جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای صفاری

امیر صفاری،
دوره 1، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده

زمین‌لغزش نوعی حرکت دامنه‌ای است که نه‌تنها ساختارهای انسانی مثل جاده‌ها، خطوط راه‌آهن و مناطق مسکونی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، بلکه تلفات جانی را هم در پی دارد. در این پژوهش، داده‌های لغزشی و شیب در حوضه‌‌های کوهستانی کلان‌شهر تهران به منظور تهیه‌ی نقشه‌ی پهنه‌بندی خطر زمین‌لغزش و بررسی آسیب‌پذیری مناطق توسعه‌‌یافته در پهنه‌های پرخطر تحلیل شده است. این پهنه‌بندی با استفاده از تلفیق مدل‌های تصمیم‌گیری چند معیاره در سیستم اطلاعات جغرافیایی و استفاده از 8 عامل کمی و کیفی به منزله‌ی عوامل مؤثر در وقوع حرکات ‌لغزشی منطقه انجام شد. وزن‌دهی به معیار‌های مورد نظر از دو روش مدل نسبت فراوانی و مدل تحلیل سلسله‌مراتبی صورت گرفت. بعد از این مرحله، فازی‌سازی معیارهای مؤثر در وقوع زمین‌لغزش‌های منطقه‌ی مطالعه، نقشه‌های پهنه‌بندی خطر زمین‌لغزش با عملگرهای جمع فازی، ضرب فازی و گامای فازی با لانداهای 8/0 و 9/0 تهیه گردید. با انطباق نقشه‌ی نهایی پهنه‌بندی خطر زمین‌لغزش حاصل از مدل فوق و نقشه‌ی مناطق شهری در حوضه‌های کوهستانی، مناطق شهرسازی شده به پهنه‌های با خطر بسیار زیاد تا پهنه‌های با خطر بسیار کم تفکیک شد. نتایج حاصله از تحلیل داده‌های لغزشی نشان داد که برخی از محدوده‌های کوهستانی کلان شهر تهران مستعد حرکات لغزشی با خطر متوسط به بالا هستند. مهم‌ترین راهکار برای کاهش خسارت‌های ناشی از وقوع زمین‌لغزش(به جز پایدارسازی مناطق ناپایدار) دوری جستن از این مناطق است.


اسماعیل نجفی، امیر صفاری، عزت الله قنواتی، امیر کرم،
دوره 1، شماره 4 - ( 10-1393 )
چکیده

شاخص‌های ژئومورفیک و مورفومتریک ابزاری برای تحلیل‌های مورفوتکتونیکی مناطق گوناگون محسوب می‌شوند. این شاخص‌ها به صورت ابزار شناسایی پایه برای تشخیص تغییر شکل‌های تکتونیکی یا تخمین ناپایداری نسبی فعالیت‌های تکتونیکی در منطقه‌ای ویژه به کار می‌روند. این تحقیق رویکری توصیفی- تحلیلی دارد که با استفاده از مطالعات کتاب‌خانه‌ای با هدف بررسی میزان فعالیت‌های نو زمین‌ساختی در هفت حوضه‌ی آبریز کلان‌شهر تهران (کن، وسک، فرحزاد، درکه، ولنجک، دربند و دارآباد) صورت گرفت. پژوهش با استفاده از شاخص‌های سینوزیته‌ی جبهه‌ی کوهستان (Smf)، پیچ‌و‌خم رودخانه اصلی (S)، عدم‌تقارن حوضه‌ی زهکشی (Af)، تراکم سنجی آبراهه‌ها (D)، انتگرال هیپسومتریک (HI)، نسبت شکل حوضه (BS)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شاخص گرادیان طولی رودخانه (SL) انجام شد. سرانجام، فعالیت نسبی همه‌ی حوضه‌ها با استفاده از شاخص تکتونیک فعال (IAT) ارزیابی گردید. شاخص‌های مذکور از طریق نقشه‌های توپوگرافی و زمین‌شناسی و تصاویر ماهوارهای Google Earth منطقه‌ی مطالعه و با به کار گیری نرم‌افزارهای Arc GIS و Global Mapper بررسی و ارزیابی شدند. بر اساس شاخص تکتونیک فعال، نتایج تحقیق نشان می‌دهد حوضه‌های کن و دربند در کلاس 2 با فعالیت نئوتکتونیکی بالا و حوضه‌های وسک، فرحزاد، درکه، ولنجک و دارآباد در کلاس 3 با فعالیت نئوتکتونیکی متوسط قرار گرفته‌اند و همه‌ی حوضه‌ها به علت وجود گسل‌های اصلی و فرعی منطقه و نزدیکی به آن‌ها دارای فعالیت تکتونیکی نسبتاً بالایی هستند. نتیجه‌ این‌که، با توجه به وجود گسل‌های متعدد، فعالیت‌های تکتونیکی و سوابق لرزه‌خیزی در کلان شهر تهران و حوضه‌های آبریز آن احتمال وقوع زمین‌لرزه در منطقه‌ی مطالعه دور از انتظار نیست و این مسئله نیازمند توجه جدی و مدیریتی همه‌جانبه است.


