشد. ابتدا جدول حداقل دید افقی روزانه با کمک داده های سازمان هواشناسی در 5 شهر غربی کشور ارائه میشود. سپس نقشههای همدیدی مربوط به این پدیده از وبگاه NOAA استخراج میشود و تفسیر همدیدی و دینامیکی آنها انجام می شود. سپس تصاویر سنجده MODIS ماهواره Aqua و میانگین غلظت جرمی ذرات گردوغبار این سنجنده در پدیده مورد نظر مورد بررسی قرار میگیرد. سپس با کمک مدل لاگرانژی HYSPLIT مسیر ذرات گردوغبار ردیابی میشوند. پس از مسیریابی پس گرد ذرات گردوغبار، مناطق بیابانی کشور سوریه بعنوان کانون شکل گیری گردوغبار شناسایی شدند. در آخر، خروجیهای غلظت گردوغبار مدل WRF-Chem مورد بررسی قرار میگیرد. به منظور صحت سنجی، خروجیهای مدل در شهر تبریز این خروجیها با دادههای غلظت سازمان محیط زیست و دادههای دید افقی سازمان هواشناسی کشور مقایسه میشود. نتایج خروجیهای مدل به خوبی روند افزایش گردوغبار و روز حداکثر گردوغبار را نشان میدهد، اما این خروجیهای غلظت گردوغبار تفاوت چشمگیری با مقادیر واقعی دارد.
امروزه در دنیای فارغ از ساختارهای مرزی، سیستم های پیچیده و غیرخطی سکونتگاهی شهرها با مخاطرات متعددی روبرو هستند و قابلیت پیشبینی پایینی دارند که در این میان، زلزله بارزترین آنهاست. در منطقه شمال غرب ایران، شهر زنجان در محاصره سه گسل خطرناک زنجان در شمال، سلطانیه در جنوب و گسل بیاتلر در غرب قرار دارد. این مقاله با شناسایی شاخصها و عوامل مؤثر، میزان تابآوری کالبدی نواحی شهری زنجان را در برابر زلزله مورد ارزیابی قرار میدهد. دادههای بهکاررفته، براساس معیارهای مؤثر در ارزیابی تابآوری شامل: کیفیت بنا، مصالح بنا (نوع سازه)، نمای بنا، عمر بنا، دانهبندی ساختمان، سطح تراکم ساختمان و سازگاری کاربری، با استفاده از مدل تصمیمگیری چند معیاره تودیم، تحلیل گردیدهاند. نتایج حاصل از مطالعه نشان میدهد که با توجه به معیارهای ارزیابی تابآوری کالبدی در ۲۵ ناحیه شهری زنجان، غالباً قسمتهای شمالی، شرقی و شمال شرقی از تابآوری بالایی برخوردار هستند. یعنی نواحی منطبق بر بافت جدید و نسبتاً جدید شهری با 25103 نفر جمعیت بهعنوان ارزیابی کاملاً تاب آور و نواحی منطبق بر بافت قدیم، فرسوده و غیررسمی در جهات جنوب، جنوب غرب و شمال غرب مانند اسلامآباد، ترانس و بیسیم، فاطمیه، مسجد یری و دباغلار جمعاً با 107267 نفر جمعیت با تابآوری بسیار ضعیف شناخته شدند. این در حالی است که مطابق آمارنامه جمعیتی ۱۳۹۲، این نواحی جزو پرجمعیتترین قسمتهای شهر به شمار میروند. با توجه به بحث فوق و خطوط گسل زلزله که از دو طرف شهر زنجان عبور میکند بایستی اقدامات استحکامی و امنیتی در سطح بسیار بالایی هم در مسیر شریانهای زیرساختی و هم عناصر کالبدی به اجرا درآید و بهویژه در توسعه درونزای شهری بایستی مقاومسازی براساس مقررات ساختمانی استاندارد ۲۸۰۰ و ساختار جغرافیایی منطقه انجام پذیرد.
غیرقابل پیشبینی بودن آسیبپذیری سیستمهای اجتماعی و فنی، عدم اطلاع از زمان، محل و نحوه وقوع سوانح، تابآوری را تبدیل به هدفی اجتنابناپذیر ساخته است. این مطالعه با توجه به این عوامل و با هدف تحلیل متغیرها و شاخصها تابآوری در قالب یک سیستم، با روش پیمایش میدانی به ارزیابی عوامل تاثیرگذار، تاثیرپذیر، کلیدی و استراتژیک بر سیستم و پایداری یا ناپایداری آن پرداخته است. با مرور مبانی نظری، متغیرها در چهار گروه اجتماعی، اقتصادی، نهادی و فیزیکی- کالبدی با شاخصها مرتبط طبقهبندی و با روش تحلیل تاثیرات متقابل تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متغیرها و شاخصها با استفاده از نرمافزار میکمک تحلیل شدند. در ماتریس تاثیرات مستقیم، تاثیرگذاری متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و نهادی بیش از تاثیرپذیری آنها و تاثیرگذاری متغیر کالبدی- فیزیکی بسیار کمتر از تاثیرپذیری آن میباشد. ماتریس تاثیرات متقابل غیرمستقیم نیز حاکی از اختلاف دو متغیر نهادی و اجتماعی در مقایسه با دو متغیر دیگر در میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری است. به بیان دیگر، دو متغیر نهادی و اجتماعی تاثیرگذارترین متغیرها در تابآوری جامعه خواهند بودند. با توجه به نتایج حاصل از ماتریس تاثیرات مستقیم دو شاخص مشارکت و همکاری، کمک و ارتباط متقابل از گروه متغیر اجتماعی و شاخص آمادگی از گروه متغیر نهادی و در ماتریس تاثیرات غیرمستقیم شاخصهای مشارکت و همکاری، کمک و ارتباط متقابل، هویت اجتماعی از گروه متغیر اجتماعی و شاخص آمادگی از گروه متغیر نهادی شاخصهای استراتژیک و کلیدی محسوب میشوند. آنچه از نحوه پراکنش شاخصهای در محورهای تاثیرگذاری- تاثیرپذیری مستقیم و غیرمستقیم پیداست، ناپایداری سیستم میباشد.
یکی از مخاطرات تهدیدکننده نواحی کوهستانی، بهمن برفی است. این مقاله باهدف پهنهبندی این نواحی در استان کردستان تدوینشده است. ابتدا از گذرگاههای بهمن خیز بازدید میدانی به عمل آمد و مختصات آنها برداشت گردید. معیارهای زمینی شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع، تحدب و تقعر، فاصله از جاده و کاربری اراضی بر اساس پیشینه مطالعات انتخاب شدند. با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی لایه لازم برای هر معیار تهیه شد. مقایسه زوجی بر روی معیارها انجام گرفت و وزن آنها به دست آمد. وزن بهدستآمده برای همپوشانی لایهها از دو روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و فرایند تحلیل شبکهای (ANP) به دست آمد. نتایج نشان داد که بهطورکلی مدلهای فوق در پهنهبندی مناطق مستعد پدیده بهمن موفق بودند. بر اساس نقشه حاصل از سلسله مراتبی 13 دامنه از 30 دامنه بازدید شده در منطقه بسیار پرخطر قرار گرفتند و 17 دامنه در منطقه پرخطر واقع شدند. بر اساس نقشه حاصل از فرایند تحلیل شبکهای 12 دامنه از 30 دامنه بازدید شده در منطقه بسیار پرخطر قرار گرفتند و 18 دامنه در منطقه پرخطر واقع شدند. در مدل سلسله مراتبی تعداد 198 آبادی در پهنه کم خطر و 20 آبادی در پهنه بسیار خطرناک واقع شدند. همچنین در مدل شبکه ای تعداد 184 آبادی در پهنه کم خطر و 23 آبادی در پهنه بسیار خطرناک قرارگرفتند.
افزایش حوادث طبیعی تعمیق آنمتاثر از فعالیتهای انسانی، خسارتهای متعددی را مخصوصاَ در کشورهای در حال توسعه اموجب شده است.خسارت های مالی و جانی ناشی از حوادث طبیعی در جهان و مخصوصا در کشورهای کمتر توسعه یافته، متاثر از زیرساخت های ضعیف اجتماعی و اقتصادی، روز به روز در حال افزایش می باشد. در میان حوادث طبیعی، زلزله، به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن، یکی از مخربترین این حوادث به شمار می رود.ایران یکی از زلزله خیزترین کشورهای جهان است و شهرهای آن بر اثر این پدیده بسیار آسیب دیده اند. در بین شهرهای ایران، تهران به عنوان کلانشهر اول کشوربا توجه به جمعیت متراکم، توسعه فیزیکی نامناسب، تراکم سازه ای، و عدم رعایت استانداردها، با خطر جدی تری روبه رو است.هدف از این پژوهش، بررسی فضایی انعطاف پذیری منطقه 12 تهران پس از زلزله می باشد. در این مطالعه، ابتدا داده ها ی منطقه 12تهرانآماده و استانداردسازی گردید. سپس با استفاده از روشAHP، میزان ریسک پذیری منطقه 12 تهران تحلیل شد. در نهایت با توجه به نقشه میزان ریسک پذیری منطقه، به کمک روش OWAنقشه نهایی میزان انعطاف پذیری آن پس از زلزله حاصل گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که محلات شماره 2و12 (بهارستان و دروازه غار شوش) کمترین انعطاف پذیری را پس از زلزله دارند.
شناسایی سطح کلی ظرفیت سازگاری سکونتگاه های روستای نسبت به خشکسالی، به منظور مدیریت اثربخش روستاها از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، چرا که با شناسایی و رتبه بندی توان سازگاری دهستان ها، اتخاذ استراتژی های مدیریتی متناسب جهت کاهش آسیب های ناشی از خشکسالی میسر می گردد. در این راستا، هدف کلی پژوهش حاضر اولویت بندی سطح ظرفیت سازگاری نسبت خشکسالی در بین چهار دهستان بخش مرکزی شهرستان روانسر در استان کرمانشاه است. به این منظور در تحقیق کمّی حاضر، پنج شاخص موثر و مهم سنجش ظرفیت سازگاری نسبت به خشکسالی یعنی میزان دانش سازگاری، به کارگیری استراتژی های سازگاری، وجود منابع و نهاده های لازم برای سازگاری، دسترسی به منابع و نهاده های لازم برای سازگاری و میزان مشاوره دریافتی در رابطه با روش های سازگاری، براساس بررسی ادبیات تحقیق، انتخاب گردید. سپس با استفاده از آزمون T تک نمونه ای یک طرفه، میزان تاثیرگذاری هر یک از شاخص های فوق الذکر بر ظرفیت سازگاری روستاییان از دیدگاه دهیاران بخش مرکزی شهرستان روانسر (N=48) که به روش سرشماری انتخاب شدند، بررسی و تایید گردید، در مرحله ی بعد برای تعیین وزن شاخصهای مذکور، با استفاده از تکنیک گلوله برفی و روش نمونهگیری هدفمند، 10 نفر از خبرهگان و کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان روانسر انتخاب و از نظرات آنان بهره گرفته شد. نتایج پژوهش با استفاده از تکنیک TOPSIS براساس شاخص های مذکور، نشان داد که مناطق روستایی دهستان های حسن آباد و زالواب در شهرستان روانسر استان کرمانشاه بیشترین ظرفیت سازگاری را نسبت به خشکسالی داشتند، در حالی که دهستان های بدر و دولت آباد به ترتیب ظرفیت سازگاری کمتری را نسبت به خشکسالی دارا بودند. یافته های این پژوهش می تواند توصیه هایی برای برنامه ریزان روستایی جهت مدیریت موثر بحران خشکسالی به منظور کاهش آسیب پذیری و ارتقای تاب آوری روستاییان داشته باشد.