امیر کرم، امیر صفاری، شیلا حجه فروش نیا،
دوره 2، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده

با گسترش اقتصاد و خدمات اجتماعی، نیاز به کاهش مخاطرات، مهار مخاطره‌ها و دیگر اقدام‌های مهم و مدیریتی برای تهیه‌ی برنامه‌ها و پیگیری طرح‌های آسیب‌پذیری فزنی یافته است. در حوزه‌ی پیشگیری، اتخاذ تدابیر و برنامه‌ریزی مستلزم داشتن اطلاعات صحیح از مناطق و شناخت وضعیت موجود است. از این رو، مطالعه و پژوهش در زمینه‌ی کاهش خطرپذیری و شناخت تهدیدهای موجود در منطقه‌ی ارنگه ضروری به نظر می‌رسد. این منطقه یکی از مناطق با جاذبه‌‌های توریستی حوضه‌ی آبریز کرج است. در اغلب موارد فرایندهای ژئومورفیکی، که با سیستم‌‌های رودخانه‌ای ایجاد می‌شوند، سبب بروز مخاطرات محیطی در محیط‌‌های انسانی و طبیعی می‌گردند. در این مقاله، مخاطره‌های ناشی از فرایندهای ژئومورفیک رودخانه‌ای به خصوص مخاطرات ناشی از طغیان آب و سیلاب بررسی، تحلیل و برآورد شده و دبی حداکثر سیلاب برای ارنگه و زیر حوضه‌‌های آن نیز محاسبه گردیده است. هدف از این تحقیق مشخص کردن نواحی دارای بیشترین خطر سیلاب است. در این پژوهش، بر اساس مطالعات هیدروژئومورفولوژیک و برآورد دبی زیر حوضه‌ها، محدوده‌‌هایِ دارای بیشترین خطرسیلاب مشخص شده‌اند. بدیهی است که نتایج حاصل از این مطالعه سبب توانمندسازی سیستم مدیریت بحران در فاز قبل از بحران می‌گردد و می‌تواند به برنامه‌ریزی و مدیریت منابع طبیعی، گردشگری و کالبدی منطقه کمک کند. بنابراین، اهمیت پرداختن به این مسئله ضروری به نظر می‌رسد.


امیر صفاری، عباسعلی نوری، جلال کرمی،
دوره 5، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

فرسایش خاک یکی از ریسک‌های اصلی تهدیدکننده منابع آب و خاک در ایران است که رابطه‌ای قوی با نوع پوشش و کاربری زمین دارد. در این پژوهش بوسیله مدل RUSLE با بهره‌گیری از تصاویر سنجنده‌هایTM ، ETM و OLI ماهواره لندست در یک بازه 30 ساله برای سه سال 1985 ، 2000و 2015 تاثیر تغییرات پوشش زمین بر پتانسیل فرسایش خاک در حوضه آبخیز قره‌سو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تغییرات پوشش زمین نشان‌دهنده کاهش پوشش‌های جنگل متراکم، جنگل با تراکم کم و باغ و مرتع در برابر افزایش سطوح کشاورزی، زمین‌های بدون پوشش و سکونتگاه‌های انسانی در طی بازه سی ساله است. همچنین نتایج مدل RUSLE سیر افزایشی پتانسیل فرسایش خاک درحوضه آبخیز قره‌سو را نشان می‌دهد، هرچند که در نواحی جلگه‌ای با کاربری کشاورزی روندی معکوس با روند کلی در نتیجه اصلاح و تغییر الگوی کشت و رشد کشاورزی آبی دیده می‌شود. میانگین پتانسیل فرسایش خاک برآورد شده درحوضه قره‌سو برای 1985 ، 2000و 2015 به ترتیب 102.02، 103.11و 103.76 تن در هکتار در سال است. همچنین در کلاس‌های بیش از 100 (تن در سال در هکتار) یا طبقات با پتانسیل خیلی زیاد و بحرانی این مقدار از 43.8 درصد به 45.5 درصد از مساحت حوضه در سال 2015 افزایش یافته است. این روند افزایشی در سطح زیر حوضه ها نیز مورد آزمون قرار گرفت و در اکثر آنها پتانسیل فرسایش خاک بر اساس روند تغییرات کاربری زمین رو به افزایش است.


سحر دارابی شاهماری، امیر صفاری،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1398 )
چکیده

چکیده:

زمین لغزش­ها بخصوص در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم، یکی از شناخته شده ترین مخاطرات طبیعی در جهان هستند و نتایج آنها به ویژه در مناطق شهری می­تواند تهدیدی مستقیم برای زندگی و اقتصاد مردم در معرض خطر باشد. در این مطالعه به تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش دامنه­های شهرستان دالاهو با استفاده از مقایسه­ی شاخص آنتروپی و رگرسیون لجستیک پرداخته شده است. پارامترهای مورد مطالعه در تهیه  نقشه LSM شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع، فاصله از رود، فاصله از جاده، فاصله از گسل، کاربری اراضی، لیتولوژی و بارش هستند. هر یک از پارامترها با توجه به تأثیر بر مخاطره لغزش، طبق نظرات کارشناسی امتیازدهی شده و به صورت رستری به عنوان لایه­های اصلی در شاخص آنتروپی بکار گرفته شده­اند. ماتریس آنتروپی برای هر یک از عوامل محاسبه شده، و در محیط GIS نقشه پهنه بندی زمین لغزش منطقه، تهیه شده است. در تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک با توجه به متغیرهای مستقل( پارامترهای مؤثر بر لغزش) و متغیر وابسته(داده های زمین لغزش) به تعیین بهترین معادله اقدام شده و با استفاده از ضرایب مربوط به هر یک از متغیرهای مستقل، نقشه LSM منطقه مورد مطالعه تهیه شده است. جهت اعتبار سنجی مدل­ها،  با استفاده از 30 درصد نقاط لغزشی، منحنی ROC، ترسیم شده و مساحت زیر منحنی(AUC) محاسبه شده است. نتایج اعتبار سنجی نشان داده که شاخص مدل آنتروپی(AUC = .86.) نسبت به مدل رگرسیون لجستیک (AUC= .80) در تولید نقشه­های حساسیت زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه از صحت بیشتری برخوردار است. 


موسی کمانرودی کجوری، امیر صفاری، محمد سلیمانی، مریم نعمتی ثانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

ایران به دلیل اقلیم غالباً خشک و نیمه‌خشک، بارندگی‌های کم و فصلی و توپوگرافی متنوع، از رود-دره‌‌ها یا رودخانه‌های فصلی فراوانی برخوردار است. این رود-دره‌ها نقش اساسی در شکل‌گیری، تکوین و پایداری سکونتگاه‌های انسانی دارند و خدمات اکولوژیک متنوعی ارائه می‌نمایند. زیبا‌یی‌ بصری، ذخیره فضای سبز، تأمین آب، کاهش و ایجاد اختلاف دما، فشار و جریان محلی هوا (باد) و تهویه طبیعی از جمله کارکردها و خدمات اصلی این واحدهای طبیعی-اکولوژیک می‌باشند. شهر تهران از 7 رود-دره دارآباد، گلابدره، دربند، ولنجک، درکه، فرحزاد و کن برخوردار است. نقش اکولوژیک  این رود-دره‌ها در چنددهه اخیر به‌دلیل رویکرد و مداخله‌های عمرانی غیر اکولوژیک‌محور مدیریت شهری و شهروندان به شدت کاهش یافته است. این مداخله‌ها این رود-دره‌ها را به یکی از مهم‌ترین عرصه‌های خطر بروز سیل و حرکات دامنه‌ای تبدیل کرده است. رود-دره کن، مهم‌ترین این رود-دره‌ها به‌جهت وسعت حوضه آبریز و مدت زمان و میزان دبی آب دائمی می‌باشد. بخشی از این رود-دره توسط شهرداری به بوستان (جوانمردان) تبدیل شده است. هدف این پژوهش این بوده که عوامل و معیارهای مدیریت اکولوژیک‌محور این رود-دره را برای مداخله‌ها و ساماندهی پایدار آن تدوین و ارائه نماید. اطلاعات مورد نیاز این پژوهش به دو روش کتابخانه‌ای و پیمایشی جمع‌آوری شده است. به منظور ارائه این عوامل و معیارها، از روش ارزیابی چند معیاره مبتنی بر فرایند تحلیل شبکه‌ای استفاده شده است. نتیجه حاصل از این ارزیابی نشان می‌دهد که عامل مدیریتی، بیشترین درجه اهمیت و وزن را نسبت به عوامل دیگر در این‌خصوص دارد.