بارشهای سنگین ازجمله مخاطرات طبیعی هستند که پیش آگاهی ازرخداد آنها کمک بسزایی جهت کاهش آسیب های احتمالی می نماید. بارشهای سنگین اغلب برروی مساحت کم یاقلمروهای کوچک و درمقیاس زمانی روز، هفته و کمتر رخ میدهند.به منظور بررسی و استخراج الگوهایجویمنجربهبارشهایسنگینروزانه،داده های 37 ایستگاه باران سنجی و سینوپتیک (حوضه های آبریز مند و حله) طی یک دوره آماری 20 ساله(1371-1390) مورد استفاده قرار گرفت.درادامه با استفاده از رویکرد محیطی به گردشی ارتباط بارشهای سنگین منطقه شمالی خلیجفارس (حوضههای آبریز مند و حله) با الگوهای سینوپتیک موردبررسی و تحلیل قرار گرفت. در این راستا،با استفاده از روش صدک ها برای تعیین بارش های سنگین و روش همبستگی لوند برای طبقه بندی نقشه های فشار تراز دریا استفاده شد. در نهایت با استخراج الگو ها،نقشه های تراز دریا،نقشه سطوح میانی و فوقانی جو در سطوح 500 و 300هکتوپاسکال،نقشه چرخندگی و خطوط جریان،نقشه حرکت قائم هوا (امگا) بررسی شد. با اعمال روش همبستگی لوند،پنج الگو از بارش های سنگین منطقه مورد مطالعه استخراج شد.نتایج حاصل از این یافته ها حاکی استکهسامانههای تأثیرگذار بربارش سنگین حوضه های آبریز حله و مند در منطقه شمالی خلیج فارس،در الگوهای اول،سوم و چهارم روز بارش که به ترتیب مصادف23 مارس 1996 ، 24مارس 1995 و 17نوامبر 1994بوده، کم فشار شرق دریای مدیترانه، دریای سیاه و جنوب دریای خزر با تاوایی مثبت که ناشی از استقرار ناوه در سطوح میانی و بالایی در سطح500 و 300هکتوپاسکال در وردسپهر است، الگوهای بارشی را به خود اختصاص میدهند. همچنین ایجاد یک الگوی دوقطبی از پرفشار عربستان با تاوایی منفی در انتقال رطوبت از آبهای اطراف و منطقه سودان(اقیانوس هند،دریای سرخ،عرب، خلیجفارس و عمان) و همگرایی و همسویی باکم فشار شرق دریای مدیترانه و سیاه بهعنوان عوامل صعود از این مناطق باعث ریزش بارش در این روزهای بارشی بودند. همچنین مشخص شد که در روز بارش الگوی دوم در روز 29فوریه 1996، ناوه دو دامنه ای در انتقال رطوبت از منطقه سودان و کم فشار شرق مدیترانه باعث همگرائی و همسویی این سامانه ها شده است.الگوی دو دامنه ای در بارش این روز تاییدی بر زبانه کم فشار شرق مدیترانه در همراهی با زبانه کم فشار شمال شرق و جنوب دریای خزر مهم ترین عامل ریزش بارش در این روز بوده، که با ناوه سطوح میانی(500) هکتوپاسکال و بالائی (300)هکتو پاسکال همراه شده است. در الگوی پنجم یعنی روز 21 مارس 2001 کمفشار شرق پاکستان با تاوایی مثبت و یک مرکز تاوایی منفی در مرکز ایران باعث ایجاد گرادیان فشار و شرایط محلی برای رخداد بارش شده است. لذا بارش در این روز از سیستم فشار سیارهای تبعیت نمیکند. از دستاوردهای این تحقیق می توان به نقش کلیدی و موثر کم فشارهای شرق،شمال و جنوب دریای خزر در بروز بارش سنگین حوضه های مورد مطالعه اشاره نمود.