امیر صفاری، رامین حاتمی فرد، منصور پروین،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

­ در مناطق کارستی متناسب با میزان توسعه­ یافتگی ژئومورفولوژی کارست، منابع آب از آسیب ­پذیری متفاوتی در برابر آلودگی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر ارزیابی و پهنه­ بندی آسیب­ پذیری ذاتی منابع آب آبخوان­های کارستی حوضه ­های الشتر و نورآباد با استفاده از روش­ PaPRIKa است. بنابراین در مرحله اول پهنه ­بندی توسعه و ارزیابی ژئومورفولوژی کارست با مدل فازی و عملگر گاما انجام شد. همچنین با به‌کارگیری مدل منحنی­های بسته CCLS و تکمیل این مطالعات با پیمایش­ های میدانی، توزیع فضایی اشکال کارستی دولین مدل­سازی شدند. در ادامه با به‌کارگیری روش PaPRIKa آسیب ­پذیری آبخوان­های کارستی حوضه­ های الشتر و نورآباد پهنه­ بندی گردید. بررسی ژئومورفولوژی کارست نشان می­دهد که در ارتفاعات تاقدیس گرین به علت بارش زیاد برف، دولین­ها به عنوان فراوان­ترین اشکال کارستی هستند که تحت عنوان کارست نیوال شناخته شده­ اند. ارزیابی آسیب­پذیری با روش PaPRIKa، نشان می­دهد که محدوده ­های مطالعاتی به پنج طبقه آسیب ­پذیر با درجات (خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی کم) تقسیم شده است. به طوری­که  نواحی دارای خطر آسیب­ پذیری خیلی­ کم، کم و متوسط به ترتیب 3/27 ،6/20 و 3/22 درصد از مساحت محدوده تاقدیس گرین را دربر گرفته است. همچنین 17و 8/12 درصد از مساحت منطقه به ترتیب دارای آسیب ­پذیری زیاد و خیلی زیاد بوده­ است. صحت­ سنجی ارزیابی آسیب ­پذیری آبخوان­های کارستی با داده ­های EC و دبی چشمه­ ها نشان می­دهد که چشمه ­های زز و آهنگران در محدوده­ با آسیب­ پذیری زیاد واقع شده ­اند. اما در چشمه ­های نیاز  و عبدالحسینی در حوضه نورآباد نمودار EC در برابر دبی ماهانه تغییرات زیادی نداشته که نشان­ دهنده توسعه ­نیافتگی و یا توسعه اندک آبخوان این چشمه ­ها می­باشد. 
عزت الله قنواتی، امیر صفاری، علی حق‌شناس،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده

تاقدیس ها برجسته ترین لندفرم های سطحی هستند که هندسه و موفولوژی آنها بازتاب ساز و کار تشکیل آنها و کلیدی برای ارزیابی وجود گسلهای عمقی موثر در تشکیل آنهاست که از مهمترین چشمه های لرزه ای هستند. هدف این پژوهش، ارزیابی مورفومتری تاقدیسهای عسلویه، وراوی و کنگان واقع در زاگرس و بررسی ارتباط آن ها با تکتونیک فعال است. داده های مورد نیاز ازمدل رقومی ارتفاع، نقشه های زمین شناسی و تصاویر ماهواره ای و انجام مطالعات میدانی استخراج شد. نتایج به دست آمده در این پژوهش بیانگر عدم تقارن نیمرخ عرضی هر سه تاقدیس می باشد که ناشی از ارتباط تشکیل این تاقدیس ها با گسل های طولی موجود در هسته تاقدیس ها و به موازات محور آنهاست. نتایج حاصل از اندازه گیری شاخص های نسبت جهت، سینوسیته جبهه چین، خط الراس تاقدیس، و بررسی الگوهای زهکشی و لندفرم های تکتونیکی مانند پرتگاههای گسلی، سطوح مثلثی شکل، دره های خطی نیز تایید کننده فعالیت تکتونیکی زیاد هر سه تاقدیس و احتمال وجود مخاطره لرزه ای ناشی از حرکت گسل های عمقی یا قطعاتی از آنها است.
 
مسعود رجائی، عزت اله قنواتی، علی احمدآبادی، امیر صفاری،
دوره 9، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده

تغییرات کاربری اراضی و پوشش‌گیاهی به‌طور مستقیم منجر به تغییر رژیم هیدرولوژیکی می‌شود. در واقع توسعه شهری و کاهش اراضی جنگلی و مرتعی در، سیل‌خیزی را باعث شده است و از طرف دیگر افزایش باغات و کاربری‌های مشابه در مصرف و نفوذ بیشتر آب و کاهش دبی حوضه مطالعاتی نقش مؤثری دارد. هدف از پژوهش حاضر تحلیل تغییر رفتار واحدهای پاسخ هیدرولوژیکی در ارتباط با پتانسیل تولید رواناب حوضه چشمه کیله در بازه زمانی 29 ساله (2018-1991) است. در این تحقیق، واحدهای پاسخ هیدرولوژیک(HRU) بعنوان واحد کاری برای تعیین پتانسیل تولید رواناب حوضه آبریز چشمه کیله شناسایی و استخراج شده است. به منظور پایش تغییرات تراکم و میزان پوشش‌گیاهی با استفاد ه از تصاویر ماهواره‌ای منطقه مطالعاتی در سال‌های 1991 و 2018 از شاخص تفاضل گیاهی نرمال‌شده استفاده شد؛ سپس با تلفیق لایه گروه‌های هیدرولوژیک و کاربری اراضی، برای هر یک از واحدهای پاسخ هیدرولوژیک میزان شماره منحنی مشخص شد. با توجه به مقادیر شماره منحنی به‌دست‌آمده برای هر واحد پاسخ هیدرولوژیک، مقدار توان نگهداشت رطوبت خاک استخراج شد. در نهایت، با محاسبه مقادیر متوسط ماهیانه، میزان رواناب حاصل از بارندگی برای سال‌های 1991 و 2018 برآورد شد. نتیجه تحقیق گویای کاهش میزان و تراکم پوشش‌گیاهی، افزایش مقدار شماره منحنی، کاهش میزان نفوذپذیری خاک و همچنین افزایش ارتفاع رواناب تولیدی در طول بازه زمانی 29 ساله (2018-1991) در حوضه چشمه کیله (به‌ویژه قسمت‌های شمال حوضه) است؛ به عبارتی توسعه شهری، تغییر کاربری اراضی و تضعیف پوشش‌گیاهی باعث تشدید سیل‌خیزی حوضه شده است.
فاطمه عمادالدین، دکتر امیر صفاری،
دوره 9، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

منابع آب کارستی قابل شرب بخصوص در مناطق خشک و نیمه خشک از جمله ایران به عنوان منابع آبی ارزشمند و راهبردی مطرح هستند. آلودگی آبخوان­ های کارستی تبعات جبران ناپذیری در زمینه­ های توسعه و بهداشت سکونتگاه ­های شهری و روستایی دارد بنابراین حفاظت از آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. در این پژوهش برای ارزیابی آسیب­پذیری آبخوان بیستون و پرآو که به لحاظ کارستی توسعه یافته و دارای درز و شکاف و لندفرم­های متنوع است؛ از مدل­ های آسیب ­پذیری COP و PI برای شناسایی پراکندگی پهنه­ های در معرض خطر آلودگی استفاده شده است. در این پژوهش از فاکتور­های جریان (C)، لایه های فوقانی  (O) و بارندگی(P)  در مدل COPو دو فاکتور پوشش حفاظتی (P) و شرایط نفوذ (I) در مدل  PI و داده­های کیفی آب زیرزمینی برای ارزیابی دقت مدلسازی مکانی آسیب­ پذیری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می­ دهد که بیشتر آبخوان کارستی بیستون و پرآو در پهنه با آسیب پذیری خیلی زیاد و زیاد پراکنده هستند. همچنین نتایج ارزیابی دقت مدل­ ها نشان داد که هرچند مدل PI در شناسایی مناطق با آسیب پذیری زیاد مطابق با داده های کیفی آب زیرزمینی است اما مدل COP در مدلسازی آسیب پذیری آبخوان کارستی موفق تر بوده است به طوری که پهنه های با آسیب پذیری بالا در شمال غرب، شرق و جنوب شرق منطقه با پهنه های آلودگی بیشتر آب زیرزمینی منطبق است.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به سامانه نشریات علمی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Spatial Analysis Environmental hazarts

Designed & Developed by : Yektaweb