ارتفاع لایه مرزی، یکی از مهمترین مولفه های تعیین کننده، وسعت آمیزش آلایندهها و کیفیت هوای لایه نزدیک به سطح زمین میباشد. هدف اساسی این تحقیق مطالعه تغییرات و ارتفاع و ضخامت لایه مرزی استان خوزستان در شرایط گردوغبار شدید میباشد. در این تحقیق طی یک دوره 7 روزه (27ژانویه 2015 تا 1 فوریه 2015) که یک رخداد حاد گردوغبار در استان خوزستان رخ داد ارتفاع لایه مرزی در همان روزها از داده های دقت بالای پایگاه میان برد اروپایی(ECMWF) اخذ گردید، داده های مربوط به غلظت گردوغبار نیز از سنجش های میدانی سازمان محیط زیست بدست آمد در نهایت با تحلیل سینوپتیک و تحلیل فراوانی ارتفاع لایه مرزی و غلظت گردوغبار شرایط لایه مرزی مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج نشان داد ارتباط مستقیم و معنی درای بین شدت گرد وغبار و ارتفاع و ضخامت لایه مرزی در استان خوزستان وجود دارد که با در نظر گیری کم فشاری که در منطقه مورد مطالعه در همان روزها در سطوح میانی جو مستقر شده و باعث شده منطقه مورد مطالعه در جلوی فرود حاصله از این سامانه کم فشاری قرار گرفته بگیرد توجیه میشود. بر خلاف آلودگی هوا که غالبا منشا محلی دارند و در شرایطی ایجاد میشوند که شرایط پایداری شدید حاکم بوده و کم بودن ارتفاع لایه مرزی مانع تلاطم و گسترش آلاینده شده و تمرکز آن را در نزدیکی سطح زمین ایجاد میکند، گردو غبار خوزستان در شرایطی ایجاد و تشدید میشود که شرایط ناپایداری برقرار بود این رفتار گردوغبار به این دلیل است که برخلاف آلودگی هوا، گردوغبار منشاء خارجی داشته و توسط سامانه های کم فشار و شرایط سینوپتیک ناپایدار که موجب افزایش ارتفاع لایه مرزی میشوند، وارد منطقه میشود.
امروزه معتبرترین ابزار جهت تولید سناریوهای اقلیمی، مدلهای AOGCM میباشد. از جمله مدلهایی که برای ریز مقیاس نمایی مبتنی بر روشهای آماری استفاده میکنند مدل LARS-WG میباشد، در این مطالعه بر اساس مدل HadCM3 و دو سناریوی A1B، A2 برای دوره پایه ( 1961- 1990) و دوره پیش بینی (2040- 2011) در مقیاس روزانه فرایند ریز مقیاس نمایی انجام شد. و داده های مقادیر مجموع بارش روزانه برای ایستگاههای منتخب تولید شد. بعد از کالیبراسیون مدل و اطمینان از توانمندی مدل در ساخت سری های زمانی بارش که با مقایسه داده های شبیه سازی شده با مقادیر بارش در دوره پایه در سطح اطمینان 95 درصد صورت پذیرفت، جهت بررسی وضعیت خشکسالی، شاخص استاندارد شده بارش (SPI) بکار رفت. نتایج نشان داد که میزان بارش نسبت به دوره پایه طی دورههای آینده نزدیک تحت خروجی های مدل گردش عمومی جو HadCM3 و دو سناریوی A1B، A2 تغییر معنیداری در بیشتر مناطق کشور خواهد داشت. بیشترین درصد تغییر مربوط به جنوب شرقی کشور می باشد که برای هر سه تداوم زمانی 3، 12 و 24 ماهه افزایش خشکسالی را نشان میدهد بطوریکه برای برای تداوم زمانی 12 ماهه و 50 ساله شدت خشکسالی دوره پایه 82/13 بوده ولی در دوره آتی سناریوی A2، 05/15 و در دوره آتی سناریوی A1B ، 39/18 را نشان میدهد. در غرب و شمال کشور نیز بطور مشابه در کلیه تداوم های زمانی شدت خشکسالی در دورههای آتی بیشتر از دوره پایه است، بطوریکه در دوره 24 ماهه و دوره بازگشت 50 ساله شدت خشکسالی پایه 31/16 ولی در دوره آتی A2 ، 65/18 و در دوره آتی A1B، 55/19 را نشان میدهد. در مناطق جنوب، مرکز و شرق کشور مقادیر شدت خشکسالی پایه و آتی با تداوم زمانی 24 ماهه و در دوره برگشت 50 ساله همگی حدود 8/18 بوده و شدت خشکسالی تغییرات زیادی را نشان نمیدهد. شدت خشکسالی در شمال غرب کشور و جنوب غرب کشور در هر سه تداوم زمانی 3، 12 و 24 ماهه در دورههای آتی کمتر از دوره پایه خواهد بود بطوریکه در تداوم زمانی 24 ماهه شدت خشکسالی با دوره برگشت 50 ساله پایه 23 ولی در دورههای آتی 44/18 را نشان میدهد. در نهایت، اگرچه در پیش بینیهای بدست آمده از ریزمقیاس گردانی خروجی های مدل های اقلیمی عدم قطعیت هایی وجود دارد که این امر به علت ساختار مدلهای گردش عمومی جو، داده های مشاهداتی و ... می باشد اما از آنجایی که مدل های اقلیمی به عنوان معتبرترین ابزار تولید سناریوهای اقلیمی مطرح می باشند، ضروری است مدیران و تصمیم گیران بخش های مختلف منابع آب و کشاورزی نتایج حاصل از چنین پژوهشهایی را نیز مد نظر قرار داده تا امکان برنامه ریزهای بلند مدت میسر شود.
خشکسالی یکی از پدیدههای خزنده محیطی است که در مناطق خشک و نیمهخشک نمود بیشتری دارد. در این پژوهش با استفاده از دادههای بارندگی 23 ایستگاه سینوپتیک و بارانسنجی در بازه زمانی 20 ساله در شمال غرب ایران، به بررسی و تحلیل فضایی خشکسالی پرداختهشده است. ابتدا با استفاده از مقادیر SPI، دورههای خشکسالی و ترسالی منطقه شناسایی شدند و با استفاده از افزونه Geostatistic Analyst اقدام به پهنهبندی خشکسالی با روش درونیابی کریجینگ معمولی با مدل نیمپراشنگار گوسین و با کمترین خطای RMS شد. در ادامه با استفاده از واریوگرام مناسب، یاختههایی به ابعاد 5*5 کیلومتر جهت انجام تحلیل فضایی بر منطقه مورد مطالعه گسترانیده شد. بهمنظور تبیین الگوی حاکم بر خشکسالی در شمال غرب ایران از آمارههای سراسری و موضعی موران در حکم رویکردهای تحلیل اکتشافی دادههای فضایی استفاده شد. نتایج شاخص موران در مورد خشکسالی نشان داد که مقادیر مربوط به سالهای مختلف در طول دوره آماری دارای ضریب مثبت و نزدیک به یک (I >0/959344Moran's) میباشند که نشاندهنده خوشهای بودن توزیع فضایی خشکسالی است. همچنین نتایج حاصل از مقادیر امتیاز استاندارد Z و مقدار P-Value، خوشهای بودن توزیع فضایی خشکسالی را مورد تائید قرارداد. درنهایت جهت شناسایی الگوهای فضایی حاکم بر خشکسالی از آمارهی عمومی G استفاده شد. نتایج این آماره نشان داد که قسمت غرب و شمال غرب منطقه دارای الگوی خشکسالی ملایم و جنوب شرق منطقه دارای الگوی خشکسالی بسیار شدید میباشد که در سطح 99/0 درصد معنادار میباشند.
اغلب شهرهای کشورهای در حال توسعه با مسئله سکونتگاههای غیررسمی مواجهند. شکلگیری و رشد این سکونتگاهها به دلایلی از جمله ساخت و سازهای شتابان و خارج از عرف ساختمانی، از مسائل تهدید کننده برای اجتماعات ساکن در آنها محسوب میشود. از آنجایی که خطر زمینلرزه در اغلب مناطق ایران، سکونتگاههای شهری و از جمله سکونتگاههای غیررسمی را تهدید میکند، بررسی، سنجش و تحلیل میزان آسیبپذیری این سکونتگاهها در مقابل خطر وقوع زمینلرزههای احتمالی برای بکارگیری اصول مدیریت بحران در مقیاس محلهای ضروری است. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی میزان آسیبپذیری محله زیر نهر تراب پارسآباد در برابر خطر وقوع زمینلرزه احتمالی است. این پژوهش از نوع اسنادی و میدانی است. بعد از مطالعات اسنادی و تدوین مبانی نظری، دادههای خام به صورت میدانی و از نهادهای متولی گردآوری شدهاند. سپس برای تعیین وزن معیارها، از روش فرآیند تحلیل شبکهای (ANP) استفاده شده است. در ادامه از مدلهای همپوشانی در سامانه اطلاعات جغرافیایی (
فرسایش یکی از پدیده های مخرب و پیوسته ای است که نمیتوان از آن جلوگیری کرد و فقط میتوان با مطالعه خصوصیات شیمیایی و فیزیکی خاک، آنرا تا حدی کنترل نمود. مارنها یکی از مهمترین واحدهای رسوبی در ایران میباشند که به لحاظ ویژگیهای فیزیکی- شیمیایی از رسوبزایی و فرسایشپذیری زیادی برخوردار هستند. این خاصیت مارنها سبب خسارات زیستمحیطی و عمرانی زیادی شده و از این رو مطالعه فرسایش و رسوبزایی واحدهای مارنی ضروری میباشد. یکی از نکات مهم در مورد مارن ها ماهیت دانه بندی و عناصر موجود در آنها و تاثیر این دو موضوع در میزان فرسایش می باشد. در پژوهش حاضر به بررسی ویژگیهای فیزیکی- شیمیایی واحدهای مارنی و تاثیر آن بر اشکال مختلف فرسایشی در منطقه لاتشور پاکدشت پرداخته شده است. بدین منظور علاوه بر نمونهبرداری از رسوبات، آزمایش شبیهسازی باران (به کمک دستگاه شبیهساز باران) در 6 ایستگاه و در 3 تکرار آزمایش بارش در شش واحد رسوبی منطقه بر اساس اشکال مختلف فرسایشی انجام شد و همزمان، از نمونه های خاک مجاور پلات برداشت شده و در آزمایشگاه میزان رواناب و رسوب تولید شده در هر نقطه در آزمایشگاه تفکیک و اندازه گیری شد. همچنین در آزمایشگاه تحت آزمایش دانه بندی و تعیین حدود آتربرگ قرار گرفته و علاوه بر آن پارامترهای اسیدیته، هدایت الکتریکی، میزان عناصر سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، سدیم، گچ، کلر، یونهای نیترات، کربنات، سولفات، کربن آلی و CEC خاکها اندازهگیری گردید. در تجزیه و تحلیل دادهها از روش همبستگی پیرسون، اسپیرمن و مقایسه میانگینها در نرم افزار آماری SPSS استفاده شده است. بر اساس نتایج تحلیل آماری اشکال مختلف فرسایشی از نظر میزان عناصر و دانه بندی، در میزان یون سدیم، سولفات و میزان درصد سیلت، دارای اختلاف معنیدار میباشند. بصورتیکه میزان میانگین یون سدیم و سولفات از فرسایش سطحی به فرسایش خندقی در مارنهای منطقه افزایش یافته و میزان میانگین درصد رس از فرسایش سطحی به فرسایش خندقی کاهش و میزان سیلت افزایش مییابد. نهایتا چهار متغیر یون سدیم،هدایت الکتریکی یا EC ، سولفات و درصد سیلت نمونهها را میتوان عواملی تاثیرگذار در توسعه فرسایش و ایجاد اشکال مختلف فرسایشی در مارنهای منطقه دانست.
هدف از این تحقیق ، تعیین سهم اثرات محرّکهای مختلف تغییر اقلیم بر تغییرات بارش های حدّی جنوب غرب ایران می باشد. محدوده مورد مطالعه شامل حوضه های آبریز مهمی چون حوضه های کارون بزرگ ، زهره و جراحی و کرخه می باشد. شاخص های حداکثر بارش سالانه و حداکثر مجموع بارش پنج روزه در سال ،طی دوره آماری 2005-1951 با استفاده از پایگاه داده های بارش روزانه افرودیت(APHRODITE) به عنوان مشاهدات و شبیه سازی های مدل NorESM1-M ، تهیه و بررسی شدند . با استفاده از رویکرد بزرگ مقیاس نمایی و با استفاده از روش نزدیکترین همسایگی ، میانگین سلول منطقه ی مورد مطالعه بین طول جغرافیایی 48 تا 52 درجه ی شرقی و عرض جغرافیایی 30 تا 33 شمالی محاسبه گردید . سهم محرک های خارجی پدیده تغییر اقلیم شامل اثرات ترکیبی انسانی و طبیعی (ALL) ، اثرات جداگانه طبیعی (NAT) و اثرات جداگانه گازهای گلخانه ای (GHG) بر تغییرات بارش های حدی منطقه با استفاده از روش انگشت نگاشت بهینه آشکارسازی و نسبت دهی برای اولین بار در ایران در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت . نتایج به دست آمده نشان می دهند که سهم سیگنال (ALL) در تغییرات بارش های حدی جنوب غرب ایران طی دوره آماری 2005-1951 قابل آشکارسازی و نسبت دهی هستند . اما هیچ گونه آشکارسازی برای اثرات جداگانه طبیعی (NAT) و اثرا جداگانه گازهای گلخانه ای (GHG) تایید نگردید. درصد تغییرات روند قابل نسبت دهی به اثرات ترکیبی انسانی و طبیعی برای Rx1day و Rx5day به ترتیب 64/1 درصد ( 18/0 تا 1/3) و 5/2 درصد(1 تا 4 درصد) برآورد گردید.
بررسی نوسانات سطح آب دریاچهها به لحاظ اهمیت، ماهیت و موقعیت این مجموعههای آبی در سالهای اخیر اهمیت ویژهای پیدا کرده است. دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه داخلی ایران میباشد. متاسفانه در سالهای اخیر به دلایل مختلف، از حجم آب و وسعت این دریاچه کاسته شده است. هدف از این پژوهش، مدلسازی تاثیرات پسروی دریاچه ارومیه بر روستاهای ساحل شرقی با پردازش شیء گرای تصاویر ماهوارهای میباشد. در این پژوهش از تصاویر ماهوارهای لندست بین سالهای 1984 تا 2015 میلادی به صورت دورهای، مدل رقومی ارتفاع و لایه وکتور موقعیت روستاها استفاده شده است. جهت پردازش تصاویر ماهوارهای از روشهای شیء گرا استفاده شده و کاربریهای مورد نظر استخراج گردیدند، در ادامه نیز با استفاده از مدل زنجیره مارکوف به پیشبینی وضعیت آتی در منطقه پرداخته شده است. نتایج نشان دهنده افزایش سطح باغات، نمکهای مرطوب، پهنههای گلی-نمکی(خاکهای نمکی)، اراضی کشاورزی، نمک جدید و کاهش مساحت دریاچه ارومیه طی بازه مورد مطالعه میباشد، نتایج مدل پیشبینی زنجیره مارکوف نشان میدهد در سال 2020 میلادی کاربری باغات، پهنههای گلی-نمکی(خاکهای نمکی) و اراضی کشاورزی افزایش خواهند یافت و کاربری نمک مرطوب، نمک جدید و دریاچه ارومیه کاهش خواهند یافت، همچنین روستاهای شهرستان شبستر بیشترین افزایش در باغات، اراضی کشاورزی، نمک جدید و پهنههای گلی-نمکی(خاکهای نمکی) را به ترتیب با 4/13، 7/2، 69/0 و 6/10 درصد افزایش خواهند داشت و روستاهای شهرستان اسکو بیشترین افزایش در نمکهای مرطوب را با 7/0 درصد افزایش خواهند داشت.
خشکسالی با استفاده از شاخصهای متعددی مطالعه میشود. عنصر رایج در اکثر این شاخصها، بارندگی است. اهمیت بارش در تحلیل و پیش بینی خشکسالیها باعث شده است که محققان شاخصهای متعددی بر اساس متغیرهای بارشی تعریف و ارائه نمایند. در پژوهش حاضر، شاخص متغیرهای تاثیرگذار بارندگی (CPEI) برای بررسی خشکسالیهای فصلی و سالانه ایران مورد استفاده قرار گرفته است. در این شیوه، برخلاف شاخصهای کمی مورد استفاده در مطالعه خشکسالیها، خروجیها به صورت مدلهای ریاضی و مقادیر کمی ارائه نمیشود بلکه نتایج شاخص مذکور به صورت تعداد و عناوین متغیرهای تاثیرگذار بارندگی هستند که میتوانند در بررسی مطالعه خشکسالی در یک مکان مورد استفاده مدلسازان قرار بگیرد. در این راستا، دادههای بارش روزانه 40 ایستگاه سینوپتیک ایران طی دوره آماری 1980 تا 2009 مورد استفاده قرار گرفت. براساس روشهای ریاضی- آماری و مقادیر همبستگی بین متغیرها ، ترکیب بهینهای از متغیرهای تاثیرگذار بارندگی برای هر ایستگاه تعیین و میزان انطباق دورههای زمانی و مکانی با شاخص CPEIبرای بررسی خشکسالیها و پایش آنها در ایران به دست آمد. نقشههای پهنه بندی براساس تناسب ایستگاهها با شاخص CPEI تهیه شد. نتایج نشان داد که در بیشتر ایستگاهها شاخص مذکور قابل استفاده است و از شاخص CPEI برای تعیین دورههای خشک فصلی و سالانه در ایران میتوان در طراحی مدلها استفاده نمود. همچنین معلوم شد که استفاده از این روش برای مطالعه خشکسالیهای فصل بهار و سالانه مناسبتر از بقیه دورههای زمانی است. مناطق شمالی و شمالغرب، در دورههای سالانه و فصلی (به استثنای فصل بهار) با شاخص CPEI، هماهنگی کمتری نشان دادند.
حاشیهنشینی بهمعنای اعم شامل تمام کسانی است که در محدوده اقتصادی شهر ساکن هستند، ولی جذب اقتصاد شهری نشدهاندو شکلی از نحوه زیست را سامان دادهاند که نه شهرنشیناند و نه روستانشین ، درواقع یک قطب جدید و نوظهوری را ایجاد کردهاند. از خدمات، امکانات، تسهیلات رفاهی و زیربنایی محروم ماندهاندوبه لحاظ اینکه خصوصیات و سبک زندگی آنهاچالشبرانگیزاست.کانون توجه مسئولان ومدیران شهری هستند.براین اساس در این پژوهش عوامل اقتصادی اجتماعی جمعیتی حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی مهاجران در شهر شهریار در سال 1388 مورد بررسی قرار گرفت.تا کمک موثری به مدیریت وبرنامهریزی شهری نماید.روش پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی-تحلیلی بر مبنای مطالعات پیمایشی میباشد. جامعه آماری تحقیق شامل مهاجران وحاشیهنشینان منطقه2 درشهرشهریاراست. که بر اساس روش کوکران تعداد 200 نفر بعنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای این تعداد از بین جامعه آماری انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل پرسشنامهای محقق ساخته است که پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ (0.841) تعیین شد. برای تحلیل دادهها ضمن بهرهگیری از روشهای آماری توصیفی ( شاخصهای مرکزی و پراکندگی )از آمار استنباطی چون آزمون کای اسکور، ویلکاکسون و فریدمن جهت بررسی شاخصها ودلایل اصلی حاشیهنشینی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تفاوت معنیداری بین تأثیر(عوامل اقتصادی، اجتماعی، جمعیتی) و حاشیهنشینی وجود دارد. همچنین میزان تاثیر عوامل اجتماعی(امکانات عمرانی و رفاهی، امکانات آموزشی، امکانات بهداشتی ) در حاشیه نشینی محدوده مطالعاتی به مراتب از عوامل اقتصادی بیشتر بوده است. از طرفی این مکانگزینی تغییرات اساسی درمیزان درآمد،سطح سواد،نوع مسکن ونوع اشتغال مهاجران داشته است.
دسترسی به اطلاعات لحظه ای از منطقه و موقعیت جغرافیایی آسیب دیدگان در سرعت و کیفیت امدادرسانی به سیل زدگان نقش مهمی در کاهش خسارات جانی و مالی ناشی از آن ایفا میکند. جمع آوری و پردازش اطلاعات لحظه ای سیل از قبیل وضعیت و موقعیت دقیق آسیب دیدگان با توجه به امکانات سخت افزاری مورد نیاز و اهمیت زمان به موقع پاسخ به نیاز سیل زدگان, بسیار پرهزینه, زمان بر و از جهاتی در کشور ما ناممکن می باشد. در جهت رفع این مشکل , تحقیق حاضر بر آن شده است تا از ظرفیت اطلاع رسانی خود حادثه دیدگان در سیل استفاده کرده و امکان جمع آوری و مدیریت لحظه ای دقیق اطلاعات مکانی و غیر مکانی از طریق مشارکت حادثه دیدگان سیل جهت امدادرسانی سریع و هدفمند متناسب با نیاز اعلام شده از هر حادثه دیده فراهم شود. در این تحقیق با استفاده از فناوری متن باز سیستمی طراحی شده است که بدون نیاز به نصب نرم افزار خاص و با استفاده از مرورگر, متقاضی امداد می تواند با ارسال موقعیت مکانی دقیق خود که توسط سیستم طراحی شده به صورت اتومات برداشت میشود و همچنین اطلاعات مولتی مدیای دیگر همچون عکس و اطلاعات نوشتاری, نوع کمک درخواستی و آسیب وارده را در هر لحظه به مدیران امداد و نجات اعلام کند. این اطلاعات پس از آنالیز در ژئوسرور,به صورت نقشه لحظه ای در دسترس مدیر امداد و نجات قرار دارد و میتواند در تصمیم گیری برای نقشه بندی نوع کمک و امداد برای هر نفر و هم به صورت خوشه ای برای گروهی از افراد در یک محدوده مشخص جغرافیایی استفاده شود. در طراحی سامانه از معماری واسط کاربری برای آسیبدیدگان و مدیران بخش امدادرسانی و در اجرای سامانه از نرم افزارهای متن باز، زبان های برنامه نویسی سمت سرور و سمت کاربر، ژئوسرور و استاندارد WFS برای ارائهی مکانمند درخواستهای کمک بهره گرفته شده است. نتیجه تحقیق ارائه یک سامانه تحتمرورگر بوده که در واسط کاربری, آسیبدیدگان امکان زوم خودکار بر روی موقعیت آنها و ارسال درخواست کمک شامل مشخصات فردی و نوع آسیب وارده با استفاده از زبان های PHP و SQL فراهم شده است. در واسط کاربری مدیران، درخواستهای کمک ارسال شده بصورت مکانمند و متمایز با استفاده از Openlayers و استاندارد WFS به صورت آنلاین به نمایش درمیآیند. اجرای سامانه با این متدلوژی باعث عملی شدن جمع آوری و ارسال داده های دقیق و لحظه ای و متعاقبا کاهش هزینه های جمع آوری داده های جغرافیایی و غیر جغرافیایی تا حد بسیار زیاد ، تسریع در ارسال درخواست کمک توسط آسیبدیدگان، عملکرد بهتر و تسریع در امر امدادرسانی و خوشه بندی هدفمند مکانی کمک رسانی پس از وقوع سیل می شود و این سرویس در مناطقی مانند کشور ما که ار کمبود امکانات تهیه اطلاعات لحظه ای رنج می برد از اهمیت زیادی برخوردار است.
مدیریت درختان خطرآفرین به بررسی احتمال خطر درختان در محیطهای طبیعی و انسان ساخت میپردازد. از آنجاییکه درختان خطرآفرین در فضای سبز شهری از اهمیت بالایی برخوردارند، شناسایی و کمیسازی شدت ریسک این درختان اجتنابناپذیر است و فقط در این صورت امکان مدیریت ریسک و انجام اقدامات پیشگیرانه و به موقع فراهم میگردد. در این مطالعه در مجموع 200 درخت چنار خطرآفرین با ساختار ناپایدار در شهر کرج شناسایی و اطلاعات مربوط به ویژگیهای عمومی و عیوب آنها ثبت گردید و شدت ریسک آنها با توجه به سال آسیبپذیری ارزیابی شد. در این تحقیق به کمک الگوریتم آموزشی پس انتشار خطا در محیط شبکههای عصبی مصنـوعی، شدت ریسک سقوط درختان چنار خطرآفرین (دو کلاسه شدت خطرآفرینی بر اساس سقوط اجزا در سال اول و دوم) بر اساس مقادیر کمی مشخصههای عمومی و عیوب درختان شبیهسازی شد. بر اساس نتایج آنالیز حساسیت قطر تاج، طول تاج درخت، انحراف تنه درخت و قطر یقه درخت به ترتیب بیشترین تاثیر را در طبقهبندی شدت ریسک درختان خطرآفرین داشتهاند. صحت مدل با مقایسه خروجی آن و شاخصهای محاسبه شده شامل ضریب تعیین (87/0 کلاس یک و 9/0 کلاس دو)، میانگین خطای مطلق (17/0 کلاس یک و 18/0 کلاس دو) و میانگین مربعات خطا (084/0 کلاس یک و 085/0 کلاس دو) سنجیده شد. مدل شبکه عصبی مصنوعی با دقت بالا در کلاسه بندی شدت ریسک چنارهای خطرآفرین در اکوسیستمهای شهری، مدل SFHR را به عنوان یک مدل پیشبینی در ارزیابی احتمال سقوط درختان چنار معرفی نمود.
خطر، منشاء آسیب بالقوه یا موقعیتی برای ایجاد خسارت است، بنابراین شناسایی پهنههای مواجه با مخاطرات امری لازم برای برنامهریزی محیطی یا آمایش سرزمین است. منظور از مخاطره، عموماً ویژگی های کالبدی است که منجر به حوادث غیر مترقبهمیشود.به عنوان مثال گسلهای فعال، آتش فشانها، مناطق سیل خیر و اراضی مستعد اشتعال همگی جزو مخاطرات طبیعی هستند. لذا توجه به شرایط خطرپذیری مخاطرات اقلیمی در مناطق مسکونی با توجه به جمعیتهای شهری و روستایی لازمه برنامهریزی محیطی میباشد. با توجه به این مهم در این تحقیق نخست تلاش شده است تا با استفاده از آمار ایستگاههای باران سنجی و سینوپتیک حوضههای آبریز حله و مند طی یک دوره آماری 20 ساله (1371-1390)، شاخص خشکسالی SPI در منطقه مورد مطالعه محاسبه شود. سپس از لایههای رقومی پهنه های سیلابی، مجموع متوسط بارندگی و مجموع تبخیر و تعرق سالانه برای ارزیابی پهنههای با خطر رخداد سیلاب استفاده شده است.در این راستا از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و منطق( Fuzzy)- مناطق با خطر رخداد پهنه های سیلاب و خشکسالی، و تبخیر و تعرق سالانه در سطح منطقه مورد مطالعه، پهنه بندی و شناسایی شدند. با توجه به نقشه نهایی آسیبپذیری مشخص شد که مناطق همجوار و خصوصا شهرهای واقع در کنار سواحل خلیج فارس در غرب،شمال غرب و جنوب حوضه های آبریز حله و مند دارای بیشترین آسیب پذیری بوده و مناطق شرق و شمال شرق منطقه مورد مطالعه و مراکز جمعیتی آنها، از کمترین آسیب پذیری برخوردار هستند.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts
Designed & Developed by : Yektaweb